دو سه ماه قبل کتاب ترجمه رمان kite runner را به نام «بادبادک باز» خریده بودم و برای خواندنش وقت نکردم تا تعطیلات نوروز، در این روزهای خوب بهاری کتاب را در دست گرفته و به خواندن آن پرداختم، بیاختیار اشکهایم جاری میشد، گریه ام میگرفت به حال خودم و به حال مردمی که قهرمان این داستان اند، پشتونها و هزارهها، و روابط اجتماعی این دو قبیله افغانستانی، تا این که فیلم گدیپرانباز را بدست آوردم و به تماشای آن نشستم، برایم این سوال خلق شد که:
©هالیوود بی هدف فیلم نمیسازد و بدون انگیزه این همه مصرف نمیکند، پس انگیزه آنان از ساختن این فیلم چه بوده است؟
© خالد حسینی که نه هزاره است و نه پشتون با نوشتن این رمان دلش به حال هزاره سوخته یا به حال جیب خودش؟
© چرا دیگران تلاش میکنند که تضاد فیمابین هزاره و پشتون را بزرگتر و بزرگتر کنند؟ و خود در سایهی نشسته از آب گلآلود ماهی بگیرند
در این رمان و فیلم توحش و بربریت پشتونها از یک طرف و مظلومیت هزارهها و نیز خفت و ذلت آنان به نمایش گذاشته شده است!
ریشه تاریخی این موضوع به اینجا بر میگردد که صاحبمنصبان و کارمندان بالا رتبه دولتی برای خدمت در منزل شان همیشه به مستخدم نیاز داشتند و معمولا عسکرهای را که مشغول وظیفه سربازی بودند، را در منزل شان استخدام مینمودند تا به کارهای خانه کمک کنند، که این کار با استخدام سربازان غیر هزاره برای افراد با نام و نشان دولتی آن زمان مشکلات فراوانی را به همراه آورده بود، اهل منزل- خواهر، دختران جوان و حتی همسران شان در امان نبودند، برای رفع این معضل سه راه در پیش داشتند، 1- از خیر مستخدم و نوکر داشتن بگذرند که کبکبه دولتی و خانخانی اجازه گذشتن از این موضوع را نمیداد، 2- این که نوکران را اخته کنند، که باز هم در قرن حاضر قابل انجام نبود، راه سوم این بود که کسانی را استخدام نمایند که قابل اعتماد باشند و چشم به ناموس شان ندوزند، لذا تصمیم عمومی بر این شد که از استخدام سربازان غیر هزاره در داخل منزل خودداری کنند تا شاهد حاملگیهای غیر قانونی و گپ گپ مردم نباشند.
هزارهها را استخدام میکردند، و به تجربه دریافته بودند که عموما انسان های پاک صادق و درستکار اند، و همینطور هم بود.
اما رمان و فیلم هالیوودی آمریکایی گدیپران باز kite runner، چیزی را به تصویر میگذارد که اصلا غیر قابل قبول است و احتمالا در راستای تشدید خصومت بین افغانها و یا اقناع جامعه امریکا و توجیه حمله در افغانستان ساخته و پرداخته شده است که هزارهها و پشتونها را بیشتر از هم دور ساخته و مانع وحدت ملی گردد، و یا هم جامعه آمریکا با دیدن این فیلم به جناب بوش آفرین گویند که حمله در افغانستان کاملا ضروری بوده و ما در آنجا با آدمهای وحشی مثل آصف و قبیله آصف مواجه هستیم، پس کشته شدن سربازان آمریکایی در راه هدفی چنین بزرگ بد نیست! شاید هم منظورهای دیگری از ساخت این فیلم باشد!!
آنچه لازم است تذکر داده شود این است که هزارهها هرگز تن به ذلت نمیدهند، به خصوص ذلت ناموسی، هزارهها فقیر ترین و محرومترین قشر جامعه افغانستان هستند، سختترین و طاقتفرساترین کارها را آنجام میدهند، همواره جوالیگری کردهاند ولی به کارهای خلاف شرع و وجدان تن ندادهاند، کمتر یافت میشود که دختر هزاره رقاصه بوده و یا به روسپیگری بپردازد، همهی به اصطلاح هنرپیشگانactress سینما و تلویزیون افغانستان کسانی دیگر بوده اند، هزارهها بهروز update هستند و اگر دیگران بگذارند دختران هزاره دانشگاه میروند و به تحصیلات عالی هم دست پبدا میکنند، اما ارزشهای اسلامی و دینی خویش را پایمال نمیکنند، همینطور همجنسگرایی در میان این مردم به ندرت دیده میشود در حالی که برخی از شهرهای کشور در شمال و جنوب به «بچه و بچهبازی» شهرت دارند.
فیلم عمدا بخش مهمی از واقعیتهای تاریخی افغانستان را نادیده میگیرد و از آن حرفی به میان نمیآورد، از جمله چگونگی ظهور و قدرت گیری طالبان در این کشور و یا تجاوز آمریکا به افغانستان و پیامدهای آن.
تاریخ ملت ها و جوامع و بقاء آن مرهون انسان های است که به عنوان احیاگران و مصلحان تاریخ بحساب می آیند. تاریخ و فرهنگ ملت ها بخصوص تاریخ سازی و فرهنگ سازی آنان نیاز به تلاش بلیغ و سعی وافر دارند. باید مصلحانی ظهور کنند که تا با سعی مستمر و خستگی ناپذیری خود، تغییر قابل پذیرش از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب ایجاد نمایند.
ملت های که از اسطوره ها، قهرمان ها و مصلحان قابل قبول بخش اعظم از جامعه تهی باشند ره به ناکجا آباد خواهد برد و سرنوشت روشن در انتظار نسل موجود و نسل های آینده نخواهد بود. جامعه افغانستان در طول تاریخ دارای اسطوره ها و قهرمان های بوده اند که فقط برای بخشی از جامعه مورد قبول بوده اند و برای بخش دیگر نه! سر این جهت این است که در افغانستان، قهرمان پروری و اسطوره سازی برمبنای منافع قومی و مذهبی صورت می گرفته است نه برمبنای منافع عالی ملی و عمومی. روی این ملاحظات قهرمان پروری و اسطوره سازی از قاعده همگانی و مورد قبول تمام کتله های قومی پیروی نمی کرده است. ما در این مقال بدنبال نفی قهرمان بودن و اسطوره بودن دیگران نیستیم ولی آنچه در دهه های اخیر از تاریخ پرفراز و نشیب کشور بر این کشور گذشت از زوایای مختلف قابل بررسی و تحلیل است. شهید مزاری در واقع زاییده این مقطع از تاریخ کشور ماست که بدنبال یک ایده و یک مشی سیاسی خاص، در جامعه ما تبارز کرد.
بعد از به قدرت رسیدن مجاهدین در کابل و ایجاد دولت اسلامی توسط مجاهدین چند صباحی نگذشته بود که بخشی از جامعه مورد بی مهری برخی از مجاهدین و قوماندانان پرنفوذ جهادی قرار گرفت که در رأس این این بخش شهید مزاری و اطرافیان ایشان قرار داشت. مقاومت سه ساله شهید مزاری در غرب کابل نمادی است از ایستادگی در برابر نابرابری، بی عدالتی و احیاء و تثبیت هویت مردم ما. بگذریم و بگذاریم آن چه در این مقطع تاریخی برای مردم ما پیش آمد و آنچه بر این قوم محکوم رقم خورد. قضاوت این فصل از تاریخ را به آیندگان واگذار می کنیم.
مقاومت شهید مزاری ارمغان و ثمراتی داشت که برای ما بسیار ارزشمند و سود مند بوده و هست. ما در اینجا به دو نتیجه مهم و دو فاکتور اساسی از آن نتایج می پردازیم:
شهید مزاری و هویت ملی
شهید مزاری در واقع نه تنها احیاگر هویت برای جامعه ی هزاره و شیعه بود، بلکه احیاگر هویت برای تمام اقوام محکوم در کشور بحساب می آید. ایشان در تمام موضع گیری های خود خواهان اعاده و احقاق حقوق تمام اقوام محروم کشور بود و راه حل بحران کشور را از همین مجرا قابل تأمین می دانست. شهید مزاری و استراتیژی مورد نظر او بود که توانست این باور اشتباه " که اقوام محروم و محکوم کشور در سال های متمادی باید همچنان محکوم و محروم باشند" را از اذهان زدود و مردم ما را به این حقیقت رساند که هزاره ها، ازبگ ها، ترکمن ها، ایماق ها، تاجیک ها و پشتون ها در این سرزمین حق دارند و باید همانند دیگران در سرنوشت کشور و در حاکمیت شریک و سهیم باشند. استاد شهید در یکی از سخنرانی هایش می گوید: ( ما مردم افغانستانیم هیچ نژادی را نمی خواهیم نفی کنیم. ترکمن است، هزاره است، تاجیک است، افغان است، ایماق است و دیگر اقوام هستند. همه آنها بیایند در این مملکت برادر وار زندگی کنند و هر کس به حقوق شان برسند و هر کس درباره ای سرنوشت خودش تصمیم بگیرد. این حرف ماست. اگر کسی بیاید و نژاد خود را حاکم بسازد دیگران نفی بکند این فاشیستی است. استاد شهید در جای دیگر چنین می گوید: ما سرزمین افغانستان را سر زمین مان می دانیم. این خاک را برای آزادیش بیش از یک میلیون شهید دادیم، وجب به وجب از این میهن دفاع می کنیم و بدین معنی نیست که ما حق نداشته باشیم، ما سرنوشت خود را تعیین نکنیم. اگر بی تفاوت باشیم، اتحاد خود را حفظ نکنیم، می توانند ما را 300 سال دیگر باز حذف کنند، آن وقت برای جوالی گری باشیم!! «" احیاء هویت" مجموعه سخنرانیهای استاد شهید ص33 و 21» ).
اگر بعد از چند دهه بحران و درگیری؛ قانون اساسی که تأمین کننده منافع و مصالح ملی و تمام اقوام ساکن در کشور بوده و حقوق ملی و مذهبی آن ها را به رسمیت شناخته است؛ به وجود می آید و توسط نمایندگان مردم به تصویب می رسند، از نتایج ثمر بخش تلاش ها و کوشش های آن شهید و امثال ایشان می باشند. البته سعی و تلاش شخصیت ها، رهبران جهادی و بزرگان قوم را نمی توان در تصویب قانون اساسی از نظر دور داشت اما با تحلیل و ارزیابی دقیق می توان به این نتیجه رسید که این قانون اساسی حاصل تحمل مشکلات و زحماتی است که شهیدان بزرگوار و گمنام کشور از جمله شهید مزاری و یارانش در این مسیر کشیده اندشهید مزاری بر این اعتقاد بود که تا زمان که وحدت ملی در کشور به وجود نیایند و منافع ملی بر منافع شخصی و قومی فایق نشود، بحران و بی ثباتی افغانستان برطرف نخواهد شد. مؤلفه های وحدت ملی از دید ایشان بسیار روشن و صریح می باشند که بدون در نظر گرفتن این مؤلفه ها و رعایت نکردن این مقوله ها وحدت ملی بیش از پیش دچار خسران و زیان خواهد گردید.
1- ایجاد یک سیستم و حاکمیت که بتواند حقوق تمام ملیت های ساکن کشور را به نحوی عادلانه تأمین کند. در تعیین و نصب وزراء، معاونین ، والیان ولایات، ولسوال ها، قضات، ثارنوالی ها، اردو و پلیس ملی، استخدام در ادارات دولتی و حکومتی براساس عدالت و شایستگی باید انجام شود نه براساس قومی و منطقوی. استاد شهید برای این منظور ایجاد سیستم فدرالی را راه مناسب می دید و از آن ایده دفاع می کرد. (تنها راه حل که هم افغانستان را از تجزیه نجات می دهد و هم ملیت ها را قانع می سازد و هم حقوق شان را در دستهایش می دهد، یک سیستم فدرالی در افغانستان است که در آن توافق ملیت ها در نظر گرفته شود، عنعناتش در نظر گرفته شو، و خود شان تصمیم گیر باشد. «" احیاء هویت" مجموعه سخنرانیهای استاد شهید ص38»)
2- تقسیمات اداری کشور باید بر مبنای نفوس باشد. امری که تا آلان که در حدود سه سال و اندی از عمر حکومت بعد از طالبان می گذرد، هنوز جامه عمل نپوشیده و ادارات کشور بر مبنای همان تقسیمات فرتوت و ظالمانه ی قدیم به کار خود ادامه می دهد. حتی دولت مردان امروزی نمی دانند که نفوس فلان ولایت یا ولسوالی چند نفر است. با توجه به اینکه در امر برنامه ریزی و خدمت رسانی یکی از فاکتورهای مهم، آمار دقیق و شفاف تعداد ساکنین حوزه خدمت رسانی است تا براساس آن به نحوی مطلوب ارائه خدمت در ساحه معارف، صحت عامه و کار آفرینی صورت گیرد. شهید مزاری با درک حساسیت این موضوع چنین می گوید: (در رابطه با مسأله آینده چیزی روشن است که از نگاه بین المللی همه روی این مسأله قناعت دارند که حکومت آینده را رأی مردم باید تعیین کند و باهرکس که در این روزها مطرح می سازیم می گویند خوب اگر مردم شما زیاد بود، نفوس شما زیادبود در آینده مردم برایتان رأی می دهد. ولی ما و شما می دانیم که در کشورهای آسیایی و کلا در شرق رأی مردم تعیین کننده نیست. قدرتی که در رأس حکومت است تعیین کننده است... ما در زمان ظاهر چهار دوره رأی گیری داشتیم. وکیل در پارلمان می آمدند، از تمام هزاره جات که هر ولسوالی اش یک صد و شصت هزار نفر داشت سه نفر وکیل می آمد و از جنوبی و مشرقی که نفوس هر ولسوالیش پانزده هزار نفر بود یک یک وکیل می آمد. تا دو هزار و هشتصد نفر هم یک وکیل داشت... در منطقه دره صوف که یک ولسوالی است قبل از انقلاب در زمان ظاهر چهل و سه هزار نفوس داشت. ولایتش که مرکز بود هیجده هزار نفر نفوس داشت آن وقت یک نماینده از ولایت می آمد و یک نماینده از ولسوالی. در کنار این چهل و سه هزار نفوس یک ولسوالی دیگر از برداران اهل تسنن بود که دوازده هزار باشنده داشت. پس دوازده هزار هم یک رأی داشت و چهل و سه هزار هم یک رأی. «" احیاء هویت" مجموعه سخنرانیهای استاد شهید ص36و37»)
شهید مزاری در مورد وحدت ملی هم چنین می گوید:(ما مردم افغانستانیم هیچ نژادی را نمی خواهیم نفی کنیم. ترکمن است، هزاره است، تاجیک است، افغان است، ایماق است و دیگر اقوام هستند. همه آنها بیایند در این مملکت برادر وار زندگی کنند و هر کس به حقوق شان برسند و هر کس درباره ای سرنوشت خودش تصمیم بگیرد. این حرف ماست. اگر کسی بیاید و نژاد خود را حاکم بسازد دیگران نفی بکند این فاشیستی است. این بر خلاف رسوم بین المللی است. بناءا ما تکرار می کنیم ما نیاز به این همبستگی داریم و نیاز به این کمک داریم. «همان ص33»)
فرجام این مقال را با گفتار از شهید مزاری که در آخرین روزهای زندگی خویش خطاب به مردم بیان کرد؛ مزین می کنیم.
از خدا خواستم که خونم در کنار شما بریزد:
( اما امروز چرا آمدیم شما را در وقت روزه مزاحم شدم و خواستم با شما صحبت بکنم، برای شما من اینجا می گویم که من هیچ منافعی غیر از منافع شما ندارم، اگر من می خواستم روی منافع شخصی خود فکر می کردم در این دوسال و هشت ماه هم در کنار شما نمی نشستم، خواستم که در کنار شما خونم اینجا بریزد، در بین شما کشته شوم، و در خارج از کنار شما هیچ زندگی برایم ارزشی ندارد. «" احیاء هویت" مجموعه سخنرانیهای استاد شهید ص222»)
منبع: http://hosinia.blogfa.com/
در سوگ بابای ملت اعلی حضرت محمد ظاهرشاه
طالب هم افغان وژنی، بهرنیان هم افغان وژنی آخ?ر تر ?و؟
سال 1386 مبارکباد- نوروز شهید مزاری قهرمان ملی سالگرد شهید مسعود کار و تولید و فقر زدایی مبعث پیامبر اعظم ص از گفتار حکمتیار تا کردار خادم حرمین شریفین اخراج افغانها از ایران و پیامد ... مفتی عربستان: اهل تسنن حق تکفیر شیعیان را ندارند فیلم کابل اکسپرس و توهین به هزاره ها "مشکلات عمیق" افغانستان در عرصه رشد انسانی
وطن عشق تو افتخارم- مددی

طالبان وایی په افغانستان ک? جهاد فرض دی!!!!!!!!!!!!!
از گفتار حکمتیار تا کردار خادم حرمین شریفین
مفتی عربستان: اهل تسنن حق تکفیر شیعیان را ندارند
فیلم کابل اکسپرس و توهین به هزاره ها
"مشکلات عمیق" افغانستان در عرصه رشد انسانی
اعتدال در رشد جمعیت و پیشگیری از فقر
یکی از عوامل فقر مردم ما در افغانستان، مسئلة تکثیر بیرویهی جمعیت است، زاد و ولدها بدون توجه به عواقب آن ادامه داشته، و فرهنگ پیشگیری از حاملگی، هنوز در میان عامه مردم جا باز ننموده است و در مواردی به شدت با این موضوع مقابله میشود،
. در زمان حاکمیت عبد الرحمن بابا! ??% هزاره های افغانستان قتل عام شدند و یا به کشورهای همسایه آواره شدند.
گفتگو با یک عالم وهابی در مورد ایجاد مذهب و هدف از ایجاد آن
اکثریت مردم افغانستان پیرو مذهب حنفی بوده و در این میان برخی از پشتونها در تعصبات مذهبی، قومی و لسانی در صدر فهرست قرار دارند.
آنچه از جلوههای تمدن و ترقی در کشورهای صنعتی و پیشرفتهی دنیای امروز به چشم میخورد، دستآورد علم و دانش است. هرچند در مواردی، استعمارگری، چپاول، و غارت داراییهای کشورهای مستعمره، نقش حیاتی در بهدست آوردن ثروت آنان و فقر این کشورها دارد.
طالب ها عامل تداوم فقر در افغانستان
منبع: http://www.freewebs.com/ghazni-af/index.htm
منبع تصاویر: سایت راوا
در طول تاریخ بشریت، کم تر انسانى وجود دارد که مانند پیامبراسلام تمام خصوصیات زندگى اش به طور واضح و روشن بیان و ثبتشدهباشد.
خداوند متعال در قرآن کریم کتابى که خود حافظ اوست (1) و بدونهیچ تغییرى تا قیامتباقى استبا زیباترین عبارات و کاملترینبیانات، آن حضرت را معرفى نموده و با عالىترین صفات ستوده است.
خداوند متعال مىفرماید: «انک لعلى خلق عظیم»; (2) اى پیامبر!
تو بر اخلاقى عظیم استوار هستى.
نیز مىفرماید: «محمد رسولالله و الذین معه اشداو على الکفاررحماء بینهم. » (3) محمد(ص) فرستاده خداست و کسانى که با اوهستند در برابر کفار سر سخت و در میان خود مهربانند.
محققان، تاریخ نویسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگى حضرتمحمد(ص) سخن گفتهاند.
اما ائمه علیهم السلام با نگاهى ژرف و دقیق سیماى آن شخصیتبىنظیر و در یکتاى عالم خلقت را به تماشا نشسته، به معرفى زندگى،مبارزات و آموزههاى آن حضرت پرداختند.
در این نوشتار بر آنیم تا گوشه هایى از زندگى و شخصیتحضرتمحمد(ص) را از نگاه امام صادق(ع) به تماشا بنشینیم.
تولد نور
امام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود: پیامبر اکرم(ص)فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفرید (4) نیز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اکرم(ص)فرمود: «اى محمد! قبل از این که آسمانها، زمین، عرش و دریا راخلق کنم. نور تو و على را آفریدم...». (5)
ثقهالاسلام کلینى(ره) مىنویسد: امام صادق(ع) فرمود: «هنگام ولادتحضرت رسول اکرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامى پیامبر)بود. یکى از آن دو به دیگرى گفت: آیا مىبینى آنچه را منمىبینم؟
دیگرى گفت: چه مىبینى؟ او گفت: این نور ساطع که ما بین مشرق ومغرب را فرا گرفته است! در همین حال، ابوطالب(ع) وارد شد و بهآنها گفت:
چرا در شگفتید؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به گفت. ابوطالب به اوگفت: مىخواهى بشارتى به تو بدهم؟ او گفت: آرى. ابو طالب گفت:
از تو فرزندى به وجود خواهد آمد که وصى این نوزاد، خواهد بود (6)
نامهاى پیامبر
کلبى، از نسب شناسان بزرگ عرب مىگوید: امام صادق(ع) از منپرسید: در قرآن چند نام از نامهاى پیامبر خاتم(ص) ذکر شده است؟
گفتم: دو یا سه نام.
امام صادق(ع) فرمود: ده نام از نامهاى پیامبر اکرم در قرآنآمده است: محمد، احمد، عبدالله، طه، یس، نون، مزمل، مدثر، رسولو ذکر.
سپس آن حضرت براى هر اسمى آیهاى تلاوت فرمود. نیز فرمود:
«ذکر» یکى از نامهاى محمد(ص) است و ما (اهلبیت) «اهل ذکر»هستیم. کلبى! هر چه مىخواهى از ما سؤال کن.
کلبى مىگوید: (از ابهت صادق آل محمد(ع» به خدا سوگند! تمامقرآن را فراموش کردم و یک حرف به یادم نیامد تا سؤال کنم. (7)
برخى چهارصد نام و لقب پیامبر(ص) که در قرآن آمده است، را برشمردهاند. (8)
عظمت نام محمد(ص)
جلوه نام محمد(ص) براى امام صادق(ع) به گونهاى بود که هر گاهنام مبارک حضرت محمد(ص) به میان مىآمد، عظمت و کمال رسولخدا(ص) چنان در وى تاثیر مىگذاشت، که رنگ چهرهاش گاهى سبز وگاهى زرد مىشد، به طورى که آن حضرت در آن حال، براى دوستان نیزنا آشنا مىنمود. (9)
امام صادق(ع) گاهى بعد از شنیدن نام پیامبر(ص) مىفرمود: جانمبه فدایش. اباهارون مىگوید: روزى به حضور امام صادق(ع) شرفیابشدم. آن حضرت فرمود: اباهارون! چند روزى است که تو را ندیدهام.
عرض کردم: خداوند متعال به من پسرى عطا فرمود. آن حضرت فرمود:
خدا او را براى تو مبارک گرداند چه نامى براى او انتخابکردهاى؟ گفتم: او را محمد نامیدهام.
امام صادق(ع) تا نام محمد را شنید (به احترام آن حضرت) صورتمبارکش را به طرف زمین خم کرد، نزدیک بود گونههاى مبارکش بهزمین بخورد.
آن حضرت زیرلب گفت: محمد، محمد، محمد. سپس فرمود: جان خودم،فرزندانم، پدرم و جمیع اهل زمین فداى رسول خدا(ص)باد! او رادشنام مده! کتک نزن! بدى به او نرسان! بدان! در روى زمینخانهاى نیست که در آن نام محمد وجود داشته باشد، مگر این که آنخانه در تمام ایام مبارک خواهد بود.
سیماى محمد(ص) (10)
امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام حسن(ع) از دائىاش، «هند بن ابىهاله» (11) که در توصیف چهره پیامبر(ص) مهارت داشت، در خواستنمود تا سیماى دل آراى خاتم پیامبران(ص) را براى وى توصیفنماید. هند بن ابى هاله در پاسخ گفت: «رسول خدا(ص) در دیدههابا عظمت مىنمود، در سینهها مهابتش وجود داشت .قامتش رسا، مویشنه پیچیده و نه افتاده، رنگش سفید و روشن، پیشانیش گشاده،ابروانش پرمو و کمانى و از هم گشاده، در وسط بینى برآمدگىداشت، ریشش انبوه، سیاهى چشمش شدید، گونه هایش نرم و کمگوشت.دندان هایش باریک و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راهرفتن با وقار حرکت مىکرد. وقتى به چیزى توجه مىکرد به طور عمیقبه آن مىنگریست، به مردم خیره نمىشد، به هر کس مىرسید سلاممىکرد، همواره هادى و راهنماى مردم بود.
براى از دست دادن امور دنیایى خشمگین نمىشد. براى خدا چنان غضبمىنمود که کسى او را نمىشناخت. اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود،برترین مردم نزد وى کسى بود که، بیشتر مواسات و احسان و یارىمردم نماید...» (12)
سعدى با الهام از روایات، در اشعار زیبایى آن حضرت را چنینتوصیف نمود:
ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نروید به اعتدال محمد قدر فلک را کمال ومنزلتى نیست در نظر قدر با کمال محمد وعده دیدار هر کسى به قیامت لیله اسرى شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسى وعیسى آمده مجموع در ظلال محمد عرصه گیتى مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد و آنهمه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شاید اگر آفتاب و ماه نتابد پیش دو ابروى چون هلال محمد چشم مرا تا بخواب دید جمالش خواب نمیگیرد از خیال محمد سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد (13)
اوصاف پیامبر در تورات و انجیل
خداوند متعال در وصف پیامبر(ص) فرمود:«الذین ءاتینهم الکتبیعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و همیعلمون» (14)
کسانى که کتاب آسمانى به آنان دادیم، او را همچون فرزندان خودمىشناسند; (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه کتمان مىکنند.
امام صادق(ع) فرمود:«یعرفونه کما یعرفون ابناءهم» زیراخداوند متعال در تورات و انجیل و زبور، حضرت محمد(ص)، مبعث،مهاجرت، و اصحابش را چنین توصیف نمود:«محمد رسولالله و الذینمعه اشداء على الکفار رحماء بینهم...»
محمد(ص) فرستاده خداست; و کسانى که با او هستند در برابر کفارسرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حالرکوع و سجود مىبینى، در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او راطلبند. نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است. این،توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است... . (15)
امام صادق(ع) فرمود: این، صفت رسول خدا(ص) و اصحابش در تورات وانجیل است. زمانى که خداوند پیامبر خاتم(ص) را به رسالت مبعوثنمود اهل کتاب (یهود و نصارى) او را شناختند اما نسبتبه اوکفر ورزیدند، همان گونه که خداوند متعال فرمود: «فلما جاءهمما عرجوا کفروا به» (16) هنگامى که این پیامبر نزد آنها آمد که(از قبل) او را شناخته بودند، به او کافر شدند. (17)
خداوند متعال در قرآن کریم، در وصف پیامبر(ص) مىفرماید: «و ماارسلناک الا رحمه للعالمین» (18) ما تو را جز براى رحمت جهانیاننفرستادیم. قرآن نیز مىفرماید:اشداء على الکفار رحماءبینهم...»، در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. این دوچگونه با هم جمع مىشوند؟
توجه به این آیه براى طرفدارى اندیشه تسامح و تساهل ضرورى است.
آیا ممکن است کاملترین انسان، که با کاملترین کتاب آسمانى براىهدایت تمام جهانیان مبعوث گردیده است در مقابل دشمنان دین هیچعکس العملى جز مهربانى نداشته باشد؟!
براى اداره جامعه دینى و بقاى آن باید در مقابل دشمنان دینایستاد شدت عمل نسبتبه کافران و مبارزه با آنها براى از بینبردن موانع هدایت عین رحمت است.
برترین مخلوق
حسین بن عبدالله مىگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا رسولخدا(ص) سرور فرزندان آدم بود؟ آن حضرت فرمود: قسم به خدا، اوسرور همه مخلوقات خداوند بود. خدا هیچ مخلوقى را بهتر ازمحمد(ص) نیافرید (19)
امام صادق(ع) در حدیث دیگرى فرمود: چون رسول خدا(ص) را بهمعراج بردند جبرئیل تا مکانى با وى همراه بود و از آن به بعداو را همراهى نمىکرد. پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل، در چنین حالىمرا تنها مىگذارى؟! جبرئیل گفت: تو برو. سوگند به خدا در جایىقدم گذاشتهاى که هیچ بشرى قدم نگذاشته و بیش از تو بشرى به آنجا راه نیافته است (20)
معمر بن راشد مىگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: یک نفریهودى خدمت رسول خدا(ص) رسید و به دقت او را نگریست.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: اى یهودى! چه حاجتى دارى؟ یهودى گفت:
آیا تو برترى یا موسى بن عمران; آن پیامبرى که خدا با او تکلمکرد و تورات و انجیل را بر او نازل نمود، و به وسیله عصایشدریا را براى او شکافت و به وسیله ابر بر او سایه افکند؟
پیامبر(ص) فرمود: خوش آیند نیست که بنده خود ستایى کند ولکن(در جوابت) مىگویم که حضرت آدم(ع) وقتى خواست از خطاى خود توبهکند، گفت: «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لما غفرت لى»،خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو مىخواهم که مرا عفو نمایى.
خداوند نیز توبهاش را پذیرفت. حضرت نوح(ع) وقتى از غرق شدن دردریا ترسید گفت «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لماانجیتنى منالغرق»; خدایا به حق محمد و آل محمد از تو در خواستمىکنم. مرا از غرق شدن نجات بدهى. خداوند نیز او را نجات داد.
حضرت ابراهیم(ع) در داخل آتش گفت:«اللهم انى اسالک بحق محمد وآل محمد لما انجیتنى منها»; خدایا! به حق محمد و آل محمد ازتو مىخواهم که مرا از آتش نجات دهى. خداوند نیز آتش را براى اوسرد و گوارا نمود.
حضرت موسى(ع) وقتى عصایش را به زمین انداخت و در خود احساس ترسنمود گفت: «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لما امنتنى»;خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست مىنمایم که مراایمن گردانى. خداوند متعال به او فرمود:«لاتخف انک انتالاعلى» (21) نترس. مسلما تو برترى.
اى یهودى، اگر موسى(ع) امروز حضور داشت و مرا درک مىکرد و بهمن و نبوت من ایمان نمىآورد. ایمان و نبوتش هیچ نفعى به حال اونداشت.
اى یهودى! از ذریه من شخصى ظهور خواهد کرد به نام مهدى(ع) کهزمان خروجش عیسى بن مریم براى یارى او فرود مىآید و پشتسر اونماز مىخواند. (22)
سیاستمدارى پیامبر(ص)
در عرف جهانى امروز «سیاست» را به معناى نیرنگ و دروغ براىکسب قدرت و سلطه بر مردم تعریف مىکنند، اما «سیاست» در لغت،به معناى «اداره کردن امور مملکت و حکومت کردن است». خداوندمتعال پیامبر خاتم(ص) جانشینان بر حق او، ائمه معصومین را ازبهترین سیاستمداران شمرده است در زیارت جامعه، در وصف ائمهعلیهم السلام که پرورش یافتگان مکتب نبوتند، آمده است: «وساسهالعباد».
فضیل بن یسار مىگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که به بعضى ازاصحاب قیس ماصر فرمود: خداوند عز و جل پیغمبرش را تربیتکرد و نیکو تربیت فرمود. چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود:
«انک لعلى خلق عظیم»; تو بر اخلاق عظیمى استوارى. سپس امر دینو امت را به او واگذار نمود تا سیاست و اداره بندگانش را بهعهده بگیرد، سپس فرمود: «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکمعنه فانتهوا» (23) ، آنچه را رسول خدا براى شما آورد، بگیرید،(و اجرا کنید) و از آنچه نهى کرد، خود دارى نمایید. رسولخدا(ص) استوار، موفق و موید به روح القدس بود و نسبتبه سیاستو تدبیر خلق هیچ گونه لغزش و خطایى نداشت و به آداب خدا تربیتشده بود،... . (24)
زهد و وارستگى
حضرت محمد(ص) هرگز نسبتبه دنیا و لذایذ زودگذر آن میلى نشاننداد و به آن، توجهى نکرد. آن حضرت براى هدایت مردم و رساندنآنها به سعادت دنیا و آخرت وارد عرصه سیاستشد.
امام صادق(ع) مىفرماید: روزى رسول خدا(ص) در حالى که محزونبود، از منزل خارج شد فرشتهاى بر او نازل شد، در حالى که کلیدگنجهاى زمین را به همراه داشت. فرشته گفت: اى محمد(ص)، اینکلیدهاى گنجهاى زمین است. پروردگارت مىفرماید: این کلیدها رابگیر و در گنجهاى زمین را باز کن و آنچه مىخواهى از آن استفادهنما. بدون این که نزد من ذرهاى از آنها کم شود.
پیامبر(ص) فرمود: دنیا خانه کسى است که خانه (واقعى) ندارد.
کسانى دور آن جمع مىشوند که عقل ندارند.
فرشته گفت: به آن خدایى که تو را به حق مبعوث نمود! وقتى درآسمان چهارم کلیدها را تحویل مىگرفتم، همین سخن را از فرشتهدیگرى شنیدم. (25)
ابن سنان مىگوید: امام صادق(ع) فرمود: مردى نزد پیامبر(ص) آمد،در حالى که آن حضرت روى حصیرى نشسته بود که زبرى آن بر بدن آنحضرت اثر گذاشته بود، و بر بالشى از لیف خرما تکیه نموده بود،که بر گونههاى گلگونهاش نفوذ کرده بود. آن مرد در حالى کهجاهاى اثر کرده را مسح مىنمود، گفت: کسرى و قیصر (پادشاهانایران و روم) هرگز چنین راضى نمىشوند و بر حریر و دیبامىخوابند و تو (که سرور مخلوقات خدایى) بر این حصیر!
پیامبر(ص)فرمود: به خدا من از آنها برتر و گرامىتر هستم. منکجا و دنیا کجا! مثال زورگذر بودن دنیا، مثال شخصى است که بردرختى سایه دار عبور مىکند، لحظه هایى از سایه درخت استفادهمىکند و وقتى سایه تمام شد، از آن جا کوچ مىکند و درخت را رهامىکند. (26)
هیچ زمینهاى از زندگى پیامبر(ص) نیست، مگر این که امام صادق(ع)در آن زمینه سخنانى با ارزش دارد.
به عنوان حسن ختام، به ذکر خطبهاى از آن حضرت در توصیفپیامبر(ص) اکتفا مىکنیم.
خطبه امام صادق(ع) در وصف حضرت محمد(ص)
برد بارى، وقار و مهربانى خدا سبب شدتا گناهان بزرگ و کارهاىزشت مردم مانع نشود که دوستترین و شریفترین پیغمبرانش، یعنىمحمد بن عبدالله(ص) را براى مردم بر گزیند.
محمد بن عبدالله(ص) در حریم عزت تولد یافت: در خاندان شرافتاقامت گزید، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بیانکردند و حکمیان در وصفش اندیشه نمودند، او پاکدامنى بى نظیر،هاشمى نسبى بى مانند و بى مانندى از اهل مکه بود.
حیا صفت او بود و سخاوت طبیعتش، بر متانتها و اخلاق نبوت سرشتهشده بود. اوصاف خویشتن دارىهاى رسالتبر او مهر شده بود تا آنگاه که مقدرات و قضا و قدر الهى عمر او را به پایان رسانید وحکم حتمى پروردگار او را به سرانجامش منتهى ساخت. هر امتى، امتپس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تاپدر بزرگوارش، عبدالله، هر پدرى او را به پدر دیگر تحویل داداصل و نسبش به ناپاکى آمیخته نشد و ولادت او با ازدواج نا مشروعپلید نگشت. ولادتش در بهترین طایفه، گرامىترین نواده (بنىهاشم)، شریفترین قبیله (فاطمه مخزومیه) و محفوظترین شکم باردار (آمنه دختر وهب) و امانت دارترین دامن بود.
خدا او را برگزید، پسندید و انتخاب کرد سپس کلیدهاى دانش وسرچشمههاى حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمتبربندگان و بهار جهانیان باشد.
خداوند کتابى را بر او نازل کرد، که بیان و توضیح هر چیزى درآن است و آن را به لغت عربى، بدون هیچ انحرافى قرار داد، بهامید این که مردم پرهیزکار شوند. آن را براى مردم بیان کرد ومعارف آن را روشن ساخت و با آن، دینش را آشکار ساخت و واجباتىرا لازم شمرد و حدودى را براى مردم وضع نمود و بیان کرد. آنهارا براى مردم آشکار نمود و آنها را آگاه ساخت. آن حضرت در آنامور، راهنمایى به سوى نجات و نشانههاى هدایتبه سوى خدامىباشد.
رسول خدا(ص) رسالتش را تبلیغ کرد، ماموریتش را آشکار ساخت،بارهاى سنگین نبوت را که به عهده گرفته بود، به منزل رسانید وبه خاطر پرورگارش صبر کرد و در راهش جهاد نمود.
با برنامهها و انگیزههایى که براى مردم پى ریزى نمود و منارههایى که نشانههاى آن را بر افراشت، براى امتش خیر خواهى کرد، وآنها را به سوى نجات و رستگارى فرا خواند و به یاد خدا تشویق وبه راه هدایت دلالت کرد، تا مردم پس از او گمراه نشوند. آن حضرتنسبتبه مردم دلسوز و مهربان بود.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشتها:
1- حجر، آیه9. «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»
2- قلم، آیه 4.
3- فتح، آیه29.
4- مصباح الشریعه، ترجمه زین العابدین کاظمى، ص126.«خلقنىالله من صفوه نوره...»
5- جلاء العیون. ص 11.
6- همان، ص36.
7- بحار الانوار، ج16، ص101.
8- مناقب، ج 1، ص 150.
9-سفینه البحار، ج 1، ص433.
10- بحار الانوار، ج17، ص 30،
11- هند بن ابى هاله، فرزند حضرت خدیجه(س) از شوهر قبلى اش بودکه در خانه پیامبر اسلام رشد و نمو نمود.
12- بحار الانوار، ج16، ص 147148.
13- کلیات سعدى، فصل طیبات، ص533 532.
14- بقره، آیه146.
15- فتح، آیه29.
16- بقره، آیه89.
17- تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 138 و ج 5، ص77.
18- انبیاء، آیه107.
19- اصول کافى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج 2، ص 325.
20- همان، ص 321.
21- طه، آیه 68.
22- بحار الانوار، ج16، ص366. به نقل از جامع الاخبار،ص 98.
23- حشر، آیه7.
24-اصول کافى،ج 2 ص 5 و 6.
25-بحارالانوار،ج 16 ص 266.
26-بحارالانوار،ج 16 ص 282 و 283.
27-اصول کافى ج 2 332 و 333.
منبع: سایت پیامبر اعظم
کوچی ها کجا بروند؟!
پرسش فوق را آقای میرویس جلالزی در مورخه چهار شنبه 25 ژوئیه 2007 در سایت کابل پرس مطرح نموده و در ضمن مقالهی، مظلومیت کوچیها را انعکاس داده است.
بعد از جنگ بهسود، بین ساکنان محل و کوچیها، دولت افغانستان اعلان داشت که برای اسکان کوچیها در شمال و جنوب هندوکش، 12 شهرک ایجاد میکند.
***
مطالب فوق ما را بر آن داشت که از فراموش شده ترین قشر، در کشور «کوچیهای هزاره» نیز یاد کنیم.
راقم این سطور که خود نیز متعلق به این قشر بوده و با گوشت، پوست و استخوان خویش دردها و آلام آنان را حس نموده است، لازم میبیند که نکات چندی را فراروی هموطنان گرامی قرار داده و از نظرات و انتقادات آنان استفاده نماید.
ابتدا از خود بگویم، قریب به یک قرن پیش ازین، جدمان «محمد حسین گرگین» در منطقه زردرگی دایزنگی، حد فاصل نهال و نَیَک، توسط کوچیها به قتل رسید و زمین و اموالش به فرمان اقدَس جناب امیر، به کوچیها بخشیده شد!
از آن روز تا حالا بقایای سیف امیر که از دم تیغ شاهانه! جان به سلامت بردهاند، آوارهی شهرهای مزار، کابل، غزنی، و چندین قریه در اطراف شهر غزنی بوده اند، و هنوز هم آواره اند و سرگردان!
بیتردید، میتوان گفت که از جانب پشتونها مورد ستم قرار گرفته و از حق انسانی خویش محروم شده ایم، اما نه از همهی پشتونها؛ چون اکثریت جامعه پشتون را مردمان خوب، متدین، با ننگ و غیرت تشکیل میدهند، و در میان آنان، فراواناند کسانی که معتقد اند که «افغانستان خانه مشترک ماست» و تمام اقوام حق زندگی توام با کرامت انسانی را دارند.
بنا بر این، خوب است که حساب فاشیستان، تمامیتخواهان و انحصارطلبان را از پشتونهای اصیل، روشنفکر و با فرهنگ، جدا ساخته و با این رویکرد وارد بحث گردیم که پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک و...، همه برارد بوده و اعضای یک پیکر به نام افغانستان اند، و در میان هر جامعه و قوم و قبیله، انسانهای بد نیز وجود دارد که اگر دقت صورت نگیرد و حساب بدها از خوبها جدا نگردد، پیامدهای ناگوار و جبران ناپذیری را به بار خواهد آورد.
***
از زمان عبدالرحمن خان، که تصفیه قومی و نژادی در کشور آغاز گردید، هزاران خانوار از مردم هزاره، از منطقه و دیارشان آواره شدند، از میان بیجا شدگان، آنهای که خوش شانس بودند، موفق به فرار از کشور شده و در پاکستان، ایران، کشمیر و هند مقیم گشتند و برای همیشه از درد و رنج زندگی افغانی خود را خلاص نمودند.
جمع کثیری ازین بیجا شدگان بخت برگشته، در داخل کشور آواره شدند که اینان را میتوان به دو گروه تقسیم نمود:
دسته اول کسانی اند که خود راهی شهرها شدند و یا به اسارت برده شده و یا تبعید گردیدند و در کابل رسیدند، که بعد از تحمل مرارتهای بیشمار، با حمالی و جوالیگری و کارهای طاقتفرسا، توانستند جُل خویش را از آب کشیده، در همان شهرها مسکن گزینند، و صاحب کلبه گلین گردند!
دسته دوم کسانی بودند که در مناطق روستایی هزارهجات پراگنده شدند و یا بعد از این که زمینهای شان را امیر، به قبایل پشتون بخشید، در همان زمینهای خودشان، به صورت دهقان و مزدور، به کار مشغول شدند، که هنوز هم آوارهاند و سرگردان! و اینان مظلومترین قشر جامعه هزاره را تشکیل میدهند، زیرا هم از جانب امیر مورد غضب و قهر قرار گرفتند، اجداد شان کشته و اسیر شده و مال و زمینهای شان، غصب گردید و خود نیز آواره و پریشان در ده و دیار این و آن ماندند، و هم مورد بیمهری همنژادان خویش قرار گرفتند.
این آوارههای سرگردان، در هر قریه و روستای هزارهجات، برای سپری کردن چند روز زندگی که میروند، روستائیان و صاحبان قریه، روی خوش به آنان نشان نمیدهند، «همسایه!» کلمهی (معادل «افغان!» در ایران) است که برای تحقیر و توهین آنان از جانب خود هزارهها به کار میرود.
همسایه یعنی کسانی که خانه و کاشانه ندارند، قوم و خویش پدری خود را گم کردهاند، در همسایگی مردمان دیگر که اغلب به نان شب محتاجاند، زندگی میکنند و طبیعی است کسی که خود گرسنه است، نمیتواند تحمل و جود گدا را در خانه اش داشته باشد! لذا نباید از برخورد بد آنان، گروه آوارگان، ناراحت و غمناک گردند، بلکه باید به فکر راهحل منطقیتر باشند.
از آنجای که در میان این گروه آواره، هیچگونه همبستگی و پیوند وجود ندارد، و اغلب، مردمان فقیر، و محروم از سواد و دانش اند، صدایشان را کسی نمیشنود، و اصولاً صدایی ندارند تا کسی بشنود، تنها در نماز و دعاها، خدا خدا میکنند! که گویا خداوند نیز آنان را فراموش کرده و یا اختیار را به نمایندگان تام الاختیارش «طالبان» سپرده است!.
«سلطانعلی کشتمند» که متعلق به همین گروه آواره است، برای اعاده حقوق آوارگان هزاره، حرفهای داشت و دارد که در کتاب 3 جلدی خاطراتش که اخیراً در کابل به چاپ رسیده است، ثبت است، که متآسفانه ایمان امیر و اسلامیت شاهان وطن، وی را کافر ساخت و افغانستان هم کشوری است که مسلمانش اگر از عدالت و اعاده حقوق برابر و کرامت بشری، حرف بزند، صدایش را در گلو خفه میکنند؛ چه رسد به کافرش! و تنها کشوری است در کره زمین که «منافع ملی» برایش مطرح نیست، ملا و طالبش به جای که «رحمةٌ للعالمین» باشند و از دیدن آنان، مردم به یاد خدا افتاده، قلب شان آرام گیرد، مایه وحشت، سمبل خشونت، قتل و انتحار اند! امروزه مردم افغانستان از درّندههای بیابان؛ شیر، گرگ و پلنگ وحشت ندارند، اما با دیدن یک لُنگیسفید ریشدراز تفنگ بدست، زهره شان میترکد، خدایا! چه شد که دینمداران، اینگونه، کشوری را به حهنم تبدیل کنند و دین که مایه آرامش، آسایش و صلح و صفا است، بهدست کسانی بیافتد که «قربةً الی الله» میکشند و امنیت را «قربةً الی الله» از مردم سلب میکنند، خداوند خود به داد این مردم برسد!
آوارگان هزاره تنها امیدی که میتوانند چشم به آن بدوزند،حکومت فعلی است که داعیهی دموکراسی دارد و دموکراسی در افغانستان، تنها مقولهایست که تآمین کننده زندگی شرافتمندانه، برای همه مردم میباشد، و در سایه دموکراسی است که انسانها رشد نموده و به تعالی میرسند و انسانیت معنا پیدا میکند و دینداران نیز میتوانند دیندار باقی بمانند.
لذا از دولت محترم جداً تقاضا داریم که برای تسکین آلام و دردهای وارده از جانب حاکمان قبلی، هم که شده، فکری برای آوارگان که چندین نسل آوارگی را تجربه کردهاند، بنمایند و کوچیهای بی همهچیز و فقیر هزاره را به مانند کوچیهای ثزوتمند و پیسهدار وطن، در شهرها اسکان بدهند و یا همان زمینهای اجدادی شان را به آنان برگردانند، تا هم آنان صاحب خانه و زندگی گردند و هم کسی بر زمین غصبی، نماز نخواند و روزه نگیرد!
منبع: http://www.sanger.blogfa.com/


گرامیداشت هفته وحدت
وحدت و یکپارچگى مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق کلمه میان ایشان بلکه ضرورت توحید کلمه بر محور کلمه توحید براى همه موحدان و خداپرستان روى زمین، از تعالیم و آموزشهاى اساسى آیین اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است.
و بر همین اساس، قرآن کریم یکى از عمده ترین و سازنده ترین اهداف رسالت رسول اکرم صلى الله علیه و آله را تالیف قلوب و ایجاد انس و تفاهم به جاى خصومت و دشمنى بیان مىدارد و اگر کسى در تاریخ، به دیده عبرت بنگرد این معنى را از شاهکارهاى رسالت محمدى صلى الله علیه و آله مىیابد.
«واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا»
همگى به حبل و رشته خداوندى چنگ بزنید و پراکنده نگردید.
بعد از رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام اوصیاى معصوم او کوشیدند تا آن وحدت و یکپارچگى را حفظ کنند و آنان از حقوق شخصى خویش چشم پوشیدند و در طول تاریخ، دانشمندان مصلح و همه تلاشگران راستین انسانیت، هم خودشان از عوامل اختلاف و تجزیه گریختند و از دامن زدن به آتش خصومت بین مسلمانان، برکنار زیستند و هم دیگران را به اتحاد و تفاهم فراخواندند.
ما مسلمانان به این آیه زیباى قرآن، بیشتر باید بیندیشیم:
«فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بمالدیهم فرحون»
اهل کتاب و پیروان ادیان آسمانى و اتباع رسولان الهى، گروه، گروه شدند، ضد و دشمن هم گشتند و هر یک به آنچه نزد اوست خرسند و شادمان گردیدند. (المؤمنون /53)
طرح اندیشه «وحدت جهان اسلام» یکى از مشغولیت هاى فکرى دیرینه و اساسى حضرت امام (ره) بود که او در طول دوران فعالیت اجتماعى - سیاسى خود چه قبل ازپیروزى «انقلاب» اسلامى و چه بعد از آن لحظه اى از آن غفلت نورزید. وفادارى صادقانه امام به «وحدت» نه تنها او را به برجسته ترین شخصیت انقلابى جهان اسلام تبدیل نمود، بلکه او توانست در میان فرقه هاى اسلامى مختلف نیز جایگاه بس رفیعى کسب نماید.
استراتژى مبارزاتى امام (ره); درجهت ایجاد بستر و شرایط لازم براى تحقق وحدت و همیارى در جهان اسلام، اصولا روى دو محور عمده تمرکز یافته است:
«حرکت فکرى - فرهنگى» و «حرکت سیاسى - عملى». امام (ره) با توجه به مراحل مبارزه، «تعلیم وتربیت» سیاسى را زیربناى حرکت سیاسى دانسته و اولین وظیفه مردم را در تحقق و توسعه، امر «تبلیغ» و «تعلیم» قرار داده است.
در این زمینه امام خمینی (ره) فرموده اند:
«...وظیفه ما این است که از حالا براى پایه ریزى یک دولت حقه اسلامى کوشش کنیم، تبلیغ کنیم، تعلیمات بدهیم، همفکر بسازیم، یک موج تبلیغاتى و فکرى بوجود آوریم تا یک جریان اجتماعى پدید آید و کم کم توده هاى آگاه، وظیفه شناس و دیندار در نهضت اسلامى متشکل شده قیام کنند و حکومت اسلامى تشکیل دهند. تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسى ماست...»
امام خمینى (ره) به عمق نقش اجتماعات دینى چه در بعد اندیشه سازى و چه در بعد اجتماع سازى به خوبى پىبرده بود. او اجتماعات و مراسم دینى را صرفا به منظور کاربرد تعلیمى و آموزشى آن در مقولات فکرى، مورد تشویق قرار نمىدهد بلکه مهمتر از آن به نقش اجتماع سازى و شکل دهى روابط اجتماعى جدید از طریق گردهمایىها و نیز آگاهى یافتن مسلمین از قدرت و نیروى ارادى و انسانىشان هم اشاره دارد. به همین جهت است که «روز قدس» به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام که پیام انقلابى و ضد استعمارى هم دارد از سوى ایشان در سطح جهان اسلام پیشنهاد گردید و همچنین بزرگداشت «هفته وحدت» میلاد حضرت رسول (ص) (از 12 ربیع الاول به روایت اهل تسنن تا 17 ربیع الاول) مورد حمایت وى قرار گرفت; چه اینکه از دیدگاه او روند وحدت بین مسلمین، ضرورت ایجاد سمبلها و نهادهاى تازه اى را مىطلبد که فراتراز زمان و مکان قرار دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در رابطه با هفته وحدت فرموده اند:
اگر امروز بشریت متوجه این رحمت بشود - رحمت وجود اسلام، رحمت تعالیم نبوى، این سرچشمه جوشان" وحدت" و آن را بیابد و خود را از آن سیراب کند، بزرگترین مشکل بشر برطرف خواهد شد. اگر چه همین امروز هم، تمدنهاى موجود عالم، بلاشک از تعالیم اسلام بهره مند شده اند و بدون تردید آنچه از صفات و روشهاى خوب و مفاهیم عالى در بین بشر وجود دارد، متخذ از ادیان الهى و تعالیم انبیاء و وحى آسمانى است و بخش عظیمى از آن، به اسلام متعلق است، لیکن امروز بشر به معنویت و صفا و معارف روشن و حق و دلپذیر اسلام - که هر دل با انصافى آن معارف را مىپذیرد و مىفهمد - نیازمند است. لذاست که دعوت اسلامى در جهان، طرفدار پیدا کرده است و بسیارى از غیر مسلمین هم دعوت اسلامى را پذیرفته اند.
منبع: http://www.irib.ir/Occasions/paymbaran/payambar/unity.HTM
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ هویتگرایی (قسمت اول)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ انتخاب (قسمت دوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ عملیات انتحاری (قسمت سوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ افغانستان تغییر (قسمت چهارم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ سه راه حل (قسمت پنجم)
صلحطلبی، هدف غاییِ سیاست
طالبانِ قدرت، نشسته بر پوستین استبداد دینی
#نسل کشی هزاره ها - شیعیان در افغانستان!
داعش را امریکا ایجاد کرد
پیامد صلج امریکا و طالبان در قطر
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 18
کل بازدید :662093

پیش به سوی عدالت، صلح و امنیت در افغانستان
غزنی؛ ولایت والی ساز - تجربه تلخ [65]
جایگاه علی علیه السلام درهستی [17]
چه کسی به طالبان پول میدهد؟ [43]
دانلوود نرم افزار اسلامی [19]
چرا همدستی طالبان در روز قدس [20]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [4]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [4]
رد مطالب شبکه تقرثه انگیز اهلبیت توسط آیت الله محقق کابلی [21]
نقش علم و دانش در پیشرفت انسان [7]
آمریکا و سیاست دوگانه در افغانستان [6]
عید سعید غدیر بر مسلمین مبارکباد [5]
مسلمانان قربانی فتوای ملا و مفتی! [23]
60% مبتلا به مشکلات روانی و روحی! [5]
دشمنان صلح و امنیت در افغانستان [13]
[آرشیو(28)]
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385
بهار 1385
پاییز 1388
بهار 1388
زمستان 1388
بهار 1389
تابستان 1389
تابستان 1388
تابستان 89
زمستان 88
بهار 89
پاییز 89
زمستان 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
زمستان 93
پاییز 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
بهار 96
پاییز 96
زمستان 96

نوشته های پیشین وبلاگ
بدنبال آرامش
مجله مینه - پشتو
شورای جهانی هزاره
پایگاههای اطلاع رسانی مراجع تقلید
آیت الله محقق کابلی
زبان انگلیسی یاد بگیریم
علیجان زاهدی غزنوی
کودکان افغان عکس و تصویر
سلامت روان فرزندان
نسیم رهایی / ککرک غزنی / محمدی
آیت الله محقق کابلی
حزب وحدت
سایت شهید مزاری
سایت دانشگاه کاتب هزاره
سایت آیت الله محسنی
سایت ریاست جمهوری افغانستان
تاجیک مدیا
متن کامل قرآن کریم - دانلود
موسیقی افغانی برای وبلاگ
کشتار شیعیان در کراچی یا در هر کجای دیگر تاکی و تا چند!؟
مجمع علمی فرهنگی نور
سایت امام هادی- آیت اله محقق غزنوی
وبلاگ پشتو -جامعه روحانیت پشتونهای شیعه
سایت موسوی لاری - دانلوود کتاب
جمهوری سکوت
معلم عزیز رویش - مدیر لیسه معرفت غرب کابل
پیوندهای فرهنگی مذهبی
شریف حبیبی
از غزنی / واسع هیله من
آلبوم عکس و تصویر این وبلاگ
سایت جنبش ملی افغانستان
اندیشه مثبت
افغانستان پس از جنگ
تاجیک مدیا
سادات افغانستان
وبلاگ حقوقی صارم
لینکستان وبلاگهای افغانستانی
سایت گشایش
سایت غرجستان
سایت طلوع فجر
آموزش زبان انگلیسی
هفته نامه نىای غؤنه
غرجستان
تاجیک مدیا
قلم بیقرار
خبرنامه علودانی
هزاره پیوند
خبرهای تازه از علودانی
وطندار
کودکان وطن
خوات معاصر
خوات آنلاین
روزنه امید
برگ سبز - محمد رحمتی
ناهور - خوات
رو به فردا
درد دلهای یک باچه مهاجر
محمد شفق خواتی
استاد علیزاده مالستانی
مدرسه محمدیه غزنی
مردم مالستان
وحدت نیوز
نگاه فردا
سروش صبا
هم صنفی
در رثای بابه مزاری
مجله اخوت
هزاره پیوند
حزب وحدت
صادقی نیلی
هیله من غزنوی
علودانی
مشفق
بشیر احمدی
خوات آنلاین
قلم بیقرار
کودکان افغانستان
جامعه اسلامی علودانی
محمد صابری شملتو
جامعه نو شوکت علی محمدی
جمهوری سکوت
ابرار
دورتر از چشم اقیانوس
شریف سعیدی
نقش والدین در سلامن روان فرزندان
وحدت نیوز
مدرسه علمیه محمدیه
خوات معاصر
خوات آنلاین
حوات زیبا
خوات دانلود
رو به فردا