کافر از نظر قرآن به چه کسی اطلاق میشود؟ آیا استعمال عنوان کافر بر پیروان ادیان غیراسلامی اطلاق صحیحی است؟ چه طور ممکن است خداوند مهربان و حکیم، میلیاردها انسان را صرف به این دلیل واردجهنم کند که از دینی غیر از
بسم الله الرحمن الرحیم
سخن آغازین
قتل و کشتار و اعمال خشونت آمیز وعملیات انتحاری که در سالهای اخیر در برخی از کشورها، از جمله در افغانستان آن هم به نام دفاع از اسلام رواج یافته، هیچ گونه توجیه شرعی و دینی ندارد.
اسلام دین صلح و برادری و دین زندگی مسالمت آمیز میباشد که آبادی و آبادانی را سرلوحة کار خویش قرار داده و میفرماید: خداوند همان کسی است که شما بشریت را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما خواستار میباشد.
و در مورد قتل انسانها میفرماید(هرکس انسانی را بدون موجب و بدون این که مرتکب قتلی شده باشد و یا بدون این که فسادی در زمین انجام داده باشد، به قتل برساند، چنان است که گویا همة بشریت را به قتل رسانده و هرکس نفسی را احیا کند مثل آن است که همه بشریت را احیاء کرده است.
آیا دینی را که این گونه به حیات انسانها اهمیت داده که قتل یک انسان بیگناه را معادل قتل تمام بشریت و احیاء او را معادل احیاء تمام بشریت بداند، چگونه میتوان، به خشونت پروری و بی توجهی به قتل انسانها متهم کرد؟ حاشا و کلا!
بنابراین آنچه را که گروههای تروریستی به نام دفاع از اسلام انجام میدهند، به هیچ عنوان ربطی به اسلام واقعی ندارد بل این نوع اعمال جنون آمیز آنان ریشه در یک نوع برداشت و تعلیمات ناصوابی دارد که از یک تفکر سطحی و غیر تحقیقی از دین ذهنی خودشان نشأت گرفته نه از دین مقدس اسلام.
به سخن دیگر، اشتباه آنها از این موضوع نشأت میگیرد که آنها همة بشریت را در ذهن خویش به دو دسته کافر و مسلمان تقسیم کرده و هرکسی را که متدین به دین مقدس اسلام نباشد، کافر و واجبالقتل میدانند و در قتل و کشتار آنها هیچ پروایی ندارند بلکه این کشتار را موجب رضای خدا و آمرزش گناهان خویشتن محسوب میدارند. در حالی که از دید قرآن، هرنا مسلمان نه کافر است و نه واجبالقتل، بلکه بنده و آفریده پروردگار بوده، از کرامت بشری برخوردار میباشد و تعرض به جان و مال و ناموس آنها حرام و کشتار چنین انسانی ولو نامسلمان به منزلة قتل همة بشریت است، چون در قرآن میفرماید:
من قتل نفساو نمیگوید من قتل مسلما!
و نفس شامل همة بشریت میگردد و حفظ جان و مال و ناموس هر انسانی تا زمانی که خود او مرتکب قتل و یا فساد در زمین نشده باشد،واجب است.
بنابراین تروریستهای که با چنین برداشت غلط و بر خلاف دستور قرآن، مرتکب قتل و کشتار و تخریب میشوند، نفس این عمل گناهی است عظیم و نابخشودنی.
و این که این اعمال شرم آور را به دامن اسلام و قران نسبت می دهند، جنایت مضاعفی است که برسنگینی جنایت اولیه آنها میافزاید و آنانی که از پشت صحنه بر اینگونه اعمال نظارت داشته و آنان را ترغیب کرده و وعدة بهشت میدهند، در تمام جنایات انجام شریک خواهند بود. در حقیقت این به ظاهر خادمان اسلام، به قصد خدمت به اسلام، بزرگترین ضربه را به پیکر دین مقدس اسلام وارد کرده و چهره انسانی، علمی و پر از محبت و عاطفه اسلامی را در نزد مردم جهان سخت کریه و وحشتانگیز جلوه دادهاند.
بنابر این حس دینخواهی و نیز شناختی که این جانب از مکتب پر عاطفه و عدالت پرور اسلامی دارم، وظیفه خود دانستم که واژه کفر و کافر را که اکثر بنیادگرایان، در فهم درُست آن دچار کج فهمی گردیده اند، از نظر قرآن مورد بحث و شناسایی قراردهم تا واقعیت امر برای کسانی که تا هنوز در اشتباهند روشن و آشکار گردد.
و من الله التوفیق
کاظم یزدانی

واژه کفر چه معنی دارد؟
کافر از نظر قرآن به چه کسی اطلاق میشود؟
آیا استعمال عنوان کافر بر پیروان ادیان غیراسلامی اطلاق صحیحی است؟
چه طور ممکن است خداوند مهربان و حکیم، میلیاردها انسان را صرف به این دلیل واردجهنم کند که از دینی غیر از دین اسلام پیروی میکردهاند؟
سؤالات فوق از اعتراضات مهم و بحث برانگیزی بوده که بارها از سوی افراد حقیقتجو و کنجکاو مطرح گردیده است و سابقه آن به قدمت تاریخ اسلام باز میگردد. و بالمقابل برخی از علمای اسلامی اقدام به پاسخ گویی کردهاند اما تا جایی که من میدانم، هیچ کدام پاسخ قناعت بخشی ارایه داده نتوانستهاند بلکه بر پیچیدگی موضوع افزوده و سؤال کنندگان را بیشتر به وادی حیرت و سرگردانی سوق دادهاند. به اصطلاح به جای آنکه ابرو را دُرست کنند، چشم را کور کردهاند.
ما اگر خواسته باشیم پاسخ دُرست و صحیح این سؤالات را به دست آوریم، چارهای نداریم جز این که به قرآن کریم مراجعه نماییم زیرا خداوند متعال در مسائل متنازع فیه، ما را به قرآن ارجاع داده و ما تنها از طریق این کتاب عظیمالشأن که بزرگترین و مطمئنترین منبع فقهی اسلام است، به واقعیت خواهیم رسید.
قرآن کریم واژه کفر را به معنی لُغوی آن که به معنای پوشاندن است به کاربرده. بنابر این کافر تنها به کسی گفته میشود که قرآن را خوانده و درک کرده و قلباً به وحیانی بودن آن باورمند شده باشد، اما از روی لجاجت، عناد، تکبر، خودخواهی و تعصب به انکار آن بیپردازد و تا کسی تعمدا چنین حقیقتی را نپوشاند، اطلاق کافر به او ناروا و به منزلة تهمتزدن به یک انسان بیگناه خواهد بود.
نتیجه آنکه پیروان ادیان غیر اسلامی؛ مانند: مسیحی، یهودی، بودائی، شینتویی و غیره تا زمانی که از حقیقت قرآن آگاهی حاصل نکرده و قلباً به دُرستی و وحیانی بودن آن باورمند نشده باشد و از روی تعمد و تعند به انکار و ضدیت با آن نپرداخته باشد به هیچ وجه از دیدگاه قران کافر گفته نمیشود و طبعا مشمول مجازاتی که خداوند در دنیا و آخرت برای کفار وعده داده نخواهند شد و برای مسلمانان جایز نیست که آنها را کافر خطاب کنند و یا با آنان رفتار غیر انسانی داشته باشند. مسلمانان عصر پیامبر(ص) نیز از اصطلاح کفر و کافر همین معنا را درک میکردند .
بعدها به خصوص در دوران خلفای اموی و عباسی، واژه کفر تعمیم یافته و به مطلق هر نامسلمان اطلاق گردیده است.
ادامه دارد……
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: پنج شنبه 93/12/7::: ساعت 8:32 صبح
نمایندگی شورای جهانی هزاره در پاریس بیستمین یادواره شهادت رهبر فرزانه، طلایه دار عدالت خواهی و ظلم ستیزی، استاد عبد العلی مزاری را گرامی می داریم.
بیستمین یادواره شهادت رهبر فرزانه، طلایه دار عدالت خواهی و ظلم ستیزی،
استاد عبد العلی مزاری را گرامی می داریم.
اگر افراط گرایی (فوندمانتلیسم) و خشونت فکرى و عملى در نقاط پرآشوب جهان مهار نشود، خطر گسترش آن دامن اروپا و غرب را نیز خواهد گرفت و بر سرنوشت مهاجران مسلمان اثر محسوسی خواهد گذاشت.
ستاد برگزاری مراسم سالگرد شهادت بابه مزاری (نمایندگی شورای جهانی هزاره در فرانسه)، در نظر دارد که مراسم سالگرد عروج رهبر شهید را زیر عنوان کنفرانس:
بررسی پیامد های افراط گرایی برای افغانستان و مهاجران؛
در پاریس برگزار نماید؛ و یاد و خاطره آن رهبر فرزانه را گرامی بدارد.
از عموم مردم شریف ساکن اروپا و بخصوص باشندگان کشور عزیز فرانسه دعوت می شود که دراین کنفرانس شرکت نمایند.
در این کنفرانس شخصیت های علمی، فرهنگی و سیاسی از سراسر اروپا شرکت خواهند نمود. سخنران ها در بخش اصلی کنفرانس علل و عوامل افراط گرایی دینی و نیز آثار و پیامدهای آن را به بحث خواهند گرفت و در نهایت برای مقابله با خشونت های دینی و جنایت های سازمان یافته و تروریزم بین المللی، شیوه های عملی و کار بردی را اریه خواهند نمود.
بخش دوم کنفرانس، به صورت میز گرد و پاسخ به سوالات خواهد بود.
زمان:
روز یکشنبه 8 مارس 2015 از ساعت 1 تا 6 بعد از ظهر .
مکان:
AGECA : 177 rue de charonne 75011 paris. metro : Alexandre Dumas ligne 2
شماره تماس :
143 70 35 67 0033
0033673142792
Email: worldhazaracouncil@gmail.com
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: سه شنبه 93/12/5::: ساعت 2:49 عصر
عنوان کنفرانس : « بررسی پیامدهای افراط گرایی برای افغانستان و مهاجران » اهالی قلم و دانش، سلام ؛ شورای جهانی هزاره، در نظر دارد که مراسم سالگرد شهادت رهبر شهید عبدلعلی مزاری را با برگزاری یک سری کنفرانس ها
عنوان کنفرانس :
« بررسی پیامدهای افراط گرایی برای افغانستان و مهاجران »
اهالی قلم و دانش، سلام ؛
شورای جهانی هزاره، در نظر دارد که مراسم سالگرد شهادت رهبر شهید عبدلعلی مزاری را با برگزاری یک سری کنفرانس ها تحت عنوان: “بررسی پیامدهای افراط گرایی اسلامی برای افغانستان و مهاجران ” در چند کشور اروپایی تجلیل نماید.
همه می دانیم که شهادت بابه مزای، قتل عام ها، جنایت های هولناک، ترورها، و جنایت های سازمان یافته علیه مردم و جامعه ما، از جمله پیامدهای ظالمانه و ناهنجار ناشی از افراط گرایی مذهبی، قومی و دینی در افغانستان بوده است. درعصر ما، بسیاری از کشورهای جهان و بخصوص ملت های مسلمان، گرفتار افراط گرایی دینی و مذهبی هستند و این پدیده شوم، خسارات مادی و معنوی غیر قابل تصوری را وارد کرده است و می رود که به یک فاجعه عظیم و مصیبت بزرگ تبدیل شود.
اگر بنیادگرایى و خشونت فکرى و عملى در نقاط پرآشوب جهان مهار نشود، خطر گسترش آن دامن اروپا و غرب را نیز خواهد گرفت و بر سرنوشت مهاجران مسلمان اثر خواهد گذاشت. به منظور جلوگیری از گسترش این پدیدههای خطرناک، انجمن ها، نهاد ها و فعالان مدنى باید با بررسی اثرات افراط گرایی و راه اندازی طرحها، کنفرانس ها و گفت وگوهای علمی و منطقی، زمینه ساز صلح، مدارا و تکثر گرایی شوند. و راه های مقابله با این روند را برای دولت ها و ملت ها معرفی کنند.
شهید عبدا لعلی مزاری از رهبران پیشگام تاریخ معاصر افغانستان است که در یکی از دشوارترین مقطع تاریخی و بد ترین شرایط سیاسی، اجتماعی و نظامی، طرحهایی منطقی، عملی و سازگار با شرایط اجتماعی و سیاسی افغانستان را برای پرهیز از خشونت و تعصب و زورگویی درباره حل عادلانه و دموکراتیک مسایل سیاسی و اجتماعی این کشور ارائه کرد. از این رو شایسته است که فرهنگیان و فعالان اجتماعی و سیاسی جامعه ما، این طرح ها و اندیشه ها را مورد تحقیق و بررسی قرارداده، از یکسو جامعه ما را با چنین اندیشه هایی پیوند دهند و از سوی دیگر جنبه های کاربردی آن را در جهت حل بحران فعلی افغانستان و زندگی مسالمت آمیز شهروندان، مورد بهره برداری قرار دهند. مسلماً سخنان و دیدگاه های ارزشمند آن رهبر فرزانه می تواند جامعه ما را در دستیابی به شیوه ها و گزینه های مطلوب برای پایان دادن به جنگ، خشونت، افراط گرایی و بحران افغانستان یاری رسانند.
ستاد برگزاری مراسم بابه مزاری شورای جهانی هزاره ؛ از تمامی فرهنگیان و فرهیختگان انتظار دارد که به منظور آشنایی دقیق تر با افکار و اندیشه های رهبر شهید، نوشته ها، مقالات و تحلیل های خود را به این ستاد ارسال نمایند.
مطالب دریافتی در وبسایت شورای جهانی انتشار می یابند. در ضمن در نظر است مجموعه ای از مقالات منتخب و برتر در این سری کنفرانس ها خوانده شود و بعد به صورت کتاب منتشر شود.
با عنایت به اهمیت و ارزش این موضوع و ماندگاری آن در تاریخ و فرهنگ اجتماعی و سیاسی مردم ما، از جناب عالی تقاضا می شود که با ستاد برگزاری مراسم یادمان شهید مزاری همکاری نمایید و با ارسال مطالب ارزشمند خود، در تحقق این هدف مهم یاری رسانید.
توضیحات لازم در ارتباط با مطالب ارسالی:
1 – عنوان مقاله با موضوع یادمان شهید مزاری مرتبط باشد.
2 – مقاله، مخصوصاً برای ستاد برگزاری مراسم شهید مزاری شورای جهانی هزاره ، فرستاده و اختصاص داده شود.
3- کوشش شود که مقاله از 5 صفحه کمتر و از 15 صفحه بیشتر نباشد.
3 – منابع و ماخذ مقاله دقیق نوشته شوند.
4 – اگرمقاله نهایتآ تا اول ماه مارچ 2015 یعنی حدود یکماه دیگر به آدرس ایمیل ستاد ارسال گردد؛ گزیده آن در مراسم های یاد شده، قرائت خواهد شد و درغیر این صورت تنها در وبسایت شورا و کتاب نشر می شود.
در ذیل چند عنوان به طور پیشنهادی نوشته شده است. البته شما در انتخاب یکی از عناوین و یا تدوین مطلب تحت عنوان مرتبط دیگری مختار هستید:
- بررسی پیامدهای افراط گرایی در پهنه تاریخی؛
- بررسی پیامدهای افراط گرایی در حوزه ادیان ابراهیمی؛
- بررسی پیامدهای افراط گرایی و خسارات جانی، مالی و اجتماعی این پدیده شوم در افغانستان؛
- افراط گرایی از نظر اسلام و قرآن و زندگی مسالمت آمیز اقلیت های دینی در حوزه اسلامی؛
- نفی خشونت، تعصب، خود محوری و پرهیز از افراط گرایی از دیدگاه شهید مزاری؛
- نفی خشونت در بستر عدالت اجتماعی، برابری و برادری از دیدگاه شهید مزاری؛
- بررسی پیامدهای افراط گرایی نسبت به جامعه زنان و کودکان ؛
- نگرشی درباره پیامدهای افراط گرایی نسبت به اقلیت های دینی ؛
- بررسی پیامدهای افراط گرایی در جهان؛
- پیامد های افراط گرایی در مسئله مهاجرت و زندگی مهاجران؛
- بررسی پیامدهای افراط گرایی در اوضاع امنیتی جهان؛
- افراط گرایی دینی زمینه ساز جنگ های هولناک جهانی؛
- بررسی راه های مقابله با افراط گرایی دینی؛
- طرح ها و تیوری های جلوگیری از گسترش خشونت و افراط گرایی دینی؛
- جایگاه وحدت ملی در اندیشه افراط گرایان مسلمان؛
- جنگ و صلح از دیدگاه شهید مزاری و شرایط تحقق صلح پایدار در کشور از نظر او؛
- - افراط گرایی و پذیرش نظام دموکراسی و اصل انتخابی بودن تمام ارگان های قدرت و مراجع تصمیم گیری؛
- افراط گرایی با شعار دینی و رفتار ضد دینی؛
- رقابت های سیاسی و منطقه ای در قالب افراط گرایی دینی؛
- - دیدگاه شهید مزاری در مورد شعارهای اسلامی و رفتارهای نژادی درکشور؛
- جایگاه مردم هزاره در حوزه افراط گرایی دینی؛
- هزاره ها چگونه می توانند مانع از گسترش افراط گرایی در جامعه خود شوند؛
- بررسی عکس العمل نا آگاهانه مردم هزاره در برابر شعارهای دینی و مذهبی درتاریخ معاصر؛
- – دورنمای افغانستان از لحاظ اقتصادی، امنیتی و ثبات سیاسی در پیوند با افراط گرایی؛
- پیامدهای افراط گرایی اسلامی در حوزه اقتصادی، سیاسی، نظامی و روابط بین المللی.
- بررسی دلایل و عوامل قتل های زنجیره ای هزاره ها در کویته پاکستان و راه های مقابله و جلوگیری از آن در عمل ؛
نشانی ارتباطی ستاد مراسم شهید مزاری
نشانی ویبسایت: http://www.worldhazaracouncil.org
نشانی ایمیل: worldhazaracouncil@gmail.com
دوستان جدا از ایمیل می توانند مقاله ها و مطالب خودرا به این آدرس پست نمایند :
7Rue Vincent Compoint, 75018, Paris, Boite Postale number 9
نشانی تلفن موبایل مسئول گردآوری مقالات : 0033647418077
منتظر مقاله ها و آثار ارزشمند شما فرزانگان هستیم.
شورای جهانی هزاره
ستاد برگزاری مراسم رهبر شهید
منبع: http://www.worldhazaracouncil.org
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: سه شنبه 93/12/5::: ساعت 2:48 عصر
چرا محمد(ص) جنگ میکرد ولی عیسی(ع) جنگی نکرد؟
یکی از سؤالات و شبهات در بحث جنگهای اسلام اینستکه چرا محمد(ص) اقدام به جهاد میکرد ولی عیسی(ع)، موسی(ع)، و زرتشت هیچ جنگی را آغاز ننموده اند؟
در پاسخ به این شبهه، باید ابتدا این بحث را مطرح کنم که خداوند در هدایت بندگان خود پیامبرانی از نوع خودشان فرستاده است تا خودشان بدون دخالت خداوند هدایت شوند و خداوند میخواهد تا خود انسانها در راه حق گام بردارند. چنانچه میفرماید اگر خدا میخواست کاری میکرد که مردم خود به صورت ناخودآگاه او را اطاعت کنند:
اِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ (شعراء:4)
اما از آنجا که خداوند، انسان را مختار ، خلق کرده است؛ فقط راه هدایت را از طریق انبیاء نشان میدهد و خود در امور اختیاری بشر دخالت نمینماید و این از سنن الهیست. لذا دین خداوند باید با روشی پیش برود که بدون مددهای آسمانی راه خود را باز کند، زیرا اگر خداوند مدام به مؤمنین «مددهای آشکار» نازل میکرد، تمام مردم بدون تفکر و تحقیق راه حق را در میافتند و ایمان انسانها از آنجایی که به واسط? امری بدیهی بود ارزشی نمیداشت. (البته هر گاه که حجت بر مردم تمام میشد و پیروان دین حق نیاز به امداد الهی پیدا میکردند خداوند از آنجا که با تمام شدن حجت دیگر عذری باقی نمیماند مؤمن و کافر معلومند ممکن بود به وسیله امداد آسمانی مؤمنین را نجحات دهد یا کفار را نابود کند درست مثل داستان نوح علیه السلام)
در نتیجه انبیاء در زمانی که تعداد پیروانشان کم بود و قدرتی نداشتند، در برابر زورگویی کفار سکوت میکردند و هرچقدر هم که کفار و یا معاندین بر آنها ظلم روا میداشتند اقدام به درگیری نمیکردند زیرا اگر با آنها درگیر میشدند، کفار آنها را که قدرتی نداشتند به قتل میرساندند. این روال در زندگی بسیاری از انبیاء دیده میشود:نوح(ع)، ابراهیم(ع)، یعقوب(ع)،...و عیسی(ع)؛ همچنین محمد(ص) نیز تا زمانی که در مکه بود و قوایی نداشت طبق همین قانون عمل مینمود و هر چند یارانش را شکنجه مینمودند و به قتل میرساندند، با کفار درگیر نمیشد و فقط با خریدن برخی بردگانی که زیر شکنجه بودند انها را نجات میداد. علت این روش هم آشکار است: قریش دنبال کوچکترین درگیری از سوی مسلمین بودند تا شمشیر بکشند و آنها را قتل عام کنند.
همین پیامبران نیز اگر توانایی میافتند به جهاد میپرداختند چنانکه برای مثال موسی(ع) که در مصر در برابر زورگویی مصریها سکوت اقدام به ایجاد درگیری نمیکرد وقتی خداوند ائو و قومش را از آن ضعف نجات داد و از مصر بیرون آورد، یوشع(ع) را به جنگ عمالیقیها فرستاد(عهد عتیق- خروج-ص 20) همچنین طبق نص تورات خداوند به یهودیان دستور میدهد که در سرزمین موعود در برابر قومی که بدانها حمله میکنند بجنگند(عهد عتیق- اعداد-ص10) نیز جنگ با کنعانیها و ...
از سوی دیگر در آموزه های عیسی(ع) هم آمادگی برای جهاد دیده میشود که به عللی پیش نیامده است:
"گمان مبرید که آمدهام تا سلامتی بر زمین بگذارم. نیامدهام تا سلامتی بگذارم بلکه شمشیر را."<متی10: 34>
این یک امر هست که می گوید آماده شوید و شمشیر جور کنید هر طوری که شده:
"پس به ایشان گفت: «لیکن الا´ن هر کهکیسه دارد، آن را بردارد و همچنین توشهدان را و کسی که شمشیر ندارد جامه خود را فروخته، آن را بخرد. "<لوقا22: 36>
" عیسی جواب داد که «پادشاهی من از این جهان نیست. اگر پادشاهی من از این جهان میبود، خدّام من جنگ میکردند تا به یهود تسلیم نشوم. لیکن اکنون پادشاهی من از این جهان نیست.»"<یوحنا 18: 36>
پس اگر این رو در نظر بگیریم یعنی در صورت امکان جنگ هم بله!
از سوی دیگر هر گاه پیامبران خدا، به قدرت میرسیدند برای دفاع از حق و مبارزه با ظلم و جوری که در حق مردم و مؤمنین میشد، اقدام به جنگ میکردند و در برابر کفار به جهاد میپرداختند که باز هم بسیاری از انبیاء الهی چنین بودند: سموئیل(ع)، داوود(ع)، سلیمان(ع) و احتمالا" ذوالقرنین(ع). محمد(ص) نیز پس هجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، مانند انبیائی که نامشان در بالا آمد، در برابر زورگویی کفار، مقاومت نمود و در تهاجمات آنها که به قصد کشتار مسلمین و انهدام دین مقدس اسلام بود، جنگ نمود و با اینکار جان مسلمین را نجات داد. بدون شک تمام نبردهایی که پیامبر در آنها شرکت جست یا فرمان به اجرای آنها داد، یا برای دفاع از جان مسلمین بوده است یا در پاسخ به کشتار گروهی از مؤمنین صورت گرفته است یا اینکه برای انهدام گروهی که از پشت بر اسلام خنجر میزدند، صورت میگرفته و هرگز محمد(ص) برای کسب مال و منال و غنائم و ... جهاد ننمود و زندگی فقیران? آن پیامبر بزرگوار مؤید این سخن است.
در تاریخ آمده است که حدود 60 تا 70 اردوکشی جنگی در 10 سال اول هجرت انجام شد که پیامبر در 27 تا از آنها شرکت داشتند البته در آینده خواهیم دید که بسیاری از این موارد هم مشکوک هستند و ممکن است اصلا صورت نگرفته باشند. جالب اینکه اکثر این لشکرکشیهای ذکر شده در تاریخ، به هیچ جنگ یا درگیری منتهی نشد.
به نظر شما در این ده سال که قلمرو اسلام به اندازهی کل اروپا وسعت یافت تاریخ گواهی میدهد که حداکثر شهیدان اسلام 150نفر و از کفار 200 نفر کشته شدند! ملاحظه میکنید تعداد کشته شدگان دو طرف حداکثر 350 نفر است. حال ببیندی فقط در یک جنگ عادی در دنیای آنروز چند تن کشته میشدند!
پس اکنون پر واضح است که جنگهای پیامبر اعظم(ص)، عملی بر خلاف عملکرد سایر انبیاء نبوده است، بلکه با عقل سلیم هم کاملا" مطابقت دارد و اگر آنروز پیامبر برای دفاع از جان مسلمین دست به جهاد نمیزد، بدون شک امروز بر او خرده میگرفتند که برای جان مسلمین ارزشی قائل نبوده است.
اسلام دین شمشیر نیست(دکتر نورعلی تابنده مجذوب علیشاهی)
پرهیز از خشونت در تبلیغ دین اسلام و تلاشهای اسلامستیزان برای ضربه زدن به اسلام
پاسخ آیت الله مکارم شیرازی به «سخنرانی پاپ علیه دین اسلام»
اسلام دین خشونت نیست
خشونت و جایگاه آن از نظر اسلام
بیانیهآیت الله العظمى مکارم شیرازى در ردّ سخنان نادرست پاپ درباره اسلام
منبع: http://anti-efsha.blogsky.com/1387/07/26/post-44/
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: یکشنبه 93/11/12::: ساعت 9:26 صبح
سلام، دین شمشیر نیست(1)
جمعه 26 مهرماه سال 1387 ساعت 11:50
دشمنان اسلام، سعی دارند بگویند اسلام دین شمشیر(!) است. آنها مسیحیت را دین صلح و دوستی(!) مینامند. البته این نامگذاری، یک نامگذاری جدید است و تا چندی پیش کسی اینگونه از اسلام یاد نمیکرد.
هر کس با این دو دین و عملکرد پیروان آنها آشنا باشد، میتواند درک کند که کدام دین، دین صلح است و کدام دین، دین شمشیر.
اسلام و جهاد
پیش از اینکه بخواهم در مورد میزان صلح جوئی و جنگ طلبی دین مقدسمان شرحی بدهم باید بگویم که تا یک قرن پیش هیچ جای دنیا نمیشد فرمانروایانی را دید که دم از صلح بزنند و مگر اینکه آن فرمانروا در برابر همسایگان احساس ضعف میکرد و بدین سبب از در صلح وارد میشد. برای مثال سلجوقیان روم، وقتی با تهاجم مرگبار مغول روبرو شدند تصمیم به برقراری رابط? دوستانه با مغولها گرفتند. البته گاهی این صلحجوئی برای ایجاد یک متحد بود: مسیحیان در پی تهاجم مغول سعی کردند انها را با خود بر علیه مسلمین متحد کنند تا بدین سان از شر دین آسمانی اسلام هم خلاص شوند؛ البته همکاری با مغول نتوانست کمکی بدانها بکند. پس کاملا واضح است که تا یک قرن پیش دولتها سعی در ایجاد صلح نداشتند و همواره به جنگ و استعمار میندیشنیدند و امروز هم پرواضح است که سیاست است که سیاستمداران را وامیدارد که دم از صلح بزنند. هر کس نگاهی به تاریخ سالهای اخیر بیندازد میبیند که تعداد جنگهای کشورهای ابرقدرت درست مثل قرون پیشین، نسبت به سایر کشورها بیشتر است.
برای اینکه بدانیم نظر اسلام در مورد جنگ چیست باید به قرآن نگاه کنیم، زیرا معتبرترین کتاب مسلمین است و زندگی پیامبر اکرم(ص) را بررسی کنیم چراکه اسو? مسلمین است و نشانگر اینستکه اسلام در مورد مسائل مختلف چه نظری دارد. حال بیایید ببینیم نظر اسلام و قرآن در مورد جنگ چیست:
وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ (بقره 190)
و در راه خداوند با کسانی بجنگید که با شما میجنگند و تجاوز نکنید. بدرستیکه خداوند یگانه، متجاوزین را دوست نمیدارد.
پس بنا بر نظر قرآن مسلمین مجاز به جنگی هستند که در آن مورد تهاجم قرار بگیرند.مصداق بارز آن هم زندگی معصومین است.
پیامبر اعظم(ص) هرگز آغازگر جنگ نبود و در برخی از جنگها هم که سپاه اسلام اقدام به تهاجم میکرد در پاسخ به تجاوزکاری نیروهای دشمن یا پیمان شکنی و یا توطئ? دشمن بوده است. مسلما" وقتی خیبریان توطئه میکنند و بعد در دژهایشان مخفی میشوند خود جنگ را آغاز کرده اند و اگر پیامبر به این عمل آنان پاسخ نمیداد جای تعجب بود و ممکن بود بگویند جان مسلمین برای پیامبر بی ارزش است.
علی مرتضی(ع) نیز آغازگر جنگها نبود و در میدان جنگ هم صبر مینمود تا دشمن نبرد را آغاز کند.
حسین بن علی(ع) نیز در شب عاشورا زمانی که شمر بن ذی الجوشن به خیمه گاه نزدیک شد و جسارت نمود و مسلم بن عوسجه از امام رخصت خواست که او را با تیر هلاک کند؛ امام با این دلیل که نمیخواهد آغازگر جنگ باشد وی را منع نمود.
این افراد الگوهای ما هستند و عملکرد این افراد برای ما نشانگر نظر قطعی اسلام است. پس بنا به روش این بزرگان بدیهیست که اسلام آغازگران جنگ را سرزنش میکند و در حدیث هم داریم که خداوند شروع کنندگان جنگ را دوست ندارد. وقتی مسلمین واقعی هرگز آغازگر جنگ نیستند چگونه میتوان اسلام را دین شمشیر نامید؟
از سوی دیگر هدف جهاد در قرآن کشورگشائی و زورگویی نیست بلکه به نص صریح قرآن برای یاری به مظلومانیست که زیر دست ظالمان و کفار هستند و از خداوند یاری میخواهند:
وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ (نساء:75)
همچنین قرآن تا زمان جهاد نیز به کفار اجاز? تغییر مسیر میدهد و میفرماید اگر کسی از مشرکین خواست از اسلام سؤالی بپرسد(آنهم در شرایط جنگی!) او را با امنیت کامل به اردوی خود راه دهید و پاسخش را بدهید و بعد (بدون اینکه از او بپرسید که آیا اسلام را پذیرفته یا نه)، او را با امنیت به اردوگاه خودش بازگردانید:
وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ (توبه:6)
آیا همچین فرمانی برای نمایش انسان دوستی اسلام کافی نیست؟
این که اسلام، در شرایطی که همه جای دنیا جنگ طلبی بیداد میکند، از مسلمین میخواهد که آغازگر جنگ نباشند خود نشانگر اینستکه عنوان «دین شمشیر» برای اسلام، یک ظلم و تهمتی نارواست.
منبع: http://anti-efsha.blogsky.com/1387/07/26/post-44
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: یکشنبه 93/11/12::: ساعت 9:25 صبح
آیا اسلام دین صلح است یا دین جنگ؟
در قرآن هم دستور جنگ رسیده وهم دستور صلح. آیات زیادی راجع به جنگ با کفار ومشرکین داریم: «وَقاتِلوا فی سَبیلِ اللهِ الَّذینَ یُقاتِلونَکُمْ وَلاتَعْتَدوا» ؛ بقره/190 وآیات دیگری. همچنین است درباب صلح: «وَ اِنْ جَنَحوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها ؛انفال/61 اگر تمایل به سلم وصلح نشان دادند، توهم تمایل نشان بده». یک جا می فرماید: «وَالصُّلْحُ خَیْرٌ؛ نساء/128 وصلح بهتر است». پس اسلام دین کدامیک است؟ اسلام نه صلح را به معنی یک اصل ثابت می پذیرد که درهمة شرایط صلح وترک مخاصمه ونه درهمة شرایط جنگ را می پذیرد. صلح وجنگ در همه جا تابع شرایط است، یعنی تابع آن اثری است که از آن گرفته میشود. مسلمین چه درزمان پیغمبر، چه در زمان حضرت امیر، چه در زمان امام حسن و امام حسین، چه در زمان ائمةدیگر وچه درزمان ما، درهمه جا باید دنبال هدف خودشان باشند، هدفشان اسلام وحقوق مسلمین است؛ باید ببینند که در مجموع، شر ایط واوضاع حاضر، اگربا مبارزه و مقاتله بهتر به هدفشان میرسند، آن راه را پیش بگیرند و اگر احیاناً تشخیص میدهند که با ترک مخاصمه بهتر به هدفشان می رسند آن راه را پیش بگیرند. مجموعه آثار شهید مطهری ج14 ـ صلح امام حسن(ع) صفحه634.
منبع: http://porseman.org/q/show.aspx?id=28200
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: یکشنبه 93/11/12::: ساعت 9:22 صبح
اسلام – دین – صلح – جهاد - جنگ
پاسخ اجمالی:
اسلام هم دین صلح است و هم جهاد هرکدام جای خودش دارد وقتی دین و جان و ناموس در خطر است برای حفظ آن حتی اگر لازم باشد باید جنگید.
پاسخ تفصیلی:
برای توضیح کامل پاسخ پرسش یاد شده مناسب است به چند اصل اشاره کنیم :
1. اصل اولیه در اسلام، بر صلح و دوستی استوار است.اسلام به رغم تبلیغات بیپایه مدعیان بداندیش، دین جنگ و خشونت نیست، بلکه دین صلح و نوع دوستی و برادری است. آیاتی از قرآن کریم گواه روشن این مدعاست:
الف) «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»؛[1] «ای کسانی که ایمان آوردهاید! همگی به صلح و سلم و اطاعت درآیید و گامهای شیطان را دنبال مکنید که او برای شما دشمنی آشکار است».
در این آیه کریمه به مؤمنان فرمان داده شده تا راه صلح و اتحاد و زندگی مسالمتآمیز را در پیش گیرند و با هم به دژ مستحکم سازگاری و وحدت درآیند و این «راه انبیا علیهم السلام» است. در برابر، از اختلاف و تفرقه (راه شیطان) نهی شده است.
ب) «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ المُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما ..»؛[2] «و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح دهید». در این آیه کریمه نیز ایجاد صلح و برادری میان مؤمنان درگیر با یکدیگر خواسته شده است.
ج) «إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛[3] «در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید. امید که مورد رحمت قرار گیرید». بر پایه این آیه کریمه همه مؤمنان در جامعه اسلامی با هم برادر و موظفند صلح و برادری را بین خود گسترش دهند. جامعه اسلامی در چنین وضعی مورد رحمت الهی قرار میگیرد.
د) «وَالصُّلْحُ خَیْرٌ»؛[4] «و سازش بهتر است». این آیه نیز گرچه درباره مسایل خانوادگی است، به روشنی صلح و صفا را راه مؤمنان میداند و به تعبیر علامه طباطبایی قدس سره صلح را «برنامه جهانی اسلام» اعلام میکند.[5]
ه) «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَتَوَکَّلْ عَلی اللَّهِ ..»؛[6] «و اگر به صلح گراییدند، تو [نیز] بِدان گرای و بر خدا توکل کن که او شنوای داناست». اگر آنان (کافران) پیشنهاد صلح و سازش دادند، دولت اسلامی باید آن را بپذیرد.
و) «.. فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْوَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا»؛[7] «پس اگر از شما کنارهگیری کردند و با شما نجنگیدند و طرح صلح افکندند، [دیگر] خدا برایتان راهی [برای تجاوز] بر آنان قرار نداده است». اگر منافقان از جنگ کنارهگیری و اظهار صلح کردند خداوند دیگر اجازه نبرد با آنان نمیدهد.
ز) «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ»؛[8] « [اما] خدا شما را از کسانی که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکردهاند، باز نمیدارد که با آنان نیکی کنید و عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست میدارد».
گرچه اعتقاد کافران و مشرکان مبغوض خداست؛ رهنمود روشن آیه این است که کافران و مشرکانی که به جامعه اسلامی آسیبی نمیرسانند و توطئه نمیکنند میتوانند مورد لطف قرار گرفته، از رفتار نیک و عادلانه مسلمانان بهرهمند شوند.
ح) «قُلْ یا أَهْلَ الکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ أَلّا نَعْبُدَ إِلّا اللَّهَ وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ ..»؛[9] «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر سرِسخنی [گراییم] که میان ما و شما یکسان است: اینکه جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما برخی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد ..».
در این آیه همه موحدان جهان به اصل مشترک یعنی توحید فرا خوانده شدهاند تا بتوانند در کنار یکدیگر زندگی مسالمتآمیزی داشته باشند.
2. در اسلام سخن از دوگونه جهاد است: یکی جهاد دفاعی و دیگری جهاد ابتدایی. اولین آیات مربوط به جهاد در قرآن که در سال دوم ورود پیامبر به مدینه نازل شده، مربوط به جهاد دفاعی مسلمانان است. خداوند در این آیات می فرماید:" أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُواْ وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ؛[10] به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا بر یاری آنها تواناست.
در آیه بعد تاکید می کند که بدان علت به مسلمانان اجازه جهاد داده شده که از خانه های خود بدون دلیل اخراج شده و تنها جرم آنان این بوده که خدای یکتا را پروردگار خود می دانند. خداوند در این آیه، فلسفه دیگری نیز برای جواز جهاد بیان می کند و آن این است که اگر امکان جهاد وجود نداشته باشد، نه تنها مساجد بلکه عبادتگاه های دیگر ادیان نیز ممکن است تخریب شوند[11].
در آیه صد و نود سوره بقره نیز به مسلمانها فرمان نبرد با کسانی صادر شده که با آنها میجنگند. و در آیة سی و شش سوره توبه، خداوند خواهان پیکار دسته جمعی مسلمین با مشرکین میباشد، به این علت که آنها به طور جمعی به جنگ با مسلمانها پرداختهاند.
از ملاحظه این آیات بدست میآید که یکی از اهداف اصلی اسلام در جهاد، دفاع مشروع در برابر بیگانگانی است که زندگی مسلمین را مورد تهدید جدی قرار دادهاند.([12])
قسم دوم از جهاد، جهاد ابتدایی است. جهاد ابتدایی در جایی بر مسلمانها واجب میشود که عدهای از مسلمانها تحت فشار و آزار مشرکان باشند. یا آنکه زورمداران و حاکمان خودسر مردم را در بند کشیده یا راه آزاد اندیشی آنان را سدّ نمایند، در این موارد نیز اسلام جهت آزادی انسانها و انسانیت، اجازه جهاد داده است. و هر عقل سلیمی در اینگونه موارد، تاکید می کند باید از انسان و انسانیت دفاع کرد.
اگر کسی در بیابان یا خیابان، به دیگران ظلم کند، بر هر کس که می تواند لازم و واجب است تا جلوی ستمگر ایستاده و داد مظلوم را از او بستاند.
در مشروعیت جهاد دفاعی که هیچ تردیدی وجود ندارد و همه انسانها با هر ایده و عقیده آن را جایز بلکه لازم می دانند . جهاد ابتدایی نیز علاوه بر آن که نیازمند اذن و اجازه امام معصوم یا ولی فقیه است، این نوع جهاد نیز در واقع دفاع از ارزشهای دینی، ملی و انسانی و در یک کلام جهت رهایی بشریت است.([13])
3. تصور نشود که جهاد ابتدایی، به معنای وادار نمودن مردم به پذیرش دین است. زیرا ، پیروی از شریعت مبتنی بر پذیرش عقل و تسلیم قلب است و دین اجباری هیچ ارزشی ندارد. در جهاد ابتدایی هیچگونه تهدید و زوری جهت پذیرش اسلام انجام نمیشود. آنچه در اینباره تحقق مییابد ایجاد زمینههای مناسب جهت گرایش به دین است. اسلام دیوارها و موانعی که راه تفکر مردم دربارهی حقیقت اسلام را بسته است از میان برداشته و تیرهگیهایی که روی حقیقت را پوشانده کنار میزند. پس از آن مردم آزاد خواهند بود تا از آن تبعیت نمایند یا آن را نپذیرند.
در صورت پذیرش اسلام ک مسئله روشن است ولی اگر نخواهند اسلام را بپذیرند، اگر دارای دینی آسمانی باشند می توانند آزادانه مسیر دینی خود را ادامه دهند و همانگونه که مسلمانان مالیات دینی(خمس و زکات) می پردازند آنان نیز مالیات (جزیه) بپردازند ولی اگر پیرو ادیان آسمانی نیستند، حق ندارند جامعه اسلامی را فاسد و علنا از کفر و شرک تبلیغ و آن را ترویج کنند . البته عقیده قلبی آنان هر چه باشد، به هیچ وجه قابل اجبار نیست.
[1] ( 1). بقره، آیه 208
[2] ( 1). حجرات، آیه 9
[3] ( 2). همان، آیه 10
[4] ( 3). نساء، آیه 128
[5] ( 4). خلاصه تعالیم اسلام، ص 179
[6] ( 5). انفال، آیه 61
[7] ( 6). نساء، آیه 90
[8] ( 1). ممتحنه، آیه 8
[9] ( 2). آل عمران، آیه 64
[10] - حج،39
[11] رک: حج،40
[12] - ر.ک: مفاهیم القرآن، جعفر سبحانی، ج 7، ص 495، مؤسسه امام صادق، 1412،
[13] - رک: مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 20، بخش جهاد، ص 223، صدرا، دوم، ص 81
ت
منبع: http://nvf-kordestan.ir/aqs/view/1336
اسلام دین شمشیر نیست(دکتر نورعلی تابنده مجذوب علیشاهی)
پرهیز از خشونت در تبلیغ دین اسلام و تلاشهای اسلامستیزان برای ضربه زدن به اسلام
پاسخ آیت الله مکارم شیرازی به «سخنرانی پاپ علیه دین اسلام»
اسلام دین خشونت نیست
خشونت و جایگاه آن از نظر اسلام
بیانیهآیت الله العظمى مکارم شیرازى در ردّ سخنان نادرست پاپ درباره اسلام
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: یکشنبه 93/11/12::: ساعت 9:20 صبح
منابع مقاله:
مجله اندیشه تقریب، شماره 3، میرمحمدی، مصطفی*؛
چکیده
پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 در رسانه های دیداری، گفتاری و نوشتاری غرب این برداشت تقویت شد که اسلام دین جنگ و خشونت است. مقاله حاضر نخست با مراجعه به قرآن و سنت و گفتار فقیهان و اندیشمندان مسلمان، ابتدا به معرفی صحیح دین اسلام که شریعتی مبتنی بر صلح و رحمت است می پردازد سپس علل و انگیزه های مخالفان را در ارائه تصویر نادرست از اسلام و مسلمانان، بیان می کند.
کلید واژه ها: جنگ و صلح، حقوق بین الملل، حقوق بین الملل اسلامی
مقدمه
از افتراهای برخی از شرق شناسان و غربیان به اسلام و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله از گذشته تاکنون آن است که اسلام دین شمشیر، جنگ و درگیری است و پیروان خود را به کاربرد خشونت در ارتباط با دیگران دعوت می کند. این افترا به ویژه پس از حادثه 11 سپتامبر سال 2001 میلادی در رسانه های غربی، مجلات، بنگاه های خبر پراکنی و بیانیه های سیاسی بار دیگر رونق گرفت و همچنان در غرب ادامه دارد. نشست ها و کنفرانس های متعددی در غرب و اروپا و نیز در سطح محافل علمی و دانشگاهی در این موضوع برگزار شد که آیا اسلام دین صلح است یا جنگ؟ دامنه این بحث ها گاه تا کلاس های مدارس نیز کشانده شد و با حمایت ابزارهای اطلاع رسانی و ارتباطی غرب به هجوم فرهنگی گسترده ای علیه مسلمانان تبدیل گردید (برای نمونه ر.ک.: عبداللطیف، به نقل از:www.Islamonline.net ).(2)
پرداختن به این موضوع از آن روی اهمیت می یابد که اکنون نقش رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری همچون شبکه های ماهواره ای و نشریات بین المللی که در سطح گسترده ای توزیع می شوند، رو به تزاید است و نمی توان تأثیرگذاری این ابزارها را بر افکار عمومی جهانی وحتی مسلمانان نادیده گرفت. چنان چه به امکان ایفای نقش این ابزارها در ارائه تصویری مثبت یا منفی از اسلام و مسلمانان و نیز در تعریف مفاهیم درست یا نادرست از اسلام و سنت پیامبر برای افکار عمومی نظری افکنیم، به میزان اهمیت بررسی آن چه آنان از اسلام می گویند و نیز پاسخ گویی به افتراها و شبهاتی که متوجه اسلام و مسلمانان می سازند، پی خواهیم برد.
هجوم فرهنگی دشمنان اسلام همواره وجود داشته و دارد اما اندیشمندان بیدار مسلمان نیز از همه فرقه های اسلامی در برابر این گونه هجمه ها و تهمت ها به دفاع و پاسداری از مکتب حیات بخش اسلام و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرداخته و پاسخ های منطقی و شایسته ای داده اند که با جایگاه رفیع اسلام همخوان است. نقش برجسته آن دسته از اسلام شناسان و حقوق دانان مسلمان را که آگاهی کافی از موضوع داشته و با مبانی شریعت اسلام آشنا هستند، در تطبیق مسائل نوپیدا و طرح دیدگاه های اسلام نمی توان نادیده گرفت. از این رو بسیاری از علما و اندیشمندان مسلمان در پاسخ اساسی به نسبت دادن اسلام و مسلمانان به جنگ طلبی و خشونت، از زاویه علمی و منطقی به موضوع نگریسته و از نظر مبانی بر این دیدگاه تأکید می ورزند که اصل در روابط میان مسلمانان با غیر مسلمانان بر روابط مسالمت آمیز و صلح جویانه است. تقویت این دیدگاه و بررسی زوایای سیاسی، حقوقی و اجتماعی آن با بهره مندی از اصول و مبانی فقه سیاسی اسلام، همگامی با واقعیت های کنونی زندگی بین المللی و نیازهای جوامع اسلامی است. بر این اساس ابتدا نشانه های صلح دوستی و روابط مسالمت آمیز در آموزه های اسلام و سنت پیامبر و دیدگاه های برخی از اندیشمندان اسلامی را مطرح می کنیم و در قسمت دوم مقاله به بررسی علل و انگیزه های مخالفان اسلام در نسبت دادن اسلام به دین جنگ و ترور می پردازیم.
الف نشانه های صلح و رحمت در اسلام
1 قرآن و سنت نبوی
صلح و رحمت از اهداف و آرمان های اساسی دین مبین اسلام است و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای گسترش آنها مبعوث شده است. بی تردید دینی که اساس آن رحمت است، پیام آور آن دین نیز پیامبر رحمت خواهد بود: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» (انبیاء: 107) حضرت خود در این باره می فرماید: «و انا نبی الرحمة» (ترمذی، 1412: 306) و «انما انا رحمة مهداة» (ابن کثیر، 1412: 3/211). «رحمت» در زبان تازی به: عطوفت، مهربانی و شفقت معنی می شود (اصفهانی: واژه رحم و الشامی، 1414: 7/41) هم چنین پیامبر اسلام را چنین توصیف می کنند: «و هو نبی: لیّن الخلقة، کریم الطبیعة، جمیل المعاشرة، طلیق الوجه، بسّام من غیر ضحک، محزون من غیر عبوس، شدید من غیر عنف (الشامی، 1414)؛ او پیامبری است: نرمخوی، بزرگوار، گشاده رو، متبسم و نه خندان، غمگین و نه درشتخوی». او پیامبر رحمت است و پیشوای هدایت: «نبی الرحمة و امام الهدی» (الثعالبی، 1418: 1/63).(3) در فتح مکه روزی که مسلمانان وارد شهر شدند، یکی از پرچم های فتح به دست سعد بن عباده بود و او فریاد می زد: «الیوم یوم الملحمة...؛ امروز روز نبرد است» وقتی پیامبر با خبر شد دستور عزل سعد را صادر نمود و پرچم را به دیگری سپرد تا به جای شعار قبلی ندا دهد: «الیوم یوم المرحمة...؛ امروز روز شفقت و بخشودن است» (الهندی: 10/513) وقتی آزارها، اهانت ها و شکنجه های مشرکان مکه علیه آن حضرت و یارانش به آخرین حد خود رسید و دیگر طاقت نماند، از او خواستند در حق این قوم نفرین کند ولی نپذیرفت و در پاسخ فرمود: «انی لم أبعث لعانا وانما بعثت رحمة (ابن کثیر، 1412: 3/211)؛ نفرین کننده برگزیده نشدم بلکه برای رحمت برگزیده شدم». روش آن حضرت گذشت و کرم بود. کعب بن زهیر که با اشعار خود به اسلام و مسلمانان طعنه می زد وقتی پی برد رسول اکرم، پیامبر رحمت و انسان دوستی است نزد حضرت آمد و با این شعر پوزش خواست و اسلام آورد:
نبئت ان رسول الله اوعدنی |
والعفو عند رسول الله مأمول(4) |
شنیدم پیامبر تهدیدم کرد، ولی آن چه از پیامبر امید می رود گذشت است.
تنها چیزی که پیامبر رحمت به «وحشی» کشنده عموی آن حضرت در جنگ احد گفت این بود: «از دیدگانم دور شو که ترا نبینم» (العسقلانی: 7/284). این ها نمونه های اندکی از بسیار است که شریعت اسلام و سنت نبوی را، شریعتی مبتنی بر صلح و رحمت معرفی می کند. افزون بر آن، از متون مقدس و ادله شرعی و روح آموزه های حیات بخش اسلام چنین به دست می آید که نظام تشریعی اسلام بر پایه صلح و عدم خشونت استوار است. متون بسیاری در قرآن و سنت بر صلح و رفتار مسالمت جویانه دلالت دارد:
1 قرآن عرب جاهلی را با آن که خوی جنگ و خون ریزی داشت، قرآن آنان را به صلح و دست بر داشتن از جنگ و خشونت دعوت می کند: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسِّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ (انفال:61)؛ چنان چه برای صلح آغوش گشودند تو نیز برای صلح آغوش بگشای». اسلام حتی در میدان نبرد خواهان صلح و آشتی است: «ولا تقولوا لمن ألقی إلیکم السلام لست مؤمنا (نساء:94)؛ به آن که با شما از در آشتی و تسلیم در آید مگویید که بی ایمان است». فقیهان با استناد به این آیه می گویند: هرگاه از کسی که با مسلمانان در نبرد است اقدامی صلح جویانه سر زند، بر مسلمانان واجب است به او پاسخ مثبت دهند و از نبرد با او دست بردارند (ر.ک: قرطبی، 1405: 5/336 و الشوکانی: 1/50114).
2 آن گاه که قابیل برادرش را به کشتن تهدید کرد، هابیل پاسخ آشتی جویانه ای داد که حاکی از صلح جویی انسان نیک است: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لأَِقْتُلَکَ إِنِّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ (مائده:28)؛ اگر تو دست به کشتن من بزنی من دست به کشتن تو نمی زنم. من از خداوند جهانیان می ترسم».
3 «سلام» نامی از نام های خداوند متعال است: «هُوَ اللّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ» (الحشر:23).
4 قرآن صلح جهانی را نوید می دهد و می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ... (بقرة:28)؛ ای آنان که ایمان آوردید همگی از در صلح درآیید و از گام های شیطان پیروی مکنید». هم چنین التزام مسلمانان را به صلح و امنیت چنین بیان می دارد: «فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً (نساء:90)؛ چون از شما دست بردارند و با شما سر جنگ نداشته و از در آشتی در آیند، خداوند راهی برای شما علیه آنان قرار نداده است». بر این اساس، آیاتی که دلالت بر صلح دارد، نسخ نشده است و جنگ و مبارزه آن گاه رواست که صلح خواهی وجود نداشته باشد (الزحیلی، 1997: 9496).
جالب است که واژه «سلام» و مشتقات آن در بیش از یک صد آیه به کار رفته در حالی که کلمه «حرب» و مشتقات آن جز در شش آیه نیامده است.(5)
هم چنان که قرآن صلح را با اهمیت دانسته است، در سنت پیامبر اکرم و رفتار مسلمانان پس از آن حضرت نیز می توان این اهمیت را یافت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نخستین شخصیت در اسلام است که به دیپلماسی صلح جویانه مبادرت نمود و سفیران خود را برای برقرار ساختن روابط مسالمت آمیز نزد دولت ها و امپراتوری های زمان خود اعزام داشت. پادشاهان مصر، بیزانس، حبشه و فارس از جمله کسانی بودند که حضرت نمایندگان خود را همراه نامه نزد آنان فرستاد تا با اسلام آشنا شوند. افرادی که برای این مأموریت ها انتخاب شدند افرادی شایسته، دارای حسن اعتبار، دانشمند و فرهیخته بودند و برای بحث و گفت وگو در معرفی دین جدید و بیان ویژگی های پیامبر، توانایی لازم را داشتند. وقایع نگاران این مکاتبات و گفت وگوها را به تفصیل آورده اند (ر.ک: ابوالوفا، 1992: 172178) بر خلاف ادعای برخی مستشرقان، از هیچ کدام آنها نمی توان این مطلب را به دست آورد که اسلام با زور شمشیر گسترش یافت.
«اسلام» مشتق از «سلم»، «سلام» و «سلامة» است. عبارت های «السلام علیکم» و «علیکم السلام» درود روزمره مسلمانان به یکدیگر و شعار آنان در همه جا اعم از مسجد، دانشگاه و محل کار و تجارت است. این درود، بهترین و زیباترین درودهاست، زیرا در آن مفهوم صلح و آشتی نهفته است. هرگاه نام پیامبر اسلام یا دیگر پیامبران آورده شود، عبارت «علیه السلام» نیز اضافه می شود، زیرا این عبارت از بهترین درودها و دعاها است (محمصانی، 1982: 5054). مسلمانان نمازهای خود را با عبارت «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» به پایان می برند و این عبارت را هر روز چند بار تکرار می کنند. با وجود چنین آموزه هایی در اسلام، چگونه می توان تعالیم این دین را بر جنگ و خشونت بنا نهاد؟!
بر خلاف آن چه برخی می پندارند، جنگ های پیامبر اسلام خود مهم ترین دلیل بر روحیه مسالمت جویانه در درگیری های صدر اسلام است. وقایع نگاران بر آن اند که پیامبر اسلام در مدت حضور در مکه هرگز گروه نظامی تدارک ندید و چون به مدینه هجرت نمود و جهاد بر مسلمانان واجب شد، به نبرد با مشرکان پرداخت با وجود این، نبردهای پیامبر همگی ماهیت دفاعی داشت نه حالت تهاجمی. سفارش های پیامبر و خلفای پس از آن حضرت در خصوص آیین نبرد به خوبی گویای آن است که هدف اسلام به کارگیری زور و خشونت در حل اختلافات نیست. نقل است آن حضرت هرگاه دسته نظامی ترتیب می دادند آنان را در برابر خود می نشاندند و می فرمودند: «... ولا تقتلوا شیخا فانیا و لا طفلا صغیرا ً ولا امرأة و لا تغلّوا و اصلحوا و احسنوا ان الله یحب المحسنین (الحلی: 9/63 و الشامی، 1314: 6/7)؛ پیران ناتوان، کودکان و زنان را مکشید، خیانت مکنید، صلح کنید، نیکی کنید که خداوند نیکو کاران را دوست دارد». هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را به یمن اعزام می نمود فرمود: «یا علی لئن یهدی الله علی یدیک رجلا خیر لک ممّا طلعت علیه الشمس (الحاکم النیسابوری، 1406: 7/598)؛ اگر خداوند به وسیله تو کسی را هدایت کند برای تو بهتر است از آن چه که خورشید بر آن طلوع می کند».
2 دیدگاه های اندیشمندان و فقیهان مسلمان
به نظر بسیاری از اندیشمندان، اصل در روابط مسلمانان با دیگران بر صلح مبتنی است و جنگ یک وضعیت عارضی است که برای دفع تجاوز و پشتیبانی از دعوت اسلامی ضرورت می یابد و در آن سیطره و غلبه بر دیگران جایی ندارد.
ابن الصلاح (صلاح الدین) می گوید: «اصل بر آن است که کافران نیز باقی بمانند، خداوند نابودی انسان ها را نمی خواهد و آنان را برای کشته شدن خلق نکرده است. کشتن آنان جز در یک وضعیت عارضی که مضر و خطرناک باشند روا نیست. چنین برخوردی کیفر کافر بودن آنان نیست، زیرا دنیا محل چنین مجازات هایی نمی باشد. از ابن تیمیه نقل می کنند: جنگ با آنانی رواست که با ما بر سر عمل کردن به دین می جنگند» (القاسمی، 1982: 176). اسلام با آنان که خواهان صلح اند، صلح می کند. اسلام سر جنگ ندارد مگر با کسی که با مسلمانان وارد جنگ شود یا مانع دعوت مسلمانان گردد. جهاد با حجت و بیان بر جهاد با توسل به زور مقدم است (همان: 183184).
مصطفی السباعی می گوید: «اصل در روابط ما با همه ملت ها بر صلح، ترک مخاصمه و احترام به عقاید، آزادی ها، اموال و ارزش های دیگر ملل قرار دارد. محمد عبده می گوید: خداوند جنگ را برای خون ریزی و گرفتن جان دیگران یا توسعه درآمدها بر ما واجب نکرد، بلکه جنگ را برای دفاع از حق و پیروان آن و حمایت از دعوت واجب گردانیده است (همان: 187 و 309).
عباس عقاد نویسنده توانای مصری در کتاب «حقائق الاسلام و أباطیل خصومه» که آن را به هدف پاسخ گویی به شبهات و افتراهای علیه اسلام تدوین کرده است، درباره نسبت جنگ و شمشیر به اسلام می نویسد: تاریخ دعوت اسلامی گواه آن است که مسلمانان پیش از آن که قادر باشند آزار مشرکان را از سر راه بردارند، خود قربانی خشونت ها و شکنجه های بسیار بودند. از سرزمین خود بیرون رانده شدند و راه حبشه در پیش گرفته و به آن جا پناه بردند. مسلمانان هیچ گاه به زور متوسل نشدند مگر در برابر زوری که منطق نمی پذیرد. هرگاه به مسلمانان تعرض نشود، از آنان به جای بدی خوبی می بینند، چنان که مسلمانان در برخورد با دولت حبشه چنین کردند. در جزیرة العرب جنگی میان مسلمانان و قبایل عرب در نگرفت جز آن که ماهیت دفاعی داشت یا هدفی پیشگیرانه در بین بود. حق شمشیر برابر با حق زندگی است. هر جا اسلام دست گرفتن شمشیر را لازم دانسته است از باب اضطرار و برای حفظ حق در زندگی بوده است. حق زندگی در اسلام یعنی حق آزادی در دعوت و عقیده... . اگر به نقشه کنونی جهان نظر افکنیم در می یابیم که شمشیر جز در اندک مواردی باعث نفوذ اسلام در جهان نشده است. سرزمین هایی که جنگ در آن کمتر روی داد، بیشترین ساکنان مسلمان را در خود جای داده است، مانند اندونزی ، هند و چین. بر این اساس، طبق حقوق اساسی اسلام، رابطه میان ملتها بر روابط مسالمت جویانه مبتنی است و توسل به جنگ در اسلام به واقع دفاع در برابر جنگی است که آتش آن را دیگران افروختند. اسلام دو کلمه است: دین و صلح (العقاد، 1966: 300309).
دکتر زحیلی در این باره می گوید: جنگ با ملل غیرمسلمان که با مسلمانان خصومت ندارند و آنان را در عمل به دینشان آزاد می گذارند روا نیست و نباید روابط مسالمت آمیز با آنان را قطع کرد، زیرا اصل بر صلح است (الزحیلی، 1997: 102).
بنابراین، این گفته که شریعت اسلامی در اغلب موارد، شریعتی مبتنی بر جنگ و شمشیر است برداشتی بی اساس است و با متون و آموزه های حیات بخش اسلام موافق نیست.
منبع: http://www.al-falah.ir/portal/?pageID=305
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: یکشنبه 93/11/12::: ساعت 9:12 صبح
وعلی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید!
همسر اوباما با پادشاه جدید عربستان دست داد ! + عکس
تاریخ انتشار : چهارشنبه 8 دلو 1393 ساعت 17:43
دست دادن "میشل اوباما" همسر باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا، با پادشاه جدید عربستان خبر ساز شد.
به گزارش خبرگزاری آوا به نقل از شبکه العالم، در سفر باراک اوباما و همسرش به ریاض برای عرض تسلیت به مناسبت درگذشت ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان، دست دادن شاه جدید عربستان با میشل اوباما باعث جلب توجه رسانه ها شد زیرا بر اساس قوانین اسلامی و هم چنین قوانین عربستان سعودی این مسأله ممنوع است.
"سی ان ان" به نقل از کاخ سفید در این خصوص نوشت: بسیاری از شخصیت های سیاسی بین المللی از جمله آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان، وزرای خارجه پیشین امریکا بویژه هیلاری کلینتون، مادلین آلبرایت و کاندولیزا رایس، جملگی در سفر به عربستان با اعضای خاندان پادشاهی این کشور دست داده اند.
خبرنگاران همراه باراک اوباما می گویند: میشل اوباما هنگام استقبال رسمی در فرودگاه ریاض همواره سعی داشت از اوباما عقب تر حرکت کند و در دست دادن با استقبال کنندگان پیش دستی نکرد بلکه منتظر ماند تا آنها اقدام کنند و اگر مسؤولی از اقدام برای دست دادن خودداری می کرد، میشل اوباما با تبسم و تکان دادن سر با او برخورد می کرد.
خاطرنشان می شود که همسر اوباما پیشتر نیز با موردی مشابهه در زمنیه اجرای پروتوکل های رسمی، هنگام سفر به انگلیس در سال 2009 و روبوسی با ملکه الیزابت، مواجه شد این درحالی است که این گونه تماس با ملکه براساس پروتوکل رسمی ممنوع است.
ملک سلمان پادشاه جدید عربستان دیروز شخصا به فرودگاه رفت و کنار پله های هواپیما از باراک اوباما و همسرش استقبال کرد.
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: یکشنبه 93/11/12::: ساعت 9:8 صبح
اسلام دین صلح و دعوت گری است، نه جنگ و خشونت
تاریخ انتشار : جمعه 4 میزان 1393 ساعت 18:12
ما افغانها بیشتر ازهمه نیاز به صلح داریم زیرا تا زمان که صلح بوجود نیاید و انگیزه های اختلاف افگنی دشمنان شناسایی نشود، اداره سالم و حکومتی برمبنای ارزش ها دینی و ملی درکشور بوجود نخواهد آمد.
به گزارش خبرگزاری آوا، این مطلب را خطیب نماز جمعه امروز مسجد جامع وزیر اکبر خان عنوان کرد.
داکتر ایاز نیازی نمازگزاران به تقوی الهی، مردم را به اخوت و برادری و همچنین مبادرت در امر صلح که دستور پروردگار عالم است، توصیه کرد.
داکتر ایاز نیازی گفت که نظر به اهمیت مفهوم صلح ، از روز جهانی صلح در نقاط مختلف دنیا تجلیل می کنند و رسیدن به آن آرزوی درینه ی تمام بشریت است.
این استاد دانشگاه افزود: در آیات متعدد قرآن کریم به صورت صیغه امر به صلح تاکید شده است، آنجا که خداوند می فرماید" انما المومنون اخوة، فاصلحو بین اخویکم" مومنین بین خود برادر هستند، پس صلح کنید بین برادران خود.
نیازی به قلمرو مفهوم صلح نیز اشاره کردو گفت: دامنه صلح وسیع تر از آن است که ما تصور می کنیم، زیرا این امر مهم از دو نفر متخاصم آغاز می شود و دامنه آن تا صلح جهانی کشیده می شود.
به باور نیازی صلح دو مفهوم دارد، یکی به نام زندگی مسالمت آمیز است، که به این معنی تمام مخاصمه ها و تنش ها را از بین نوع انسانیت نفی می کند.
مفهوم دیگرش به معنی رفع تشنج است وآن در صورتی است که بین مسلمانان تنش ها و نزاع ها بوجود بیاید در اینجا وظیفه یک مسلمان تماشا کردن نیست بلکه باید دست بکارشود و طرفین را دعوت به صلح کند.
مولوی نیازی همچنان گفت: نظر به هردو مفهوم، تمام بشریت نیاز به صلح دارند به خصوص پیروان دین اسلام نظر به اینکه این دین محدود به قوم و منطقه خاصی نیست بیشتر نیازمند صلح می باشند.
او گفت: یکی از وظایف مسلمانان دعوتگری است، بنا براین تنها بستر دعوت ، صلح است زیرا اسلام دین صلح است.
به گفته این استاد دانشگاه آنان که تصریح کرد که اسلام دین جنگ و خشونت نه بلکه دین رافت، رحمت و صلح است.
او در توضیح مطلب فوق گفت: به استثنای برخی از مسلمانان منحرف امروزی، درطول تاریخ به خصوص در زمان پیامبر بزرگوار اسلام(ص) دیده نشده است که یک مسلمان کسی را توسط سلاح، دعوت به اسلام کرده باشد.
به گفته وی در هرجای که مسلمانان شمشیر به کار برده است پیشا پیش آن دعوت بوده است، بنا براین می توان گفت که صلح یگانه بستر مناسب برای دعوت گری در اسلام است.
نیازی تاکید کرد به خصوص ما افغانها بیشتر از همه نیاز به صلح داریم زیرا نظر به وضعیت موجود تا زمان که صلح بوجود نیاید و انگیزه های اختلاف افگنی دشمنان شناسایی نشود اداره سالم و حکومت بر مبنای ارزش ها درکشور بوجود نخواهد آمد.
منبع: http://www.avapress.com/vdcdko0n.yt0n56a22y.html
کلمات کلیدی :
انجمن صلح طلبان افغانستان ::: یکشنبه 93/11/12::: ساعت 9:4 صبح
لیست کل یادداشت های این وبلاگ