طالبان عدالت، صلح و امنیت در افغانستان

زنده باد صلحزنده باد افغانستاننابود باد جنگ و خشونت

مردم افغانستان صلح می خواهند نه جنگ 

طالبان عدالت، صلح و امنیت در افغانستان

تابستان 1386 - صلح طلبان افغانستان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انسان با برادران مسلمانش [نیرومند و] افزونمی شود . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
صلح طلبان افغانستان
 
 
 

 

 

سوم شعبان میلاد با سعادت امام حسین(ع) مبارکباد!

چهارم شعبان میلاد با سعادت حضرت ابالفضل العباس مبارکباد

پنجم شعبان میلاد با سعادت امام زین العابدین(ع) مبارکباد

15 شعبان میلاد منجی عالم بشریت مولانا صاحب الزمان مهدی موعود مبارکباد

 

 

 

 
 
 


  • کلمات کلیدی : یادداشت‏های متفرقه
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: جمعه 86/5/26::: ساعت 1:19 عصر

     

    یا رسول الله عید مبعث مبارک یا محمد یا مصطفی

    انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق

     

    در طول تاریخ بشریت، کم تر انسانى وجود دارد که مانند پیامبراسلام تمام خصوصیات زندگى اش به طور واضح و روشن بیان و ثبت‏شده‏باشد.
        خداوند متعال در قرآن کریم کتابى که خود حافظ اوست (1) و بدون‏هیچ تغییرى تا قیامت‏باقى است‏با زیباترین عبارات و کامل‏ترین‏بیانات، آن حضرت را معرفى نموده و با عالى‏ترین صفات ستوده است.
        خداوند متعال مى‏فرماید: «انک لعلى خلق عظیم‏»; (2) اى پیامبر!
        تو بر اخلاقى عظیم استوار هستى.
        نیز مى‏فرماید: «محمد رسول‏الله و الذین معه اشداو على الکفاررحماء بینهم. » (3) محمد(ص) فرستاده خداست و کسانى که با اوهستند در برابر کفار سر سخت و در میان خود مهربانند.
        محققان، تاریخ نویسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگى حضرت‏محمد(ص) سخن گفته‏اند.
        اما ائمه علیهم السلام با نگاهى ژرف و دقیق سیماى آن شخصیت‏بى‏نظیر و در یکتاى عالم خلقت را به تماشا نشسته، به معرفى زندگى،مبارزات و آموزه‏هاى آن حضرت پرداختند.
        در این نوشتار بر آنیم تا گوشه هایى از زندگى و شخصیت‏حضرت‏محمد(ص) را از نگاه امام صادق(ع) به تماشا بنشینیم.
        
        تولد نور
        امام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود: پیامبر اکرم(ص)فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفرید (4) نیز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اکرم(ص)فرمود: «اى محمد! قبل از این که آسمان‏ها، زمین، عرش و دریا راخلق کنم. نور تو و على را آفریدم...». (5)
        ثقه‏الاسلام کلینى(ره) مى‏نویسد: امام صادق(ع) فرمود: «هنگام ولادت‏حضرت رسول اکرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامى پیامبر)بود. یکى از آن دو به دیگرى گفت: آیا مى‏بینى آنچه را من‏مى‏بینم؟
        دیگرى گفت: چه مى‏بینى؟ او گفت: این نور ساطع که ما بین مشرق ومغرب را فرا گرفته است! در همین حال، ابوطالب(ع) وارد شد و به‏آن‏ها گفت:
        چرا در شگفتید؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به گفت. ابوطالب به اوگفت: مى‏خواهى بشارتى به تو بدهم؟ او گفت: آرى. ابو طالب گفت:
        از تو فرزندى به وجود خواهد آمد که وصى این نوزاد، خواهد بود (6)
        
        نام‏هاى پیامبر
        کلبى، از نسب شناسان بزرگ عرب مى‏گوید: امام صادق(ع) از من‏پرسید: در قرآن چند نام از نام‏هاى پیامبر خاتم(ص) ذکر شده است؟
        گفتم: دو یا سه نام.
        امام صادق(ع) فرمود: ده نام از نام‏هاى پیامبر اکرم در قرآن‏آمده است: محمد، احمد، عبدالله، طه، یس، نون، مزمل، مدثر، رسول‏و ذکر.
        
        سپس آن حضرت براى هر اسمى آیه‏اى تلاوت فرمود. نیز فرمود:
        «ذکر» یکى از نام‏هاى محمد(ص) است و ما (اهل‏بیت) «اهل ذکر»هستیم. کلبى! هر چه مى‏خواهى از ما سؤال کن.
        کلبى مى‏گوید: (از ابهت صادق آل محمد(ع‏» به خدا سوگند! تمام‏قرآن را فراموش کردم و یک حرف به یادم نیامد تا سؤال کنم. (7)
        برخى چهارصد نام و لقب پیامبر(ص) که در قرآن آمده است، را برشمرده‏اند. (8)
        
        عظمت نام محمد(ص)
        جلوه نام محمد(ص) براى امام صادق(ع) به گونه‏اى بود که هر گاه‏نام مبارک حضرت محمد(ص) به میان مى‏آمد، عظمت و کمال رسول‏خدا(ص) چنان در وى تاثیر مى‏گذاشت، که رنگ چهره‏اش گاهى سبز وگاهى زرد مى‏شد، به طورى که آن حضرت در آن حال، براى دوستان نیزنا آشنا مى‏نمود. (9)
        امام صادق(ع) گاهى بعد از شنیدن نام پیامبر(ص) مى‏فرمود: جانم‏به فدایش. اباهارون مى‏گوید: روزى به حضور امام صادق(ع) شرفیاب‏شدم. آن حضرت فرمود: اباهارون! چند روزى است که تو را ندیده‏ام.
        عرض کردم: خداوند متعال به من پسرى عطا فرمود. آن حضرت فرمود:
        خدا او را براى تو مبارک گرداند چه نامى براى او انتخاب‏کرده‏اى؟ گفتم: او را محمد نامیده‏ام.
        امام صادق(ع) تا نام محمد را شنید (به احترام آن حضرت) صورت‏مبارکش را به طرف زمین خم کرد، نزدیک بود گونه‏هاى مبارکش به‏زمین بخورد.
        آن حضرت زیرلب گفت: محمد، محمد، محمد. سپس فرمود: جان خودم،فرزندانم، پدرم و جمیع اهل زمین فداى رسول خدا(ص)باد! او رادشنام مده! کتک نزن! بدى به او نرسان! بدان! در روى زمین‏خانه‏اى نیست که در آن نام محمد وجود داشته باشد، مگر این که آن‏خانه در تمام ایام مبارک خواهد بود.
        
        سیماى محمد(ص) (10)
        امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام حسن(ع) از دائى‏اش، «هند بن ابى‏هاله‏» (11) که در توصیف چهره پیامبر(ص) مهارت داشت، در خواست‏نمود تا سیماى دل آراى خاتم پیامبران(ص) را براى وى توصیف‏نماید. هند بن ابى هاله در پاسخ گفت: «رسول خدا(ص) در دیده‏هابا عظمت مى‏نمود، در سینه‏ها مهابتش وجود داشت .قامتش رسا، مویش‏نه پیچیده و نه افتاده، رنگش سفید و روشن، پیشانیش گشاده،ابروانش پرمو و کمانى و از هم گشاده، در وسط بینى برآمدگى‏داشت، ریشش انبوه، سیاهى چشمش شدید، گونه هایش نرم و کم‏گوشت.دندان هایش باریک و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راه‏رفتن با وقار حرکت مى‏کرد. وقتى به چیزى توجه مى‏کرد به طور عمیق‏به آن مى‏نگریست، به مردم خیره نمى‏شد، به هر کس مى‏رسید سلام‏مى‏کرد، همواره هادى و راهنماى مردم بود.
        براى از دست دادن امور دنیایى خشمگین نمى‏شد. براى خدا چنان غضب‏مى‏نمود که کسى او را نمى‏شناخت. اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود،برترین مردم نزد وى کسى بود که، بیشتر مواسات و احسان و یارى‏مردم نماید...» (12)
        
        سعدى با الهام از روایات، در اشعار زیبایى آن حضرت را چنین‏توصیف نمود:
        ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نروید به اعتدال محمد قدر فلک را کمال ومنزلتى نیست در نظر قدر با کمال محمد وعده دیدار هر کسى به قیامت لیله اسرى شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسى وعیسى آمده مجموع در ظلال محمد عرصه گیتى مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد و آنهمه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شاید اگر آفتاب و ماه نتابد پیش دو ابروى چون هلال محمد چشم مرا تا بخواب دید جمالش خواب نمیگیرد از خیال محمد سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد (13)
        
        اوصاف پیامبر در تورات و انجیل
        خداوند متعال در وصف پیامبر(ص) فرمود:«الذین ءاتینهم الکتب‏یعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم‏یعلمون‏» (14)
        کسانى که کتاب آسمانى به آنان دادیم، او را همچون فرزندان خودمى‏شناسند; (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه کتمان مى‏کنند.
        امام صادق(ع) فرمود:«یعرفونه کما یعرفون ابناءهم‏» زیراخداوند متعال در تورات و انجیل و زبور، حضرت محمد(ص)، مبعث،مهاجرت، و اصحابش را چنین توصیف نمود:«محمد رسول‏الله و الذین‏معه اشداء على الکفار رحماء بینهم...»
        محمد(ص) فرستاده خداست; و کسانى که با او هستند در برابر کفارسرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. پیوسته آن‏ها را در حال‏رکوع و سجود مى‏بینى، در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او راطلبند. نشانه آن‏ها در صورتشان از اثر سجده نمایان است. این،توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است... . (15)
        امام صادق(ع) فرمود: این، صفت رسول خدا(ص) و اصحابش در تورات وانجیل است. زمانى که خداوند پیامبر خاتم(ص) را به رسالت مبعوث‏نمود اهل کتاب (یهود و نصارى) او را شناختند اما نسبت‏به اوکفر ورزیدند، همان گونه که خداوند متعال فرمود: «فلما جاءهم‏ما عرجوا کفروا به‏» (16) هنگامى که این پیامبر نزد آن‏ها آمد که(از قبل) او را شناخته بودند، به او کافر شدند. (17)
        خداوند متعال در قرآن کریم، در وصف پیامبر(ص) مى‏فرماید: «و ماارسلناک الا رحمه للعالمین‏» (18) ما تو را جز براى رحمت جهانیان‏نفرستادیم. قرآن نیز مى‏فرماید:اشداء على الکفار رحماءبینهم...»، در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. این دوچگونه با هم جمع مى‏شوند؟
        توجه به این آیه براى طرفدارى اندیشه تسامح و تساهل ضرورى است.
        آیا ممکن است کامل‏ترین انسان، که با کامل‏ترین کتاب آسمانى براى‏هدایت تمام جهانیان مبعوث گردیده است در مقابل دشمنان دین هیچ‏عکس العملى جز مهربانى نداشته باشد؟!
        براى اداره جامعه دینى و بقاى آن باید در مقابل دشمنان دین‏ایستاد شدت عمل نسبت‏به کافران و مبارزه با آن‏ها براى از بین‏بردن موانع هدایت عین رحمت است.
        
        برترین مخلوق
        حسین بن عبدالله مى‏گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا رسول‏خدا(ص) سرور فرزندان آدم بود؟ آن حضرت فرمود: قسم به خدا، اوسرور همه مخلوقات خداوند بود. خدا هیچ مخلوقى را بهتر ازمحمد(ص) نیافرید (19)
        امام صادق(ع) در حدیث دیگرى فرمود: چون رسول خدا(ص) را به‏معراج بردند جبرئیل تا مکانى با وى همراه بود و از آن به بعداو را همراهى نمى‏کرد. پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل، در چنین حالى‏مرا تنها مى‏گذارى؟! جبرئیل گفت: تو برو. سوگند به خدا در جایى‏قدم گذاشته‏اى که هیچ بشرى قدم نگذاشته و بیش از تو بشرى به آن‏جا راه نیافته است (20)
        معمر بن راشد مى‏گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: یک نفریهودى خدمت رسول خدا(ص) رسید و به دقت او را نگریست.
        
        پیامبر اکرم(ص) فرمود: اى یهودى! چه حاجتى دارى؟ یهودى گفت:
        آیا تو برترى یا موسى بن عمران; آن پیامبرى که خدا با او تکلم‏کرد و تورات و انجیل را بر او نازل نمود، و به وسیله عصایش‏دریا را براى او شکافت و به وسیله ابر بر او سایه افکند؟
        پیامبر(ص) فرمود: خوش آیند نیست که بنده خود ستایى کند ولکن(در جوابت) مى‏گویم که حضرت آدم(ع) وقتى خواست از خطاى خود توبه‏کند، گفت: «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لما غفرت لى‏»،خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو مى‏خواهم که مرا عفو نمایى.
        خداوند نیز توبه‏اش را پذیرفت. حضرت نوح(ع) وقتى از غرق شدن دردریا ترسید گفت «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لماانجیتنى من‏الغرق‏»; خدایا به حق محمد و آل محمد از تو در خواست‏مى‏کنم. مرا از غرق شدن نجات بدهى. خداوند نیز او را نجات داد.
        حضرت ابراهیم(ع) در داخل آتش گفت:«اللهم انى اسالک بحق محمد وآل محمد لما انجیتنى منها»; خدایا! به حق محمد و آل محمد ازتو مى‏خواهم که مرا از آتش نجات دهى. خداوند نیز آتش را براى اوسرد و گوارا نمود.
        حضرت موسى(ع) وقتى عصایش را به زمین انداخت و در خود احساس ترس‏نمود گفت: «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لما امنتنى‏»;خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست مى‏نمایم که مراایمن گردانى. خداوند متعال به او فرمود:«لاتخف انک انت‏الاعلى‏» (21) نترس. مسلما تو برترى.
        اى یهودى، اگر موسى(ع) امروز حضور داشت و مرا درک مى‏کرد و به‏من و نبوت من ایمان نمى‏آورد. ایمان و نبوتش هیچ نفعى به حال اونداشت.
        اى یهودى! از ذریه من شخصى ظهور خواهد کرد به نام مهدى(ع) که‏زمان خروجش عیسى بن مریم براى یارى او فرود مى‏آید و پشت‏سر اونماز مى‏خواند. (22)
        
        سیاستمدارى پیامبر(ص)
        در عرف جهانى امروز «سیاست‏» را به معناى نیرنگ و دروغ براى‏کسب قدرت و سلطه بر مردم تعریف مى‏کنند، اما «سیاست‏» در لغت،به معناى «اداره کردن امور مملکت و حکومت کردن است‏». خداوندمتعال پیامبر خاتم(ص) جانشینان بر حق او، ائمه معصومین را ازبهترین سیاستمداران شمرده است در زیارت جامعه، در وصف ائمه‏علیهم السلام که پرورش یافتگان مکتب نبوتند، آمده است: «وساسه‏العباد».
        فضیل بن یسار مى‏گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که به بعضى ازاصحاب قیس ماصر فرمود: خداوند عز و جل پیغمبرش را تربیت‏کرد و نیکو تربیت فرمود. چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود:
        «انک لعلى خلق عظیم‏»; تو بر اخلاق عظیمى استوارى. سپس امر دین‏و امت را به او واگذار نمود تا سیاست و اداره بندگانش را به‏عهده بگیرد، سپس فرمود: «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم‏عنه فانتهوا» (23) ، آنچه را رسول خدا براى شما آورد، بگیرید،(و اجرا کنید) و از آنچه نهى کرد، خود دارى نمایید. رسول‏خدا(ص) استوار، موفق و موید به روح القدس بود و نسبت‏به سیاست‏و تدبیر خلق هیچ گونه لغزش و خطایى نداشت و به آداب خدا تربیت‏شده بود،... . (24)
        
        زهد و وارستگى
        حضرت محمد(ص) هرگز نسبت‏به دنیا و لذایذ زودگذر آن میلى نشان‏نداد و به آن، توجهى نکرد. آن حضرت براى هدایت مردم و رساندن‏آن‏ها به سعادت دنیا و آخرت وارد عرصه سیاست‏شد.
        امام صادق(ع) مى‏فرماید: روزى رسول خدا(ص) در حالى که محزون‏بود، از منزل خارج شد فرشته‏اى بر او نازل شد، در حالى که کلیدگنج‏هاى زمین را به همراه داشت. فرشته گفت: اى محمد(ص)، این‏کلیدهاى گنج‏هاى زمین است. پروردگارت مى‏فرماید: این کلیدها رابگیر و در گنج‏هاى زمین را باز کن و آنچه مى‏خواهى از آن استفاده‏نما. بدون این که نزد من ذره‏اى از آن‏ها کم شود.
        پیامبر(ص) فرمود: دنیا خانه کسى است که خانه (واقعى) ندارد.
        کسانى دور آن جمع مى‏شوند که عقل ندارند.
        فرشته گفت: به آن خدایى که تو را به حق مبعوث نمود! وقتى درآسمان چهارم کلیدها را تحویل مى‏گرفتم، همین سخن را از فرشته‏دیگرى شنیدم. (25)
        ابن سنان مى‏گوید: امام صادق(ع) فرمود: مردى نزد پیامبر(ص) آمد،در حالى که آن حضرت روى حصیرى نشسته بود که زبرى آن بر بدن آن‏حضرت اثر گذاشته بود، و بر بالشى از لیف خرما تکیه نموده بود،که بر گونه‏هاى گلگونه‏اش نفوذ کرده بود. آن مرد در حالى که‏جاهاى اثر کرده را مسح مى‏نمود، گفت: کسرى و قیصر (پادشاهان‏ایران و روم) هرگز چنین راضى نمى‏شوند و بر حریر و دیبامى‏خوابند و تو (که سرور مخلوقات خدایى) بر این حصیر!
        پیامبر(ص)فرمود: به خدا من از آن‏ها برتر و گرامى‏تر هستم. من‏کجا و دنیا کجا! مثال زورگذر بودن دنیا، مثال شخصى است که بردرختى سایه دار عبور مى‏کند، لحظه هایى از سایه درخت استفاده‏مى‏کند و وقتى سایه تمام شد، از آن جا کوچ مى‏کند و درخت را رهامى‏کند. (26)
        هیچ زمینه‏اى از زندگى پیامبر(ص) نیست، مگر این که امام صادق(ع)در آن زمینه سخنانى با ارزش دارد.
        به عنوان حسن ختام، به ذکر خطبه‏اى از آن حضرت در توصیف‏پیامبر(ص) اکتفا مى‏کنیم.
        
        خطبه امام صادق(ع) در وصف حضرت محمد(ص)
        برد بارى، وقار و مهربانى خدا سبب شدتا گناهان بزرگ و کارهاى‏زشت مردم مانع نشود که دوست‏ترین و شریف‏ترین پیغمبرانش، یعنى‏محمد بن عبدالله(ص) را براى مردم بر گزیند.
        محمد بن عبدالله(ص) در حریم عزت تولد یافت: در خاندان شرافت‏اقامت گزید، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بیان‏کردند و حکمیان در وصفش اندیشه نمودند، او پاکدامنى بى نظیر،هاشمى نسبى بى مانند و بى مانندى از اهل مکه بود.
        حیا صفت او بود و سخاوت طبیعتش، بر متانت‏ها و اخلاق نبوت سرشته‏شده بود. اوصاف خویشتن دارى‏هاى رسالت‏بر او مهر شده بود تا آن‏گاه که مقدرات و قضا و قدر الهى عمر او را به پایان رسانید وحکم حتمى پروردگار او را به سرانجامش منتهى ساخت. هر امتى، امت‏پس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تاپدر بزرگوارش، عبدالله، هر پدرى او را به پدر دیگر تحویل داداصل و نسبش به ناپاکى آمیخته نشد و ولادت او با ازدواج نا مشروع‏پلید نگشت. ولادتش در بهترین طایفه، گرامى‏ترین نواده (بنى‏هاشم)، شریف‏ترین قبیله (فاطمه مخزومیه) و محفوظترین شکم باردار (آمنه دختر وهب) و امانت دارترین دامن بود.
        خدا او را برگزید، پسندید و انتخاب کرد سپس کلیدهاى دانش وسرچشمه‏هاى حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمت‏بربندگان و بهار جهانیان باشد.
        خداوند کتابى را بر او نازل کرد، که بیان و توضیح هر چیزى درآن است و آن را به لغت عربى، بدون هیچ انحرافى قرار داد، به‏امید این که مردم پرهیزکار شوند. آن را براى مردم بیان کرد ومعارف آن را روشن ساخت و با آن، دینش را آشکار ساخت و واجباتى‏را لازم شمرد و حدودى را براى مردم وضع نمود و بیان کرد. آن‏هارا براى مردم آشکار نمود و آن‏ها را آگاه ساخت. آن حضرت در آن‏امور، راهنمایى به سوى نجات و نشانه‏هاى هدایت‏به سوى خدامى‏باشد.
        رسول خدا(ص) رسالتش را تبلیغ کرد، ماموریتش را آشکار ساخت،بارهاى سنگین نبوت را که به عهده گرفته بود، به منزل رسانید وبه خاطر پرورگارش صبر کرد و در راهش جهاد نمود.
        با برنامه‏ها و انگیزه‏هایى که براى مردم پى ریزى نمود و مناره‏هایى که نشانه‏هاى آن را بر افراشت، براى امتش خیر خواهى کرد، وآن‏ها را به سوى نجات و رستگارى فرا خواند و به یاد خدا تشویق وبه راه هدایت دلالت کرد، تا مردم پس از او گمراه نشوند. آن حضرت‏نسبت‏به مردم دلسوز و مهربان بود.
        
        --------------------------------------------------------------------------------
        پى نوشت‏ها:
        1- حجر، آیه‏9. «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون‏»
        2- قلم، آیه 4.
        3- فتح، آیه‏29.
        4- مصباح الشریعه، ترجمه زین العابدین کاظمى، ص‏126.«خلقنى‏الله من صفوه نوره...»
        5- جلاء العیون. ص 11.
        6- همان، ص‏36.
        7- بحار الانوار، ج‏16، ص‏101.
        8- مناقب، ج 1، ص 150.
        9-سفینه البحار، ج 1، ص‏433.
        10- بحار الانوار، ج‏17، ص 30،
        11- هند بن ابى هاله، فرزند حضرت خدیجه(س) از شوهر قبلى اش بودکه در خانه پیامبر اسلام رشد و نمو نمود.
        12- بحار الانوار، ج‏16، ص 147148.
        13- کلیات سعدى، فصل طیبات، ص‏533 532.
        14- بقره، آیه‏146.
        15- فتح، آیه‏29.
        16- بقره، آیه‏89.
        17- تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 138 و ج 5، ص‏77.
        18- انبیاء، آیه‏107.
        19- اصول کافى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج 2، ص 325.
        20- همان، ص 321.
        21- طه، آیه 68.
        22- بحار الانوار، ج‏16، ص‏366. به نقل از جامع الاخبار،ص 98.
        23- حشر، آیه‏7.
        24-اصول کافى،ج 2 ص 5 و 6.
        25-بحارالانوار،ج 16 ص 266.
        26-بحارالانوار،ج 16 ص 282 و 283.
        27-اصول کافى ج 2 332 و 333.

        

        منبع: سایت پیامبر اعظم



  • کلمات کلیدی : یادداشت‏های متفرقه
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: جمعه 86/5/19::: ساعت 6:38 صبح

     

    کوچی ها کجا بروند؟!

     

    پرسش فوق را آقای میرویس جلالزی در مورخه چهار شنبه 25 ژوئیه 2007 در سایت کابل پرس مطرح نموده و در ضمن مقاله‌ی، مظلومیت کوچی‌ها را انعکاس داده است.

     ***

    بعد از جنگ بهسود، بین ساکنان محل و کوچی‌ها، دولت افغانستان اعلان داشت که برای اسکان کوچی‌ها در شمال و جنوب هندوکش، 12 شهرک ایجاد می‌کند.

    ***

    مطالب فوق ما را بر آن داشت که از فراموش شده ترین قشر، در کشور «کوچی‌های هزاره» نیز یاد کنیم.

    راقم این سطور که خود نیز متعلق به این قشر بوده و با گوشت، پوست و استخوان خویش دردها و آلام آنان را حس نموده است، لازم میبیند که نکات چندی را فراروی هموطنان گرامی قرار داده و از نظرات و انتقادات آنان استفاده نماید.

    ابتدا از خود بگویم، قریب به یک قرن پیش ازین، جدمان «محمد حسین گرگین» در منطقه زردرگی دایزنگی، حد فاصل نهال و نَیَک، توسط کوچی‌ها به قتل رسید و زمین و اموالش به فرمان اقدَس جناب امیر، به کوچی‌ها بخشیده شد!

    از آن روز تا حالا بقایای سیف امیر که از دم تیغ شاهانه! جان به سلامت برده‌اند، آواره‌ی شهرهای مزار، کابل، غزنی، و چندین قریه در اطراف شهر غزنی بوده اند، و هنوز هم آواره اند و سرگردان!

    بی‌تردید، می‌توان گفت که از جانب پشتون‌ها مورد ستم قرار گرفته و از حق انسانی خویش محروم شده ایم، اما نه از همه‌ی پشتون‌ها؛ چون اکثریت جامعه پشتون را مردمان خوب، متدین، با ننگ و غیرت تشکیل می‌دهند، و در میان آنان، فراوان‌اند کسانی که معتقد اند که «افغانستان خانه مشترک ماست» و تمام اقوام حق زندگی توام با کرامت انسانی را دارند.

    بنا بر این، خوب است که حساب فاشیستان، تمامیت‌خواهان و انحصارطلبان را از پشتون‌های اصیل، روشنفکر و با فرهنگ، جدا ساخته و با این رویکرد وارد بحث گردیم که پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک و...، همه برارد بوده و اعضای یک پیکر به نام افغانستان اند، و در میان هر جامعه و قوم و قبیله، انسان‌های بد نیز وجود دارد که اگر دقت صورت نگیرد و حساب بدها از خوب‌ها جدا نگردد، پیامدهای ناگوار و جبران ناپذیری را به بار خواهد آورد.آوارگان جدید در بهسود

    ***

    از زمان عبدالرحمن خان، که تصفیه قومی و نژادی در کشور آغاز گردید، هزاران خانوار از مردم هزاره، از منطقه و دیارشان آواره شدند، از میان بیجا شدگان، آن‌های که خوش شانس‌ بودند، موفق به فرار از کشور شده و در پاکستان، ایران، کشمیر و هند مقیم گشتند و برای همیشه از درد و رنج زندگی افغانی خود را خلاص نمودند.

    جمع کثیری ازین بیجا شدگان بخت برگشته، در داخل کشور آواره شدند که اینان را می‌توان به دو گروه تقسیم نمود:

    دسته اول کسانی اند که خود راهی شهرها شدند و یا به اسارت برده شده و یا تبعید گردیدند و در کابل رسیدند، که بعد از تحمل مرارت‌های بی‌شمار، با حمالی و جوالی‌گری و کارهای طاقت‌فرسا، توانستند جُل خویش را از آب کشیده، در همان شهرها مسکن گزینند، و صاحب کلبه گلین گردند!

    دسته دوم کسانی بودند که در مناطق روستایی هزاره‌جات پراگنده شدند و یا بعد از این که زمین‌های شان را امیر، به قبایل پشتون بخشید، در همان زمین‌های خودشان، به صورت دهقان و مزدور، به کار مشغول شدند، که هنوز هم آواره‌اند و سرگردان! و اینان مظلوم‌ترین قشر جامعه هزاره را تشکیل می‌دهند، زیرا هم از جانب امیر مورد غضب و قهر قرار گرفتند، اجداد شان کشته و اسیر شده و مال و زمین‌های شان، غصب گردید و خود نیز آواره و پریشان در ده و دیار این و آن ماندند، و هم مورد بی‌مهری همنژادان خویش قرار گرفتند.

    این آواره‌های سرگردان، در هر قریه و روستای هزاره‌جات، برای سپری کردن چند روز زندگی که می‌روند، روستائیان و صاحبان قریه، روی خوش به آنان نشان نمی‌دهند،‌ «همسایه!» کلمه‌ی (معادل «افغان!» در ایران) است که برای تحقیر و توهین آنان از جانب خود هزاره‌ها به کار می‌رود.

    همسایه یعنی کسانی که خانه و کاشانه ندارند، قوم و خویش پدری خود را گم کرده‌اند، در همسایگی مردمان دیگر که اغلب به نان شب محتاج‌اند، زندگی می‌کنند و طبیعی است کسی که خود گرسنه است، نمی‌تواند تحمل و جود گدا را در خانه اش داشته باشد! لذا نباید از برخورد بد آنان، گروه آوارگان، ناراحت و غمناک گردند، بلکه باید به فکر راه‌حل منطقی‌تر باشند.

    از آنجای که در میان این گروه آواره، هیچگونه همبستگی و پیوند وجود ندارد، و اغلب، مردمان فقیر، و محروم از سواد و دانش اند، صدای‌شان را کسی نمی‌شنود، و اصولاً صدایی ندارند تا کسی بشنود، تنها در نماز و دعاها، خدا خدا می‌کنند! که گویا خداوند نیز آنان را فراموش کرده و یا اختیار را به نمایندگان تام الاختیارش «طالبان» سپرده است!.

    «سلطانعلی کشتمند» که متعلق به همین گروه آواره است، برای اعاده حقوق آوارگان هزاره، حرف‌های داشت و دارد که در کتاب 3 جلدی خاطراتش که اخیراً در کابل به چاپ رسیده است، ثبت است، که متآسفانه ایمان امیر و اسلامیت شاهان وطن، وی را کافر ساخت و افغانستان هم کشوری است که مسلمانش اگر از عدالت و اعاده حقوق برابر و کرامت بشری، حرف بزند، صدایش را در گلو خفه می‌کنند؛ چه رسد به کافرش! و تنها کشوری است در کره زمین که «منافع ملی» برایش مطرح نیست، ملا و طالبش به جای که «رحمةٌ للعالمین» باشند و از دیدن آنان، مردم به یاد خدا افتاده، قلب شان آرام گیرد، مایه وحشت، سمبل خشونت، قتل و انتحار اند! امروزه مردم افغانستان از درّنده‌های بیابان؛ شیر، گرگ و پلنگ وحشت ندارند، اما با دیدن یک لُنگی‌سفید ریش‌دراز تفنگ بدست، زهره شان می‌ترکد، خدایا! چه شد که دینمداران، این‌گونه، کشوری را به حهنم تبدیل کنند و دین که مایه آرامش، آسایش و صلح و صفا است، به‌دست کسانی بیافتد که «قربةً الی الله» می‌کشند و امنیت را «قربةً الی الله» از مردم سلب می‌کنند، خداوند خود به داد این مردم برسد!

    آوارگان هزاره تنها امیدی که می‌توانند چشم به آن بدوزند،‌حکومت فعلی است که داعیه‌ی دموکراسی دارد و دموکراسی در افغانستان، تنها مقوله‌ایست که تآمین کننده زندگی شرافتمندانه، برای همه مردم می‌باشد، و در سایه دموکراسی است که انسان‌ها رشد نموده و به تعالی میرسند و انسانیت معنا پیدا میکند و دینداران نیز می‌توانند دیندار باقی بمانند.

    لذا از دولت محترم جداً تقاضا داریم که برای تسکین آلام و دردهای وارده از جانب حاکمان قبلی، هم که شده، فکری برای آوارگان که چندین نسل آوارگی را تجربه کرده‌اند، بنمایند و کوچی‌های بی همه‌چیز و فقیر هزاره را به مانند کوچی‌های ثزوتمند و پیسه‌دار وطن، در شهرها اسکان بدهند و یا همان زمین‌های اجدادی شان را به آنان برگردانند، تا هم آنان صاحب خانه و زندگی گردند و هم کسی بر زمین غصبی، نماز نخواند و روزه نگیرد!



  • کلمات کلیدی : یادداشت‏های متفرقه
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: دوشنبه 86/5/15::: ساعت 1:8 عصر

    طالب هم افغان وژنی، بهرنیان هم افغان وژنی آخېر تر څو؟

    زمونږ د ګران هېواد افغانستان اوسنیو ګډو وډو حالاتو، جګړو، ناامنیو، وژنو، تښتونو، پټاوونو،ځانمرګیو او نورو ناخوالو هر افغان په ډېرو عجیبو او غریبو فکرونو کې اچولى دى هېڅ نه پوهېږی چې آخېر ولې او تر څو به زموږ په برخلیک لوبې کېږی، تر څو پورې به د طالب، القاعده، ټوپکی، خلقی، پرچمی، اخوانی، بنسټ پال، جاسوس او حتى انجینر، ژورنالست، ډاکتر او نورو په نومونه وژل کېږو، آیا زمونږ دغه بې پایه ناورین چې زمونږ ټول ځوان نسل په همدې ناخوالو او ناورین کې رالوى شوڅه وخت پاى مومی، آیا داسې یوه ورځ به هم راشی چې مونږ په خپل هېواد کې پرته له کومې وېرې یوه او بله خوا وګرځو. د خپل هېواد هرې سیمې ته لاړ شو، د هر ټبر او هرې سیمې ستونزې، دودونه او کړنې ووینو،د هری سیمې له ښکلې هوا او خوندور چاپېریال څخه خوند واخلو. خو په اوسنی وخت کې هېڅ امکان نشته چې په خپل هېواد کې ارام وګرځو، زمونږ دا لږه شمېره زدکړی کسان د مړینې له وېرې خپله زدکړه پټوی د خپل ځان د ساتلو لپاره په بېلابېلو سیمو کې د خپل ملک وګړو ته وایی: زه خټګریم،ترکاڼ یم، هټىوان یم... والله که مې هېڅ هم زده وی. آیا تر کومه پورې به دغه ناورین روان وی، آخېر افغانانو څه ګناه کړې ده. آیا دا یې ګناه ده چې غلامی نشی منلاى، پرته له دې خو افغانان بله ګناه نلری. کوم اسلام د انجینر، ډاکټر او نورو پوهانو مړینه روا بللې، خو پوښتنه دلته ده چې دغه بې منطقه طالبان او ملاصاحبان څوک دی او دوى ته دا نظریات څوک ورکوی چې خپل مسجد، ښوونځى، مدرسه او روغتون ړنګ کړه. پوښتنه دلته ده چې دغه بې منطقه کسان دکوم ملک محصول دى؟ امریکا، انګرېز، پاکستان ،اېران ، هند، روسیه او که څوک!

    طالبان وایی په افغانستان کې جهاد فرض دی، طالبان نه بلکې پاکستان وایی، مولانا صاحب فضل رحمن وایی دغه ښاغلى په لویو غونډو کې وایی په افغانستان کې جهاد فرض دى ځکه چې هلته امریکایان دی اسلام تر پښو لاندې کېږی، اوپه پاکستان کې جهاد نشته ځکه چې دلته امن دى، خو د مولانا فضل رحمن په نظر د افغانستان ښوونځى، روغتون،مسجد او هره دولتی ودانۍ ړنګول جهاد دى خو (!) په پاکستان کې د مولانا صاحب په نظر: فاحشه خانه سینما، او نورې هرې نارواوې جواز لری هلته بیا جهاد نه دى روا. مولانا صاحب ته د کوم اسلام له مخې زما مسجد ړنګوې، ښوونځى او روغتون مې سوزې؟، پل او سړک مې د جهاد په نامه الوزوی، اما په لاهور کې د سړک په غاړه فاحشه خانې دې پرانیستې پرې اېښې، ستا د کوم اسلام له مخې زماد ښوونځى او روغتون ړنګول روا او ستا د سینما او فاحشه خانو ړنګول ناروا دی؟
    آیا اسلام یو اسلام دى او که تا د پاکستان د ګټو لپاره کوم بل اسلام پیداکړى دى. ستا د مولاناد نوم په اړه هم زه پوښتنه لرم، چې دادې له کومه کړى، انګرېزانو درکړى او که امریکایانو؟ له همدې نامه څخه ناوړه ګټه اخلې.

    تا خو د پاکستان له ګټو ټول اسلام ځار کړ. آیا طالبانو دومره ځواک له کومه کړ دوى خو په غرو کې هېڅ هم نلری. دوى څوک اکمالوی، دانظریه څوک ورکوی چې اجمل نقشبندی ووژنه خو فرانسوى خوشې کړه، افغان بې وسه ډرېور ووژنه او ایټالوى خوشې کړه؟

    زما په فکر به هېڅ افغان او هیڅ مسلمان په دې نه وی خوښ چې زمونږ په پاکه خاوره کې بهرنی سرتېری وګرځی، خلک دې ووژنی، کورونه دې تالاشی کړی، او زمونږ افغانی غیرت دې تر پښو لاندې کړی! په دې نن هر افغان پوهېږی که هغه زدکړه کړې وی که نه، چې بهرنیان ددې ملک د جوړولو لپاره نه دی راغلی خو دا چې ټول پردې پوهېږی نو د حل لاره باید ولټول شی . کومه لاره چې طالب نیولې زه فکر نه کوم دا یې د حل لاره وی.

    طالب خو چې د چا پر جېب کې کاغذ او قلم هم پیداکړی پرې وژنی یې!
    زما ګرانه طالبه،زما افغانه، زما د کور غړى یې که ته د اسلام د ساتلو په خاطر انجینر، ډاکټر او ژورنالست وژنې! آیا که ته بهرنیان وباسې! او د حکومت چارې په خپل لاس کې واخلې هغه وخت به ستا حکومت انجینر، ډاکټر او ژورنالست ته اړتیا لرې او که نه؟ ته باید پوه شې چې دا نظریه چا درکړې؟ په دې باید فکر وکړې چې آیا دغه نظریه د اسلام او ستا د ملک په ګټه ده که نه؟

    ته چې نن ورځ پوهنتون، ښوونځی، او ساینسی زدکړوته په بده سترګه ګورې آیاته چې جهاد کوې وسلې ته اړتیا لرې که نه؟ آیا جهاد پرته له وسلې څخه امکان لری؟ څو پورې به د روسانو او نورو بهرنیانو په پاتې شونو وسلو مخته روان وې ته چې حکومت خپله جوړوې،ددې وطن د ساتنې لپاره وسلې ته اړتیا لرې، ته باید په دې پوه شې چې ته نشې کولاى چې پرته له وسلې وطن او مسلمانان وساتې. ستاملک فوځ او پولیسو ته اړتیا لری، ستا ملک ټانګ او سټېنګر ته اړتیا لری،ستا ملک ساتلو ته اړتیا لری.

    ته نن قلم ته په بده سترګه ګورې خو لوى څښتن په مبارک کتاب قرآن عظیم الشان کې (والقلم وما یسطرون) ویلى، او د قلم ستاینه یې کړې ده. ته نن ورځ ساینسی علومو ته په بده سترګه ګورې خو خداى(ج) په قرآن عظیم الشان کې وایی چې: (ما اوسپنه پیداکړې ستاسې د ګټې لپاره) څو ته د دښمن لپاره وسله ورنه جوړه کړې څو ته د خپل ژوند د پرمخ بېولو لپاره د ژوند نور توکی ورنه جوړ کړې. دا چې ته پوهنتون او ښوونځى په تیږو ولې ته به څه ډول له اوسپنې ګټه واخلې. ته خو حکومت ددې لپاره نیسې چې دمسلمانانو خدمت وکړې، د مسلمانانو ژوند آرام کړې دا چې ته انجینر وژنې معدنیات څه ډول راوباسې له غاز او تېلو څه ډول ګټه اخلې؟

    خپله فکر وکړه چې پرته له زدکړې کولاى شې خپلې ورځنۍ ستونزې اوارې کړې؟ پرته له زدکړې نشی کېداى چې د خلکو ستونزې اوارې شی یو عادی بلنلیک به نشې لوستى په بل چا پسې به منډې وهې چې دغه پاڼه راته ولوله دا یې هغه ډېره کوچنۍ ستونزه ده.

    آیا یوه ټولنه کولاى شی چې پرته له ډاکټر څخه ژوند وکړی؟ هېڅ امکان نلری ته نارینه ډاکټران وژنې، ښځې خو پر ځاى پرېږده هغوى ته خو هېڅ اجازه نه ورکوې، البته دا اجازه ته نه ورکوې اما اسلام اجازه ورکړې، زمونږ ګران پیغمبر اجازه ورکړې خپله بې بې عایشې (رض) له ګران پیغمبر نه احادیث روایت کړی، اسلام د ښځې لپاره پرده(حجاب) فرمایلى، خو ته اړ یې د تداوۍ لپاره یې نارینه ډاکټر ته بوځې چې هلته خو مخ او لاسونه پرېږده چې هېڅ ډول ستر هم نشی کېداى. اوس خپله پرېکړه وکړه دا د اسلام لپاره ګټه شوه که تاوان؟

    زما د سترګو توره! لږ نورې نړۍ ته هم سترګې ور واړوه ستا ګاونډیانو ستا پر غوښو اتوم جوړ کړى خو ته خپل مټ وژنې ته خپله علمی پانګه له لاسه ورکوې ته خپله علمی پانګه د پردیو د خوښۍ لپاره وژنې تباه کوې یې، خپل کور ړنګوې، خپل اولس ته اور ورکوې، هېڅ افغان غلامی نه خوښوی او نه هم منی چې هره ورځ دې بهرنیان ملکی خلک ووژنی خو باید د حل لاره پیداشی نه دا چې طالب هم افغان وژنی، بهرنیان هم افغان وژنی، پاکستان هم افغان وژنی د نننۍ ستونزې د اواری لار دا نه ده، چې له هرې خوا دې افغانان ووژل شی، که دولت دى او که طالب باید ددې ستونزې لپاره د اواری لاره ولټوی.

    * حبیب وقار *

    منبع: http://www.sanger.blogfa.com/



  • کلمات کلیدی : افغانستان و توسعه
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: شنبه 86/4/2::: ساعت 8:37 صبح


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 50
    بازدید دیروز: 59
    کل بازدید :638560
    >> درباره وبلاگ <<
    صلح طلبان افغانستان
    انجمن صلح طلبان افغانستان
    پیش به سوی عدالت، صلح و امنیت در افغانستان

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>دسته بندی یادداشت ها<<
    افغانستان[23] . افغانستان و توسعه[19] . پارلمان[9] . غزنی[8] . طالبان[7] . مناسبت‏ها[6] . یادداشت‏های متفرقه[6] . وهابیت[5] . هزاره[5] . پاکستان[5] . امام علی[5] . جنگ[5] . اسلام[4] . انتخابات[4] . هزاره ها[4] . صلح[4] . قرآن[4] . دین[3] . امنیت[3] . تبعیض قومی[3] . تصاویر[2] . بهسود[2] . بیکاری[2] . خشونت[2] . آمریکا[2] . عربستان[2] . دانلود[2] . علی[2] . عید[2] . کابل[2] . کوچی[2] . کوچی‏ها . مجلس . محقق کابلی . معرفی کتاب . کتاب . کدجاوا . کراچی . کشتار شیعیان . والی . وبلاگ . وحدت . مهاجرین افغان . مهدی . میلاد پیامبر . ناامنی . نرم افزار . نقد کتاب . دانلود = کتاب . دعا . غزنی، تاریخچه . فقر و بیکاری . قالب . قالب رایگان . قالب وبلاگ . عکس . عکس از غزنی . عکس و تصویر . علم . رمضان . سایت . سرعت انترنت . سیاست دوگانه . شمشیر . شهید مزاری . اخلاق . ازبک ها . امریکا . افغانها . امام حسن مجتبی . امام حسین ع . امام رضا ع . امام صادق ع . انیمیشن . بازار غزنی . پشتون . پشتونها . پیام . تاجیک . داتلود . دانش . جنگ داخلی . حقوق بشر در افغانستان . حکمتیار . تظاهرات . تفرقه گرایی . تفرقه و نفاق! . جنایات . جنایات وهابیت . تجاوز . تربیت . ترور . قندهار . قوم گرایی . کوچی .

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    صلح طلبان افغانستان

    >> سایت های افغانستان<<
    قرآن کریم دانلود قرآن
    نوشته های پیشین وبلاگ
    بدنبال آرامش
    مجله مینه - پشتو
    شورای جهانی هزاره
    پایگاه‏های اطلاع رسانی مراجع تقلید
    آیت الله محقق کابلی
    زبان انگلیسی یاد بگیریم
    علیجان زاهدی غزنوی
    کودکان افغان عکس و تصویر
    سلامت روان فرزندان
    نسیم رهایی / ککرک غزنی / محمدی
    آیت الله محقق کابلی
    حزب وحدت
    سایت شهید مزاری
    سایت دانشگاه کاتب هزاره
    سایت آیت الله محسنی
    سایت ریاست جمهوری افغانستان

    تاجیک مدیا
    متن کامل قرآن کریم - دانلود
    موسیقی افغانی برای وبلاگ
    کشتار شیعیان در کراچی یا در هر کجای دیگر تاکی و تا چند!؟
    مجمع علمی فرهنگی نور
    سایت امام هادی- آیت اله محقق غزنوی
    وبلاگ پشتو -جامعه روحانیت پشتون‏های شیعه
    سایت موسوی لاری - دانلوود کتاب
    جمهوری سکوت
    معلم عزیز رویش - مدیر لیسه معرفت غرب کابل
    پیوندهای فرهنگی مذهبی
    شریف حبیبی
    از غزنی / واسع هیله من
    آلبوم عکس و تصویر این وبلاگ
    سایت جنبش ملی افغانستان
    اندیشه مثبت
    افغانستان پس از جنگ
    تاجیک مدیا
    سادات افغانستان
    وبلاگ حقوقی صارم
    لینکستان وبلاگهای افغانستانی
    سایت گشایش
    سایت غرجستان
    سایت طلوع فجر
    آموزش زبان انگلیسی
    هفته نامه نىای غؤنه
    غرجستان
    تاجیک مدیا
    قلم بیقرار
    خبرنامه علودانی
    هزاره پیوند
    خبرهای تازه از علودانی
    وطندار
    کودکان وطن
    خوات معاصر
    خوات آنلاین
    روزنه امید
    برگ سبز - محمد رحمتی
    ناهور - خوات
    رو به فردا
    درد دلهای یک باچه مهاجر
    محمد شفق خواتی
    استاد علیزاده مالستانی
    مدرسه محمدیه غزنی
    مردم مالستان
    وحدت نیوز
    نگاه فردا
    سروش صبا
    هم صنفی
    در رثای بابه مزاری
    مجله اخوت
    هزاره پیوند
    حزب وحدت
    صادقی نیلی
    هیله من غزنوی
    علودانی
    مشفق
    بشیر احمدی
    خوات آنلاین
    قلم بیقرار
    کودکان افغانستان
    جامعه اسلامی علودانی
    محمد صابری شملتو
    جامعه نو شوکت علی محمدی
    جمهوری سکوت
    ابرار
    دورتر از چشم اقیانوس
    شریف سعیدی
    نقش والدین در سلامن روان فرزندان
    وحدت نیوز
    مدرسه علمیه محمدیه
    خوات معاصر
    خوات آنلاین
    حوات زیبا
    خوات دانلود
    رو به فردا

    >>طراح قالب<<
    تابستان 1386 - صلح طلبان افغانستان
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

     

    انجمن طالبان صلح و امنیت در افغانستان

    تصویر ثابت

    <bgsound src="http://kabul3.persiangig.com/audio/12%20watan_eshq_tu.mp3" loop="infinite">