جنایت تازه گروههای فرقهگرا درپاکستان، بار دیگر مظلومیت شیعیان این کشور و کمعملی و بیتوجهی مسئولان در حمایت از اقلیت شیعه پاکستان ومکانهای مقدس آنان را مورد تاکید قرار داد.
در جنایت اخیر، یک عامل انتحاری باانفجار بمب درمسجد منطقه «شکارپور»، بیش از 60 نمازگزار شیعه را به شهادت رساند و دهها نفر دیگر را مجروح نمود. گروه فرقهگرا و تروریستی «جندالله» مسئولیت این حمله را به عهده گرفت.
سخنگوی گروه جندالله با پذیرفتن مسئولیت عملیات تروریستی در مسجد و حسینیه شکارپور گفت: هدف از این عملیات شیعیان بودند؛ آنها دشمن ما هستند.
گفتنی است جندالله ارتباط نزدیکی با طالبان دارد و برخی کارشناسان بیان میکنند این گروه یکی از شاخههای طالبان است.
طبق این گزارش جندالله مانند لشکر جهنگوی یک گروه فرقهگراست و هدف اصلی آن ترور شیعیان میباشد.
این انفجار روز جمعه زمانی رخ داد که نمازگزاران شیعی برای برگزاری نماز جمعه آماده میشدند.
حمله انتحاری به مسجد شیعیان در شکارپور همزمان با سفر نواز شریف، نخستوزیر پاکستان به کراچی و بررسی اوضاع امنیتی در ایالت سند در جنوب پاکستان به وقوع پیوست
شهر شکارپور در فاصله 500 کیلومتری کراچی، مرکز ایالات سند واقع است
در سالهای اخیر، حملات انتحاری نسبت به اقلیت شیعه که حدود 20 درصد جمعیت پاکستان را تشکیل میدهند، افزایش یافته است.
سازمان دیدهبان حقوق بشر میگوید در سال 1391 که مرگبارترین سال برای شیعیان پاکستانی به شمار میرود بیش از 400 شیعه در پاکستان کشته شدند.
خونینترین مورد، یک بمبگذاری در بهمن 1391 بود که مسلمانان شیعه را در بازار اصلی شهر کویته در جنوب غرب پاکستان هدف قرار داد و دستکم 90 کشته از جمله تعدادی زن و کودک و 200 مجروح به جا گذاشت. طبق اعلام پلیس، اغلب قربانیان این حادثه از شیعیان هزاره بودند.
این در حالی است که در سال اخیر چهار حادثه بزرگ تروریستی علیه شیعیان پاکستان رخ داده است؛ یکی از آنها در شهر کویته روی داد که طی آن به اتوبوسهای زائرین امام رضا(ع) تیراندازی شد و منجر به مجروح و شهید شدن بیش از 20 تن از شیعیان شد.
شکی نیست که این عملیاتهای تروریستی سازمان یافته و با هدف ایجاد تفرقه میان دو گروه مسلمان «شیعه» و «سنی» صورت میگیرد.
در سالهای اخیر با کمک مالی عربستان تعداد زیادی مدارس دینی برای وهابیون افراطی در پاکستان تاسیس شده است و این را باید سرآغاز ورود تفکر افراطی و تندرو به پاکستان دانست.
در این مدارس طلاب را شستشوی مغزی میدهند و در کنار کمونیسم، تشیع را بعنوان دشمن معرفی میکنند و اینچنین نطفه شیعه کشی در پاکستان توسط تکفیریهای تندرو بسته میشود.
درسالهای اخیر طرح مسئله موهوم هلال شیعی که هیچ پایه و اساسی مشخصی جهت اثبات آن وجود ندارد؛ دستمایهای شده که فرقه ضاله وهابیت با حمایت آل سعود و آل خلیفه -که سردمداران و هابیت منطقه هستند- اقدام به طراحی عملیاتهای تروریستی بر علیه شیعیان منطقه و کشتار بیرحمانه آنها کند.
یکی از خطراتی که نه تنها شیعیان بلکه ماهیت اسلام را تهدید میکند جریان افراطی موسوم به وهابیت است که شیعیان را متهم به کفر کرده؛ قتل آنها را جایز میشمارد.
وهابیت بر خلاف نص صریح آیات و روایات، مذاهب دیگر را اعم از شیعه و سنی تنها به دلیل اینکه اعتقادات آنها را قبول ندارند، متهم به کفر میکنند و در نهایت آنها را به شهادت میرسانند. متاسفانه جریان اصلی این تفکر افراطی عمدتا از عربستان نشات میگیرد.
وهابیت، ابزاری شده است برای کشتار شیعیان و به تعبیر دیگر این فرقه ابزاری شدهاند برای دیگر قدرتها، چه بسا این گروهها خود متوجه نمیشوند که دشمنان اسلام بیشترین استفاده را از آنها و برای رسیدن به اهدافشان میبرند همانطور که جای پای این گروهها در کشورهایی مثل عراق، یمن، پاکستان، بحرین و بسیاری از کشورهای دیگر دیده میشود و به بهانههای موهوم، اقدام به کشتار میکنند.
در این میان لازم است علمای اسلام اعم از شیعه وسنی در برابر این جریانهای افراطی موضع صریح و شفاف گرفته و از این گروهها، تبری جویند.
گروه تروریستی «لشکر جهنگوی» نیز که در دهه 1370 توسط سه تن از اعضای برجسته «سپاه صحابه پاکستان» به نامهای ریاض بسرا، اکرم لاهوری و مالک عشاق تاسیس شد و این گروه نام خود را از «حق نواز جهنگوی» موسس سپاه صحابه برگرفته است، در سالهای اخیر بیشترین نقش را در کشتار شیعیان پاکستان داشته است.
سپاه صحابه که پاکستانیها آن را به کنایه «سپاه یزید» میخوانند، خود یکی از مهمترین گروههای ضدشیعی در منطقه به شمار میرود که در اوایل دهه 1360 با هدف مقابله با انقلاب اسلامی ایران و جلوگیری از گسترش تشیع در پاکستان شکل گرفت. این گروه نیز در ابتدا به فعالیتهای تروریستی بر علیه شیعیان دست میزد اما مدتی است که با تشکیل یک حزب به نام «اهل السنه و الجماعه» وارد عرصه سیاسی پاکستان شد؛ هرچند دولت پاکستان در سال 1391 فعالیت این حزب را غیرقانونی اعلام کرد.
لشکر جهنگوی اساساً یک گروه تکفیری است، بدین معنا که هر فرد یا گروهی که نگرشی متفاوت نسبت به نگرش این گروه به اسلام داشته باشد را کافر میپندارد. این تفکر باعث شده است که اعضای این گروه به راحتی قتل عام مخالفانشان، به ویژه شیعیان را برای خود توجیه کنند.
به طور سنتی، لشکر جهنگوی به شیعیان، احمدیها و برلویها (از فرقههای نسبتاً گمنام اهل تسنن) حساسیت ویژهای داشته و کمر به قتل پیروان این مذاهب اسلامی بسته است. آنها همچنین فعالان گروههای مخالف، مقامات دولتی و شهروندان مهم غیر دیوبندی، از جمله پزشکان، تجار و اندیشمندان را نیز در لیست سیاه خود قرار داده و هر از گاهی به این افراد نیز حمله میکنند.
در این میان دولت پاکستان، یا دستکم بخشهایی در حکومت عزم لازم را برای سرکوب این گروههای فرقهگرا ندارند و همین سیاست کجدار و مریز بر گستاخی این گروههای جنایتکار افزوده است.
جلیل حسنی
منبع: http://jomhourieslami.net/paper/index.php?year=1393&month=11&day=12&category=16
به گزارش خبرگزاری آوا، عبدالباری شیلگری؛ نماینده مردم ولسوالی اندر غزنی در شورای ولایتی با اشاره به حمله مرگ بار اخیر طالبان بر یک مرکز قیام کنندگان مردمی در این ولسوالی که منجر به کشته و زخمی شدن 17 تن از آنها گردید، گفت: در صورتیکه دولت با قیام کنندگان مردمی علیه طالبان همکاری کامل نماید از چنین رویداد های خونباری جلو گیری می شود.
وی افزود: قیام کنندگان افراد مردمی هستند که از نظام و رهبری خوب برخوردار نمی باشند اگر دولت اینها را درست رهبری می کرد هر گز چنین رویداد خونباری رخ نمی داد.
نماینده مردم ولسوالی اندر در شورای ولایتی غزنی وضعیت امنیتی این ولسوالی را نگران کننده خواند و گفت: یکی از عوامل بروز نا امنی ها و پیش آمدهای امنیتی در ولسوالی اندر، بی توجهی دولت به این ولسوالی می باشد.
وی افزود: هفتاد تن از نیروهای پولیس ولسوالی اندر غزنی در مرکز این ولایت خدمتی توظیف شده است. به عقیدهی شیلگری این موضوع بی عدالتی در رابطه با ولسوالی اندر می باشد.
وی از مقام های مسوول خواست که به آن توجه بیشتری داشته باشند.
شفیق ننگ؛ سخنگوی والی غزنی با رد این اظهارات به خبرگزاری آوا، گفت: دولت با قیام کنندگان مردمی در ولایت غزنی همکاری همه جانبه دارد و به این افرد مانند دیگر بخش های امنیتی رسیدگی می نماید.
سخنگوی والی غزنی نقش قیام کنندگان مردمی را در تامین امنیت این ولایت، موثر خواند و گفت: قیام کنندگان با دیگر بخش های امنیتی در هماهنگی کامل به سر می برند.
وی افزود: در حمله اخیر طالبان بر یک مرکز قیام کنندگان در اندر پولیس از مرکز ولسوالی به کمک آنان شتافتند و توانستند که 7 تن از طالبان را در این جنگ به هلاکت برسانند.
مسولان غزنی با ابراز نگرانی از عملیات دو شب گذشته طالبان بر مرکز قیام کنندگان در ولسوالی اندر اظهار داشتند: در این حمله 11 قیام کننده کشته و 6 تن دیگر زخمی شدند.
به گفتهی آنان این حمله توسط عوامل نفوذی طالبان که قبلا در این پوسته رخنه کرده بود، سازمان دهی شده بود.
قیام های مردمی علیه طالبان چهار سال قبل، برای اولین بار از قریه موسوم به صاحب خان ولسوالی اندر غزنی آغاز شد.
قیام کنندگان اندر در وهله اول توانستند بخش هایی از ولسوالی شان را از دست طالبان آزاد کنند. چند ماه بعد از آغاز این قیام شماری از مقامهای بلند رتبه دولتی از جمله اسدالله خالد رئیس وقت امنیت ملی وقت کشور به قیام دخالت نموده و مدیریت آنرا به عهده گرفت، آنان تلاش داشتند، این قیام را فراتر از ولسوالی اندر بکشانند، چنانچه در ولسوالی های قرباغ و مقر غزنی حرکت های مردمی کماکان آغاز شد ولی پس از اندک زمانی، بدون کدام دستاورد و پس از قتل چند قیام کننده این حرکت ها متوقف گردید.
پس از مدتی شماری از قیام کنندگان اندر، جذب پولیس محلی شده و یونیفورم پوشیدند و شماری دیگر شان هنوز هم تحت نام قیام کنندگان مردمی علیه طالبان می جنگند.
انجنیرلطف الله یک تن از فرماندهان قیام اندر هم اکنون به عنوان فرمانده پولیس ولسوالی اندر به کار گماشته شده است.
از میان 10 نامزدوزیر رد شده از سوی مجلس نمایندگان، 5 تن آنها از سوی تیم رئیس جمهور و 5 تن آنها از سوی تیم رئیس اجرایی معرفی شده بودند.
براساس توافقنامه دولت وحدت ملی که در پی انتخابات به دست آمد، هر دو تیم در کابینه به صورت "مساویانه" سهم خواهند داشت. بعدا در نتیجه مذاکرات دو تیم توافق صورت گرفت که از مجموع 25 وزارت، 13 وزیر را تیم آقای غنی و 12 وزیر را تیم آقای عبدالله معرفی کنند.
آقایان غنی و عبدالله پس از سه و نیم ماه تشکیل دولت وحدت ملی و بحث بر سر رعایت اصل تخصص، توازن قومی و توازن سیاسی، 16 روز پیش کابینه دولت وحدت ملی را اعلام کردند.
مجلس نمایندگان روز چهارشنبه هر سه نامزدوزیر هزاره و هر دو نامزدوزیر ازبک را رد کرد. همچنین تنها نامزدوزیر زن نیز از سوی مجلس رد شد.
بیشتر نامزدانی که از سوی مجلس رد شدند، چهره های جوان بودند. آقایان غنی و عبدالله در جریان مبارزات انتخاباتی خود وعده داده بودند که حضور جوانان در کابینه را افزایش خواهند داد.
به این ترتیب به باور ناظران و کارشناسان مسایل سیاسی و پارلمانی، اقدام روز چهارشنبه پارلمان از سوی طیف وسیعی از مردم افغانستان، با واکنش منفی همراه شد.
به باور اغلب ناظران، مجلس در رای گیری روز چهارشنبه آشکارا نشان داد که هنوز از لاک قومیت بیرون نیامده و متاسفانه معیارهای برخورد با مسایل کلان ملی در نزد نمایندگان شورای ملی، هنوز هم بر پایه الگوهای منحط و سخیف قومی و تباری استوار است.
یکی از مهم ترین عوامل این نتیجه گیری از سوی بخش وسیعی از مردم افغانستان و همچنین اغلب ناظران و کارشناسان، افزون بر دست چین شدن مهره های وابسته به اقلیت های قومی در ترکیب کابینه وحدت ملی، این بود که نامزدوزرایی که از سوی مجلس نمایندگان رد شدند، هم ایده های تازه ای برای سمت های اجرایی ارائه کرده بودند و هم از اهلیت، توانایی، سواد، تحصیلات عالی و تخصصی و تجربه کاری خوبی برخوردار بودند و از همه مهم تر اینکه آنها هیچ گونه آلایشی در فساد و اختلاس، دست کم در مقیاسی که دیگر افراد ممکن است داشته باشند نداشتند.
بنابراین، رد این چهره ها، تنها می تواند دلایل قومی داشته باشد و این متاسفانه نشان می دهد که هنوز شورای ملی را کسانی در گرو خود دارند که به مسایل ملی، نگاه غیر ملی و قوم گرایانه دارند.
مثلا در مورد نامزد وزارت تحصیلات عالی، این انتظار وجود داشت که با حداقل آرای مثبت، رد شود یا نامزد وزارت زنان که از همان ابتدا با طرح اما و اگرهایی در خصوص تحصیلات و اسناد تحصیلی وی، از سوی نمایندگان از فهرست کابینه رد شد و به همین گونه، وزرای دیگری که به دلیل داشتن تابعیت دوگانه و عدم اقدام به ترک آن، از لیست کابینه حذف شدند؛ اما نامزدوزرایی که روز چهارشنبه از مجلس رای منفی گرفتند، همه معیارهای مورد نظر را دارا بودند.
آنها همچنین برنامه های جامع، عملی و بلندمدتی را نیز ارائه کرده بودند؛ اما چون هزاره و ازبک بودند رد شدند و شمار نمایندگان هزاره و ازبک هم طبیعتا از نظر ترکیب قومی ولسی جرگه، به اندازه ای نیست که بتوانند به تنهایی وزرای معرفی شده از این دو قوم را به سمت های مورد نظر برگزینند!
با وجود آنکه این غیر قابل انکار و کاملا قابل انتظار است که صلاحیت اصلی شورای ملی و مجلس نمایندگان، رد یا تایید نامزدوزرای معرفی شده براساس معیارهایی است که هر نماینده برای خود دارد؛ اما این هرگز بدین معنا نیست که نمایندگان، همچنین حق داشته باشند براساس دیدگاه های قومی، نامزدوزیری را رد یا تایید کنند؛ اما این اتفاق متاسفانه هم در دوره های گذشته و هم در دوره کنونی افتاد و این عمیقا ناامیدکننده و مایه تاسف فراوان است.
با این حال، باید یادآور شد که برخورد دیروز، درسی خوب و عبرت آموز برای کسانی بود که از درون اقوام، بر علیه همدیگر پرونده سازی می کنند و تقسیم بندی های منحط و مبتذل قومی را به اندازه ای تنگ و محدود می کنند که با برجسته کردن تفاوت های کوچک، اشتراکات بزرگ را نادیده می گیرند.
آنها باید یاد بگیرند که نتیجه و ثمره «خودزنی»های درون قومی را چه کسانی می برند!
منبع: http://www.avapress.com/vdcftvdytw6dxya.igiw.html
به گزارش خبرگزاری آوا به نقل از منابع خبری، ملا عبد الرؤوف کاظم سرکرده داعش در افعانستان همراه با چهل و پنج نفر از طرفدارانش در منطقه کجکی در ولایت هلمند، بازداشت شدند.
طالبان این افراد را به "فعالیت ضد طالبانی" متهم کرده است.
عبدالرؤوف کاظم پیش از این از فرماندهان طالبان بود اما بعد اعلام کرد که با داعش بیعت کرده است.
عبدالرؤوف برای جذب نیرو به هوادارانش می گفت که "ملا عمر" سرکرده طالبان دیگر وجود ندارد و باید از وی پیروی کنند.
طالبان هنوز موضع خود را درباره این مسأله اعلام نکرده است.
وی مردم را در منطقه کجکی هلمند به زور وادار می کرد به داعش بپیوندند.
ابوبکر البغدادی سرکرده داعش، ملا عمر سرکرده طالبان را فردی سرکش و بی اعتبار توصیف کرده است.
قرار اظهارات شخصیت های سیاسی و رسانه ها، دیگر طالبان مهره های از کار افتاده بحساب می روند و تاریخ مصرفشان تمام است. طالب در افغانستان از منظر سیاسی و اجتماعی از اول هم به یکی از قبایل مربوط به قوم پشتون تاپه خورد و داعیه امارت به خلافت ملا عمر پاه در تحولات افغانستان گذاشت و بعد به بن بست انجامید و امروز بیشترین مردم ناراضی را در جنوب کشور دارد و دیگرطالبان انگیزه برای تحرک محور سیاسی و اجتماعی محسوب نمی گردند و جذبه ای برای حامیان خارجی نیز ندارند.
ابوبکر البغدادی خلافت را در جغرافیایی شبه جزیره عرب شکل داد و دولت اسلامی که همانا خلافت اسلامی باشد را زیر چتر استخبارات منطقه و غرب احراز نموده و اعلام نمود که هر مسلمان باید به خلافت بپیوندد و حیات بدون خلافت ارتداد است. اینکه عربستان سعودی، یمن و چند شیخ نشین دیگر + ترکیه و غرب = اجماع استخباراتی که مناسبات پیچیده استخباراتی دوران جنگ سرد را به شکل از اشکال در برابر کشورهای روسیه، چین، ایران، آسیای میانه و سوریه دوباره بازسازی و احیا نموده و به شکل گسترده ترو افراطی تر آن وارد بازی شده است.
حامیان داعش دو پر تبلیغاتی یعنی نکات افراطی این گروه را بعنوان ناقضان حقوق بشر و کنوانسیون های بین المللی برجسته ساخته تا به این ترتیب اتهام همکاری با این گروه را رفع کرده باشند یعنی فاصله خود را با این گروه حفظ نمایند و از طرفی دولت ها و شخصیت های مخالف خلافت که در اصل در تضاد با منافع یکی از اعضای اجماع استخباراتی است را ضعیف و فاقد اقتدار نشان داده و در آخر کار ناقضان حقوق بشر را قهار و قویتر از دشمنانش معرفی نموده و مخالفان خلافت را ضعیف و عامل ایجاد خیزش بنام داعش تعریف نموده وبه نحوی این گروه که همانا اجماع استخباراتی است را برای اهداف بزرگتر سمت سو بخشیدند.
این گروه مساله فلسطین را موضوع ارضی دانسته و از دخالت در آن میپرهیزند و مشکل اصلی امت اسلامی را عدم موجودیت خلافت اسلامی دانسته و درتلاش اند که عسکر گیری را از کشور های اروپایی و غربی که رو به اتمام است را تغییر داده و این بار جنوب آسیا و مناطق که برای بدست آوردن اهداف اجماع استخباراتی مساعد می باشد را متحول سازند.
هرچند پاکستان در همان اوایل یورش داعش در عراق، همکاری نموده و یک تعداد از اجیران را که از مناطق وزیرستان بسیج کرده بود را به حمایت از داعش به جبهات عراق فرستاد که در صفحات تلویزیون نیز نوع پوشش پکول های شان مشخص بود. اجماع استخبارتی بالای پاکستان فشار آورده و پاکستان را وادار به تضعیف طالبان نموده که البته پاکستان هیچگاهی دست به نابودی طالبان نخواهد زد و ممکن طالبان را پاکسازی نموده و داعش را جایگزین نماید.
پاکستانی ها تصمیم دارند حضور فیزیکی طالبان را با تشکیلات آنها از بین برده و به داعش بدین ترتیب کنار آمده اند که همکاری صد در صد اما پایگاه و حضور داعش در پاکستان ممنوع است و باید داعش پایگاه و حضور فیزیکی اش را در افغانستان به نمایش گذارد. بدین ترتیب تمام عرب ها، ازبک ها و شاخه های فعال القاعده، طالبان پاکستانی مخالف دولت پاکستان (حکیم الله محسود) و طالبان افغانی دو طرف مرز با ابوبکر البغدادی بیعت نموده و بیرق سفید را با بیرق سیاه تعویض نمودند، همچنان در بلوچستان و تربت جام ایران نیز حرکات مشابه شروع شده است.
نکته جالب داعش این است که البغدادی اسامه را منحرف و ملا عمر را گمراه می خواند و از طرفی داعش با افکار وهابی افراطی پیروان مذهب حنفی و شیعه را گمراه تلقی می کنند و عملا در نقاط از ولایاتی کنر و هلمند روی موضوعات مذهبی و عرف های مروج درمنطقه برخورد کرده اند و رفتگان بعد از دوره خلافت بغداد تا کنون را مرتد می شمارند. خلافت اسلامی ملا مسلم دوست را به صفت امیر خود در افغانستان تعیین نمود اما بعد روی ملا مسلم دوست تجدید نظر نموده و توجیه آن این که ملا مسلم دوست از قوم پشتون است و درحال حاضر فردی دیگر را تعیین نموده اند که نام وی حافظ سعید است و معاون بخش نظامی وی بنام محمد نعیم از قوم غیرپشتون افغانستان را نیز گماشته اند تا بعد فرا قومی این گروه تضمین گردد.
اینبار گفته می شود داعش پایگاه هایی در جنوب و شمال ایجاد کرده و به تبلیغات گسترده دست زده اند و مصروف عسکرگیری و آموزش نظامی می باشند. در شهرهای بزرگ مثل هرات، قندهار، جلال آباد و... احزاب و فرقه های متعدد تحت عنوان تبلیغی، حزب التحریر و...از چند سال بدین سو فعالیت دارند و بیشتر روی قشر جوان که اکثرا بیکار، لیسانس های سرخورده و آنهایی که از نبود عدالت رنج می برند و یاهم فقیر،کار نموده و سازماندهی منظم میان این گروه ها را شکل داده اند.
گفته می شود این گروه با الهام از فتوحات قبلی ایشان در عراق در افغانستان نیز آماده می شوند تا دست به حملات جبه ای بزنند و شهرهای عمده که در تیررس شان قرار دارد را از اداره حکومت خارج نمایند و اینکه در درازمدت حلقه تحریم جمهوری اسلامی را تنگتر و تیر رس حریم خلوت روسیه که کشورهای آسیای میانه است را نشانه بگیرند.
اینبار بازی به مراتب بزرگتر از پروژه طالب آغاز گردیده و درحقیقت روند دوم بازی آغاز شده است.
اگر به سفرهای رییس ستاد ارتش و رییس آی اس آی پاکستان به افغانستان و همچنان سفر رییس جمهور به پاکستان و به این ترتیب اظهارات پوتین در مورد فعالیت های داعش در افغانستان را دقت داشته باشید به نحوی خطر فعالیت های داعش در افغانستان را نمی توان نادیده گرفت. حالا محمد اسماعیل خان نیز صدای پای داعش را احساس کرده و تلاش می کند مانند جنرال دوستم معاون اول رییس جمهور جواز استفاده از سلاح را به نحوی از دولت بدست آورد هر چند مبارزه با داعش کار به مراتب بزرگتر از توان اسمعیل خان و امثالهم است.
در مملکت که گرفتن قدرت، توزیع قدرت، تحمیل قدرت و درمجموع مشروعیت قدرت چالش زا باشد، فقر، بیکاری، بی عدالتی، تبعیض درپروژه های انکشافی و صد ها موارد دیگر وجود داشته باشد از یک روشنفکر، چپی، مجاهد، طالب و 50 تابعیته بعید نیست که داعش بسازد.
در این صورت داعش ضمن اینکه بازی پیچیده اجماع استخباراتی است اما بیشتر از نابسامانی های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور ها آب خورده و تغذیه می شود.
با در نظر داشت این اوضاع برای همه و بخصوص دولت مردان، جامعه مدنی و تمام شهروندان کشور لازم است که چشم باز کنند و نگاه خود به قضایا را جدی بگیرند!
احمد سعیدی
نفوذ گروه داعش به افغانستان بسیاری از مسوولین و مردم را نگران کرده است. نگران از اینکه آیا نیروهای امنیتی ما توان مقابله با گروه داعش را خواهند داشت؟ آمریکا چه نقشی در مقابله با گروه داعش که تهدیدی برای افغانستان است را بازی خواهد کرد و منشا اصلی گروه داعش کجا است؟
احمد سعیدی آگاه امور سیاسی در برنامه «کنکاش» گفت: حضور داعش در افغانستان، حرف تازه ای نیست. این زمینه سازی از چند سال قبل به نحوی سازمان دهی می شد. عبدالرحیم مسلم دوست، کسی که از ولایت ننگرهار است در گوانتانامو زندانی بود، از آنجا رها شد و به افغانستان آمد و حالا در کنر به داعش پیوسته است. عبدالرووف هم در گونتانامو زندانی بود بعد از رها شدن به هلمند آمد و داعشی شد. ملا شاه محمد کسی که با ابوبکر بغدادی دوست شد و حال مسوولیت گروه داعش هرات را به دست دارد. این رهبران داعشی اینگونه به وجود آمده اند، به این معنا است که داعش از قدرت برتر جهان یعنی آمریکا به وجود آمده است.
وی دیگر طالبان را پاسخگوی انجام اهداف آمریکایی ها نمی داند و می افزاید: در حال حاضر امکانات مالی طالبان افغانی کم شده است. ارزش ها و معیارهایی که دنیا به خاطرش از آن ها حمایت می کردند وجود ندارد. کشورهای خلیجی و سرمایه دارهای عربی حال به داعش کمک می کنند. داعش از سوی آمریکایی ها رها و آورده شده اند. این پروژه پروژه کلانی است. طالبان عمرشان به سر رسیده است. در این میان، افرادی از آنها که به داعش می پیوندند مشکلی ندارند و کسانی که آن را قبول نمی کنند و بر وفا به ملا عمر پافشاری می کنند گردنشان توسط داعش زده می شود.
سعیدی پروژه داعش را پروژه ای درازمدت ارزیابی کرد و گفت: در سالی که در پیش رو داریم داعش نه تنها در افغانستان خواهد بود بلکه در کشورهای آسیای میانه نیز حضور خواهد داشت. آمریکایی ها علاقه دارند که مشکل در آسیای میانه رنگ و روغن بیشتری بگیرد ولی آمریکایی ها و ایران نزدیک می شوند چون آمریکا نمی خواهد با دو جبهه بجنگد بعد از این باید هم با ایران بجنگد و هم با آسیای میانه. باراک اوباما می گوید که ما با داعش می جنگیم ولی چندین سال را دربر خواهد گرفت. ده یا پانزده سال را در برخواهد گرفت تا آنها از بین بروند. این حرف به این معنا است که این پروژه ده سال دیگر نیز بر سر کار است.
وی ادامه داد: دنیای غرب در افغانستان و منطقه، اهداف و استراتژی های بلند مدتی دارد که تا هنور تطبیق نشده است. بنابر این حضور داعش، جنگ دراین منطقه و نا آرامی ها که در قدم اول باید به کشورهای آسیای میانه برود اهداف درازمدت هستند. در این میان چین هم کوشش می کند که در افغانستان جای پایی پیدا کند اما آمریکا به حضور همه جانبه چین در اینجا راضی نیست. به این ترتیب این بازی سالهای دیگری هم دوام پیدا می کند تا استراتژی های بلند مدت آنها تحقق پیدا کند.
سعیدی در ارتباط با کشورهای تامین کننده مالی داعش گفت: در اکثر قضایای افغانستان و منطقه طراح، آمریکا بوده است کمک مالی را سعودی و کشورهای خلیج کرده و تطبیق کننده آن پاکستان بوده است.
وی افزود: از نگاه اقتصادی داعش در حال حاضر تامین شده است. چاه های نفت را در اختیار دارد. پول فراوانی دارد. داعش به کوچکترین نفرش 500 دالر معاش می دهد ولی طالبان نمی توانست این مقدار را به نیروهای خود بدهد.
سعیدی در پایان گفت: گروه هایی، کم کم به داعش می پیوندند و تا آخر فصل زمستان و آغاز بهار جنگها شدید نخواهد شد. اگر غفلت کنیم، پیشاپیش چاره جویی نکنیم و به این امید باشیم که نیروهای ما قوی تر از داعش هست در بهارسال آینده مشکلات زیادی با داعش خواهیم داشت.
منبع: http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=88362
ملا عبدالرووف یکی از زندانیان آزاد شده گوانتانامو بعد از سپری کردن دوره شش ماهه در قطر همراه با 150 تن از اتباع، چچن، عرب، ازبک، کرد، پاکستانی و افغان به منظور بیعت طالبان افغانستان با گروه داعش وارد هلمند شده از آنجا به قندهار رفت ولی در مدت کوتاهی (15) روزه توانست شماری از فرماندهان مطرح طالبان را وادار به بیعت با خلیفه بغدادی نماید. ملا عبدالرووف با حمایت مالی قوی با کمک موترهای آمریکایی جابجا می شود و در مناطقی که پایگاه های آمریکا است استقرار و تجهیز می گردد. وی با نام مستعار، کار خود را در افغانستان شروع کرده در جریان یک ماه اخیر وارد ولسوالی شیندند در غرب هرات شده است. او بعد از عدم بیعت شماری از طالبان، درگیری با فرماندهان محلی در روستاهای آمارت و ریتلو از توابع منطقه زیرکوه شیندند را آغاز نمود که در جریان ده روز گذشته 20 تن از طالبان محلی را کشت و 2 تن از همراهان وی نیز کشته شدند. براساس اطلاعات مقام های محلی در هرات، تعداد افراد وابسته به داعش که اکنون در مناطقی از هرات به سر می برند کمتر از 50 نفر بوده که بیشتر انان خارجی هستند. روز دوشنبه هفته جاری مولوی عبدالرووف با حمله به مواضع ملا غلام حیدر مخالف دولت در منطقه دوشاخ ولسوالی غوریان تمامی طالبان مسلح این منطقه را خلع سلاح نموده و به اقامتگاه موقعت خود در باغ "ریتلو" در زیرکوه باز گشته است. باغ ریتلو یکی از پایگاه های امان الله مخالف اسماعیل خان بود که سه سال پیش در یگ درگیری ذات البینی کشته شد. یک مقام محلی در هرات به خبرنگار افتخاری ما گفت: بر اساس اطلاعات اولیه هدف از حضور مولوی عبدالرووف در منطقه جلب و جذب نیرو و تبلیغ گروه داعش می باشد و هرگاه مخالفتی از سوی طالبان محلی صورت گیرد به درگیری مسلحانه منجر می شود. هنوز دقیق مشخص نیست که ملا عبدالرووف که با نام مستعار کار خود را در کشور شروع کرده است کدام یک از رهبران طالبان ازاد شده زندان گوانتانامو می باشد. حضور داعش در هرات تاکنون سابقه نداشته است. منبع: http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=87323
هزاره ها، بایدها و نبایدها(1) و لزوم سیستم سازی
سردار قلندری
مقدمه
سه دسته افراد برای اداره? یک جامعه دخیل می باشند، نوع اول کسانی می باشند که اندیشه تولید می کنند تئوری پایه تولید می کنند که به آنها تئوری پرداز(Theorist ) و اندیشمند می گویند، نوع دوم کسانی هستند که با احتساب تئوری ها و اندیشه ها، اندیشه ها و تئوریها را اجرایی می کنند که به آنها سیستم ساز (ْSystem man)می گویند و نوع سوم کسانی است که سیستم های بوجود آمده را مدیریت می کنند که به آنها مدیر (Manager) می گویند.بطور مثال تعداد زیادی فورمول و تئوری فیزیک و ریاضی در طی سالهای متمادی توسط فیزک دانها و ریاضی دانها تولید شد و بعد از آن کسانی براساس همان فورمول ها و تئوری های فیزیک و ریاضی کارخانه? تولید ماشین سازی راه اندازی کردند (در نظر داشته باشید که سیستم سازها، سیستم تولید ماشین یعنی کارخانه ماشین سازی می سازند و ماشین تولید نکردند)و سپس تعدادی مدیر ادامه? کار تولید ماشین را اداره کردند و به تسلسل، تئوری پردازها، تئوریهای بهتری دادند و سپس سیستم سازها، سیستم های بهتری شکل دادند و در نتیجه? خروجی چنین سیسمتی، ماشین های مدرن تولید شد و کسانی که دانش مدیریت را می دانند در رأس کارخانه ها قرار داده شد تا ادامه تولید به نحو احسن صورت پذیرد و ادامه یابد.
جامعه بیشتر مدیران را می بینند ولی کار اصلی را به نوعی سیستم سازان انجام می دهند سیستم سازان با تلفیق نظریه ها و تئوریها کار معماری و طراحی جامعه را انجام می دهند.
سیستم
سیستم عبارت است از رابطه معنادار اجزا در میان یک کل در نسبت با محیط سیستم.
سیستم ها در تمام قسمتهای اجتماع وجود دارند، از سیستمهایی که درون بدن یک شخص نظیر سیستم مغز و اعصاب، سیستم خون و… تا سیستمهای اداری،اجتماعی نظیر سیستم های بانک داری، سیستم های برق رسانی، سیستم ترافیک و … همه در یک اجتماع وجود دارند که هر یک به نوعی تأثیر گذار می باشند.
تئوری سیستمها در رشته های مدیریت ، مهندسی صنایع و … تدریس می شود و دوره? دکترای مدیریت سیستم (System Management) در بعضی از دانشگاههای معتبر برگزار می شود. و دانشمندانی نظیر پیترسنگه(Peter Senge، استاد دانشگاه MIT و عضو گروه تغییر و یادگیری سازمانی و رییس جامعه یادگیری سازمانی(SoL)،می باشد و جان د. استرمن(John D. Sterman)،استاد مدیریت مدرسه? اسلون(Sloan School)،و مدیر گروه روش پویایی شناسی سیستم در آم آی تی که تحقیقات او بر توسعه? شیوه های عملی تفکر سیستمی و مدل سازی پویای سیستمهای پیچیده متمرکز است، صاحب نظرانی خوب در این زمینه می باشند.
سیستم هایی بر ضد هزاره ها
از گذشته دور کسانی برنامه ریزی کردند که هزاره ها را قتل عام کنند و این کار را انجام دادند و در ادامه سیستمهایی را بوجود آوردند که همیشه در تضعیف هزاره های باقی مانده، تلاش کردند و تا توان داشتند هزاره ها را از شهرها کوچ دادند،از علم آموزی بازداشتند، در تضعیف اقتصاد هزاره ها تلاش کردند؛ سیستمهایی طراحی کردند که خروجی آن نابودی هزاره ها در ابعاد مختلف بود همانند همان کارخانه های ماشین سازی که ماشین تولید می کنند و مهم نیست که چه کسی مدیر می شود، سیستم طوری طراحی شده است که کارخانه? ماشین سازی،ماشین تولید می کند و نه هواپیما، و در افغانستان هم مهم نیست که چه کسی در رأس قرار می گیرد و پادشاه شد یا رئیس جمهور شود سیستم های طراحی شده بر علیه هزاره ها کماکان به کار خود ادامه می دهند.
نتیجه? کار سیستمهای ضد هزاره گی همان شد که به مرور زمان در طی چند سال پس از روی کار آمدن حکومتهای جدید باعث مبارزه جدی با حضور هزاره ها در ساختار رسمی حکومت و تشکیل دولت، اجرا شد و شما امروزه می بینید که هزاره ها حضور جدی در حکومت ندارند و حضورشان به شکلی نمادین می باشد؛ در بعد دیگر،بطور سیستماتیک هر ساله کوچی ها به مناطق هزاره ها می آیند تا هزاره ها را از لحاظ اقتصادی تضعیف کنند و این کار سیستم از قبل طراحی شده است؛ و در بُعد دیگر یادتان می آید که اسماعیل خان با خرید زمین از سوی هزاره ها چقدر مخالفت می کرد تا بطور سیستماتیک از حضور هزاره ها در مناطق شهری و آن هم شهری مهم جلوی گیری کند. و در بُعد دیگر، مشکل دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کابل نیز کار سیستم می باشد که ازعلم آموزی هزاره ها جلوی گیری کنند و مواردی از این قبیل بسیار می باشند که می شود یادآوری کرد. به دلیل وجود چنین سیستمهایی ضد هزاره گی، تلاش مفرد و اندک دیگران هماهنگ می شود و بر علیه مردم ما بسیار قوی نتیجه می دهد و به دلیل اینکه ما سیستمهای بازدارنده یا نداریم و یا سیستمهای موجود کارا نمی باشند تلاش مفرد فرد فرد مردم ما هماهنگ نمی شود و نتیجه دلخواه نمی دهد.
شهید مزاری (ره) و سیستم سازی
شهید مزاری(ر) در ابتدا تئوری را مطرح کردند که به هزاره ها هویت داد ایشان فرمودند که ” می خواهم دیگر هزاره بودن جرم نباشد ” و سپس گام به گام سیستم هایی را بوجود آورد تا بتواند از حقوق هزاره ها و البته حقوق تمام کسانی که در این محدوده جغرافیایی زندگی می کنند دفاع کند و حزب وحدت را بوجود آورد و توسعه داد البته حزب وحدت یک سیستم سیاسی می باشد وی در کنار آن سیستمهای علمی نظیر دانشگاه نیز تئوری اش مطرح شد و همان شدکه دانشگاه بامیان تأسیس شد. ایشان سیستم فکری دال بر حقوق برابر برای تمام ساکنان این سرزمین را مطرح کردند و سپس سیستم های دیگری برای رسیدن به این هدف را بوجود آورند. نتیجه? کار سیستمی که ایشان بوجود آوردند همه را مجبور می کرد که حق هزاره ها را در نظر بگیرند و به همین خاطر تمام کشورهای خارجی که می خواستند در مورد افغانستان کاری صورت دهند نظر حزب وحدت را لحاظ می کردند و بر اساس همان سیستم بود که در کنفرانس بن حقوق نسبی اقوام در نظر گرفته شد.
سیستم های کنونی هزاره ها
با شهادت بابه، سیستم هایی را که ایشان پایه گذاری کرده بودند روند رشدشان متوقف شد که هیچ، بلکه روبه تضعیف شدن رفتند یکی از آن سیستمها، سیستم سیاسی حذب بود که ایشان پایه گذاری کرده بودند ولی پس از شهادت ایشان کسانی که درون این سیستم کار می کردند شروع کردند هر یک سیستم را برای خود ببرند و همانند همان کارخانه ماشین سازی را که در ابتدای مطلب مثال زدم هریک از مدیران کارخانه بخشی از کارخانه را برای خود بردند و دیگر کارخانه ای وجود ندارد چون کارخانه قسمت قسمت توسط مدیران از حالت سیستم خارج شده اند و همه اعلان اسقلال کرده اند به نام یک کارخانه، در صورتی که این کارخانه های تازه تشکیل شده فقط نام کارخانه را با خود یدک می کشد و خروجی کارخانه که باید ماشین باشد دیگر تولید نمی شود و همچنین این کارخانه های خرد کسانی را ندارند که نحوه? ساخت و راه اندازی کارخانه? اولیه را بدانند و دقیقاً سیستم حزب وحدت شبیه همین کارخانه? ماشین سازی قطعه قطعه شد و در ضمن کسانی که سیستم را قطعه قطعه کردند توان راه اندازی سیستم مشابه سیستم حزب وحدت را ندارند که سیستم مشابه ای را فعال و یا سیستم ارتقاء یافته ای را فعال بسازد و این شد که سیستم های ضد هزاره گی قوت گرفتند و هزاره ها به درون دولت راه نیافتند که هیچ، بلکه از قدرت راندن شدند و کوچی ها هر ساله هجوم می آورد و در دانشکده علوم اجتماعی دانشجویان ما از کار سیستم های ضد هزاره گی صبرشان لبریز می شود و دست به اعتصاب می زنند.
در بعضی زمینه ها نظیر اقتصاد، آموزش، روابط بین الملل، رسانه ها، جمعیت و نفوس، نظامی و قدرت نرم و … یا سیستمی از ما وجود ندارد و یا اگر وجود دارد ناتوان است که خوب عمل نمی توانند.
سیستم های انکشاف یافته و سیستم های تازه
ریشه مشکل در کجاست که چند سالی است که شدید داریم پس می مانیم و به زودی اگر کارهایی صورت ندهیم حذف خواهیم شد و اگر زلزله? بحرانهای موجود دامن بسیاری ها را رها کند و ما در این آشفته بازار،سیستم هایی کارآمد برای رشد و انکشاف و حفاظت از حقوق مردمان خود بوجود آورده نتوانیم به یقین که نابودی دیگر در راه خواهد بود.
بسیاری ها گناهها را به گردن خلیلی،محقق،مدبر و بعضی های دیگر می اندازند آنها مقصر می باشند در این که شکی نیست(د رمطلب دیگر به نقش رهبران خواهم پرداخت) ولی به نظر من مشکل جای دیگر است ما در رسانه های گوناگونی نظریه ها و تئوریهایی بسیار زیادی از مردم خود می شنویم و می خوانیم، مدیران خوبی هم تربیت شده است ولی در این بین کسانی را نداریم که سیستم ها را در بخش های گوناگون بسازند کسانی را نداریم که بتوانند از تلفیق نظریه ها و تئوریها سیستم هایی را بسازند که هر کدام از سیستمها، جامعه را در بخش خود به پیش ببرد و این خلاء همچنان وجود دارد.
چند مورد را مثال می زنم، تعمق کنیم که در کدام مورد ما سیستم کارآمد داریم که هدف دار کار کند: بطور مثال در بخش آموزش کدام سیستمی را داریم که گرایش مردم ما به آموزش را جهت دهد و برای آن برنامه اجرایی داشته باشد!!! جز اینکه مردم ما فقط درک کرده اند که آموختن و تحصیل خوب است و این آموختن بدون برنامه به پیش می رود؛ در همین رشته مدیریت سیستم چند نفر دکترا از دانشگاههای مشهور داریم؟ چند نفر در رشته های مدیریت استراتژیک و آینده نگاری و آینده پژوهی در سطح عالی دانش آموخته داریم؟
در بخش اقتصاد چه سیستم هایی بوجود آورده ایم که رشد اقتصادی مردم ما را جهت دهد و بر روی این موضوعی با درجه بسیار بالایی از اهمیت کار سیستماتیک کنند؟ چقدر دانش آموخته سطح عالی در این بخش داریم؟ و چقدر دانش آموخته گان ما به ارزش های مردم ما متعهد می باشند؟
در بخش روابط بین الملل چه سیستم هایی داریم که بتواند در برقراری رابطه ، گسترش و تعمیق این روابط با دول دیگر برای هزاره ها بطور سیستماتیک کار کنند؟ خوب می دانیم که روابط بین الملل کار اشخاص نیست و اگر کسانی شخصی هم کار کرده باشد و کار کند پس از برکناری آن شخص و یا مرگش دیگر آن رابطه وجود نخواهد داشت؛ آیا سیستم هایی را داریم که نتیجه? کار اشخاص در پرونده?کاری یک سیستم ثبت و نگهداری شود و اگر آن شخص هر طور شود آن رابطه همچنان روبه گسترش باشد؟ چقدر نیروی انسانی در این بخش ماستر و دکترا داریم؟ و آیا کسانی را که در این بخش ماستر و دکترا داریم چقدر با ارزشهای واقعی مردم ما توانسته اند ارتباط برقرار کنند و مدرک گرفته گانی بی هویت نباشند؟
در بخش حضور فعال در چوکات دولت و حکومت کدام سیستم کارآمد را داریم که خارج از محدوده سیستم های شخصی خلیلی، محقق و مدبر برای حضور فعال هزاره ها کارکند و نه سیستم شخصی این اشخاص؟ کدام سیستم هایی را داریم که به همین سیستم های شخصی، مستقیم و غیر مستقیم خط دهد و برایشان هدف تعیین کند؟
با توجه به مطالب بیان شده لزوم تقویت، بازسازی و بهبود سیستمهای موجود انکار ناپذیر می باشد و در صورت اصلاح نشدن سیستمهای موجود، ضرورت جایگزینی سیستمهای موجود لازم اجرا می باشد و در بخشهایی که سیستم وجود ندارد که در بسیاری زمینه ها هیچ سیستمی نداریم باید که سیستم های نو و جدیدی بوجود آیند. تمام سیستمها باید با توجه به تغییرات محیطی باید که بسط داده شوند تا پویایی لازم را داشته باشند تا بتوانند مفید واقع شوند و خروجی آن، که منافع مردم ما می باشد را بتوانند بدهند.
روند سیستم سازی
در ابتدای امر باید که تعهد لازم در شخص یا اشخاص بوجود آید که برای خود و هم نوعان خود کاری صورت دهند و این تعهد باید که میزانی از منافع شخصی و منافع جمعی را پوشش دهد پس از حس تعهد باید که موضوع از حالت فردی خارج و با جمعی هم عقیده مطرح گردد و سر موضوع مباحثه? لازم صورت گیرد،خرد و تعهد جمعی حاصل از اندیشه ها و تعهدهای فردی باید که خود را در اولین گام از سیستم سازی تبلور دهد و آن تعیین اهداف برای دست به اقدام زدن در زمینه ای خاص می باشد تا برنامه ریزی صورت گیرد که در قالب استراتژی هایی به برنامه ها جامعه عمل پوشانده شود؛ سیستم شکل گرفته شده می تواند با توجه به ماهیت و اهداف با نام و یا بدون نام فعالیت را شروع کند. اشخاصی متعهد در غالب کار گروهی، سیستمی را بوجود خواهند آورد که برآیند کار سیستمهایی هم راستا، منافع فردی و جمعی مردم ما حفظ خواهد شد.
بنابراین، در جامعه کنونی ما تئوری پردازها و اندیشمندان زیادی وجود دارند و همچنان که گفته شد در شرایط موجود مدیران توانایی نیز تربیت شده است ولی کسانی را نیاز داریم سیستم سازها می باشند که اندیشه ها را تحت سیستم در آورده و در کنترل مدیران قرار دهند تا بتوانیم تعالی مردم خود را هدف دار و جهت دار صورت دهیم.
اقدام به عمل
در اینجا باید عرض کنم که با توجه به اجبار زمانه،مجبور و موظف به کار برای خود و جامعه خود هستیم، علم ساخت و مدیریت سیستم ها را داشته باشیم یا نه،باید برای بقای همیشگی خود سیستم هایی را بسازیم و این کار را می توانیم از چیزهایی که همین حالا داریم و هستیم شروع کنیم و فکر خود را با تعدادی از هم فکران خود در میان بگذاریم و گروه های کاری را در هر زمینه ای که فکر می کنیم می توانیم کار کنیم بسازیم حال درک کامل نظری از کاری را که می خواهیم داشته باشیم یا نداشته باشیم، خلاصی از ابهام غیر ممکن خواهد بود و تصمیم گیری در شرایط مبهم همیشه بخشی از زندگی خواهد بود شرایطی که تمام چیزها را نمی دانیم، آموختن در عین انجام عمل چیزی را می آموزاند که در هیچ کتابی پیدا نخواهد شد و آن تجربه می باشد. نالیدن ها و شکایتها از این و آن، شرایط را برای ما تغییر نمی دهد، باید که همه دست به کار شویم و اضافه بر تلاش برای درک نظری و مشارکت احساسی، دست به اقدام بزنیم و دیگر منتظر دولت، نمایندگان و اشخاص نباشیم که برای مردم ما کار کنند باید که هر یک از خود ما هم دست به کار عملی بزنیم و در این پروسه سهم فعال بگیریم، وقتی دست به کار عملی زدیم می بینیم که همین کار فردی ما که در غالب مشارکت گروهی انجام شد خود یک سیستم می باشد که دارد برای مردم ما کار می کند و این خود سیستم سازی می باشد. باید الگوی ذهنی خود مبنی بر اینکه باید دیگران برای ما کار کنند به اینکه باید خود برای خود کار کنیم تغییر دهیم و از واقعه محوری به سمت شیوه انجام کارها با توجه به علل بنیادی و سیستمی پیش برویم. روند خزنده و طولانی مدتی که هزاره ها را از درون ساختار دولت بیرون رانده است، هجوم کوچی ها، وقایع دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کابل، و حملات انتحاری کویته همه نشان از کار سیستمی بسیاری از سیستم ها برعلیه ما را می رساند که هر کدام در یک حادثه خود را نشان داده است که باید برای رفع آن کار بنیادی و سیستمی صورت گیرد.
در پایان سعی کردم در نوشتن شرح مطلب اختصار به خرج دهم و همچنین سعی کردم که مطلب را بیشتر کاربردی بنویسم تا مطلب حالت انتزاعی به خود نگیرد و مفید واقع شود.
من الله توفیق
نویسنده: عبدالله وطندار
من هر وقت به نزاع اسراییل و فلسطین فکر می کنم، از خود می پرسم که چقدر وقت از اشغال سرزمین و زادگاه کسی باید بگذرد که ملک اشغال شده به حق متجاوز تبدیل شود، و دیگر کسی آن را حق آن صاحب رانده شده ای اولی نداند. جوابی که برای خودم یافته ام و توانسته ام خود را با آن قناعت بدهم این است:
” مدت مشخصی ندارد. هر وقت صاحب رانده شده و آواره دست از مقاومت و مبارزه برای پس گرفتن سرزمین و زادگاهش کشید، این ملک می شود حق متجاوز. این دست کشیدن می تواند در دو سال اتفاق بیافتد و یا می تواند اصلا اتفاق نیافتد. ”
سر زمینی که امروز یهودیان و فلسطینی ها بر سر آن می جنگند، به نحوی مال هر دوی شان است. فلسطینی ها با گذشت بیش از 60 سال، اشغال را نپذیرفته اند، و یهودی ها با گذشت قرنهای بسیار، اشغال های قبلی را نپذیرفته بودند. نه آن یکی از حق بازگشت به سرزمینش دست کشیده بود، و نه این یکی دست از حق بازگشت به سرزمینش کشیده است.
حدود 50 سال قبل از اشغال فلسطین به دست یهودیانی که می گفتند به سرزمین آبایی شان بر گشته اند، عبدالرحمن خان به کمک نظامی و مالی بریتانیا هزاره جات را به صورت قهر آمیز تسخیر کرد، و ضمن قتل عام و نسل کشی هزاره ها، بخش های وسیع از سرزمین و جایداد شان را به قبایل پشتون داد. ارزگان و بخش های شمالی قندهار، مهمترین بخشهای این سرزمین و جایداد های اشغال شده ای هزاره ها به دست قبایل پشتون را تشکیل می داد. آثار فیض محمد کاتب و منابع دیگر در این زمینه به صوت مفصل و معتبر به ما اطلاعات می دهند.
هزاره ها اما با گذشت مدت نسبتا کوتاه نه تنها اشغال را پذیرفتند، بلکه بر سر همان جایداد اشغال شده شان به مزدوری، کارگری و دهقانی برای متجاوز پرداختند. قبل از نابودی حاکمیت محمدزایی ها به دست خلق و پرچم، یک بخش قابل توجهی از نیروی کار هزاره ها، بر سر جایداد پشتونهای ارزگان و … که وارثین همان متجاوزین دوران عبدالرحمن بودند، کارگری می کردند، و همین ها که فقیر ترین انسانهای افغانستان بودند، بخش عمده ای از مهاجرین سالهای اول جنگ ها را تشکیل می دادند.
اشغال فلسطین به دست یهودیان و یا بازگشت یهودیان به سرزمین آبایی شان، فقط شصت و چند سال بعد از اشغال ارزگان و بخش های دیگر سرزمین هزاره ها اتفاق افتاد. اما تفاوت پاسخ رانده شدگان قربانی، مسلمانان، همسایگان و جهان به تجاوز و یا اشغال را می بینید؟
به نظر من، با آنکه فلسطینی ها در مقابل اسراییلی ها ضعیف هستند، اما با در نظر گرفتن قدرت عربها و تقابل مسلمانان و یهودیان بر سر این مساله، فلسطینی ها را می توان از اشغال شدگان خوشبخت دانست. اگر به جای اشغال فلسطین به دست یهودی ها، مثلا عربها می رفتند و کردستان را اشغال می کردند، باور کنید که آب از آب تکان نمی خورد، همچنان که قبلا اشغال بخش های کلان از سرزمین کردها به دست عربها، چرت کسی را خراب نکرده بود.
چرا چنین است؟ در فرصت دیگر !
منبع:
گروه تروریستی داعش که در عراق با همراهی بازماندگان ارتش جنایتکار صدام از هر گونه جنایتی فروگذار نکرده اند، در جدیدترین اقدام وحشیانه خود، ضمن پوشاندن سر مردم، با دست و پای بسته آنها را از بالای کوه به پایین پرت میکنند.
در ادامه اقدامات وحشیانه این گروه تکفیری در سوریه و عراق، تروریستهای عضو داعش روی جدیدی از جنایتهای خود را نمایان کردند. در تصاویری که شبکه پرس تی وی پخش کرد، علاوه بر اعدامهای خیابانی که به کار هر روزه این تروریستها تبدیل شده، اعضای این گروه دست و پا و صورت افراد را پوشانده و آنها را از بالای کوه به پایین پرتاب مبکنند.
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ هویتگرایی (قسمت اول)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ انتخاب (قسمت دوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ عملیات انتحاری (قسمت سوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ افغانستان تغییر (قسمت چهارم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ سه راه حل (قسمت پنجم)
صلحطلبی، هدف غاییِ سیاست
طالبانِ قدرت، نشسته بر پوستین استبداد دینی
#نسل کشی هزاره ها - شیعیان در افغانستان!
داعش را امریکا ایجاد کرد
پیامد صلج امریکا و طالبان در قطر
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 38
کل بازدید :651747
پیش به سوی عدالت، صلح و امنیت در افغانستان
غزنی؛ ولایت والی ساز - تجربه تلخ [65]
جایگاه علی علیه السلام درهستی [17]
چه کسی به طالبان پول میدهد؟ [43]
دانلوود نرم افزار اسلامی [19]
چرا همدستی طالبان در روز قدس [20]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [4]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [3]
رد مطالب شبکه تقرثه انگیز اهلبیت توسط آیت الله محقق کابلی [21]
نقش علم و دانش در پیشرفت انسان [7]
آمریکا و سیاست دوگانه در افغانستان [6]
عید سعید غدیر بر مسلمین مبارکباد [5]
مسلمانان قربانی فتوای ملا و مفتی! [23]
60% مبتلا به مشکلات روانی و روحی! [5]
دشمنان صلح و امنیت در افغانستان [13]
[آرشیو(28)]
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385
بهار 1385
پاییز 1388
بهار 1388
زمستان 1388
بهار 1389
تابستان 1389
تابستان 1388
تابستان 89
زمستان 88
بهار 89
پاییز 89
زمستان 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
زمستان 93
پاییز 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
بهار 96
پاییز 96
زمستان 96
نوشته های پیشین وبلاگ
بدنبال آرامش
مجله مینه - پشتو
شورای جهانی هزاره
پایگاههای اطلاع رسانی مراجع تقلید
آیت الله محقق کابلی
زبان انگلیسی یاد بگیریم
علیجان زاهدی غزنوی
کودکان افغان عکس و تصویر
سلامت روان فرزندان
نسیم رهایی / ککرک غزنی / محمدی
آیت الله محقق کابلی
حزب وحدت
سایت شهید مزاری
سایت دانشگاه کاتب هزاره
سایت آیت الله محسنی
سایت ریاست جمهوری افغانستان
تاجیک مدیا
متن کامل قرآن کریم - دانلود
موسیقی افغانی برای وبلاگ
کشتار شیعیان در کراچی یا در هر کجای دیگر تاکی و تا چند!؟
مجمع علمی فرهنگی نور
سایت امام هادی- آیت اله محقق غزنوی
وبلاگ پشتو -جامعه روحانیت پشتونهای شیعه
سایت موسوی لاری - دانلوود کتاب
جمهوری سکوت
معلم عزیز رویش - مدیر لیسه معرفت غرب کابل
پیوندهای فرهنگی مذهبی
شریف حبیبی
از غزنی / واسع هیله من
آلبوم عکس و تصویر این وبلاگ
سایت جنبش ملی افغانستان
اندیشه مثبت
افغانستان پس از جنگ
تاجیک مدیا
سادات افغانستان
وبلاگ حقوقی صارم
لینکستان وبلاگهای افغانستانی
سایت گشایش
سایت غرجستان
سایت طلوع فجر
آموزش زبان انگلیسی
هفته نامه نىای غؤنه
غرجستان
تاجیک مدیا
قلم بیقرار
خبرنامه علودانی
هزاره پیوند
خبرهای تازه از علودانی
وطندار
کودکان وطن
خوات معاصر
خوات آنلاین
روزنه امید
برگ سبز - محمد رحمتی
ناهور - خوات
رو به فردا
درد دلهای یک باچه مهاجر
محمد شفق خواتی
استاد علیزاده مالستانی
مدرسه محمدیه غزنی
مردم مالستان
وحدت نیوز
نگاه فردا
سروش صبا
هم صنفی
در رثای بابه مزاری
مجله اخوت
هزاره پیوند
حزب وحدت
صادقی نیلی
هیله من غزنوی
علودانی
مشفق
بشیر احمدی
خوات آنلاین
قلم بیقرار
کودکان افغانستان
جامعه اسلامی علودانی
محمد صابری شملتو
جامعه نو شوکت علی محمدی
جمهوری سکوت
ابرار
دورتر از چشم اقیانوس
شریف سعیدی
نقش والدین در سلامن روان فرزندان
وحدت نیوز
مدرسه علمیه محمدیه
خوات معاصر
خوات آنلاین
حوات زیبا
خوات دانلود
رو به فردا