طالبان عدالت، صلح و امنیت در افغانستان

زنده باد صلحزنده باد افغانستاننابود باد جنگ و خشونت

مردم افغانستان صلح می خواهند نه جنگ 

طالبان عدالت، صلح و امنیت در افغانستان

انجمن صلح طلبان افغانستان - صلح طلبان افغانستان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه به هرچه از او پرسیده می شود پاسخمی دهد، بی گمان دیوانه است . [امام صادق علیه السلام]
صلح طلبان افغانستان

آیا اساسا ً اسلام دین صلح است یا جنگ و جهاد؟

 

اسلام – دین – صلح – جهاد - جنگ

پاسخ اجمالی:

اسلام هم دین صلح است و هم جهاد هرکدام جای خودش دارد وقتی دین و جان و ناموس در خطر است برای حفظ آن حتی اگر لازم باشد باید جنگید.

پاسخ تفصیلی:

برای توضیح کامل پاسخ پرسش یاد شده مناسب است به چند اصل اشاره کنیم :

1. اصل اولیه در اسلام، بر صلح و دوستی استوار است.اسلام به رغم تبلیغات بی‏پایه مدعیان بداندیش، دین جنگ و خشونت نیست، بلکه دین صلح و نوع دوستی و برادری است. آیاتی از قرآن کریم گواه روشن این مدعاست:

الف) «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»؛[1] «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! همگی به صلح و سلم و اطاعت درآیید و گام‏های شیطان را دنبال مکنید که او برای شما دشمنی آشکار است».

در این آیه کریمه به مؤمنان فرمان داده شده تا راه صلح و اتحاد و زندگی مسالمت‏آمیز را در پیش گیرند و با هم به دژ مستحکم سازگاری و وحدت درآیند و این «راه انبیا علیهم السلام» است. در برابر، از اختلاف و تفرقه (راه شیطان) نهی شده است.

ب) «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ المُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما ..»؛[2] «و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح دهید». در این آیه کریمه نیز ایجاد صلح و برادری میان مؤمنان درگیر با یک‏دیگر خواسته شده است.

ج) «إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛[3] «در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید. امید که مورد رحمت قرار گیرید». بر پایه این آیه کریمه همه مؤمنان در جامعه اسلامی با هم برادر و موظفند صلح و برادری را بین خود گسترش دهند. جامعه اسلامی در چنین وضعی مورد رحمت الهی قرار می‏گیرد.

د) «وَالصُّلْحُ خَیْرٌ»؛[4] «و سازش بهتر است». این آیه نیز گرچه درباره مسایل خانوادگی است، به روشنی صلح و صفا را راه مؤمنان می‏داند و به تعبیر علامه طباطبایی قدس سره صلح را «برنامه جهانی اسلام» اعلام می‏کند.[5]

ه) «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَتَوَکَّلْ عَلی اللَّهِ ..»؛[6] «و اگر به صلح گراییدند، تو [نیز] بِدان گرای و بر خدا توکل کن که او شنوای داناست». اگر آنان (کافران) پیشنهاد صلح و سازش دادند، دولت اسلامی باید آن را بپذیرد.

و) «.. فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ‏وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا»؛[7] «پس اگر از شما کناره‏گیری کردند و با شما نجنگیدند و طرح صلح افکندند، [دیگر] خدا برای‏تان راهی [برای تجاوز] بر آنان قرار نداده است». اگر منافقان از جنگ کناره‏گیری و اظهار صلح کردند خداوند دیگر اجازه نبرد با آنان نمی‏دهد.

ز) «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ‏ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ»؛[8] « [اما] خدا شما را از کسانی که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند، باز نمی‏دارد که با آنان نیکی کنید و عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست می‏دارد».

گرچه اعتقاد کافران و مشرکان مبغوض خداست؛ رهنمود روشن آیه این است که کافران و مشرکانی که به جامعه اسلامی آسیبی نمی‏رسانند و توطئه نمی‏کنند می‏توانند مورد لطف قرار گرفته، از رفتار نیک و عادلانه مسلمانان بهره‏مند شوند.

ح) «قُلْ یا أَهْلَ الکِتابِ تَعالَوْا إِلی‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ أَلّا نَعْبُدَ إِلّا اللَّهَ وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ ..»؛[9] «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر سرِسخنی [گراییم‏] که میان ما و شما یک‏سان است: این‏که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما برخی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد ..».

در این آیه همه موحدان جهان به اصل مشترک یعنی توحید فرا خوانده شده‏اند تا بتوانند در کنار یک‏دیگر زندگی مسالمت‏آمیزی داشته باشند.



2. در اسلام سخن از دوگونه جهاد است: یکی جهاد دفاعی و دیگری جهاد ابتدایی. اولین آیات مربوط به جهاد در قرآن که در سال دوم ورود پیامبر به مدینه نازل شده، مربوط به جهاد دفاعی مسلمانان است. خداوند در این آیات می فرماید:" أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُواْ وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ؛[10] به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است چرا که مورد ستم قرار گرفته‏اند و خدا بر یاری آنها تواناست.

در آیه بعد تاکید می کند که بدان علت به مسلمانان اجازه جهاد داده شده که از خانه های خود بدون دلیل اخراج شده و تنها جرم آنان این بوده که خدای یکتا را پروردگار خود می دانند. خداوند در این آیه، فلسفه دیگری نیز برای جواز جهاد بیان می کند و آن این است که اگر امکان جهاد وجود نداشته باشد، نه تنها مساجد بلکه عبادتگاه های دیگر ادیان نیز ممکن است تخریب شوند[11].

در آیه صد و نود سوره بقره نیز به مسلمان‌ها فرمان نبرد با کسانی صادر شده که با آنها می‌جنگند. و در آیة سی و شش سوره توبه، خداوند خواهان پیکار دسته جمعی مسلمین با مشرکین می‌باشد، به این علت که آنها به طور جمعی به جنگ با مسلمان‌ها پرداخته‌اند.
از ملاحظه این آیات بدست می‌آید که یکی از اهداف اصلی اسلام در جهاد، دفاع مشروع در برابر بیگانگانی است که زندگی مسلمین را مورد تهدید جدی قرار داده‌اند.([12])

قسم دوم از جهاد، جهاد ابتدایی است. جهاد ابتدایی در جایی بر مسلمان‌ها واجب می‌شود که عده‌ای از مسلمان‌ها تحت فشار و آزار مشرکان باشند. یا آن‌که زورمداران و حاکمان خودسر مردم را در بند کشیده یا راه آزاد اندیشی آنان را سدّ نمایند، در این موارد نیز اسلام جهت آزادی انسانها و انسانیت، اجازه جهاد داده است. و هر عقل سلیمی در اینگونه موارد، تاکید می کند باید از انسان و انسانیت دفاع کرد.

اگر کسی در بیابان یا خیابان، به دیگران ظلم کند، بر هر کس که می تواند لازم و واجب است تا جلوی ستمگر ایستاده و داد مظلوم را از او بستاند.

در مشروعیت جهاد دفاعی که هیچ تردیدی وجود ندارد و همه انسانها با هر ایده و عقیده آن را جایز بلکه لازم می دانند . جهاد ابتدایی نیز علاوه بر آن که نیازمند اذن و اجازه امام معصوم یا ولی فقیه است، این نوع جهاد نیز در واقع دفاع از ارزشهای دینی، ملی و انسانی و در یک کلام جهت رهایی بشریت است.([13])
3. تصور نشود که جهاد ابتدایی، به معنای وادار نمودن مردم به پذیرش دین است. زیرا ، پیروی از شریعت مبتنی بر پذیرش عقل و تسلیم قلب است و دین اجباری هیچ ارزشی ندارد. در جهاد ابتدایی هیچگونه تهدید و زوری جهت پذیرش اسلام انجام نمی‌شود. آنچه در این‌باره تحقق می‌یابد ایجاد زمینه‌های مناسب جهت گرایش به دین است. اسلام دیوارها و موانعی که راه تفکر مردم درباره‌ی حقیقت اسلام را بسته است از میان برداشته و تیره‌گی‌هایی که روی حقیقت را پوشانده کنار می‌زند. پس از آن مردم آزاد خواهند بود تا از آن تبعیت نمایند یا آن را نپذیرند.

در صورت پذیرش اسلام ک مسئله روشن است ولی اگر نخواهند اسلام را بپذیرند، اگر دارای دینی آسمانی باشند می توانند آزادانه مسیر دینی خود را ادامه دهند و همانگونه که مسلمانان مالیات دینی(خمس و زکات) می پردازند آنان نیز مالیات (جزیه) بپردازند ولی اگر پیرو ادیان آسمانی نیستند، حق ندارند جامعه اسلامی را فاسد و علنا از کفر و شرک تبلیغ و آن را ترویج کنند . البته عقیده قلبی آنان هر چه باشد، به هیچ وجه قابل اجبار نیست.

[1] ( 1). بقره، آیه 208

[2] ( 1). حجرات، آیه 9

[3] ( 2). همان، آیه 10

[4] ( 3). نساء، آیه 128

[5] ( 4). خلاصه تعالیم اسلام، ص 179

[6] ( 5). انفال، آیه 61

[7] ( 6). نساء، آیه 90

[8] ( 1). ممتحنه، آیه 8

[9] ( 2). آل عمران، آیه 64

[10] - حج،39

[11] رک: حج،40

[12] - ر.ک: مفاهیم القرآن، جعفر سبحانی، ج 7، ص 495، مؤسسه امام صادق، 1412،

[13] - رک: مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 20، بخش جهاد، ص 223، صدرا، دوم، ص 81

ت

 

منبع: http://nvf-kordestan.ir/aqs/view/1336

 

 

 



 

اسلام دین شمشیر نیست(دکتر نورعلی تابنده مجذوب علیشاهی)

 

پرهیز از خشونت در تبلیغ دین اسلام و تلاشهای اسلامستیزان برای ضربه زدن به اسلام

 

پاسخ آیت الله مکارم شیرازی به «سخنرانی پاپ علیه دین اسلام»


اسلام دین خشونت نیست

 

 خشونت و جایگاه آن از نظر اسلام

 

بیانیهآیت الله العظمى مکارم شیرازى در ردّ سخنان نادرست پاپ درباره اسلام

 



  • کلمات کلیدی : اسلام، صلح، جنگ، دین
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: دوشنبه 96/12/21::: ساعت 9:18 صبح

    درباره این‌که اسلام دین صلح و آشتی است یا جنگ و نا امنی توضیح دهید؟
    پرسش
    اسلام به معنای صلح است، ولی عده زیادی از مردم آن‌را ریشه اصلی اکثر ناسازگاری‌ها و جنگ‌ها در جهان امروزه می‌دانند. لطفاً این مسئله را تحلیل کرده و راه حل آن‌را بیان کنید.
    پاسخ اجمالی

    قرآن در تأیید این حقیقت که اسلام آیین صلح و آشتی و دوستی است فرموده است: "ای کسانی که ایمان آورده اید، همگی در صلح و آشتی در آیید و از گام های شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شما است".
    اما باید به این نکته توجه داشت که گروهی از انسان ها راه طغیان و سرکشی و ظلم و تعدی به دیگران را بر می گزینند و به فساد و تباهی می پردازند، از این رو یک دین کامل نمی تواند نسبت به چنین وضعی دستور العمل نداشته باشد و در صدد رفع ظلم از ستمدیده گان بر نیاید. این جا است که گفته می شود اسلام در برابر دشمنان و کفر اندیشان، صلح، مشروط را پیشنهاد می کند. بله برای مؤمنان، مطلقاً صلح، یگانه راه انتخابی قرآن است و اسلام با توصیه گذشت و رأفت و بخشش، مؤمنان را به برادری و آشتی فرا خوانده است.
    در دین مبین اسلام روحیه جنگ و ستیزه جویی و کشورگشایی نفی و در مقابل آن مسئله جهاد به عنوان اقدامی دفاعی، انسان دوستانه و در راستای گسترش صلح و امنیت جهانی، در پرتو حاکمیت الاهی و نفی حاکمیت طواغیت و مبارزه با ظلم و بی عدالتی تجویز شده است.
    اسلام دینی است که در جهت بیداری و هدایت امت های اسلامی و غیر اسلامی به منظور مبارزه با ظلم و ستم مستکبران، اهداف عالیه جهانی را دنبال می کند. طبیعی است که جریان طاغوت و اربابان زر و زور و تزویر و در رأس آنها استکبار جهانی، اسلام حقیقی را به عنوان بزرگ ترین مانع در رسیدن به اهداف شوم و نامبارکشان می دانند و با تمام قوا و استعداد، در جهت سمپاشی، تخریب و براندازی آن، از هیچ اقدامی فروگذار نمی کنند و چهره خشنی را از آن ارائه می نماید.
    در این بین مومنان باید با پیروی از مکتب اهل بیت به تبیین چهره واقعی اسلام بپردازند و تلاش نمایند تا توطئه های وارده را خنثا نمایند.



  • کلمات کلیدی : اسلام، دین، صلح، جنگ
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: دوشنبه 96/12/21::: ساعت 9:15 صبح

    جنگ و آشتی در اسلام

       اسلام از ریشه «سَلَمَ » به مفهوم سلامتی و پیرایش ازهر نوع آفات و بلایای ظاهری و باطنی است ، وقتی به باب افعال می رود به مفهوم «خود را در دایره سلامتی قراردادن و خویشتن را از بلایای ظاهری و باطنی مصون نگه داشتن» می باشد[1].

       «سِلم»اسمی است که معمولاً در مقابل حرب (جنگ) قرار می گیرد واسلام یعنی وارد شدن به دایره سِلم و رهیدن از دایره حرب و جنگ .

       بنابراین می توان گفت : اسلام یعنی دین سلم،صلح وآشتی، امنیت و آرامش؛ به این منظور که هر گونه گزند و آفتی را نه برای  خود و نه برای دیگران نمی پذیرد .

      نکته دیگر اینکه تشریع کننده اسلام خداوند جل جلاله خودرا«سَلام»[2] نامیده است و اسلام برخاسته از اسم سلام الله است ؛گویی پیام این اسم جلاله چیزی جز صلح و صفا و همزیستی که در اسلام متبلور است  نیست .

       چنین خدایی ،خدای سلام، پیام سلام و سِلم را در قالب مجموعه هدایت هایی بنام اسلام برای بشریت فرستاد و پیامبرِ این پیام آسمانی را «رحمهً للعالمین » معرفی کرد[3]، پیروان پیامبر خدای سلام را «مُسلم» یا مسلمان نام نهاد ، بدین معنی که مسلمان یا مسلم در جهان پیرامونش فقط باعث صلح و سلم است و کسی از طرف او آسیبی نخواهد دید .

       رسول خدا(ص)در حدیثی اینگونه مسلمان را معرفی می نماید: مسلمان کسی است که مسلمانان – و مردم – از دست و زبانش در امان باشند ؛ دین اسلام آرزوی بهشت و رسیدن به آن را برای هر مسلمانی در رأس امور قرار می دهد و رسیدن به آن را جز از طریق ایمان، میسر و ممکن نمی داند و راه رسیدن به ایمان را نیز، مهر ورزیدن به همدیگر معرفی کرده است و بالأخره دروازه ورود به مهرورزی را سلام کردن برهمدیگر می داند،پیامبر خدا در حدیثی چنین می فرماید : قسم به کسی که جان من در دست اوست ،تاایمان نیاورید به بهشت راه پیدا نمی کنید  و به ایمان دست نمی یابید مگر آنگاه که همدیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به چیزی راهنمایی کنم که اگر آن را انجام دادید همدیگر را دوست بدارید ؟ سلام کردن بر همدیگر را در بین یکدیگر شایع کنید[4].

      باری، دینی که تشریع کننده آن خدای سلام است ،پیام آن برای بشریت اسلام است،پیروان آن رامسلم یا مسلمان     می نامند، پیامبرش پیامبر رأفت و رحمت است و تنها راه رسیدن به مهرورزی را توسعه فرهنگ سلام می داند، چنین دینی بی گمان پیام آشتی و صلح برای بشریت را با خود دارد و مسلمانان در روز رستاخیز هم با سلام و سلامتی وارد بهشت خدای سلام می شوند : ادخلوها بسلام، آن روز که همه بازنده اعلام می شوند «الامن اتی الله بقلب سلیم»[5].

      صرفنظر از بررسی واژه اسلام از لحاظ لغوی ،در قرآن کریم واحادیث شریف نبوی نیز بر این نکته تأکید شده که اسلام طرفدار(بلکه بنیانگذار) صلح و آرامش است و از درگیری و خون ریزی بیزار است .

      خداوند زمانی که جهاد و جنگ را بر مسلمانان مقرر فرمود اینگونه از جنگ سخن گفته و آن را با طبیعت انسان ناسازگار معرفی می نماید{ کتب علیکم القتال و هوکُرهٌ لکم[6]جنگ بر شما مقرر شد حال آنکه برای شما ناخوشایند است}.

     پیامبر (ص)نیز در حدیثی خطاب به برخی از اصحاب که به شهادت در راه خدا عشق می ورزیدند فرمود:  خواستار رو در روشدن با دشمن نباشید و از خدا سلامتی و عافیت بطلبید[7].

      سیره عملی پیامبر و اصحاب هم سند بزرگی است بر حقیقت مذکور، پیامبر (ص) هیچ جنگی را بدون دعوت قبلی دشمن به صلح نیاغازیدند ، اگر گاه و بیگاه مجبور می شد بجنگد باز سعی می کرد در اثنای نبرد آتش جنگ را متوقف نماید و اگر دشمن خیره سری و خودخواهی به خرج می داد  تلاش می کردند در پایان جنگ پیمان صلح به امضا برسانند و این صلح خواهی وآشتی جویی دستورصریح قرآن به پیامبر رحمت است {وان جنحواللسَّلم فاجنح لها و توکّل علی الله ،اگر دشمنان به صلح و سازش تمایل نشان دادند ، تو هم به آن متمایل شو و بر خدا توکل کن .[8]

      تفصیل بیشتر موضوع صلح خواهی اسلام در ضمن تحلیل غزوه های پیامبر بااهل کتاب خواهدآمد .ان شاالله

    جنگ آخرین راه حل در دیپلماسی پیامبر(ص)

       درعرصه وسیع دیپلماسی ،جنگ به عنوان یک ابزار برای رسیدن به اهداف دیپلماتیک مطرح است و امروزه با گسترش دامنه فعالیت های دیپلماسی ، نمی توان دیپلماسی را به معنی گریز از جنگ تعریف کرد؛ زیرا جنگ و خون ریزی در مواردی گریز ناپذیر خواهد بود .

      از دیدگاه اسلام، جنگی که برای ایجاد امنیت جامعه ، احقاق حقوق پایمال شده و اعاده آزادی های سلب شده صورت گیرد جنگی مقدس و  روا به شمار می آید .

      آیین مسیح که بطور کلی جنگ و خون ریزی را ممنوع و نامشروع دانسته پس از ظلم و بیدادگری هایی که روم    در حق مردم مرتکب شد ناچار شد از راه خشونت و جنگ، زمام امور و سلطه را بدست گیرد و جنگ را مجاز بشمارد.حتی در کیش هندو نیز جنگ برای مبارزه با غارتگران اموال و متجاوزان به نوامیس ،امری مطلوب و ستودنی قلمداد شده است[9].

      مجمع عمومی سازمان ملل متحد طی قطعنامه ای در سال 1965 میلادی استفاده از نیروهای مسلح را برای استقرار صلح در مواردی که صلح جهانی به مخاطره می افتد در دستور کار خود قرار داد و دست شورای امنیت را با شرایط خاصی!! در استفاده از نیروهای حافظ صلح بازگذاشت و از این شیوه به عنوان عملیات صلح! یاد کرد[10].

      پیامبراسلام (ص)از جهاد  به معنی جنگ در راه خدا و علیه دشمنان صلح و آزادی، به عنوان یکی از ابزارهای دیپلماسی برای وادارکردن متجاوز به استفاده از روش های مسالمت آمیز و معقول بهره گرفته است .با نگاه به سیره و تاریخ، به این حقیقت دست پیدا خواهیم کرد که آن حضرت از این طریق موفقیت های چشمگیری کسب نموده است .

      اصولاً با بررسی و تحلیل مقوله جهاد دراسلام به این نکته مهم خواهیم رسید که پیامبر اسلام به جهاد به عنوان یک راه حل اضطراری می نگریست و زمانی به آن متوسل می شد که قتل به ناحق یک انسان را برابر با کشتار دسته جمعی انسان ها عنوان می فرمود[11] و آن حضرت جهاد را به عنوان آخرین راه حل دیپلماسی نگاه می کرد و زمانی فرمان جهاد صادر می فرمود که همه راه های مسالمت آمیز از قبیل مذاکره برای رسیدن به صلح بسته شده بود .

      جنگ در اسلام چون داروی زهرآگینی است که برای بدست آوردن سلامت جسم حداقل آن تجویز شده است.[12]

      نکته اساسی دیگری در باره جهاد و جنگ در اسلام این است که در قرآن جنگ و جهاد زمانی مشروع دانسته شده که دشمن اعلام جنگ نموده باشد و رسیدن به صلح با او از راه دیپلماتیک ممکن نباشد[13].

    رسول رسولی کیا- کارشناس ارشد قرآن و سیره نبوی

    منابع و مآخذ:

    1. 1? راغب اصفهانی ، مفردات ، ماده سلم.
    2. 2? سوره حشر ، آیه 23?
    3. 3? سوره انبیا، آیه 107?
    4. النووی،ریاض الصالحین ،ص285?
    5. سوره شعراء،آیه89?
    6. سوره بقره ،آیه 216?
    7. مسلم ،صحیح مسلم بشرح النووی،ج12،ص45?
    8. سوره انفال ،آیه 61?

    9?ابوالأعلی مودودی ، الجهاد فی الاسلام ،ص 20?

    1. 10? عمید زنجانی ، فقه سیاسی و دیپلماسی در اسلام ، ص 364?
    2. 11? اشاره به سوره مائده ،آیه 32?
    3. ر.ک: ابوالأعلی مودودی ، الجهاد فی الاسلام ؛ محمود شیت خطاب ، الرسول القائد؛ محمد کریم اشراق،جنگ در اسلام؛ابوالقاسم حسینی ، جهاد و حقوق بین المللی.
    4. سوره بقره ، آیه 190? 
    5. منبع: http://sozimihrab.org/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%DB%8C%D8%A7-%D8%AC%D9%86%DA%AF%D8%9F/


  • کلمات کلیدی : اسلام، صلح، جنگ، افغانستان
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: دوشنبه 96/12/21::: ساعت 9:13 صبح

    چکیده: تشریع جهاد در اسلام، نه تنها با اصالت صلح تنافی ندارد که مکمل یک دیگرند, چه این که در اسلام، بر خلاف مذاهب انحرافی، همه ی چیزها تنها بر محور توصیه و اندرز دور نمی زند. لذا جهاد برای درهم کوبیدن ظالمانی که به عقل و منطق گردن نمی نهند، تشریع شده است. جهاد و صلح هر دو از ارکان برنامه های اسلامی اند...

    با توجه به تشریع جهاد در اسلام، آیا اسلام دین جنگ و شمشیر است یا آیین صلح؟

    پاسخ:
    جهاد در اسلام و اهداف آن: اسلام به عنوان خاتم ادیان الهی است که تمام احکام و قوانین آن در راستای رشد، ترقی و تکامل انسان است.قانون جهاد نیز از ارکان برنامه های این دین مبین است که برای دفاع از توحید و رفع موانع و عوامل مزاحم در مسیر حرکت تکاملی انسان وضع و تشریع شده است. امّا بعضی افراد یا به دلیل عدم شناخت کافی از فلسفه ی تشریع جهاد در اسلام، یا از روی غرض ـ به خصوص مستشرقین ـ اسلام را متّهم به خشونت و توسّل به زور و شمشیر برای تحمیل عقیده ساخته اند و به این ترتیب، اصل جهاد در اسلام را سخت مورد هجوم قرار داده اند. برای مثال «منتسکیو» می گوید: «دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث سختی و شدت شده است و اخلاق و روحیات مردم را شدید می کند.»(1) نیز قاضی «لوریمر» ضمن نوشته ای که در سال 1883م منشر کرد، می نویسد: «مادام که اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام حتّی با کلیمی ها و مسیحی ها و از این بالاتر با سایر افراد بشر یک مسئله ی لاینحلی خواهد بود.»(2) مجید خدوری ـ مسیحی عراقی الاصل ـ ادعا می کند: «هدف اسلام و مسیحیت ایجاد دین واحد و امپراتوری وسیع جهانی می باشد، به گونه ای که نه در حال جنگ و نه در حال صلح، دیگر دولت ها را به رسمیت نمی شناسد.... هدف اسلام از رابطه، جز صعود به پله ی بعدی و تشکیل حکومت واحد جهانی نیست.... اسلام چون از مسلمان کردن همه ی مردم عاجز بود، فرقه های غیر مسلمانی که خارج از قلمروِ اسلامی زندگی می کردند، به تدریج با آن ها رابطه برقرار می کرد.... روابط کشور اسلامی با دیگران بر اساس رضایت طرفین نبوده، بلکه مبتنی بر تفاسیر سیاسی ـ اخلاقی دولت اسلامی و حاکمیت برتر آن و عدم شناسایی دیگران است.»(3) هم چنین «برناردلوییس» خاور شناس انگلیسی، معتقد است: «اسلام خود را تنها دین بر حق، نهایی و جهانی می شناسد و بر اساس تفوق و برتری مسلمانان و کشور اسلامی سیاست گذاری نموده است و جهان را به دو ناحیه ی دارالاسلام و دارالکفر تقسیم نموده و بین آن دو، حالت جنگ دایمی برقرار کرده است، تا زمانی که جهان را تحت کنترل خود آورد... حکومت اسلامی همواره بر این عقیده است که همه ی مردم جهان یا باید مسلمان شوند، یا خود را برای جنگ با اسلام آماده نمایند. این اعتقاد تا زمان شکست امپراتوری عثمانی و جریان تسخیر دین در سال 1529م ادامه داشت، تنها در این زمان بود که اصل شناسایی از سوی حکومت اسلامی مطرح گردید و ایجاد روابط دوستانه و دیپلماسی با جهان غیر مسلمان آغاز شد.»(4) ادعاهای مزبور، بر این پیش فرض استوار است که ماهیت حقوق بین الملل اسلامی، «حقوق جنگ» است و اسلام دین شمشیر است و جهاد اسلامی را دلیل بر مدعایشان آورده اند. این ادعاها، امروزه به صورت دیگر و در قالب شبهات نوین عنوان می شود،مانند اسلام دین خشنونت است، اسلام دین جنگ و شمشیر است، جهاد با یک اصل عمومی حقوق بشر به نام آزادی عقیده مغایرت دارد و.... به بیان دیگر، شبهاتی که در این زمان مطرح می شود، تازگی ندارد. منشأ اتهامات فوق الذکر، اگر نگوییم اغراض سیاسی است، عدم تفکیک میان نظر و عمل است. چه این که گاه شکاف عمیقی بین آن دو پدید می آید. بایستی میان دیدگاه اصیل اسلام با آن چه که در عمل، بعضی از حکام و فرمانروایان کشورهای اسلامی مرتکب گشته اند ـ و احیاناً عملکرد آنان مطابق با موازین اسلامی نبوده است ـ تفاوت قائل شد. خلط بین نظر و عمل، اکثر مستشرقان و حتّی بعضی از نویسندگان مسلمان را به خطا و انحراف کشانده است، زیرا آنان به جای مراجعه به تعالیم اصیل اسلامی، نظریات خود را بر اساس رفتار بعضی حکّام در بعضی از مقاطع تاریخ ـ سیاست جنگ و گریز حکومت ها ـ ارائه کرده اند. از بارزرین نمونه ی این اشتباهات، ادعاهای سابق الذکر است که سؤال های زیر را در اذهان تداعی می نماید: آیا اسلام دین جنگ و شمشیر است؟ آیا جهاد برای تحمیل عقیده بر دیگران یا کشور گشایی و یا تملک منابع حیاتی است؟ آیا روابط بین المللی اسلام با دیگران تنها بر اساس جهاد و جنگ مداوم قابل تفسیر است؟ برای دست یابی به پاسخ مناسب، مقتضای حکم عقل و عدالت و انصاف، آن است که یک پژوهش گر، منابع معتبر اسلامی را مورد بررسی قرار دهد و با توجه به آن، اظهار نظر نماید. ملاک حقیقی در این زمینه قرآن کریم و عملکرد پیامبر اسلام-صلی الله علیه و آله- و ائمه ی معصومین-علیهم السلام-است،نه رفتار حکومت های خودکامه ای که به جای خدمت به اسلام، خیانت روا داشته اند. ما در این مقاله با رعایت اختصار به بیان دو مطلب بسنده می کنیم: (5) یکی جایگاه و ارزش جهاد در اسلام، دیگری اهداف جهاد در اسلام. الف) جایگاه و ارزش جهاد در اسلام: اصولا جهاد یکی از نشانه های موجود زنده و یک قانون عمومی در عالم حیات است. تمام موجودات زنده برای بقای خود با عوامل نابودی خود در حال مبارزه اند و تلاش دارند موانع را از سر راه خود بردارند تا بتوانند به کمال مطلوب خود برسند. از آن جا که هدف از آفرینش انسان، نیل او به کمال واقعی است، تشریع جهاد در اسلام، برای رفع موانع از مسیر حرکت تکاملی انسان امری لازم و ضروری است،بنا بر این، وجود قانون جهاد با اهداف عالی ای که دارد، نه تنها مایه ی تعجب نیست بلکه از افتخارات دین اسلام است. به فرموده ی امام علی-علیه السلام-: «اما بعد فأن الجهاد باب من ابواب الجنّة، فتحه اللّه لخاصّة اولیائه و هو لباس التقوی و درع اللّه الحصینة و جنّته الوثیقة» (6) (امّا بعد، جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی خواص اولیای خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محکم الهی و سپر مطمئن خداوند است.) و خداوند جهاد را برای ارج مندی اسلام فرض و واجب نموده است،(7) چه این که در اسلام همه چیز بر محور توصیه ها، نصایح و اندرزها دور نمی زند، بلکه در مواردی مبارزه ی جدی با دشمنان دین لازم است. در واقع دفاع یا قتال، آخرین وسیله ی دفاع است،وقتی به آن متوسل می شوند که راه های دیگر به نتیجه نرسد. مانند آخرین دوا ،که همان داغ کردن است، وقتی به آن متوسل می شوند که دواهای دیگر نتیجه ندهد. چون در قتال نیز بشر اقدام می کند به این که بعضی از اجزای بدن یا افراد اجتماع از بین بروند تا بقیه نجات یابند،و این سنّتی است که در جوامع بشری جریان دارد... و قتال در اسلام از فروعات همان سنتی است فطری که در بشر جاری است». (8) پس از آشنایی اجمالی به ارزش جهاد، اینک به اختصار به تبیین اهداف جهاد از دیدگاه اسلامی می پردازیم. ب) اهداف جهاد در اسلام:معرّفی جهادی که قرآن به آن دستور داده و اهداف والایی که از این فرمان دارد، از حوصله ی این مقاله بیرون است،(9) امّا در حد پاسخ گویی به سؤالات سابق الذکر، باید دید که جهاد اسلامی چه اهدافی را دنبال می کند:1ـ جهاد ابتدایی یا آزادی بخش: می دانیم خداوند احکام و قوانینی را برای سعادت و تکامل بشر در قالب دین نازل کرده است و پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)همانند سایر انبیای الهی وظیفه دارد، این احکام را به مردم ابلاغ نماید و انسان ها را به توحید فرا بخواند، دعوت به توحید و یکتاپرستی نیز مراحلی دارد. ابتدا از طریق مسالمت آمیز و اگر ممکن نشد، با توسل به زور موانع را ـ اعم از فرد یا گروه ـ از سر راه دعوت بردارند و زمینه ی تبلیغ و ارشاد را فراهم نماید. به بیان دیگر، این حق مسلم همه ی انسان ها است که ندای منادیان حق را بشنوند و در قبولی دعوت آن ها آزاد باشند، حال اگر کسی یا کسانی بخواهند آن ها را از این حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صدای منادیان راه خدا به گوش جان آن ها برسد و از قید اسارت و بردگی فکری و اجتماعی آزاد گردند، طرفداران دین، حق دارند برای فراهم ساختن این آزادی، از هر وسیله ای استفاده کنند و از این جا ضرورت جهاد ابتدایی در اسلام و سایر ادیان آسمانی روشن می گردد. علاّمه ی طباطبایی (ره) ضمن اشاره به برداشت ناروایی که بعضی از آیات جهاد کرده اند، می نویسد:(10) «... پس از دعوت مسالمت جویانه و تحمل رنج ها و دفاع از حق تمامیت خویش، جهاد ابتدایی است که دفاع از حق انسان و کلمه ی توحید است، و اسلام هیچ گاه قبل از اتمام حجت بر کافران و دعوت آنان به اسلام به شیوه ی نیکو، اقدام به جهاد نکرده است،چنان چه سیره ی پیامبر-صلی الله علیه وآله- چنین بود. خداوند می فرماید: مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن(11). این آیه مطلق است، لذا خداوند می فرماید: تا آن ها که هلاک (گمراه) می شوند از روی اتمام حجت باشد و هر که زنده می شود (هدایت می یابد) از روی دلیل روشن باشد». (12) از بیان ایشان استفاده می شود که جهاد ابتدایی نیز در حقیقت دفاع از توحید و رسالت توحیدی است، دفاع از انسانیت و حق مشروع و فطرت حق جوی انسان است. بعضی این حقیقت را چنین بیان کرده اند: «روح جهاد دفاع است نه تهاجم» (13)2ـ جهاد دفاعی: تمام قوانین آسمانی و بشری اصل دفاع از خویشتن را به رسمیت شناخته است و برای فرد یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شده حق می دهد برای دفاع از خویشتن به پا خیزد و آن چه در قدرت دارد به کار برد و از هرگونه اقدام منطقی برای حفظ موجودیت خویش فرو گذاری نکند. این نوع جهاد را «جهاد دفاعی» می نامند و اغلب جنگ های صدر اسلام جنبه ی دفاعی داشته است. در نخستین آیات که اجازه ی جهاد برای مسلمانان صادر شده است، به فلسفه ی تشریع جهاد تصریح شده است. در این که اولین آیه ی مربوط به جهاد کدام است، بین مفسرّان بحث است،(14) بعضی این آیه را اولین آیه جهاد حساب کرده اند: (أذن للّذین یقاتلون بانهم ظلموا و أن اللّه علی نصرهم لقدیر الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق إلا ان یقولوا ربّنا اللّه و لولا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرا و لینصرن اللّه من ینصره ان اللّه لقوی عزیز), به آن ها که جنگ بر آنان تحمیل شده، اجازه ی جهاد داده شده است، زیرا مورد ستم قرار گرفته اند و خدا قادر بر نصرت آن ها است، همان ها که به ناحق از خانه ی خود بدون هیچ دلیلی اخراج شدند، جز این که می گفتند پروردگار ما اللّه است و اگر خداوند بعضی از آن ها را به وسیله ی بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن ها بسیار برده می شود ویران می گردد و خداوند کسانی که او را یاری کنند، (از آیین او دفاع کنند) یاری می کند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است. به نظر می رسد که تعبیر «اذن» که در آیه به کار رفته است، تناسب بیش تری با اولین آیه ی جهاد بودن دارد.(15) در هر حال در آیه ی مبارکه به دو قسمت مهم از فلسفه های جهاد اشاره شده است: نخست جهاد «مظلوم» در برابر «ظالم» که حق مسلم طبیعی و فطری و عقلی اوست که تن به ظلم ندهد و فریاد کند و از هر طریق ممکن دست ستم گر را از حقوق خود کوتاه سازد. دیگری، جهاد در برابر طاغوت هایی است که قصد محو نام خدا را از دل ها و ویران کردن معابدی که مرکز بیداری افکار است دارند. در برابر این گروه نیز باید قیام کرد تا نتوانند مردم را تخدیر نموده و آنان را برده و بنده ی خود سازند و در نهایت، یاد الهی را از خاطره ها محو سازند. به خصوص در دنیای امروز که دشمنان از طریق تهاجم فرهنگی و تبلیغات سوء تلاش دارند به طور مرموز که متعرض وجود فیزیکی معابد و مساجد هم نیستند، توده ی مردم را از این مراکز بیداری افکار دور سازند و به این ترتیب آن ها را عملا به ویرانه ای تبدیل کنند. بنا بر این، توسل به خشونت، زور و نبرد مسلحانه در مواردی که طرف، پای بندی به هیچ قانون و منطقی ندارد و حرف حساب را نمی فهمد، لازم و ضروری است. آیا کسانی که تنها به جرم «لا اله الا اللّه» گفتن از خانه و کاشانه شان آواره می شوند، می تواند در برابر ظالم سکوت کنند؟ آیا کشوری مانند اسراییل که تمام قوانین بین المللی و اخطارها و تصویب نامه های سازمان های جهانی را که مورد وفاق ملت ها است و تمام قوانین بشری و دینی را نادیده می انگارد و استکبار جهانی و در رأس همه امریکا از آن حمایت می کند، و به خصوص این روزها جهان نظاره گر اوج خشونت صهیونیست ها در فلسطین اشغالی است، آیا این ها منطق و مذاکره را می فهمند؟ یادآوری این مثال برای آن است که اگر از انحصار ذهن بیرون بیاییم و به واقعیات موجود در جوامع انسانی نگاه کنیم، یقین خواهیم کرد که در بعضی از موارد، چاره ای جز توسل به جهاد و قدرت نیست و این هم از ناتوانی منطق اسلام نیست، بلکه عدم صلاحیت جبّاران برای پذیرش صحیح است. بدون شک در مواردی که منطق موثر افتد، حق تقدم با آن است.3ـ جهاد برای حمایت از مظلومان: حمایت از مظلومان و مستضعفان، در برابر ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود. در قرآن کریم به این اصل اشاره شده است: و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل اللّه و المستضعفین من الرّجال و النّساء و الوالدان الذّین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیراً,(16) چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستم گران) تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؟ همان افراد ستم دیده ای که می گویند: خدایا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستم گرند بیرون ببر، و برای ما از سوی خود، ولیّی قرار ده و برای ما از سوی خود یار و یاوری معیّن فرما! به این ترتیب، قرآن از مسلمانان می خواهد که هم در راه خدا و هم رهایی مستضعفان مظلوم، جهاد کنند.4. جهاد برای محو شرک و بت پرستی و رفع فتنه: اسلام در عین این که آزادی عقیده را محترم می شمارد و اکراه و اجبار در پذیرش دین را قبول ندارد، امّا نسبت به شرک و بت پرستی سخت گیر است، زیرا شرک و بت پرستی، نه دین است و نه آیین و نه قابل احترام است. بلکه یک نوع خرافه و انحرف و در واقع یک نوع بیماری فکری و اخلاقی است که باید ریشه کن گردد، و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنه و یکون الدّین للّه(17) و با آن ها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد. اسلام می گوید: باید صفحه ی زمین از آلودگی به شرک و بت پرستی پاک گردد و به همه ی مسلمانان نوید می دهد که سرانجام توحید و یکتاپرستی بر جهان حاکم خواهد شد و بت پرستی و آثار شوم آن منهدم خواهد گشت. از آن چه که تحت عنوان اهداف جهاد در اسلام آمد، روشن می شود که اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته است و هرگز آن را وسیله ی سلطه جویی و غصب حقوق دیگران و تحمیل عقیده و استعمار و استثمار قرار نداده است. مرحوم کاشف الغطاء-قدس سره- در این زمینه چنین به تشریح دیدگاه اسلام می پردازد: «حقیقت و گوهر اسلام ایمان و عقیده است و کسانی که ادعا می کنند اسلام با جنگ و شمشیر پیام خود را نشر داده و بر ملت ها چیره شده، اشتباه می کنند. اسلام ایمان و عقیده است و آن با جبر و اکراه حاصل نمی شود، بلکه تنها در برابر حجت و برهان است که تسلیم و انقیاد ممکن می شود. قرآن در آیات متعددی اعلام داشته که اکراه و اجباری در دین وجود ندارد.»(18) اگر اسلام شمشیر به کار می برد، برای در هم کوباندن ستم گران و برداشتن شرّ آن ها از سر ملت ها است،همان ستم گرانی که به حجت و برهان گردن نمی نهند. اسلام از زور برای رفع موانع از سر راه آزادی و آگاهی ملّت ها استفاده می کند».(19) امام خمینی (قدس سره) احیاگر اندیشه ی ناب اسلام محمدی ـ می فرماید: «اولا ما به تبع اسلام، همیشه با جنگ مخالفیم و میل داریم که بین همه ی کشورها، آرامش و صلح باشد، لیکن اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، همه ی ملت ما جنگ جو است.» (20) نیز محمد شلتوت ـ فقیه مصری ـ از کسانی است که صلح را مبنای روابط طبیعی اسلام و دیگر ملت ها دانسته و با تکیه بر وحدت بشری(21) و برابری همه ی انسان ها در وظایف و حقوق چنین می گوید: «اسلام از همین رو سیاست صلح جویانه ای را به مسلمانان توصیه کرده تا بر گونه های روابط آنان حاکم باشد. بدین لحاظ صلح به عنوان حالت اصلی رابطه ی میان انسان ها، زمینه ی هم کاری و آشنایی شان را فراهم می آورد و موجب اشاعه ی نیکی میان همگان می شود. از این رو، اسلام تنها چیزی که از غیر مسلمانان انتظار دارد، این است که مزاحمت خود را از حریم دعوت و پیروان این آیین به دور نگاه دارد،امّا این که خودشان به زور مسلمان شوند، هرگز! «آیا تو مردم را به اجبار وامی داری که ایمان بیاورند؟(22)» او در ادامه می گوید: «اسلام هرگز این حالت طبیعی و اصیل را رها نمی کند،مادام که دستی به خصومت به سویش دراز نشود. امّا در صورتی که تجاوز و کار شکنی در کار باشد، اسلام به پیروانش اجازه داده که تجاوز را با تجاوز دفع کند، تازه آن هم به این نیت که بار دیگر جوّ مسالمت آمیزی پدید آید.» (23) از مجموع مطالبی که بیان شد به این نتیجه می رسیم که تشریع جهاد در اسلام، نه تنها با اصالت صلح تنافی ندارد که مکمل یک دیگرند, چه این که در اسلام، بر خلاف مذاهب انحرافی، همه ی چیزها تنها بر محور توصیه و اندرز دور نمی زند. لذا جهاد برای درهم کوبیدن ظالمانی که به عقل و منطق گردن نمی نهند، تشریع شده است. جهاد و صلح هر دو از ارکان برنامه های اسلامی اند. اهدافی که در قرآن برای جهاد ذکر شده، کاملا منطقی و قابل عرضه بر دوست و دشمن است. منتها برای کسانی که اطلاع دقیقی از فلسفه ی تشریع جهاد در اسلام ندارند، فهم این مطلب تا حدودی دشوار می نماید. علاوه بر این به نظر می رسد وحشت یک عده ای از پیش رفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوی و برنامه های حساب شده، موجب شده است که از اسلام چهره ی دروغین و وحشتناکی بسازند تا جلو پیش رفت اسلام را در جهان بگیرند،امّا غافل از آن که این وعده ی حتمی قرآن است که روزی اسلام جهان را فرا خواهد گرفت، هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون (24) او کسی است که رسولش را با هدایت (دلایل روشن و براهین آشکار) و دین حق فرستاد تا او را بر همه آیین ها غالب گرداند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند. اللّهم انّا نرغب الیک فی دولة کریمة تعزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله.

    پاورقی:

    1. منتسکیو، روح القوانین، ترجمه ى على اکبر مهتدى، تهران، امیرکبیر، چاپ ششم، 1349،ص 671.
    2. جیمس لوریمر، مؤسسات حقوق ملل، چاپ ادنبورک، 1883م، ج 1، ص 101، به نقل از: خدورى، مجید، جنگ و صلح در قانون اسلام، ترجمه ى غلام رضا سعیدى، تهران، اقبال و شرکا، 1355، ص 423.
    3. خدورى، مجید، همان، صص 73 ـ 72.
    4. بهزادى، حمید، نشریه ى دانشکده ى حقوق و علوم سیاسى: روابط بین المللى اسلام در دوره ى امپراتورى عثمانى، شماره ى 12، 1351، دانشگاه تهران، ص117 ـ 116.
    5. براى اطلاعات بیشتر در زمینه ى فلسفه ى تشریع جهاد، ر. ک: طباطبایى، سیدمحمد حسین، ترجمه ى تفسیر المیزان، ج 2، ص 94، ذیل آیات 190 ـ 195 سوره ى بقره،مطهرى، مرتضى، جهاد، تهران: انتشارات صدرا، نورى، حسین، جهاد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1366 ،سید قطب، حسن البناء، مورودى، فلسفه ى جهاد در اسلام، ترجمه ى سید محمود خضرى، تهران، انتشارات اسلامى، 1359.
    6. نهج البلاغه، تحقیق صبحى الصالح، قم، مؤسسه ى دارالهجرة، 1407 هـ ق، ص 69، خ 27.
    7. نهج البلاغه، همان، ص 512، حکمت 252.
    8. طباطبایى، سید محمدحسین، پیشین، ج 14، ص 545
    9. ر. ک. مصباح یزدى، محمدتقى، جزوه ى حقوق و سیاست، ص 2135، جنگ از دیدگاه قرآن کریم, و مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج2، ص25 به بعد.
    10. طباطبایى، محمدحسین، پیشین، ج 2، ص 99، ذیل آیه ى 190، سوره ى بقره.
    11. نحل:125.
    12. انفال:42.
    13. پیام قرآن، ج 10، ص 332.
    14. ر. ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 14، ص 419. عده اى آیه ى 39 سوره ى حج، بعضى، آیه ى 190 سوره بقره، و بعضى آیه ى 111 سوره ى توبه را اولین آیه ى جهاد گفته اند.
    15. مکارم شیرازى، ناصر، پیام قرآن، ج 10، ص 355.
    16. نساء:75.
    17. بقره:193.
    18. بقره:256،یونس:99 ،کهف:29 ،زمر:14 و 15.
    19. کاشف الغطاء، محمدحسین، المثل العلیانى الاسلام لا فى بحمدون، بیروت، دارالغدیر للطباعة، ص 46.
    20. در جست و جوى راه از کلام امام، دفتر دوّم (جنگ و جهاد)، تهران، انتشارات سپهر، 1261، ص 126.
    21. نساء:1, حجرات:13.
    22. یونس:99.
    23. شلتوت، محمد، الاسلام عقیدة و شریعة، بیروت، دار الشرق، ص 453.
    24. توبه:33.

    منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

    منبع: http://www.welayatnet.com/fa/news/59491



  • کلمات کلیدی : اسلام، دین، شمشیر، صلح، افغانستان
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: دوشنبه 96/12/21::: ساعت 9:11 صبح

    آیا اسلام دین ترور و خشونت است ؟.

    چرا گروه هاى تروریستى همه مسلمانند ؟.

    کار تحقیقی ـ پژوهشی از داکتر سید محمد علی جاوید


    خشونت و کشتار گروه هاى تروریستى نوعى اسلام هراسى را در اذهان بشر امروزى زنده نموده است. در حالى که چهره ى اصلى اسلام چنین نیست و از ادامکشى و ترور و خشونت بیزار است. اما سوال هاى فوق الذکر چه بسا اذهان برخى از جوانان نا آگاه مسلمان را به خود مشغول ساخته تا جایى که عده اى از آنان دین اسلام را عامل خشونت ها و آدمکشى هاى تروریست هاى مسلمان دانسته از آن روى گردان شده و در قطار لائیک ها در آمده اند. پاسخ دقیق و مشروح به سوال هاى فوق، خود، نوشتن کتاب مستقل مى طلبد. اما با اختصار، لازم است بدانیم که در سطح جهان و در میان تمام ملل و حکومت هاى موجوده در کرهء زمین دو گونه خشونت و ترور و آدم کشتن را مى توان به بر رسى گرفت. یکى خشونت ها و قتل هاى خلاف قانون، مثل دزدى، قطاع الطریقى، قتل و غارت، کشتنِ انسان ها در اثر خصومت هاى شخصى، قدرت طلبى، تجاوز ناحق به کشور و سرزمین هاى دیگران، کشور گشایى با توسل به زور و کشتار، و ده ها مورد دیگر که خِر?د انسانى و عقل آدمى اینگونه خشونت ها و کشتار ها را محکوم مى کند. متأسفانه بیشترینه ترور، قتل، و خشونت در دنیاى قدیم و جدید از همین نوع خشونت ها بوده است و خواهد بود. اما نوع دیگرى از خشونت و قتل و اعدام و مصادرهء اموال، نیز در میان جوامع بشر وجود داشته و دارد که قانونمند بوده و در پرتو قانون اجرا مى گردد. حیات مدنى انسان، نیاز به نظام و حکومت دارد و بدون حکومت، و اجراى قانون، آنارشیزم و هرج و مرج در میان آدم ها بروز کرده، زرو مندان، نا توان ها را لگد مال و نا بود خواهند نمود. لذا لازم مى افتد که حکومت ها براى تأمین زندگىِ آرام و صلح آمیز ملت هاى خود، براى مدیریت جامعه، جلو گیرى از قتل و کشتار، ترور و سرقت ها، و دیگر مفاسد اجتماعى، اقتصادى و اخلاقى قانونى وضع کنند که تأمین کنندهء صلح و عدالت باشد، و در عین حال، موظفند تا در برابر خاطیان، تبهکاران، دزدان، آدمکشان، تجاوز گران، قاچاقچیان و دیگر متخلفان، از غلظت و خشونت کار گرفته براى آنها جزا هاى مختلف به تناسب جرم شان، از جریمهء نقدى، شلاق، تا زندان ابد و اعدام قانون وضع نموده و اجراکند. حکومت کردن بدون اجراى خشونتى که به نفع جامعه باشد، امکان ندارد. در واقع حکومت سالم و منطقى مانند سکهء دو رویه است که یکطرف آن، آرامش، امنیت، و عدالت، و طرف دیگر آن، خشونت، زندان، تبعید، و حتى اعدام نوشته شده است. دفاع مسلحانه از مرز هاى هر کشورى، خود خشونت معقول و منطقى است. لذا ما نمى توانیم حکومت و جامعه اى را به تصویر بکشیم که مطلقاً عارى از خشونت باشد. البته در جوامع قانونمدار، خشونت فقط براى تأمین امنیت همگانى و جلو گیرى از خشونت هاى بزرگ و بروز فاجعه مى باشد.

     قسمى که در سطور بالای این نوشتار گفتیم: در حکومت هاى مشروع و دموکرات، نیز خشونت هاى قانونمند اِعمال مى شود. به عنوان مثال در کشور هایى که خود را پیشرفته ترین و دموکراتیک ترین حکومت هاى جهان مى دانند، مثل آمریکا و هند، قانون حبس هاى طویل المدت و حبس ابد و اعدام و جنگ در برابر دشمن متجاوز وجود دارد و شکى نیست که که حبس و اعدام، و جنگ، خشونت است، اما خشونتى که منطق انسانى بر روا بودن آن نه تنها نظر مساعد دارد که آن را از ارکان حکومت دارى خوب، واجب و لازم مى داند. با ذکر این مقدمه به پاسخ اصلى پرسش اول : که آیا اسلام دین خشونت و ترور است ؟ آغاز نموده مى کوشیم ادعاى خود را تنها با آیات قرآن که کتاب آسمانىِ مسلمانان است، به تأئید و تثبیت برسانیم و در اخیر، علت و انگیزه ى ظهور گروه هاى تروریستى از میان جوامع مسلمانان را به کاوش گرفته واضح سازیم که چرا تمام گروه هاى تروریستى، مثل القاعده، طالبان، لشکر جنگوى، لشکر طیبه، جبهه النصر، داعش( که اینک خلافت اسلامى اعلام کرده ) و بوکو حرام (در نیجریه ) از میان مسلمانان بر خاسته و همه مسلمان و مدعى تأسیس حکومت اسلامى در سرزمین هاى شان و بعضاً فراتر از آن هستند؟. پیش از پاسخ تفصیلى لازم است بدانیم که در اسلام هم در صورتى که ضرورت ایجاب کند، خشونت اجرا مى شود. حبس، تعزیر، حدود، قصاص، جهاد، و امثال آنها مصداق خشونت است. اما خشونت قانونمند و کنترل شده. همانگونه که در حکومت هاى مدعى دموکراسى در جهان نیز از اینگونه خشونت ها اعمال مى گردد.

    اسلام تنها براى زندگى اخروىِ مسلمانان نیست، بل دینى است که هر دو بعد انسان را هدایت و رهنمایى مى کند. در بعد اخلاق و معنویات و تقرب به ذات حق و زندگىِ عالى و جاویدان در سراى دیگر (آخرت) را به انسان ها نشان داده به سوى حیات نیک اخروى هدایت شان مى کند. و در بعد زندگى مادى و حیات اجتماعى و نیاز هاى زندگى در دنیا، نیز داراى نظام و قانون است. تشکیل نظام حکومتى در اسلام، یک اصل مسلم و پذیرفته شده در تمام مذاهب اسلامى است و حدیث ضرورت امام و پیشوا در میان فقها و محدثین شیعى و سنى از ارکان دین به شمار مى رود. پیشواى مسلمانان باید مطابق با آموزه هاى اسلامى قوانینى را وضع کنند که مخالفتى با دین نداشته باشند و براى بهبود وفلاح امت مسلمان آن را اجرا کند. لهذا ضرورتِ نظام اسلامى ایجاب مى کند که در کنار قوانین عدالت خواهانه، قوانین جزایى و خشن از جنگ و کشتن متجاوزین تا زندان، تعزیر، و قصاص و دیات و اعدام نیز وضع گردد. اسلام دینى برضد خشونت هاى وحشیانه بوده و براى آنها بعضاً جزاهاى سختى نیز در نظر گرفته است که در این مقال، مجال ذکر آن نیست. اما پاسخ اصلى و اساسى این است که اسلام دین خشونت، ترور، انتحار، وجنگ نیست، بل دین صلح، دوستى، اخوت، مدارا، احسان، و اکرام است. اگر در قرآن از جنگ سخن زده شده است، از باب لابدیت و نا چارى و در برابر تجاوز و تعدى دشمنان بوده است. در این موارد آیات و احادیث فراوانى وجود دارد که ذیلاً بیان مى گردد.

    1- اهمیت صلح در قرآن:
    قرآن در آیات متعدد با صراحت و قاطعیت به موارد و مراحلى از صلح مى پردازد که ما به صورت مختصر به هر یک از این مراحل اشاره می کنیم :
    درباره مرحله خانوادگی، خداوند متعال به طور کلی می فرماید: « الصلح خیر”( سوره نساء، آیه 128).صلح و آشتی بهتر است».
    این جمله کوتاه و پر معنا گر چه در مورد اختلافات خانوادگى در آیه فوق ذکر شده است ولى بدیهى است که یک قانون کلى و عمومى و همگانى را بیان می کند(یعنى: الصلح خیر- صلح براى زندگى بهتر است) . در همه جوامع بشرى اصل نخستین براى زندگى، همانا فضاى صلح و صفا و دوستى و سازش است. نزاع و کشمکش و جدایى بر خلاف طبع سلیم انسان و بر ضد زندگى و آرامش او است، بر خلاف آنچه بعضى از مادی گرایان که می پندارند: اصل نخستین در زندگى بشر همانند سایر جانداران، تنازع بقا و کشمکش و نابودشدن ضعیف و باقى ماندن قوى است و تکامل جانداران از این راه صورت می گیرد، تنها امنیت و آرامش است که موجب تکامل زندگى اجتماعى و رفاه انسانى مى گردد. همین طرز تفکر که “چارلز داروین” آن را مطرح کرد و به نام تنازع بقا مسمى نمود، شاید سرچشمه بسیارى از جنگ ها و خونریزی هاى قرون اخیر شده است، در حالى که انسان به خاطر داشتن عقل و هوش، حسابش از حیوانات درنده جدا است.تکامل انسان در پرتو تعاون صورت می گیرد نه تنازع. تنازع بقا حتى در میان حیوانات، یک اصل قابل قبول براى تکامل نیست.

    گفتیم که اسلام صلح و سلام را بر پیروانش دستور داده و در مرحله جامعه ایمانى نیز همین اصل یعنى برترى صلح و آشتى حاکم است. قرآن مى فرماید:
    “یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین “( سوره بقره، آیه 208 ).
    اى کسانى که ایمان آورده اید! همگى در صلح و آشتى درآیید و از گام هاى شیطان، پیروى نکنید که او دشمن آشکار شماست.
    از مفهوم آیه استفاده مى شود که صلح و آرامش تنها در پرتو ایمان امکان پذیر است. به صرف اتکا بر قوانین مادى، هرگز جنگ و ناامنى و اضطراب از دنیا بر چیده نخواهد شد، زیرا عالم ماده، و علاقه به آن، همواره سرچشمه کشمکش ها و تصادم ها است. اگر نیروى معنوى ایمان، آدمى را کنترل نکند، صلح غیر ممکن است.
    از دعوت عمومى آیه، که همه مؤمنان را بدون استثنا از هر زبان و نژاد و منطقه جغرافیایى و قشر اجتماعى، به صلح و صفا دعوت مى کند، استفاده مى شود که در پرتو ایمان به خدا، تشکیل حکومت واحد جهانى که صلح در سایه آن همه جا آشکار گردد امکان پذیر است. قرآن کریم نه تنها دستور به صلح و آشتى داده، بلکه به آشتى دادن بین یکدیگر هم دستور داده :” وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُم”( سوره انفال، آیه 1). یعنى: روابط بین خودتان را اصلاح نمایید و به سلامت و آشتى زندگى کنید.« اصلاح ذات البین» و ایجاد تفاهم و زدودن کدورت ها و دشمنی ها و تبدیل آن به صمیمیت و دوستى، یکى از مهم ترین برنامه هاى اسلامى است.
    در تعلیمات اسلامى به اندازه اى به این موضوع اهمیت داده شده که به عنوان یکى از برترین عبادات معرفى گردیده، امیرمؤمنان على (ع) در آخرین وصایاى خود در هنگامى که در بستر شهادت بود، به فرزندانش فرمود:«انى سمعت جدکما رسول اللَّه (ص) یقول: اصلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة و الصیام”( نهج البلاغه، نامه 47).
    از جد شما پیامبر (ص) شنیدم : اصلاح رابطه میان مردم از انواع نماز و روزه مستحبّ هم برتر است».
    امام صادق (ع) فرمود: « صدقة یحبها اللَّه اصلاح بین الناس اذا تفاسدوا و تقارب بینهم اذا تباعدوا؛( کلینى،کافى،چ 1407ج 2ص 209).
    بخششى را که خداوند دوست دارد، اصلاح بین مردم است .هنگامى که به فساد گرایند و نزدیک ساختن آن ها به یکدیگر است ، هنگامى که از هم دور شوند».
    اما در مرحله جهانى و خارج از دایره جامعه ایمانى، رویکرد اساسى اسلام، دعوت آن ها به دین اسلام است . رسول خدا (ص) براى اعلام رسالت جهانى خود نامه هاى متعددى، به عنوان دعوت به اسلام براى امیران و سلاطین، و رؤساى قبائل و شخصیتهاى برجسته معنوى و سیاسى مناطق مختلف جهان از جمله روم و فارس و حبشه و .. إرسال نمود. اکنون 185 نامه، از متون نامه هاى پیامبر (ص) که براى تبلیغ و دعوت به اسلام و یا به عنوان میثاق و پیمان نوشته شده است، در دست داریم که محدثان و تاریخ نویسان آن ها را ثبت کرده اند. همه نامه ها حاکى از این است که روش اصلى اسلام دعوت و تبلیغ منطقى دین است، نه جنگ و شمشیر. زیرا پذیرش دین یک مسئله قلبى و درونى است که نمى توان با زور شمشیر و تفنگ و توپ آن را بر دیگران تحمیل کرد. قرآن با صراحت مى فر ماید :” لَا اِکْرَاهَ فِى الدِّیْنِ قَدْ تَبَیَّـنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ ” یعنى : در پذیرش دین، اجبار و اکراهى وجود ندارد. زیرا راه راست و گمراهى، آشکار است ( سوره بقره، آیه 25 ).
    همچنین زمانى که مسلمانان با حمله دشمنان اسلام مواجه می شوند، مسلمانان وظیفه دارند که برای دفاع از حکومت اسلامى با دشمنان اسلام عزتمندانه بجنگند . در گرماگرم جنگ دفاعى، خواستن صلح و آشتى ابتدایى که نشان از ضعف و ذلت است، معنا ندارد. قرآن مى فرماید:” فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُم “(سوره محمد، آیه 35) پس ضعف و سستى نورزید . [دشمن را] به آشتى دعوت نکنید، که شما برترید و خدا با شماست . هیچ گاه عملهاى شما را بى پاداش نمىگذارد” .
    اما اگر در همین جنگ دفاعى، از طرف دشمنان به صلح و آشتى صادقانه دعوت شوند، خداوند متعال می فرماید: با آن ها آشتى نمائید. چنین صلح عزتمندانه را لازم مى شمارد و مى فرماید:« وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها؛( سوره انفال، آیه 61). اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآى». در آیه دیگر که در سوره توبه است مى فرماید: «فَانِ اعْتَزَلوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلوکُمْ وَ الْقَوْا الَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبیلًا؛( سوره نساء، آیه 90). یعنى: اگر دشمنى که بر شما یورش اورده از جنگ کناره گیرى کردند و با شما نجنگیدند و اظهار صلح کردند و گفتند: حاضریم با شما صلح کنیم، خدا به تو اجازه نمى دهد دیگر از این جا بیش تر جلو بروى و بجنگى. یعنى باید صلح پیشنهادى دشمن را بپذیرى»
    با توجه به آیات و مطالب مذکور روشن می شود که اسلام سر جنگ و دشمنی با غیر مسلمانان را ندارد .دین، برای هدایت انسان ها به صراط مستقیم و سعادت و خوشبختی نهایى آنها آمده ؛ بالاترین ارزش را براى انسان ها قائل شده ؛ اگر مى بینیم در قرآن در جایى به جنگ سفارش شده، به سبب این است که در برابر دشمنان صعف و سستى نشان ندهند و سرسخت و مقاوم و باروحیهء بالا بجنگند تا موجب پیروزى مسلمانان و شکست دشمنان شان گردد. نه اینکه وسیله اى براى ایمان اجبارى باشد، زیرا ایمان مسئله اى نیست که با زور شمشیر ایجاد شود. افراد غیر مسلمان هم مى توانند تحت حکومت اسلامى به عنوان «کافر ذمى» زندگی کنند و در آن از امنیت برخوردار باشند.

    با بهره گیرى از آیات قرآن، اسلام را دین صلح و آرامش معرفى داشتیم. و پس از تأمین صلح، آنچه ضرورت و نیاز جامعه ى انسانى مى باشد، همانا ایجاد و اجراى عدالت در جوامع بشرى توسط مردم و نظام هاى حکومتى مى باشد. در این بخش، نظر قرآن را در تأمین عدالت عمومى در تمام عرصه هاى زندگى بیان مى داریم. در تعریف عدالت گفته اند:” عدالت آن است که هرچیز در موضع خود قرار گیرد و حق به حقدار برسد “. مولاناى بلخى مى فرماید:
    عدل چبود؟ وضع اندر موضعش
    ظلم چبود؟ وضع در ناموضعش
    ناگفته پیداست که اگر در جامعه اى عدالت نباشد، جاى آن را ظلم، جور، ستم، و استبداد خواهد گرفت.

    2- قرآن و جامعهء عادلانه:

    ادامه مطلب: http://rokh.af/archives/1310 



  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: دوشنبه 96/12/21::: ساعت 9:10 صبح

    مقاله 3، دوره پنجم، شماره هفدهم، زمستان 1395، صفحه 67-81 اصل مقاله (286 K)

    چکیده
    یکی از مصائبی که امروز جهان اسلام را به خود مشغول نموده است، مسأله­ی دردآور و غم­بار گروه­های تکفیری است که از این ناحیه، حوادثی رخ می­نماید که دل هر انسانی را غمگین و آزرده می­سازد. متأسفانه این گروه­ها رفتارهای ضد اسلامی و انسانی خویش را به اسلام و مذاهب اسلامی منتسب می­نمایند، در حالی که هم آموزه­های روشن دین با آن سازگاری ندارد و هم در کلام ائمه مذاهب اسلامی این موضوع پذیرفتنی نیست. این ائمه با توجه به روایات عدم تکفیر مسلمان، در این مسأله بسیار حساس بوده و پیروان خویش را از گرفتار آمدن در دام تکفیر بر حذر ­داشته و تکفیر اهل قبله را جایز نمی­دانسته­اند. در این مقاله به دیدگاه سه نفر از ائمه اهل سنت یعنی امام ابوحنیفه، امام شافعی و امام احمد بن حنبل پرداخته شده و دیدگاه آنها در این مسأله تبیین شده است. 
    کلیدواژگان
    مذاهب اسلامی؛ امام ابوحنیفه؛ امام شافعی؛ امام احمد حنبل؛ تکفیر؛ مسلمانان
    اصل مقاله

    مقدمه

    بی تردید اصلی­ترین مشکل و گرفتاری مسلمانان در عصر حاضر، موضوع تکفیر است. امروز عده­ای از مسلمانان به جای پرداختن به مسائل بزرگتر و مهم جهان اسلام بر طبل تکفیر هم­مسلکان خویش می­کوبند و به بهانه­های گوناگون، آنها را کافر و مشرک می­خوانند و سپس با استفاده از افراد ناآگاه به آموزه­های دین مقدس اسلام و شرایط و اوضاع جهان، خشن­ترین نوع رفتار را در کشتن این مسلمانان انتخاب می­کنند که در تاریخ بشریت، کمتر نمونه­ای برای آن می­توان یافت و به نظر می­رسد که این گروه، دغدغه­ای جز تکفیر فرقه­های اسلامی ندارند. با این توضیح، وظیفه اندیشمندان مذاهب اسلامی در وضعیت کنونی ایجاب می­کند که دلایل این نوع رفتارها را در جوامع اسلامی با دقت رصد کنند و علت آن را بیابند، زیرا در غیر این صورت و با وضعیت موجود، این امکان وجود دارد که به زودی، آتش تکفیر دامن همه را بگیرد و همگان در آن بسوزند. بنابراین وظیفه داریم که در خاموش نمودن این فتنه بزرگ بکوشیم و با بیان و استدلال خویش تلاش کنیم تا آنانی که با اتکای به قدرت، هر روز فتواهای ناحق و ناصواب درباره پیروان مذاهب اسلامی صادر می­کنند، به خود آیند و تا این اندازه، در مخالفت با بزرگان دین، سلف صالح و ائمه مذاهب اسلامی فتاوای تفرقه­افکنانه و مبتنی بر تکفیر مسلمانان صادر نکنند.

    در این مقاله، سعی شده است تا دیدگاه برخی ائمه مذاهب اهل سنت درباره تکفیر مسلمانی که ضوابط مسلمان بودن را هم در بخش عقیده و باروهای اساسی اصول مانند توحید، نبوت و معاد و بقیه ضروریات دین دارد و هم در عمل، احکام اسلامی را بر اساس مذهب خویش انجام می­دهند، بحث، بررسی و تبیین گردد تا برای آن گروه از افرادی که تحت تأثیر جریان­های تکفیری واقع شده­اند، دیدگاه ائمه مذاهب در این زمینه مفید واقع شود.

    مفهوم شناسی

    تکفیر: تکفیر، مصدر از ماده «ک ف ر» است. «کفر» در لغت به معنای پوشانیدن است و بر همین اساس در عربی به «کشاورز»، «کافر» گفته می­شود، زیرا او دانه­ها را با خاک می­پوشاند. علت نام­گذاری این است که کفر، پوشاننده حق است (الحسینی، بی­تا: 55) و در اصطلاح، نقطه مقابل و ضد ایمان است (الأزدی، 1987م: 786).  بنابراین «تکفیر» یعنی گواهی دادن به کفرورزی فرد یا افرادی که پیش از این، در زمره مسلمانان به شمار می­رفتند و عضو بالفعل امت اسلامی هستند.

    پیشینهتاریخی تکفیر: نخستین فرقه­ای که در تاریخ اسلام، دیوانه­وار به تکفیر مخالفان خود پرداخت، خوارج بود. آنان مسلمانان را به دلیلِ ارتکاب گناه (العسقلانی، بی­تا: 47)، کافر می­خواندند و ساختار دوقطبی اسلام و کفر را به هم ریخته و مفهوم کفر را به داخل دایره اسلام آورده و کلمه کافر را بر مسلمانانی که با مبانیِ عقیدتی­شان همساز نبودند یا مرتکب گناه می­شدند، اطلاق کردند (الملل والنحل، ج1، 114). بدین ترتیب، خوارج اولین گروهی در تاریخ اسلام بودند که اندیشه­ی تکفیر را در جوامع اسلامی سامان دادند و از این­رو، می­توان گفت که آنان نیای نخستین وهابیت، القاعده، داعش و دیگر گروه­های تندرو و تکفیری در دنیای اسلام هستند.

    امام ابوحنیفه

    نعمان بن ثابت معروف به ابوحنیفه؛ (80 -150هـ.ق) (عبدالوهاب، 1422ق: 37) فقیه و متکلم نام­دار کوفی است که مذهب حنفى برگرفته از نام او است و از این­رو، پیروان وی را حنفی می‌نامند (نعمانی، 1386: 165). او أنس بن مالک، صحابی رسول­الله(ص)، را درک کرده بود و نزد عطاء بن أبی رباح، أبی إسحاق السبیعی، محارب بن دثار، حماد بن أبی سلیمان، محمد بن المنکدر، نافع مولى ابن عُمَر، هشام بن عروة و دیگران علم آموخت، در حالی که امور زندگی خویش را از طریق فروش لباس تأمین مى‏کرد (جوزی، 1412ق، 129). ابوحنیفه قائل به «رأى» بود و قیاس و استحسان در مذهب او، اصل چهارم پس از قرآن و سنت و اجماع است (مشکور، 1372: 170). او هر چند پیش از این­که وارد حوزه فقه شود، سرگرم مباحث کلامی بود، ولی بعدها به مباحث فقهی علاقه‌مند شد (نعمانی، 1386: 179و180) و شیوه­ی خاصی در مباحث فقهی بنا نهاد که از سوی شاگردانی چون ابویوسف انصاری(قاضی القضاة) ادامه پیدا کرد (گرجی، 1421ق: 88). به همین جهت، مکتب خاص ابوحنیفه مربوط به مباحث فقهی است و به فقه حنفی معروف شده است.

    ابوحنیفه می‌گوید: برای استنباط احکام، نخست به کتاب خدای تعالی مراجعه می‌کنم، اگر نتوانستم از کتاب خدا و سنت پیغمبر(ص) حکمی استنباط کنم، از گفته‌های صحابه بهره گرفته و بقیه را رها می‌نمایم و به قول دیگری عمل نمی‌کنم. سپس اضافه می‌کند: اگر حدیثی از پیغمبر(ص) به ما برسد، آن را به کار می‌بندیم و اگر از صحابه باشد، در پذیرفتن آن مختاریم و اگر از تابعین باشد، با آن مقابله می‌کنیم (پژوهشی درباره امامان اهل سنت: 63).

    هر چند امروز مردم، امام ابوحنیفه را تنها بنیان­گذار بزرگترین مذهب فقهیِ اهل سنت می­شناسند. اما بنا به گزارش مورخان و سیره­نویسان، او در زمانه خود پیش از این­که به عنوان فقیهی صاحب­رأی مطرح شود، متکلمی زبردست و شهره آفاق بوده است (الخطیب البغدادی،1422ق: 459). گزارش­های کهن، مشعر است که ابوحنیفه محفل درسی داشت که در آن دانش کلام را برای جمعی از فرهیختگان آن روزگار تدریس می­کرد (ابن ندیم، 1417ق: 256). ابوحنیفه دارای تألیفاتی نیز بوده است و کتاب­هایی چون «فقه الاکبر»، «الوَصِیّه» و «العالم والمتعلم» به ایشان منسوب است که همه صبغه­ی کلامی دارد (ابومظفر، 1403ق: 184). علم کلام در میان علوم دیگر از نگاه وی، دارای مقام ارجمندی است تا جایی که او آن را «فقه الاکبر» می­نامید و اهمیت آن را نسبت به دانش فقه بالاتر می­دید (زیدان، 2010م: 156). وی در نبرد فکری با خوارج، با استفاده از علم کلام توانست مبانی اعتقادیِ آنان را به خوبی و مستدل نقد نماید و در مسافرت­های متعددی که به بصره داشت، طی نشست­های مختلف با خوارج به مناظره به آنها می­پرداخت (مناقب الامام الاعظم ابی حنیفه، ج1: 60).

    موضوع تکفیر، یکی از مهمترین­ترین مباحثی بود که در مناظرات کلامیِ میان امام ابوحنیفه و خوارج درباره آن بحث می­شد و آن زمان، خوارج تنها فرقه­ای بود که با سلاح برنده تکفیر دیگر مسلمانان را بی رحمانه می­کشت و مانند تکفیری­های امروز هیچ­گونه رحمی نسبت به مسلمانان در دل آنها وجود نداشت. امام ابوحنیفه با مشاهده درد و رنجی که مردم آن زمانه از این ناحیه می­کشیدند، راه خلاص از این فتنه­ی کور و خانمان­سوز را در آن دید که با ابزار علم کلام با آنها به مقابله برخیزد و با نقد علمی، مبانی خوارج را به چالش گیرد تا بتواند شر آنها را از سَر جوامع اسلامی کم کند.

    بی­تردید دیدگاه امام ابوحنیفه به عنوان یکی از شخصیت­های تأثیرگذار در میان ائمه مذاهب اهل سنت، امروز نیز همان کارکرد را می­تواند ایفا نماید، زیرا در جامعه­ای که فکر تکفیری خوارج با حمایت قدرت­های بیگانه و دلارهای باد آورده نفتی برخی کشورها روز به روز گسترده­تر می­شود، تبیین دیدگا­ه­هایی مانند وی در آگاهی­دهی به جامعه جای انکار نیست و به طور قطع می­تواند نقش اساسی در این راستا بیافریند که از سایر عوامل شاید برنیاید. از این­رو، تبیین دیدگاه وی در موضوع تکفیر از ضرورت و اهمیت بالایی برخوردار است.

    امام ابوحنیفه درباره تکفیر مسلمانان بسیار محتاط بود و به صراحت می­گفت که تکفیر اهل قبله جایز نیست «لا نکفر أحدا من أهل القبلة» (ابی حنیفه، 1419ق: 47؛ الخمیس، بی­تا: 170) و با شهادتین، فرد را مسلمان محسوب می­کرد و به راحتی کسی را از دایره دین بیرون نمی­دانست و به آسانی و به بهانه­های واهی مسلمانی را تکفیر نمی­کرد که این موضوع، یکی از مزایا و امتیازاتی مکتب کلامی وی است. بدین ترتیب، یک مرز پر رنگ بین نگاه او به این مسأله و گروه­های تکفیری که امروز در جهان به بهانه­های مختلف، اکثر مسلمانان را کافر و مشرک می­دانند، وجود دارد. او به شدت اهل سعه­صدر و تساهل در این باره است و جمله­ای که از وی درباره عدم تکفیر اهل قبله به ما رسیده است، بسیار قابل توجه است و نیاز دارد که از زوایای مختلف مورد بحث قرار گیرد تا روشن شود که تکفیر مسلمان به این آسانی رخ نخواهد داد. امام ابوحنیفه اندیشه تکفیری خوارج را از ابعاد مختلف مورد نقد علمی قرار داد که به برخی از آنها اشاره می­شود:

    الف: تعریف ایمان

    وی بر خلاف دیدگاه خوارج، تعریفی از ایمان ارائه می­دهد که در نقطه مقابل دیدگاه آنها است. او تنها اقرار زبانی و تصدیق قلبی را مصداق ایمان می­داند و عمل ظاهری را در حقیقت ایمان داخل نمی­داند (البغدادی التمیمی، 1977م: 191؛ فخرالدین الرازی،1420ق: 271) و در این باره، چنین استدلال می­کند: «عمل با ایمان و ایمان با عمل ناهمسان است؛ زیرا بسا اوقات، ممکن است عمل از مسلمان مرفوع گردد؛ چنان­که خداوند ادای نماز را از زنان حایض مرفوع نموده است، ولی جایز نیست گفته شود که خداوند ایمان را از آنان مرفوع کرده است... می‌توان گفت فقیر مکلف به ادای زکات نیست، حال که روا نیست گفته شود فقیر مکلف به ایمان نمی‌باشد.» (الخمیس، بی­تا: 359)

    نتیجه تعریفی که ابوحنیفه از ایمان ارائه داد، این بود که وی عمل نکردن به احکام را خروج از دین نمی­دانست و عصیان را با ایمان قابل جمع می­دانست (الترکی، 1417ق: 37).

    امام ابوحنیفه چندین بار با خوارج به محاجه برخاست و اندیشه تکفیری و برداشت ناصواب آنان را از دین به گونه­ای علمی نقد نمود. در نمونه­ای از این ارتباطات علمی چنین آمده است:

    «وقتی خوارج اطلاع یافتند که امام ابوحنیفه هیچ کسی از اهل قبله را به سبب ارتکاب گناه کافر نمی‌داند، وفدی را جهت مناظره با او فرستادند. وفد به امام گفت: دو جنازه، دم دروازه‌ی مسجد است؛ یکی مردی است که خیلی شراب خورده و بر اثر آن مرده است، دیگری زنی است که زنا کرده و هنگامی که احساس حاملگی نموده، خودکشی نموده است. امام خطاب به آنان گفت: این دو نفر از کدام دین هستند؟ از یهودند؟ گفتند: خیر. گفت: آیا از مسیحیان هستند؟ گفتند: نه. امام گفت: از مجوسیانند؟ گفتند: خیر. امام گفت: پس از کدام دین هستند؟ گفتند: از دینی هستند که اهل آن به «لا اله الا الله محمد رسول الله» گواهی می‌دهند. امام گفت: کلمه چه بخشی از ایمان است: آیا ربع آن است، یا خُمس آن؟ گفتند: ایمان ثلث و ربع و خمس ندارد. امام فرمود: پس کلمه، چه مقداری از ایمان است؟ گفتند: تمام ایمان. امام فرمود: پس چرا از من می‌پرسید نسبت به دو نفری که خود اعتراف دارید مؤمن‌اند! گفتند: این را بگذار! آیا این دو نفر بهشتی‌اند یا جهنمی؟ امام فرمود: الآن که انکار کردید، پس من در حق آن دو می‌گویم آنچه که حضرت ابراهیم علیه السلام گفته است در حق قومی که جرم بیش‌تر داشتند: «رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَمَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (إبراهیم، 36) و نسبت به آن دو می‌‌گویم آنچه حضرت عیسی علیه­السلام گفته است در حق قومی که از آن دو گناه بیش‌تر داشتند: «إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (مائده، 118) و می‌گویم در حق آن دو آنچه حضرت نوح علیه السلام گفته است: «قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَکَ وَاتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ? قَالَ وَمَا عِلْمِی بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ? إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ» (شعراء، 111-113) « وَلَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِی أَنْفُسِهِمْ إِنِّی إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِینَ» (هود، 31) امام می‌گوید: اسلحه‌ها را انداختند وگفتند: از هر دینی که بر آن بودیم، بیزاریم و به همان دینی که تو داری خدا را بندگی می‌کنیم، خداوند به تو فضل، حکمت و علم داده است» (راغب الاصفهانی، 1420ق: 213).

    ب: تسامح در دین

    ابوحنیفه تأکید می­ورزید که ایمان عبارت است از معرفت و اقرار به خداوند، معرفت به رسول و اقرار «بِماجاء مِن عِندالله فی الجمله دون التفسیر». بنابراین، باور و اعتقاد به آن­چه که با کمک تفسیر و تأویل از دلِ دین استخراج و استنباط می‌شود، از نظر ابوحنیفه، لازمه ایمان‌داری نمی‌باشد، بلکه برای تحقق ایمان، کافی است شخص گزاره‌ها و آموزه‌های وحیانی را در مجموع و بدون هیچ‌گونه تفسیری بپذیرد. بنا به قول ابوعثمان الآدمی، ابوحنیفه و عمر بن ابی عثمان الشِمَّزِی در مکه با یکدیگر ملاقات کردند. عمر از وی پرسید: «بگو ببینم، درباره انسانی که اظهار می‌کند خدا خوردنِ گوشت خوک را حرام کرده است و با این همه، مطمئن نیست که آیا این حرمت در مورد این خوک خاص (که مشخصاً در این لحظه، پیش چشمانش است) نیز صادق است، چه می‌اندیشی؟» ابوحنیفه پاسخ داد: «چنین انسانی، مومن است». سپس عمر از وی پرسید: «فرض کن که این انسان، علاوه بر این، قایل شود که خدا زیارت مکه را فرض مقرر داشته است، اما وی مطمئن نیست که آیا مراد این (کعبه در مکه) است یا کعبه‌ای دیگر در مکانی دیگر. [درباره او چه میگویی؟]» ابوحنیفه پاسخ داد: «چنین انسانی، مومن است.»

    بنابراین از عملکرد امام ابوحنیفه در برابر تکفیرهای آن زمان یعنی خوارج و دیدگاه وی درباره ایمان به خوبی حاصل می­شود که او تکفیر مسلمان را جایز نمی­دانست و این عمل در نگاه وی بسیار خطرناک است، به گونه­ای که دین و دنیای کسی که چنین رویکردی نسبت به فرقه­های دیگری اسلامی داشته باشد تباه خواهد شد (الأذرعی الصالحی، 1417ق: 432).

    امام شافعی و تکفیر مسلمان

    محمد بن ادریس شافعی، یکی دیگر از ائمه اهل سنت است. او به قبیله قریش منتسب بوده و در سال 150ق. در شهر غزه از شهرهای فلسطین دیده به جهان گشود، در بیست سالگی به مدینه رفت و در شمار شاگردان مالک بن انس درآمد. شافعی به مدت 9 سال و تا مرگ مالک در نزد او بسر برد، شافعی در بغداد با محمد بن حسن شیبانی (م 189)، فقیه معروف حنفی، ارتباط علمی داشت. آشنایی شافعی با مذهب حنفی و مکتب اهل رأی که در عراق متداول بود، سرانجام به آن انجامید که او مذهب نوینی، که میانه و حد وسط مذهب حنفی و مذهب مالکی و مکتب اهل حدیث که در حجاز رایج بود را پدید آورد (الزحیلی، بی­تا: 49-50).

    جلال­الدین سیوطی در کتاب «الاشباه و النظائر» می­گوید: «هیچ کس از اهل قبله تکفیر نمی‌شود؛ به استثنای مجسّمه (قائل به جسمانی بودن خداوند متعال) و منکر علم خداوند متعال به جزئیات» (سیوطی، 1411ق: 488).

    برخی از شارحان فقه و اندیشه امام شافعی که بر اساس دیدگاه وی آموزه­های دین تشریح و تبیین کرده­اند، بحث «عدم تکفیر اهل قبله» را در ردیف عقاید دیگر مانند توحید، و نبوت، برزخ و قیامت بیان نموده­اند. ابن الملقن سراج­الدین در کتاب «التذکرة فی الفقه الشافعی» در همان اول کتاب عنوانی را به «کتاب توحید» اختصاص داده و در آن پس از ذکر وجوب عقاید، عدم تکفیر اهل قبله را به گونه­ای بسیار روشن بیان نموده است که اهل قبله را نباید به دلیل ارتکاب گناهی، تکفیر کنیم (ابن الملقن ، 1427ق: 8).

    ابو زکریای نووی یکی دیگر از شارحان فقه امام شافعی از قول «متولی» نقل می­کند که او گفته است: «چنان­چه مسلمانی بگوید: ‌ای کافر! بدون آن­که آن را توجیه کند کافر می‌شود؛ زیرا او اسلام را کفر نامیده است» (النووی، 1412ق: ص 65).

    شیخ­الاسلام تقی­الدین سبکی، یکی دیگر از علمای شافعی می‌گوید: اقدام کردن به تکفیر مؤمنان، بسیار سخت است. هر کس در قلبش ایمانی وجود دارد؛ تکفیر اهل هوا و هوس و بدعت‌ها با وجود گفتن «لا اله الا الله و محمد رسول­الله» توسط آنها دشوار است. تکفیر امر وحشتناک و پرخطری است.... امام شافعی درباره گران و خطرناک بودن تکفیر زیاد سخن گفته است (الشعرانى، 1418ق: 50).

    غزالی می‌گوید: «چیزی که سزاوار است طالب علم متمایل به آن باشد این است که از تکفیر تا جایی که راه دارد، احتراز کند؛ زیرا مباح شمردن ریختن خون و اموال نمازگزاران رو به قبله و تصریح کنندگان به لا اله الا الله محمد رسول­الله اشتباه است و اشتباه در رها کردن هزار کافر در زندگی (نکشتن آن‌ها)، آسان‌تر از خطای در ریختن قدر خون حجامتی از خون مسلمان است.» او می‌گوید: «توصیه‌ی من این است که زبانت را از اهل قبله تا می‌توانی نگه دار! تا زمانی که می‌گویند «لااله الا الله محمد رسول­الله» و آن را نقض نکرده‌اند. زیرا تکفیر خطر دارد؛ در حالی که سکوت خطری ندارد.» (الغلو فی التکفیر، ص14)

    ابوحامد غزالی، یکی از بزرگترین عالمان شافعی نیز گفته است: چگونه به کسی که ایمان به خدا و روز جزا دارد و خدا را با گفتارش که او را تنزیه می‌کند و عملی که قصد می‌کند با آن خدا را با اخلاص و با آن ایمانش را افزایش می‌دهد و معرفت به خداوند متعال پیدا می‌کند و سپس خداوند متعال به او اکرام می‌کند و زمینه‌ی دستیابی بیشتر را به او می‌دهد و رضایت خود را به او اعلام می‌کند؛ آن وقت کسی بدون دلیل شرعی او را تکفیر می‌کند و این، مقیاس کار قرار نمی‌گیرد؛ ایمان از او بیرون نمی‌رود مگر با رها کردن آن و اعتقاد به آن چه با موجودیت ایمان سازگار نیست (الرضوی، 1411ق: 7).

    امام احمد بن حنبل

    هر چند گروه­های تکفیری خودشان را پیرو امام احمد بن حنبل می­دانند، ولی دیدگاه او با عملکرد و رفتار آنها همسویی ندارد و او تکفیر مسلمان و اهل قبله را جایز نمی­دانست و به صراحت گفته است: «تکفیر مسلمانان به خاطر گناهان­شان جایز نیست و کسی به خاطر عملش از اسلام خارج نمی‌شود.» (ابن ابی یعلی، 1417ق: 27) وی در پیامد خطرآفرین تکفیر در کتاب مسند خویش، حدیثی از پیامبر(ص) آورده است که: «هرگاه شخصی به برادرش بگوید: ای کافر! همانا کفر به یکی از آن­ها بازگشت می­کند.» (مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج8: 314)

    همچنین حدیث صحیح­السند دیگری را از رسول­الله(ص) می­آورد که وارد شدن به بهشت را در بیان دو جمله یکی شهادت به وحدانیت خداوند تبارک و تعالی و دومی؛ اقرار به رسالت رسول گرامی اسلام(ص) می­داند. (همان، ج15: 278) وی روایت دیگری را از رسول­الله(ص) نقل می­کند که از نگاه سند، صحیح و در آن آمده است که پیامبر فرمود شخص تنها به «لا اله الا الله» وارد بهشت می­گردد (همان، ج 19: 340). پیامبر(ص) در روایت دیگری نیز ورود به بهشت را در اعتقاد به پنج چیز می­داند: ایمان به خدا، ایمان به روز قیامت، ایمان به بهشت و جهنم، ایمان به قیامت و ایمان به حساب (همان، ج24: 430).

    او همچنین در مسندش روایتی را از «مؤمل بن إسماعیل» با سند متصل از رسول­الله(ص) نقل می­کند که فرمود: « شما را مژده می­دهم و شما به دیگران مژده دهید که هر کس شهادت دهد که خدایى جز خداى یگانه نیست و بدان معتقد باشد، وارد بهشت مى­شود (همان، ج23: 370).

    روایت دیگری نیز آمده است که ابوذر(رض) می­گوید: نزد نبی اکرم(ص) رفتم و دیدم که پارچه­ای سفید بر او کشیده شده و خوابیده است. بار دوم که نزد ایشان رفتم، بیدار شده بود. پس فرمود: «هر بنده­ای که لا اله الا الله بگوید و بر آن بمیرد، وارد بهشت می­شود». پرسیدم: اگر چه مرتکب زنا و سرقت شود؟ فرمود: «اگر چه مرتکب زنا و سرقت شود». دوباره پرسیدم: اگر چه مرتکب زنا و سرقت شود؟ فرمود: «اگر چه مرتکب زنا و سرقت شود». باز هم پرسیدم: اگر چه مرتکب زنا و سرقت شود؟ فرمود: «علی­رغم خواست ابوذر، اگر چه زنا و دزدی کند». (همان، ج35: 370).

    امام احمد، روایت صحیح­السندی دیگری را ذکر کرده که اگر اندک تأملی در آن نمائیم، به طور قطع به این نتیجه خواهیم رسید که صاحب شرع مقدس به هیچ وجه راضی به تکفیر اهل «لا اله الا الله» نیست و به شدت از آن نهی کرده است. در این روایت چنین آمده است:

    «اسامه بن زید گفت: رسول­الله(ص) ما را در ضمن سریه­ای، به منطقه حرقات فرستاد. مردم آن منطقه ما را ترک کرده و فرار کردند. ما به مردی از آن­ها رسیدیم؛ وقتی او را محاصره کردیم، وی گفت: ‌لا اله الا الله، ما او را با شمشیر زدیم و به قتل رساندیم. بعد از آن، برای من از این جهت تشویشی پیدا شد [نکند به ناحق کشته باشم]؛ از این رو، آن را برای رسول­الله (ص) تعریف کردم. حضرت به من فرمود: در روز قیامت چه کسی می­تواند تو را از گوینده لا اله الا الله نجات دهد؟ عرض کردم: یا رسول الله! او از ترس شمشیر و کشته شدن لا اله الا الله گفت. حضرت فرمود: آیا تو سینه او را شکافتی و از آنجا دریافتی که او از روی ترس آن را گفته است؟ آن­گاه بارها فرمود:‌ «من لک بلا اله الا الله یوم القیامه»؛ یعنی در روز قیامت چه کسی تو را از گوینده لا اله الا الله نجات می­دهد. اسامه گفت:‌ وقتی دیدم حضرت مرتب این سخن را تکرار می­کند، آرزو کردم ای کاش، همین روز مسلمان شده بودم ]تا مرتکب چنان جنایتی نمی­شدم[»(همان، ج36: 133)

    با این همه روایاتی که در مهمترین کتاب حنابله یعنی مسند احمد از رسول­الله(ص) نقل شده است، اگر گروهی خود را پایبند به مذهب حنبلی بدانند و در عین حال اهل قبله را تکفیر نمایند، از دو حال خارج نیست؛ یا به دروغ خود را حنبلی می­دانند و یا تخلف از پیامبر(ص) برای آنها کاری سهل و ساده است.

    نتیجه ­گیری

    از مجموع مطالبی که مورد بحث و بررسی قرار گرفت، به این نتیجه ما را رهنمون می­سازد که ائمه مذاهب اهل سنت به مسأله تکفیر توجه داشته­اند. آنها هم خود از آن حذر می­نمودند و هم به پیروان خود هشدار می­دادند که مبادا در حلقه تکفیر گرفتار شوند و بدین ترتیب، اقدام به توسعه­ی دایره مسلمانی می­نمودند. همچنین این نکته را بیان می­کردند که نباید اهل قبله را تکفیر نمود، هر چند ممکن است دیدگاه­ها در برخی فروعات دین مختلف باشد، زیرا آنچه که همه را زیر چتر دین مبین اسلام جمع می­کند، گفتن «شهادتین» و اهل قبله بودن است و اگر کسی از این دو شاخصه برخوردار بود، تکفیر او جایز نیست.

    مراجع

    منابع و مأخذ

    ابن ابی یعلی، طبقات الحنابله، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1417ق.

    ابن الملقن، سراج­الدین أبوحفص عمر بن علی، التذکرة فی الفقه الشافعی لابن الملقن، تحقیق محمدحسن إسماعیل، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1427ق.

    ابن الندیم، أبوالفرج محمد بن إسحاق، الفهرست، بیروت: دار المعرفة، 1417ق.

    أبوالمظفر، طاهر بن محمد الأسفرایینی، التبصیر فی الدین وتمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، محقق: کمال یوسف الحوت، لبنان: عالم الکتب، 1403ق.

    ابی حنیفة، النعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه، الفقه الأکبر (مطبوع مع الشرح المیسر على الفقهین الأبسط والأکبر المنسوبین لأبی حنیفة تألیف محمد بن عبد الرحمن الخمیس)، الإمارات العربیة: مکتبة الفرقان، 1419ق.

    الأذرعی الصالحی، صدرالدین محمد بن علاءالدین، شرح العقیدة الطحاویة، تحقیق: شعیب الأرنؤوط و عبدالله بن المحسن الترکی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1417ق.

    الأزدی، أبوبکر محمد بن الحسن، جمهرة اللغة، ج 2، محقق: رمزی منیر بعلبکی، بیروت: دارالعلم للملایین، 1987م.

    البغدادی التمیمی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق و بیان­ الفرقة الناجیة، بیروت: دارالآفاق الجدیدة، 1977م.

    الترکی، عبدالله بن عبدالمحسن، مجمل اعتقاد أئمة السلف، المملکة العربیة السعودیة: وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد، 1417ق.

    جوزی، جمال­الدین أبوالفرج، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج 6، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1412ق.

    الحسینی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 14، محقق: مجموعة من المحققین، دارالهدایة، بی­تا.

    الخطیب البغدادی، أبوبکر أحمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 15، المحقق الدکتور بشار عواد معروف، بیروت: دارالغرب الإسلامی، 1422ق.

    الخمیس، محمد بن عبدالرحمن، أصول­الدین عند الإمام أبی حنیفة، المملکة العربیة السعودیة: دارالصمیعی، بی­تا.

    راغب الأصفهانى، أبوالقاسم الحسین بن محمد، محاضرات الأدباء ومحاورات الشعراء والبلغاء، ج 2، بیروت: شرکة دارالأرقم بن أبی الأرقم، 1420 ق.

    الرضوی، مرتضی، آراء علماء المسلمین فی التقیه و الصحابه و صیانه القران الکریم، بیروت: الارشاد للطباعه و النشر، 1411ق.

    الزحیلی، وهبة بن مصطفى، الفقه الإسلامی وأدلته،، دمشق: دار الفکر، بی­تا.

    زیدان، یوسف، اللاهوت العربی و اصول العنف الدینی، قاهرة: دارالشروق، 2010م.

    سیوطی، جلال­الدین عبدالرحمن بن أبی بکر، الأشباه والنظائر، دارالکتب العلمیة، 1411ق.

    الشعرانى، عبدالوهاب، الیواقیت و الجواهر فى بیان عقائد الأکابر، ج1، بیروت: داراحیاء التراث العربى، 1418 ق‏.

    عبدالوهاب، على جمعه محمد، المدخل إلى دراسة المذاهب الفقهیة، قاهره: دارالسلام، 1422ق.

    العسقلانی، أبو الحسین المَلَطی، التنبیه والرد على أهل الأهواء والبدع، المحقق: محمد زاهد بن الحسن الکوثری، مصر: المکتبة الأزهریة للتراث، بی تا.

    فخرالدین الرازی، أبوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1420ق

    گرجى، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، تهران: سمت، 1421ق.

    مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد: آستان قدس رضوى، 1372ش.

    نعمانى، شبلى، تاریخ علم کلام، ترجمه سید محمدتقى فخر داعى، تهران: اساطیر، 1386ش.

    النووی، أبوزکریا محیی­الدین یحیى بن شرف، روضة­الطالبین و عمدةالمفتین، تحقیق زهیر الشاویش، المکتب الإسلامی، 1412ق.

    آمار
    تعداد مشاهده مقاله: 402
    تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 202
    منبع: http://hablolmatin.dmsonnat.ir/?_action=articleInfo&article=1527


  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: شنبه 96/7/15::: ساعت 10:23 صبح

     

    بدرقه دونالد ترامپ و همسرش از فرودگاه ریاض عربستان
    ترامپ و پادشاه عربستان در مراسم جشن رقص شمشیر
    ترامپ و پادشاه عربستان در مراسم جشن رقص شمشیر
    اعطای مدال افتخار از سوی سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا
    اعطای مدال افتخار از سوی سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا
    دست گذاشتن ترامپ، ملک سلمان و سیسی بر روی یک گوی نورانی به هنگام افتتاح مرکز مبارزه با تروریسم در ریاض


  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: سه شنبه 96/3/16::: ساعت 2:55 عصر

    دونالد ترامپ در چارچوب نخستین سفر خارجی خود به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا، دیروز به ریاض رفت؛ سفر رئیس‌جمهور آمریکا به عربستان سعودی با حواشی  بسیاری همراه بود.
    به گزارش فرادید، «دونالد ترامپ» که به همراه «ملانیا ترامپ» همسر، «ایوانکا ترامپ» دختر و «جرد کوشنر» داماد خود وارد پایتخت عربستان شده بود، مورد استقبال «سلمان بن عبدالعزیز آل سعود» پادشاه عربستان قرار گرفت. نداشتن پوشش اسلامی ملانیا ترامپ، همسر دونالد ترامپ در سفر به ریاض و دست دادن پادشاه عربستان با وی، سوژه رسانه‌های مختلف شد. 
     
    در این دیدار سلمان بن عبدالعزیز آل سعود، پادشاه عربستان گردن آویز ملک عبدالعزیز را که بالاترین نشان این کشور است به رئیس جمهور آمریکا اعطا کرد. از دیگر حواشی این دیدار نیز آنکه ملک سلمان قبل از شروع این دیدار تصمیم گرفت ترامپ و همسرش را به تماشای موزه هنری دعوت کند که در این میان ناگهان چشم ملانیا به تابلویی از محیط کعبه در مکه می افتد، زیبایی این تصویر به حدی ملانیا را تحت تاثیر قرار می دهد.
    همچنین رئیس جمهور آمریکا در اولین روز از سفر سه روزه خود به عربستان سعودی، پس از امضای قرارداد تسلیحاتی 110 میلیارد دلاری با این کشور، به همراه ملک سلمان در مراسم سنتی "رقص شمشیر" سعودی‌ها شرکت کرد. مراسم رقص شمشیر یک مراسم کاملا مردانه است که از سوی سعودی‌ها در آغاز جشن‌های ملی یا مذهبی یا در مراسم ازدواج و یا به منظور گرامیداشت یک واقعه مهم انجام می‌شود.


  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: سه شنبه 96/3/16::: ساعت 2:50 عصر









     
    The Kater Llulla mosque in Prishtina (also known as “Hasan Beg” mosque). Built with funds from Saudi Arabia, the mosque has the reputation of being a hotbed of radical Islam. CreditAndrew Testa for The New York Times

    PEJA, Kosovo — FIRST, a three-part quiz:

    Which Islamic country celebrates as a national hero a 15th-century Christian who battled Muslim invaders?

    Which Islamic country is so pro-American it has a statue of Bill Clinton and a women’s clothing store named “Hillary” on Bill Klinton Boulevard?

    Which Islamic country has had more citizens go abroad to fight for the Islamic State per capita than any other in Europe?

    The answer to each question is Kosovo, in southeastern Europe — and therein lies a cautionary tale. Whenever there is a terrorist attack by Muslim extremists, we look to our enemies like the Islamic State or Al Qaeda. But perhaps we should also look to our “friends,” like Saudi Arabia.

    For decades, Saudi Arabia has recklessly financed and promoted a harsh and intolerant Wahhabi version of Islam around the world in a way that is, quite predictably, producing terrorists. And there’s no better example of this Saudi recklessness than in the Balkans.

    Kosovo and Albania have been models of religious moderation and tolerance, and as the Clinton statue attests, Kosovars revere the United States and Britain for averting a possible genocide by Serbs in 1999 (there are also many Kosovar teenagers named Tony Blair!). Yet Saudi Arabia and other Gulf countries poured money into the new nation over the last 17 years and nurtured religious extremism in a land where originally there was little.

    The upshot is that, according to the Kosovo government, 300 Kosovars have traveled to fight in Syria or Iraq, mostly to join the Islamic State. As my colleague Carlotta Gall noted in a pathbreaking article about radicalization here, Saudi money has transformed a once-tolerant Islamic society into a pipeline for jihadists.

    In a sign of the times, the government last year had to turn off the water supply in the capital temporarily amid fears of an Islamic State-inspired plot to poison the city’s water.

    “Saudi Arabia is destroying Islam,” Zuhdi Hajzeri, an imam at a 430-year-old mosque here in the city of Peja, told me sadly. Hajzeri is a moderate in the traditional, tolerant style of Kosovo — he is the latest in a long line of imams in his family — and said that as a result he had received more death threats from extremists than he can count.

    Hajzeri and other moderates have responded with a website, Foltash.com, that criticizes the harsh Saudi Wahhabi interpretation of Islam. But they say they are outgunned by money pouring in from Saudi Arabia, Kuwait, Qatar, the United Arab Emirates and Bahrain to support harsh variants of Islam through a blizzard of publications, videos and other materials.

    “The Saudis completely changed Islam here with their money,” said Visar Duriqi, a former imam in Kosovo who became a journalist who writes about extremist influences. Duriqi cites himself as an example: He says he was brainwashed and underwent an extremist phase in which he called for imposing Shariah law and excusing violence. Those views now horrify him.

    This is not a Kosovo problem, but a global problem. I first encountered pernicious Saudi influence in Pakistan, where the public school system is a disgrace and Saudis filled the gap by financing hard-line madrasas that lure students with free tuition, free meals and full scholarships for overseas study for the best students.

    Likewise, in traditionally moderate, peaceful countries like Mali, Burkina Faso and Niger in West Africa, I’ve seen these foreign-financed madrasas introduce radical interpretations of Islam. In the Balkans, Bosnia is particularly affected by Gulf support for extremists.

    I don’t want to exaggerate. I saw fewer head scarves on my trip through Macedonia, Kosovo and Albania than I do in New York City, and any jihadist would tear his hair out at seeing women with bare heads and shoulders, not to mention shorts.

    There are still pillars of pro-American feeling and ecumenism (there is great reverence among Albanian Muslims for Mother Teresa, who was Albanian). Moreover, after a series of arrests of radical imams in Kosovo and Albania, the situation may have stabilized, and jihadists no longer seem to be traveling to Syria from here.

    But the world needs to have tough conversations with Saudi Arabia about its role. It’s not that it is intentionally spreading havoc, more that it is behaving recklessly; it has made some painstaking progress in curbing extremist financing, but too slowly.

    It’s particularly dispiriting because much of the extremist funding seems to come from charity: One of the most admirable aspects of Islam is its emphasis on charity, yet in countries like Saudi Arabia this money is directed not to fight malnutrition or child mortality, but to brainwash children and sow conflict in poor and unstable countries.

    I asked Hajzeri, the imam, whether he was worried by foreign threats to Islam, like the Danish cartoonist who mocked the Prophet Muhammad. “Cartoonists can just hurt our feelings,” he snorted. “But damaging the reputation of Islam? That’s not what the cartoonists are doing. That’s what Saudi Arabia is doing.”

    منبع: http://www.nytimes.com/2016/07/03/opinion/sunday/the-terrorists-the-saudis-cultivate-in-peaceful-countries.html?_r=0



  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: دوشنبه 95/4/14::: ساعت 10:38 صبح

    نیویورک تایمز:عربستان پرورش دهنده تروریسم در جهان است

    نیویورک تایمز با اشاره به اینکه شماری از جوانان کوزوویی و دیگر کشورها در اثر پول ها و تعلیمات وهابی دولت سعودی در صفوف گروه تروریستی داعش در سوریه می جنگند، نوشت: وقت آن است که جهان با عربستان که پرورش دهنده تروریسم در کشورهای آرام و صلح طلب جهان است، قاطعانه بنشیند و در مورد این رفتار بیشرمانه آن گفت وگو کند.

    نیویورک تایمز:عربستان پرورش دهنده تروریسم در جهان است

    این روزنامه آمریکایی گزارشی را در این باره به قلم «نیکولاس کریستف» با این پرسش ها آغاز کرد: ""کدام کشور اسلامی است که یک مسیحی مربوط به قرن پانزدهم میلادی را که با مهاجمان مسلمان جنگید، گرامی می دارد و برای آن بزرگداشت برگزار می کند؟ کدام کشور اسلامی است که آنقدر طرفدار آمریکاست که تندیسی از بیل کلینتون را در پایتخت خود نصب کرده است و یک فروشگاه پوشاک به نام هیلاری در بولواری با نام بیل کلینتون دارد؟ کدام کشور اسلامی است که بیشترین شهروندانی را دارد که از کشور خارج شده اند تا به گروه داعش بپیوندند و بیشترین افراد این گروه را در سطح قاره اروپا تشکیل داده اند ؟
    ""پاسخ تمام این سوالها جمهوری کوزوو است، کشوری کوچک در جنوب شرقی اروپا"".
    نیویورک تایمز پس از این مقدمه در ادامه گزارش خود افزود: هرگاه یک حمله تروریستی توسط افراط گرایان مسلمان اتفاق می افتد، ما فورا نگاهمان متوجه دشمنانمان می شود یعنی ""داعش"" و یا ""القاعده""، اما شاید لازم باشد کمی هم نگاهمان متوجه دوستمانمان گردد یعنی به کشوری مانند عربستان سعودی.
    چندین دهه است که عربستان بیشرمانه اشاعه دهنده و مبلغ و تامین کننده مالی یک خوانش خشن و متحجر و متعصب از (به نام) اسلام در سرتاسر جهان است به نام ""وهابیت"". بدیهی است که این نوع (خوانش از) اسلام، پرورش دهنده تروریست است.
    به غیر از عربستان، در هیچ کجای جهان الگوی مشابهی از این نوع اسلام یافت نمی شود، مگر در شبه جزیره ""بالکان"".
    دو کشور کوزوو و ""آلبانی"" تا چند سال پیش مصداق اعتدال و میانه روی دینی و مدارا و آزاد منشی بودند. نصب مجسمه ای از کلینتون در کوزوو شاهد این مدعاست. مردم کوزوو احترام خاصی برای آمریکا و انگلیس قائلند، چون این دو کشور بودند که نسل کشی صربها را در سال 1999 در این جمهوری متوقف کردند. حتی بسیاری از نوجوانان کوزوویی نامشان ""تونی بلر"" است. 
    اما در طول 17 سال گذشته، عربستان و کشورهای حاشیه ""خلیج فارس"" به این کشور نوپا که اصالتا بی پول است، پول روانه کرده اند و افراط گرایی دینی را تغذیه می کنند و پرورش می دهند.
    حاصل کار این شده است که امروز به اعتراف دولت کوزوو، 300 کوزوویی کشور را ترک کرده اند تا در جنگهای سوریه و عراق بجنگند و اغلب هم در صف داعش در آمده اند. پول سعودی امروز به کشوری سرازیر می شود که روزگاری نه چندان دور یک جامعه مسلمان بردبار و آزادمنش بود و امروز به برکت پولهای عربستان به خط لوله صدور جهادی ها بدل شده است .
    پارسال احساس خطر شد که داعش امکان دارد قصد داشته باشد آب آشامیدنی شهر ""پریشتینا"" پایتخت کوزوو را آلوده کند. بنابر این دولت مجبور شد موقتا آب شهر را قطع کند.
    ""زهدی حاج زری"" امام جماعت قدیمیترین مسجد شهر ""پژا"" که 430 سال قدمت دارد، در این مورد با اظهار غم و اندوه گفته است ""عربستان دارد اسلام را نابود می کند"".
    در جامعه سنتی و مداراپیشه کوزوو حاج زری یک میانه روست. تمام خاندان او امام جماعت بوده اند. 
    وی می گوید که به خاطر همین روحیه اعتدال و خویشتندارش، آنقدر از جانب افراط گرایان تهدید تروریستی دریافت کرده است که تعدادش از دستش در رفته است.
    حاج زری و سایر روحانیان میانه روی کوزوو تارنمایی راه اندازی کرده اند با نام "" فولتاش"" (Foltash.com) که در آن بشدت از وهابیت سعودی ها که قرائتی است از اسلام ساخته و پرداخته عربستان انتقاد می کنند. 
    این روحانیان می گویند با پولی که از جانب عربستان، کویت، قطر، امارات و بحرین برای تبلیغ اسلام متحجر می رسد و کولاکی از انتشارات، فیلم های ویدیویی و سایر ابزار و وسائل هم به کمک آن می آید، ما دیگر خلع سلاح شده ایم و کاری از دستمان ساخته نیست.
    ""ویسار دوریغی"" امام جماعت سابق کوزوو که امروز یک روزنامه نگار است و در مورد قدرت نفوذ افراط گرایی در کشور مطلب می نویسد هم در این خصوص می گوید ""سعودی ها با پولشان، کاملا ماهیت اسلام قابل قبول و موجهی را که در اینجا حاکم بود، عوض کرده اند"".
    دوریغی می گوید که خود او هم مدت زمانی تحت تاثیر این القائات شست و شوی مغزی شد.
    وی می گوید که القائات افراط گرایان در قالب ""شریعت اسلام"" به خورد مردم داده می شود، در حالیکه این شریعت اسلام نیست بلکه در واقع بنوعی توجیه خشونت و بیرحمی است.
    اما این فقط مشکل کوزوو نیست، این یک مشکل جهانی است.
    رد پای نفوذ شریرانه و مهلک عربستان پیش از این هم در پاکستان به چشم می خورد، یعنی جایی که نظام مدارس دولتی افتضاح است. خلاء موجود در این مدارس را سعودی ها با تامین مالی مدارس تندروی علوم دینی که از آنها به ""مدرسه"" (مکتب) یاد می شود، پر کرده اند. سعودی ها دانش آموزان این مدارس را با پرداخت شهریه، غذای رایگان و بورس کامل تحصیلی به دانش آموزان نخبه تطمیع می کنند.
    ضمن آن در کشورهایی که بطور سنتی میانه رو و معتدل و صلح طلبند و سر جنگ با کسی ندارند نظیر مالی، بورکینا فاسو و نیجر در غرب آفریقا هم مدارس علوم دینی وجود دارند که تمام مخارج آنها از خارج تامین می شود. این مدارس ترویج دهنده اسلام رادیکال هستند.
    در بالکان، بخصوص جمهوری بوسنی تحت تاثیر حمایت کشورهای حاشیه خلیج فارس از افراط گرایان قرار دارد.
    این مبالغه نیست اما در مقدونیه، کوزوو و آلبانی در مقام مقایسه، شمار زنان روسری به سر بسیار کمتر از نیویورک است. جهادی ها در این جمهوری ها هر زنی را که سر و شانه اش را نپوشانده باشد، گیس هایش را می برند، حال ببینید با زن یا مردی که شلوارک پوشیده باشد چه می کنند.
    در بالکان همچنان مردم گرایش شدیدی به آمریکا و کلیسا دارند و احترام خاصی برای ""مادر ترزا"" که یک آلبانیایی بود، قائل هستند، اما با دستگیری جمعی از ائمه جماعات رادیکال در کوزوو و آلبانی، اوضاع تا حدودی در این دو کشور ثبات پیدا کرد و دیگر به نظر نمی رسد جهادی ها از این دو جمهوری عازم سوریه شوند.
    وقت آن است که جهان بنشیند و با عربستان محکم و قاطع راجع به نقشی که در جهان ایفا می کند، گفت وگو کند. 
    البته عربستان عامدانه انتشاردهنده مرگ و ویرانی به سطح جهان نیست، بلکه نکته اینجاست که دارد بیشرمانه رفتار می کند. دولت عربستان تلاشهایی هم در راه مسدود کردن راه تامین مالی افراط گرایی به انجام رسانده اما این تلاشها بسیار کند و ضعیف بوده و بی ثمر است چون اکثر پول هایی را که از عربستان خرج حمایت مالی از افراط گرایی می شود بنیادهای خیریه تامین می کنند . 
    اسلام بر انجام امور خیر بسیار توصیه می کند و یکی از تحسین برانگیز ترین آموزه های این دین هم همین است. 
    اما این بعضی از کشورها از جمله عربستان هستند که این پول خیریه را به جای آنکه صرف مبارزه با سوء تغذیه و یا مرگ و میر کودکان در جهان کنند، وقف شست و شوی مغزی کودکان و پاشیدن بذر جنگ و درگیری در کشورهای کوچک و بی ثبات می کنند.
    حاج زری در پاسخ به این سوال که آیا او نگران تهدیدهای خارجی به اسلام است یا نه مانند کاریکاتوریست دانمارکی که نقاشی موهن از (حضرت) ""محمد"" پیامبر اسلام کشید، پاسخ داد ""این کاریکاتوریست احساسات ما را جریحه دار کرد، اما آسیبی که به حسن اعتبار اسلام در جهان وارد می شود، چیزی نیست که از کاریکاتوریست ها سر زند. این عملی است که عربستان دارد انجام می دهد"".

    منبع: http://www.afghanews.ir/ShowDetails.aspx?NewsId=149097




  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: دوشنبه 95/4/14::: ساعت 10:26 صبح

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 139
    بازدید دیروز: 48
    کل بازدید :652123
    >> درباره وبلاگ <<
    صلح طلبان افغانستان
    انجمن صلح طلبان افغانستان
    پیش به سوی عدالت، صلح و امنیت در افغانستان

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>دسته بندی یادداشت ها<<
    افغانستان[23] . افغانستان و توسعه[19] . پارلمان[9] . غزنی[8] . طالبان[7] . مناسبت‏ها[6] . یادداشت‏های متفرقه[6] . وهابیت[5] . هزاره[5] . پاکستان[5] . امام علی[5] . جنگ[5] . اسلام[4] . انتخابات[4] . هزاره ها[4] . صلح[4] . قرآن[4] . دین[3] . امنیت[3] . تبعیض قومی[3] . تصاویر[2] . بهسود[2] . بیکاری[2] . خشونت[2] . آمریکا[2] . عربستان[2] . دانلود[2] . علی[2] . عید[2] . کابل[2] . کوچی[2] . کوچی‏ها . مجلس . محقق کابلی . معرفی کتاب . کتاب . کدجاوا . کراچی . کشتار شیعیان . والی . وبلاگ . وحدت . مهاجرین افغان . مهدی . میلاد پیامبر . ناامنی . نرم افزار . نقد کتاب . دانلود = کتاب . دعا . غزنی، تاریخچه . فقر و بیکاری . قالب . قالب رایگان . قالب وبلاگ . عکس . عکس از غزنی . عکس و تصویر . علم . رمضان . سایت . سرعت انترنت . سیاست دوگانه . شمشیر . شهید مزاری . اخلاق . ازبک ها . امریکا . افغانها . امام حسن مجتبی . امام حسین ع . امام رضا ع . امام صادق ع . انیمیشن . بازار غزنی . پشتون . پشتونها . پیام . تاجیک . داتلود . دانش . جنگ داخلی . حقوق بشر در افغانستان . حکمتیار . تظاهرات . تفرقه گرایی . تفرقه و نفاق! . جنایات . جنایات وهابیت . تجاوز . تربیت . ترور . قندهار . قوم گرایی . کوچی .

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    صلح طلبان افغانستان

    >> سایت های افغانستان<<
    قرآن کریم دانلود قرآن
    نوشته های پیشین وبلاگ
    بدنبال آرامش
    مجله مینه - پشتو
    شورای جهانی هزاره
    پایگاه‏های اطلاع رسانی مراجع تقلید
    آیت الله محقق کابلی
    زبان انگلیسی یاد بگیریم
    علیجان زاهدی غزنوی
    کودکان افغان عکس و تصویر
    سلامت روان فرزندان
    نسیم رهایی / ککرک غزنی / محمدی
    آیت الله محقق کابلی
    حزب وحدت
    سایت شهید مزاری
    سایت دانشگاه کاتب هزاره
    سایت آیت الله محسنی
    سایت ریاست جمهوری افغانستان

    تاجیک مدیا
    متن کامل قرآن کریم - دانلود
    موسیقی افغانی برای وبلاگ
    کشتار شیعیان در کراچی یا در هر کجای دیگر تاکی و تا چند!؟
    مجمع علمی فرهنگی نور
    سایت امام هادی- آیت اله محقق غزنوی
    وبلاگ پشتو -جامعه روحانیت پشتون‏های شیعه
    سایت موسوی لاری - دانلوود کتاب
    جمهوری سکوت
    معلم عزیز رویش - مدیر لیسه معرفت غرب کابل
    پیوندهای فرهنگی مذهبی
    شریف حبیبی
    از غزنی / واسع هیله من
    آلبوم عکس و تصویر این وبلاگ
    سایت جنبش ملی افغانستان
    اندیشه مثبت
    افغانستان پس از جنگ
    تاجیک مدیا
    سادات افغانستان
    وبلاگ حقوقی صارم
    لینکستان وبلاگهای افغانستانی
    سایت گشایش
    سایت غرجستان
    سایت طلوع فجر
    آموزش زبان انگلیسی
    هفته نامه نىای غؤنه
    غرجستان
    تاجیک مدیا
    قلم بیقرار
    خبرنامه علودانی
    هزاره پیوند
    خبرهای تازه از علودانی
    وطندار
    کودکان وطن
    خوات معاصر
    خوات آنلاین
    روزنه امید
    برگ سبز - محمد رحمتی
    ناهور - خوات
    رو به فردا
    درد دلهای یک باچه مهاجر
    محمد شفق خواتی
    استاد علیزاده مالستانی
    مدرسه محمدیه غزنی
    مردم مالستان
    وحدت نیوز
    نگاه فردا
    سروش صبا
    هم صنفی
    در رثای بابه مزاری
    مجله اخوت
    هزاره پیوند
    حزب وحدت
    صادقی نیلی
    هیله من غزنوی
    علودانی
    مشفق
    بشیر احمدی
    خوات آنلاین
    قلم بیقرار
    کودکان افغانستان
    جامعه اسلامی علودانی
    محمد صابری شملتو
    جامعه نو شوکت علی محمدی
    جمهوری سکوت
    ابرار
    دورتر از چشم اقیانوس
    شریف سعیدی
    نقش والدین در سلامن روان فرزندان
    وحدت نیوز
    مدرسه علمیه محمدیه
    خوات معاصر
    خوات آنلاین
    حوات زیبا
    خوات دانلود
    رو به فردا

    >>طراح قالب<<
    انجمن صلح طلبان افغانستان - صلح طلبان افغانستان
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

     

    انجمن طالبان صلح و امنیت در افغانستان

    تصویر ثابت

    <bgsound src="http://kabul3.persiangig.com/audio/12%20watan_eshq_tu.mp3" loop="infinite">