Eleven Years after Fall of the Taliban: Violence Is Still Widespread Against Afghan Women
Published on 30 Apr 2013 at 07:30
By Zarqa Yaftali, Executive Manager of Women and Children Legal Foundation (WCLF)
Violence against women remains rampant throughout Afghanistan
More than eleven years after the fall of the Taliban and presence of the international community in Afghanistan, violence against Afghan women is still widespread throughout the country.
Over the past eleven years, both international and Afghan activists took on various initiatives to support Afghan women in the fight for their rights. Nonetheless, statistics provided by the Afghanistan Independent Human Rights Commission (AIHRC) demonstrate that violence against women remains rampant throughout Afghanistan.
Afghan women have been noticeably involved in political, economic and social activities over the past eleven years. Currently, three members of President Hamid Karzai’s cabinet, 69 representatives of the lower house and more than 20 members of the upper house of the Afghan National Assembly (NA), and a number of Afghanistan’s ambassadors are women. Despite these impressive achievements, more significant changes are desperately needed in the lives of ordinary Afghan women.
Around 3.8 million girls go to schools where
70 thousand teachers are females.
AIHRC’s statistics show that violence against women has increased by 21 percent over the past 6 months. For instance, more than 50 women were murdered as a result of domestic violence across Afghanistan. Also, women’s involvement in social, economic and political activities has decreased in many rural areas, especially at village and district levels.
Lack of access to justice is another major challenge faced by Afghan women. Official statistics illustrate that a significant number of courts have been shut down at the district level in many parts of Afghanistan. This paves the way for unofficial and tribal courts, which are mainly under control of the Taliban, tribal leaders, and warlords, to make decisions on women’s cases.
Lack of female lawyers is another challenge preventing women to secure their access to justice. AIHRC statistics also show that there are no female defense lawyers in 31 provinces of Afghanistan. As a result, there is almost no one to properly defend women’s cases in courts.
The Afghan government’s unwillingness or inability to detain, prosecute and punish those who violate women’s rights has concerned women’s rights activists. They believe that government has not done enough to bring women’s rights abusers to justice.
The Afghan government’s unwillingness or inability to detain, prosecute and punish those who violate women’s rights has concerned women’s rights activists.
The Ulema (Islamic Scholars) Council’s fatwa (legal opinion or ruling) issued last year which suggested imposing new restrictions on Afghan women has been another source of concern. The Afghan government’s eagerness to negotiate with the Taliban has also worried women’s rights advocates.
Luckily, a growing number of Afghan women and girls have had a chance to go to universities and schools over the past eleven years. Currently, 28 thousand women and girls study at public and private universities and around 3.8 million girls go to schools where 70 thousand teachers are females. Nevertheless, a significant number of Afghan women face challenges in the education sector. Hundreds of schools were forced to close across the country due to insurgency and insecurity. In insecure areas, teachers are still a target for the Taliban insurgents. As a result, 2.5 million girls are still unable to attend schools.
Economic violence is another challenge for Afghan women. 715 cases of economic violence were reported by AIHRC last year. These included depriving women of their salaries, inheritance, subsistence, and precious goods.
Currently, three members of President Hamid
Karzai’s cabinet, 69 representatives of the
lower house and more than 20 members of
the upper house of the NA, and a number of
Afghanistan’s ambassadors are women.
In spite of many significant achievements that Afghan women have accomplished over the past eleven years, their situation is still not satisfactory, as evidenced by the fact that violations against women’s rights are increasing each year.
WCLF’s findings show that poverty, insecurity, and corruption, particularly with judicial entities, are the primary culprits in the infringement of women’s rights.
To improve the situation for women, activists should continue advocating for women’s rights. They should pressure the Afghan government to enforce the Elimination of Violence against Women Law more firmly and should prosecute and punish those who violate women’s rights.
The withdrawal of international forces from Afghanistan in 2014 and threats by Taliban insurgents have made women’s rights activists uneasy about their future. Given these fears, the Afghan government and international community should help Afghan women maintain their rights and build upon the achievement of the past eleven years.
--------------------------------------------
Dari version of this article
Pashto version of this article
منبع: http://www.bamdad.af/dari/story/2184
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: شنبه 92/10/7::: ساعت 2:24 عصر



عایشه دختر 18 ساله افغانی که بینی و گوش اش توسط شوهر بریده شده بود صاحب بینی مصنوعی شد
بی بی عایشه دختر 18 ساله افغان که بینی و هر دو گوش اش در اثر خشونت خانوادگی و به عنوان مجازات به وسیله شوهرش بریده شده است ، حالا صاحب یک بینی مصنوعی شده و قرار است بعد از یک جراحی پلاستیک صاحب بینی واقعی شود . عایشه زمانی که دوازده سال بیشتر نداشت همراه با خواهر خود ، به یک خانواده که ادعا می شود، پسرشان جنگجوی طالبان بوده در ولایت ارزگان به عنوان ”خون بهاء” داده شده بود .

به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، دختر نوجوان با صورت بدشکلشده که اخیرا عکسش روی جلد مجله تایم به چاپ رسید، وارد کالیفرنیای جنوبی شده و قرار است به وسیله بنیاد پزشکی سوختگی گروسمن در لوسآنجلس تحت جراحی بازسازی صورت قرار گیرد .
بیبی عایشه 18 ساله روز پنجشنبه 5 آگوست وارد کالیفرنیا شده بود و در منزل یک خانواده میزبان اقامت داشت .
عایشه میگوید بینی او به عنوان مجازات فرار از دست شوهرش خشناش بریده شده است.
دکتر پیتر گروسمن جراح پلاستیک و هماهنگکننده مراکز سوختگی گروسمن، میگوید او با عایشه ملاقات خواهد کرد و در مورد درمان او که ممکن است استفاده از یک پروتز بینی یا بازسازی بینی او با استفاده از بافتهای به دست آمده از بقیه بدن اوست، به بحث خواهند پرداخت.
عایشه دختر 18 ساله افغان که بینی اش را در اثر خشونت خانوادگی از دست داده بود، حالا بعد از یک جراحی پلاستیک صاحب بینی موقت شده است.
عایشه در ماه اوت برای جراحی پلاستیک به آمریکا منتقل شد و حالا در کالیفرنیا به سر می برد. پزشکان عایشه گفته اند مداوای او تا هشت ماه دیگر کامل خواهد شد.
عایشه بعد از انجام این عمل جراحی درحالی که ظاهرا چهره اصلی اش را باز یافته برای اولین بار جلو دوربین ها ظاهر شد.
یک نهاد آمریکایی به نام (بنیاد گراسمن برن) جایزه ای را به نام “قلب بردبار” به این دختر افغان داده است.
تصویر عایشه که چندی پیش با بینی بریده، بر روی جلد مجله تایم آمریکا منتشر شد، سرو صدای زیادی به پا کرد و سبب شد شماری از شخصیت های آمریکایی از جمله لورا بوش همسر جورج بوش، رئیس جمهوری پیشین آمریکا برای دیدار و ابراز همدردی با عایشه به کالیفرنیا بروند.

عایشه زمانی که دوازده سال بیشتر نداشت، به یک خانواده که ادعا می شود، پسرشان جنگجوی طالبان بوده در ولایت ارزگان به “بد” داده شد.
“بد دادن” سنتی است که در بخش های از افغانستان از آن برای حل منازعات خانوادگی و محلی استفاده می شود. کاکا(عموی) عایشه یکی از بستگان فردی را که بعدا” شوهر عایشه شد، به قتل رسانده بود و براساس رسمی که در برخی از مناطق افغانستان رایج است برای پرداخت خون بها، پدر عایشه او و خواهرش را به بستگان خانواده قربانی، به “بد” داده بود.
وقتی عایشه به سن بلوغ رسید، شوهر او اکثرا” در حالت خفا بسر می برد و عایشه و خواهرش بیشتر با بستگان شوهرش زندگی می کردند.
عایشه می گوید که بستگان شوهرش با او و خواهرش مانند بردگان برخورد می کردند و آنان را مدام مورد ضرب و شتم قرار می دادند.
عایشه بعد از مدتی بالاخره از این شکنجه فرار کرد اما بستگان شوهرش او را در قندهار یافتند و به ارزگان باز گرداندند.

گزارشگر تلویزیون سی ان ان در افغانستان نوشته است که عایشه در بازگشت به ارزگان برای نخستین بار شوهرش را دید. شوهرش از پاکستان بازگشته بوده تا او را به اتهام “بی عزت ساختن و شرمسار ساختن خانواده اش” در دادگاه طالبان محاکمه کند.
دادگاه طالبان حکم داد تا گوش و بینی عایشه بریده شود و شوهر عایشه شخصا” این کار را در دامنه یکی از کوه ها در ارزگان انجام داد. عایشه در آنجا تنها رها شد تا در نتیجه خونریزی بمیرد.
گروهی از سربازان خارجی که درحال گشت زنی بودند عایشه را پیدا کردند و اورا به درمانگاه بردند.پس از آن عایشه به کابل منتقل شد و در خانه امنی اسکان داده شد. این خانه امن متعلق به نهاد خیریه ای بود که برای زنان افغان در کابل راه اندازی شده بود.

او مدتی در آنجا ماند تا مقدمات سفرش به آمریکا فراهم شود. خواهر ده ساله عایشه هنوز هم در ارزگان زندگی می کند و از سرنوشت او اطلاعی در دست نیست. عایشه می گوید درحال حاضر بزرگترین آرزوی او این است که بینی از دست داده اش را باز یابد.
حالا امکانات و شرایط رسیدن او به آرزویش میسر شده و تنها چیزی که لازم است، چند ماه زمان بیشتر و یکی دو عمل جراحی دیگر است.
خشونت علیه زنان در افغانستان یکی از مشکلات جدی اجتماعی در این کشور است گزارشهای سالانه سازمان ملل متحد نشان می دهد که هنوز زنان زیادی در این کشور قربانی خشونت می شوند. و بیشتر آنها اقبال خوش عایشه را نیز ندارند.
منبع: http://www.pezeshk.us/?p=25057
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: شنبه 92/10/7::: ساعت 2:20 عصر
جاده ابریشم آزادی

به نلسون ماندلا، و همه شهیدان راه آزادی وطنم
ماندلا!
آرام بخواب!
تو اسطورهای این عصر بی اساطیری
تو آزادی را آزاد کردی
پیش از تو, آزادی اسیر افسانههای یونان بود
پیش از تو گنجشک پرشکستهی آزادی
در دستان کودکانِ مو طلایی لندن و پاریس بود
تو بودی که بال زدی
اگر من آزاد نباشم
آزادی جشن تولدش را در زندان خواهد گرفت
ماندلا آرام بخواب!
تو خواب را به چشمان سیاهان بازگرداندی
تو, سیاه کردی روی تاریخی را که جز سپیدی,
رنگی را نمینوشت
در این زندان, تنها کاتب, هم قلمت بود
که چراغش را چنین بر افروخت:
گوهر مردان بزرگ، چون لعل بدخشان
تنها در ظلمتِ سیاه سنگها، درخشان خواهد شد
اگر تاریکی دهمزنگ نبود
قصایدی کدام ستاره ای از بلخ
شب دیجور وطن را درخشان می کرد
چهره آفریقا دیگر سیاه نیست
آفریقایی که قلبی چون ماندلا را در سینه داشته باشد
سپیدترین قاره? جهان است
تا آفریقا, آفریقا است
چشمان ماندلا, خواهد درخشید
و تا چشمان ماندلا بدرخشد
آزادی, در چهار قاره جهان, نفس خواهد کشید
ماندلا!
آرام بخسپ!
آسمانِ خونین آزادی, سپید تر از بالهای تو، پرندهای را ندیده است
چنین که سپید می زنی, تو دیگر یک فرشتهای, در آسمان آزادی!
آفریقا!
آفریقا!
وای اگر چشمانِ ماندلا به دست مافیا بیافتند!
***
تو رو سپیدترین انسان عصر مایی, ماندلا!
من اما هنوز, سیاه ماندهام
من از قتل سیاوش
من از قیامِ سیاه جامگان
من از سرخ قلههای ارزگان
من از هفت و هشت ثور
من از «کَندی پشت» و افشار
من حتی از همین چاه و همین دلو
سیاهپوش ماندهام
چگونه سیاه پوش نباشم؟
که گرگ پیر, سالها پیش
" الگگ و بلگگم را" را به دندان کشید
و انتظار دارد برای زنده ماندن "جلگکم"
باید روزِ هفت بار, دندانهایش را ببوسم
ماندلا!
من هنوز هم, از آبهای جهان جنازه تحویل میگیرم
دیروز, من جنازههای برادرانم را قطعهقطعه از زندان "پلچرخی" تحویل گرفتم
من هنوز چشم براه سرِخونینِ پدرم
که شاید همین لحظه
از کربلا... علمدار رود... تل زینبیه... سواحل یونان...
ناگهان, چون میوه? رسیده, بر دامنم بغلتانند
ماندلا!
دوستم، محمد شبی که کودک بود،
«خاد» پدرش را چشم بسته، از خانه ربود
او اکنون, هر شب وب گردی میکند,
تا شاید عضو کدام سازمانی,
عکس و نشانی, از پدر زندهبگورش, افشا کرده باشد.
***
ماندلا!
پدر را که اسیر کردند
قاتلان, پیش از آن که جنازهاش را ...
عکسهای یادگاریشان را, برایم فرستادند
عکسهای که در آن گوشِ پدر را کشیده بودند
عکسهای که در آن, دست و پایش را به زنجیر بسته بودند
اما چشمهایش هنوز درخشان بود
چشمهایش هنوز, سرشار از برق حماسه های چهل دختران بود
دشمن, فقط دست و پایش را در زنجیر پیچیده بود,
اما پدر, با آن چشمان سبز شمالی
در یک نگاه, تمام اسطوره های بلخ بامی
و سوران پشت در پشت کیانی را , ورق زد
و به من, الهام بخشید که
فرق شیرین بیستون و شیرین ورزگان بدانم
سنگ را هر کسی بر فرق تواند زد
عاشق, شیرین ورزگان بود که فرق را بر سنگ زد
عاشقِ شیرین آن است که خود تیشه بر فرق زند, نه فرهاد
پدر با آخرین نگاه سبزخونالودش فریاد میزد
دخترانم!
من تنها کابل سیاه را دیدم
کابل خونین را
کابل گرسنه را
اگر شما کابل سبز را دیدید
اگر شما در این شهر دیگر جنگ را مشاهده نکردید
با شادمانی، آن را فراموش کنید
تفنگ را فراموش کنید
انتقام را نیز
اما گیسوانِ سرخِ بنفشه های پاکدمن افشار را هرگز
دخترانم!
چهل دختران را به خاطر بسپارید
چهل دختران را همیشه به خاطر بسپارید
چهل دختران را در خیابان های برچی و افشار
زنده نگاه...
همین جا بود که او چشمان سبز شمالیاش را فروبست
***
حیف شد رفتی ماندلا!
من و تو شباهتهای زیادی باهم داشتیم
من هم قاتلِ پدر را برادر خطاب میکنم
اما او, هنوز اعتراف نمیکند که
قتلِ پدر یک جنایت بوده است
تو بیست و هفت سال
میلههای زندان را به روزنههای زندگی, گره زدی
من اما بیست و هفت سال فقط, نگاه کردم
که آوارگی چگونه خوره هایش را رها کرده است تا چشمانم را بجوند
چشمانی که هنوز میخواهند
در حفرههای جسدم , زنده بمانند
از این جنس نبودند خوره های که صادق هدایت را میخورد
این خورهها، هرگز نگذاشته است، کسی زنده بگورشدنش را بنویسد
ماندلا!
ماندلا! هردم شهیدی, از این بد تر !
که هر شب خواب میبینم
قایقِ سرخی که غروب,خواهرِجوانم را به سمت استرالیا برده است
صبحدم به شکل تابوتی سپید,
بر شانههای امواج, تشییع میشود
و من به قدر یک «پولک ماهی» حتی,
به دنبال جنازه? خواهرم, نمیتوانم بروم
ماندلا!
من بچه که بودم از سیاهی میترسیدم
من هنوز هم از سیاهی میترسم
من از آب شدن برفها,
از آمدن بهار
از خیمه
از کوچ ...
من این روزها, حتی از سایهام میترسم
راست میگویند:
«نکند این سایه, از خودم نباشد؟!»
ماندلا!
در دایکندی تنگدستترین, مادرم,
هنوز، زمستان را خشم خدا می پندارد
و صبح, ناگهان, چشم میگشاید که
خدای مهربان, قریه را کفنپوش کرده است
و درختانِ ناامید, سر بر شانه? هم
همهمهِِ تابوت شدن دارند
پدر و مادرم بودند, این شهمامه و صلصال, ماندلا!
از بس, سنگ بر شکم بستند, سنگ شدند
از بس, در برف کوچها, برهنه ماندند, یخ زدند
تو باز هم نیامدی
و آپارتاید این بار, به جرم برهنگی و گرسنگی, تیربارانشان کردند
آپارتاید یک چشم داشت, ماندلا!
چشمِ دومِ آپارتاید, همین خبرچینهایند که
هردو, سالیان درازی از آن رنج بردهایم
ماندلا!
تو با چه دانشی از دانشگاه، دست کشیدی که من نمیتوانم؟!
خالق را ببین ماندلا!
نه از دانشگاه، که از سرش، دست برداشت
تا دار آزادی، سربلند ترین درخت، در امتداد افقهای جهان باقی بماند
دریغا که ما قدر این پربار ترین درخت خویش را نشناختیم
هر کدام مان با تیشه و تبری بر شاخ و تنهاش افتادیم
تا یک شب، هیزمِ تنور و ذغالِ منقل مان باشد
ماندلا! خالق اهل تجدید فراش نبود
اینان که از خون بیوه زنان و آب و نان یتیمان،
هر روز چنین عاشقانه،
تجدید فراش میکنند
هیچ نسبتی، با خالق ندارند،
اگرچه خویش را رهبر خلق بدانند
ماندلا!
خالق در اندیشه ایجاد کاخ سبز و شهرک نیلوفری،
در دامن آسمایی، هم نبود
او تنها در آرزوی لب نانی بود
که باید، برابرانه
در دستان چهار خواهر پشتون، هزاره، تاجیک و ازبکش قرار داشته باشد
ماندلا!
من از هرچه یونیفرم بیزارم
نازی ها که بر وجدان های خویش رژه می رفتند
یونیفرم به تن داشتند
ارتش سرخ، که کشورم را اشغال کرد، یونیفرم به تن داشت
سربازان عبدالرحمان نیز که به سمت چهل دختران می دویدند
یونیفرم به تن داشتند.
طالبان نیز یونیفرم سفید افغانی به تن داشتند
که از تاک های پروان و شمالی تل خاکستر به جا گذاشتند
ماندلا!
من مدرسه خودگردانی را دیده ام که لباس فرم نداشت
و آرزو کردم، کاش تمام کشورم، مانند آن مدرسه، خود گردان می بود
با گلهای سرخ و زرد و سپید و رنگ رنگ خراسانی اش.
ماندلا!
تو زنده ای
تو آفریقا را از "ایدز" نجات خواهی داد
اما مردمِ سیاه زمینِ من,
هنوز، در رسانههای جهان,
مناسبترین, سوژههای فقر و تجاوز و خشخاشند
ماندلا!
می ترسم بعد از تو به نام آزادی، ایدز را هم,
به سرزمین من بیاورند
ماندلا!
ماندلا!
ماندلا!
من نه ریس جمهوم و نه نخستوزیر
که بتوانم در تشییع جنازهات
عکس یادگاری بگیرم
اگر همین گونه, خود را در چهلمین روز مرثیههایم,
بر سر خاکت برسانم
به من خواهی آموخت,
با ابلقِ کدام اسب
پرچمِ چرمینِ کشورم را,
از شهرِ کدام غلغله
از کدام بازار آهنگران
به البرز کوه، به دستانِ فرخندهی فریدون ، برسانم؟
ماندلا!
جاده? ابریشمِ آزادیِ ملتِ من, کجا است؟
و از کدام کوچه? بلخ, آغاز میشود؟
از خراباتِ کدام کابل؟
قنبرعلی تابش
25/9/1392 قم
منبع: http://republicofsilence.org/fa-AF/article/8000
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: شنبه 92/9/30::: ساعت 4:39 عصر