خدا لعنت کند طالبان و امریکا را
بیگانگان غیر مجاز، به خصوص افغان هایی که مجوزی برای حضور در ایران ندارند، به اندازه ای در استانهای مرکزی ایران زیاده شده اند که مقامات پلیس می گویند بیشترین تعداد بازداشت متهمان، از جمعیت آنهاست.
رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی استان قم در این رابطه می گود: "بیشترین آمار جرم و جنایت منتشره از قم متعلق به اتباع بیگانه است."
غلام حیدر حیدری نسبت به اعتماد بیش از حد مردم به اتباع بیگانه، هشدار داده و می گوید: "بسیاری از همشهریان محترم قمی از محدودیتها و شرایط ویژه قانونی اتباع بیگانه کم اطلاع و یا بی اطلاع هستند و همین امر زمینه زیاده خواهی اتباع را بیشتر میکند."
این مقام انتظامی تاکید می کند: "در شش ماهه اول سال 90، 9 هزار و 334 نفر از تبعه خارجی به دلایل عدم رعایت مسائل قانونی در قم دستگیر شدهاند."
پلیس می گوید 557 نفر این متهمان به دادسری قضایی معرفی شده اند. به گفته حیدری "به این نتیجه رسیده ایم، بیشترین آمار بیکاری، مشکلات اخلاقی، جرم های اجتماعی، مخاطرات فرهنگی، انواع باندهای فساد و.. ریشه در حضور غیر قانونی این مهمانان ناخوانده دارد و اگر اتباع خارجی غیر مجاز از استان قم خارج شوند درصد بالایی از جرائم در این استان کاهش پیدا خواهد کرد."
استانهای شرقی، جولانگاه مجرمان خارجی غیر مجاز
به جز قم، امنیت برخی از استانهای مرکزی کشور از جمله تهران نیز تحت تاثیر حضور مجرمان بیگانه قرار گرفته است. هفته گذشته، یازده نفر از افغانهای ساکن تهران، با ربودن نوجوان 14 ساله ای که پس از ساعات درس، در کنار خیابان سبزی می فروخت، به او تجاوز کردند. این نوجوان به دلیل شدت آسیب، جان باخت.
در استانهای شرقی کشور نیز مشکلات امنیتی مربوط به اقامت اتباع بیگانه خصوصا افغانها و پاکستانی ها، سالهاست مطرح است. در استان کرمان، همیشه یکی از دغدغه های مسئولان انتظامی و امنیتی، برخورد با مجرمان افغانی است که دیده شده در برخی موارد به عنوان قاتل و آدمربا، امنیت شهروندان را به خطر انداخته اند.
استانداری کرمان اعلام کرده تنها در این استان، 100 هزار افغانی به صورت غیرمجاز زندگی می کنند که به دلیل نداشتن اوراق هویت، در صورت ارتکاب جرم، قابل شناسایی و تعقیب نیستند.
گزارش های فراوانی از آدم ربایی و تجاوز این اشخاص در استان های شرقی کشور منتشر شده است. اتباع بیگانه غیرمجاز، علاوه بر آنکه در جرایمی مانند موادمخدر، قتل و آدمربایی دست دارند، در تکدی گری و زشت کردن چهره شهرها و روستاها نیز فعالند. حضور متعدد اتباع بیگانه غیر مجاز در شهرهای مختلف کشور، باعث از میان رفتن احساس آرامش در شهروندانی شده که خود را اسیر سماجتهای آنان می بینند و چاره ای ندارند به جز اینکه روی خود را به طرف دیگر بگیرند و از کنار ماجرا عبور کنند.
http://oneiran.mihanblog.com/page/1
برتری طلبی قومی انتقاد وطرد شود همچنان این طراح "محیل" و "خالق" افغانستان «انگلیس» ، سیاست دانان و مشرق شناسان متقلب «بریتانیایی » بناء به "مصلحت های راهبردی" خیلی ساده بعد از حذف نام «خراسان» برای هویت بخشی و هویت سازی کاذب برای این معجون نامتجانس «پشتون» با همکاری مورخان پشتونیست، کُو شیدن از راه تاریخسازی برپایه این توهمات، آمار ها و باور ها« افغانستان کشوری است که از دوران باستان همچون واحد سیاسی مستقلی حیات داشته است، عادات و آداب قوم پشتون ، عادات و آداب ملی محسوب می شود، پشتون ها اکثریت می باشند، گُروهی از "صُوبَه دار" ها و تیول دارانی پشتون تبار انگلیس را، چهرهای اسطوری- تاریخی، رهبران سیاسی ، زعیم و نماد ملی شُمُردن...»، پیشینه ای مصنوعی برای واحدی بنام افغانستان طراحی کنند و یا در حقیقت تاریخ مشترک منطقه ی تمدنی را به نام تاریخ قوم پشتون یا تاریخ افغانستان جا بزنند. آنگاه با تاکید و تکرار و تثبیت جبری آن، طی یک دوران طولانی در شکل ها و قواره های مختلف، این آمار ها و توهمات واهی را مبنای تمامی تصمیم گیری ها سیاسی، انکشافی، اقتصادی ، فرهنگی... کشور قرار گ دادند. (حتی امروز ارتش کشور بر این بناء غلط ایجاد شده است)این « دسیسه شرم آور» موجب شد، نوعی خاص از تفکر تعصب آمیز که آن را پشتونیزم می نامند در افغانستان شکل بگیرد که اساس آن نوعی برتری قومی است نسبت به اقوام دیگر در این کشور.
ساختار قدرت درافغانستان از نظر قومی تا سال 1992 که مجاهدین در کابل به قدرت دست یافتند بنای پشتونی یا افغانی داشت. به عبار? دیگر،قدرت همواره در دست یک قوم بود. اینکه چگونه قدرت به آنها رسید، باید دوران و امکانات وقت احمدشاه سدوزایی را مطالعه کرد. ولی دیری نگذشت که این موقعیت ویژه را پشتون ها توانستند به مساعدت و صلاحدید انگلیسها چنان کسب کنند،که قدرت در انحصار آنها بماند.
افغانستان که ترکیب رنگا رنکی از اقوام دارد همواره از این برتری تک سوی رنج برده است و خسارت های بسیاری بر خود هموار ساخته و وقایع خونین این دوران سپری شده،
ما را به خوبی با یک واقعیت خیلی زشت و شرم آور آشنا میکند. ما با تاسف در پرتو تجربه های این سال ها، دریافتیم که چنین برداشت، تفسیر و نگاه به تاریخ، همواره چُماقِ سیاست بازان پشتونیست در "سرکوب" سایر قومیت ها در داخل کشور بوده و نوعی مسخ عقلانیت و باور کاذب وحساس جنون جمعی در حقیقت بودن این افسانه واهی، در داخل قومیت پشتون ایجاد نموده، که آنها بر اساس آن عمل میکنند و خود نمیدانند که این آگاهی "دروغین" وغیر" واقعی" و بر اساس هداف "خاصی" طراحی شده است. پشتونیزم در هر قواره ای ( سلطنت- ناسیوناتیسم قومی- کمونیسم- اسلام ) برای بقای این «توهم» هیچگونه خشونت را فرو نگذا شته و عملکرد متولیان پشتونیست کشور چه در گذشته و حال آکنده از عدم تحمل رقبای فکری و عقیدتی بوده، به نحوی که گروه های فکری غیر همسو و منتقد ، به سهولت نجس و ناپاک معرفی می گردیدن، نامطلاوب و بیگانه خوانده می شدند،رانده می شدند، راهی زندان می شدند و فرمان تکفیرو ارتداد و قتل عام و آتش زدن خانه و زمین و هستی شان صادر می شد. سَوای- این ، چون نیروی مستقل پشتونی نمی تواند در برابر نیروی غیر پشتون با یستد، و بر سراسر کشور غلبه کند و بتواند روند حذف و طرد قومی را به تنهایی به انجام بر ساند، پس دخالت ارتش و نیروی بیگانه از هر لحاظ در نقشه کشیهای همیشگی پشتونیزم لازم و ضروری می نماید.
اینست که، تمامی بازیگران بین المللی ومنطقه ای از قرن 18م از « انگلیس- روسیه» تا به «آمریکا - پاکستان به اضافه تروریزم ». با بکارگیری از این «عجوزه عروس هزار داماد» کارت "پشتونیزم" استفاده چند پهلو برای اهداف سیاسی، اقتصادی و کنترول منطقه، برده اند .
هر گاه ، اسم این دوره ازتاریخ مان را، تاریخِ تقیّه و تحریف ؛ تاریخِ «زبان ازکام در آروردن ها، کله مناره ها»؛ تاریخ«چشم در آوردن ، به توپ بستن، تیل داغ کردن و سیاه چال ها »؛ تاریخ «دروغهای مصلحتآمیز»؛ تاریخِ « ترس و حراس و خُشونت «؛ تاریخِ«وحشت ، بی عدالتی و خاموشی »؛ تاریخ«فـریـاد های بی فریـاد رس»...بگذاریم این سخن بطور حتم یک قضاوت از سر عداوت و یک ارزشگزاری اخلاقی نخواهد بود.
قوم پشتون افغانستان در دوران گذشته توانست با توسل به سلطنت، ناسیونالیسم قومی،کمونیسم بر افغانستان حکومت براند، ولی در عین حال تمامی توان خودرا نیز در این راه تا نهایت به کار انداخت و به مصرف رساند. درس خوانده و تحصیلکرده ی پشتون به نحوی به یکی از این سه جریان تعلق داشته و تعصب قومی خود را در یکی از این سه حرکت به جلوه می گذاشت. اما صدای فروپاشی سلطنت "استبدادی"، شکست عمیق ناسیونالیسم "شُوریدَه" قومی و سر انجام سوسیالیسم "ناشیانه" تحمیلی ، نیروهای خفته ی قومی ، دینی و زبانی را نیز بیدار ساخت و آنهارا به شرکت در نبرد «حق "و" عدالت » بر علیه حکومت "تک تباری" برانگیخت. این « تـَوسـن سـَواران ای پـارسا» بی دریغ طومار افسانه های واهی«اکثریت، سلحشوری، جنگجویی...پشتون ها » را برچیده و ثابت ساختن پشتونیزم بدون حمایت نیروهای بیگانه فاقد تواناییهای لازم برای اداری کشور و حتی فضیلتهای زندگی «عشیره ای» هستند.
***
اما، رهبران پشتون – در کُل– در برزخ سنّت و تجدّد ، اسلام و کمونیزم، مذهب و مدنیّت سرگردان نبوده. مَوضع آنها – واضح و روشن - مَوضع« قومی – قبیلوی» بود، در توسعه نیافتگیِ جامعه رشد می کنند، در بستر بیسوادی های فرهنگی و بی نوائی های سیاسی- اجتماعی مردم و در سایه تفکر خشونت زای قبیلوی و باز تولید آن قوام می یابند و با ترکیبی از شعار و هیجان و عصبیّت و عوام زدگی و عظمت طلبی قومی و حمایت خارجی، بصورت «پیشوای فرا قانون» یا «بابای ملّت» ظاهر می شوند و بربناء چنین محاسبات وسنجش ها عملکرد نظامی ،سیاسی... خود را پی ریزی میکنند. و این«مَوضع» – در واقع- «* چشم اسفندیارِ» رهبران پشتون بشمار می رود ، آنها هر نوع خشونت و راهکاری را برای دفاع از این مَوضع مجاز دانسته، ذهنیت مخالف و منتقد مورد شدیدترین سرکوب قرار میگیرد ( تاریخ اجتماعی و سیاسی افغانستان– عموماً – بازتاب این عصبیّت ها و عصبانیّت هاست ).
از این منظر است که آقای کرزی فکر میکند تنها رئیس دولت یا شخص مقتدر حکومت نیست بلکه کسی است که در برابرش نهاد مستقلی وجود ندارد و بهمین جهت پارلمان، دادگستری و دیگر نهادهای قانونی، بنام «مصلحت ملّی» می توانند تعطیل شوند و پیشبرد هدف های سیاسی کلانی ملی را نه توسط مجلس، احزاب و نهادهای مدنی، بلکه با برگذاری «جرگه» های فرمایشی و تحقیر نمایندگان مجلس، به خواست و ارادهء شخص «خود»، میسّر می داند. چرا که در نظر ایشان ، اراده و خواست ایشان مشروعیت میگیرد از جایگاه «قومی»ایشان و آرمان های قومی ایشان مظهر عدالت در کشور است .
کارنامــهء سیاسی ، منش و بینش آقای کرزی به اُمُور بین المللی و داخلی در کُل ، کارنامــهء توانائی ها، ضعف ها، عَصَبیّت ها و اشتباهات همــهء زمام داران پشتون در تاریخ معاصر میباشد– تازه کرزی در بهترین شرایط ، بهترین امکانات و فهم بیشتر– بازتاب و بالیدهء جامعه ای است که پاشنه «دَر» آن، غیر از تفکر خشن و خشونتزای قبیلوی و بازتولید و تکرار آن به «رُخ» هیچ اندیشه دیگر نمی چرخد.
ولی جالب است بدانیم، بر خلاف وطنداران پشتون بخشی از،غیر پشتون ها – عموماً – آرمان گرا، در پی تأمین مدینه ای فاضله ای فارابی، در برزخ سنّت و تجدّد، اسلام وکمونیزم ، مذهب و مدنیّت سرگردان بود. دغدغه آنها – اساساً- دغدغه «کُلی – بشریت » می باشد و ساختن– اُمت اسلامی- انترناسیونالیزم کارگری «مسئولیت » برای ایشان بشمار می رود. غافل از آنکه، دَ وار- دَوران "ما" دیوار های بلند نظام های ایدئولوژیک را فرو میریزد. دورانیست «عجیب» که نسبیـّت گرائی و چند بْعدی دیدن حوادث تاریخی، بیش از پیش ارزشى عام مى یابند.
این (منورین – روشنفکران ثابت قدم و برگشت ناپذیر) هنوز به مسائل کشور به طور تاریخی یا ریشه ای نگاه نمی کنند، بلکه با اعتقاد به انترناسیونالیسم کمونیستی«شکست خورده» یا پان اسلامیسم، بعنوان مَصالِح عالیهء انسان در «جهان سوسیالیستی» یا «امّتِ اسلامی» فکر می کنند و مسائل و مشکلات کشور را به شکلی در پَرتو این آرمانهای بزرگ قابل حل میدانند. بنابراین مطرکردن مشکلات تاریخی ،سیاسی ، زبانی، فرهنگی، قومی و مذهبی گذشته و حال کشور به منظور یافتن راه حل و جلوگیری از باز تکرار آن و میهن دوستی، هم در سازمان های کمونیستی و هم در دیدگاه های روشنفکران اسلامی، نوعی «شرک» یا مقوله ای بورژوائی به شمار می آید.
این در حالیست که "چشم انداز" تاریخی روشنفکران و مردم عام پشتون راجع به کشور، اساسآ «لُوی افغانستان » احمد خان ابدالی است، همچنانکه نمونهء اعلای حکومت آزاد، عادلانه و دموکراتیک شان، حکومت نادر خان وعبدالرحمن خان در سال های پیش می باشد. مُسلّماً این " چشم انداز" تاریخی بازتابی هستند از علایق، عواطف و آرمان های تردید ناپذیر این جماعت. هیچ کارش هم نمیشه کرد، ما که در گذشته دیدیم با« اُخُوَت اسلامی- برادری مارکسیستی»هم چیزی تغیر نکرد و- صد البته- این نگاه و تفسیر و آرزو زیان های جبران ناپذیری بر جامعه ما وارد ساخته اند که «رژیم شیطانی» طالب، ناکامى ها و اشتباهات خانمانسوز رهبران و روشنفکران پشتون، و شرایط فعلی حاکم بر کشور انتحاری ، فساد اداری، نا امنی...می تواند از نتایج و ثمرات ناگوار آن باشد.
پس اگر«شما غیر پشتون ها» می خواهید که آیندهء دموکراسی ، جامعه ء مدنی و آرزومندی به صلح و آرامش در کشور به گذشتهء پـُراشتباه و بی افتخار رهبران سیاسی پشتونیزم، سازشکاران و معامله گران غیر پشتون نبازد، اگر می خواهید این گذشته پر از خشونت تکرار نشود، پس باید متحد شوید و از آن گذشته خشونت بار، چیزهای باید آموخت. این گذشتهء پـُر اشتباه و بی افتخار باید همهء ما را بیدار و در برخورد با مسائل و مشکلات میهن مان هوشیارتر سازد.
با این امید که از باز تولید و تکرار خشونت، قبیله گرایی، مطلق طلبی، آرمان گرائی غیر واقعی و ایدئولوژی های خرد گریز و تجدد ستیز جلوگیری گردد.
http://www.tajikmedia.com/index.php/1390-01-02-23-12-32/585-2013-04-24-00-09-33
هرباشند? سرزمین ما بی هیچ تردیدی افغانستانی است ولی ملیت هم? آنها افغان= پشتون نیست !
| تنظیم تذکر? الکترونیکی با پیش نویس ملیت افغان برای همه باشندگان کشور، یک عمل فاشیستی وغیر واقعبینانه دررابطه با هویت حقیقی اقوام وملیت های مختلف درین سرزمین است، که هیچ انسان با وجدانی، در تحت هیچ نوع شرایطی نمیتواند با آن موافق باشد، مگراینکه هیچ نوع ارزش واحترامی به هویت ملی ومردمی خود هم قایل نباشد .
فاشیستها بد ترین دشمنان هویت ملی انسانها در روی زمین اند که، همیشه ازملیت وافتخارات ملی خود حرف میزنند ولی در عمل از آن هم صرف بخاطر نیل به اهداف فاشیستی وقدرت طلبانه بهره برداری نموده، وکوچکترین اعتنایی به ارزش های انسانی واعتبارات ملی هیچ قوم وتباری ندارند، حتی قوم وقبیل? که خود بدان تعلق دارند .
اگر ایشان از ارزش هویت ملی بمثاب? یک نماد تکاملی انسان وجوامع انسانی آگاه میبودند وبه آن احترام میگذاشتند، هیچگاهی در راه نفی هویت ملی وانسانی دیگران قدم نمیگذاشتند. ایشان به دارندگان هویت های ملی مختلف یورش میبرند زیراکه هیچ درکی از مفهوم واقعی هویت ملی برای خود وقبیل? خود ندارند .
این سرزمین به نام افغانستان ویا هرنام دیگری که یاد شود، طبیعتاً وطن وزادگاه مشترک تمامی باشندگان آن است، که هر یکی ازساکنین این حدود جغرافیاوی، صرفنظر از تعلق قومی، قبیلوی، نژادی، مذهبی، زبانی، سمتی وغیر? خود، ناگزیراز منسوب بودن باآن، بعنوان وطن وزادگاه خویش بوده وخودرا تبع? این وطن مشترک میدانند. ولی هم? آنهایی را که در آن حیات بسر میبرند، با هیچ منطقی نمیتوان با نام وهویت انحصاری یکی از اقوام وملیت های ساکن درآن منتسب ساخت وافغان نامید. زیرا که کلم? افغان معرف هویت وتعلق اتنیکی بخش معین وشناخته شد? باشندگان افغانستان است که، ازاواسط قرن هژدهم میلادی تا امروز حاکمیت سیاسی کشورمارا در اختیار خود داشته،و پشتون نیز نامیده میشوند .
در رابطه با وجه اشتراک واژه های افغان وپشتون که مطلقاً معادل همدیگر بوده ومعرف گروه معینی از باشندگان نواحی کوه سلیمان ودیگر مناطق اطراف آن، با ویژگی های نژادی، زبانی وفرهنگی مختص بدانها میباشد، هیچ شک وشبه? وجود ندارد. مراجعه به منابع مختلف تاریخی وجغرافیاوی از زمانه های دور تا به امروزحکم به صحت این ادعا وتعلق داشتن این دو نام برای مردم واحد را داشته، وهیچ فردی از پشتون های ساکن دو طرف خط دیورند هم حاضر نیستند که از افتخار تعلق این واژه ها نسبت بخود منصرف گردیده، یکی از این واژه ها را برای تعریف هویت حقیقی خود بر گزیده ودومی را از آن خود بحساب نیاورند .
قیام قبایل غلجایی تحت زعامت میرویس خان هوتکی وساقط سازی دولت شاه حسین صفوی، توسط شاه محمود هوتکی هم، در اکثریت منابع تاریخی گذشته وحال با کلم? افغان تعریف گردیده وندرتاً از کلم? پشتون ذکری به عمل آمده است .
با مراجعه بتاریخ تثبیت میگردد که، لشکر معیتی محمود هوتکی جهت تسخیر ایران، تر کیبی از پشتونها؛ تاجیکها، ازبیکها وهزاره هاوغیره است که این خود نشان دهند? کثیرالقومی بودن وموجودیت هویت های پا برجا ودیرین? اقوام مختلفی درین حدود جغرافیاوی، منجمله شهر قندهار واطراف آن در آن زمانه هاست، که خیلی هاهم طبیعی وپذیرفته شده میباشد. چنانچه شاد روان میر غلام محمد غبار در جلد اول افغانستان در مسیر تاریخ چنین مینگارد که :
« شاه محمود در سال 1721 با 28 هزار عسکر پشتون وازبک وهزاره وتاجیک ویک توپخان? ضعیف زنبورک………از راه کرمان روبه جانب ایران حرکت کرده وبعد اشغال بم وکرمان راه اصفهان را در پیش گرفت.»ج اول صفح? 324
شکل گیری نخستین دولت افاغنه تحت زعامت احمد خان ابدالی، در بخش خراسان امپراطوری نادر شاه افشارهم بیشترینه با کلم? افغان مشخص میشود تا پشتون، تا این که درزمان نواس? احمد شاه ابدالی، شاه شجاع، نام کشور عمداً براساس پلان وپروژه های استعماری انگلیس، مسما به افغانستان گردید. تا جاییکه مدارک تاریخی گواهی میدهند، خود شاه شجاع هم با این نامگزاری مخالف بوده است، ولی در برابراراد? انگلیس ها در نهایت تسلیم میگردد. چنانچه ما این حقیقت را با مطالع? کتاب( واقعات) شاه شجاع که بقلم خودش نگارش یافته بهتر وواضحتر درک کرده میتوانیم .
به همه حال تبدیل نام این سرزمین به نام افغانستان، در اوایل قرن نوزدهم میلادی، نخستین قدم شوم ونا مقدسی بود که، در جهت بهره برداری های نفاق افگنانه ، واستخدام قبایل پشتون برعلیه دیگر باشندگان کشور، توسط انگلیس ها برداشته شد .
ولی تاریخ نشان میدهد که، با وجود اینهمه حوادثی که درین سرزمین اتفاق افتاد، تا آخرین دهه های قرن بیستم میلادی هویت های مستقل اتنیکی هر یکی از اقوام وملیت های ساکن کشور ما، کمتردر معرض دگر گون سازی عمدی وپلان شد? دولت ها قرار داشت .
در آن دوره ها اهداف مدعیان دولت داری در کلیه اشکال آن معطوف به تسخیر قدرت سیاسی وحاکمیت دولتی در کشور بود که، آنهم مطلقاً شکل قبایلی ورقابت های ذات البینی قبایل حکمران سدوزایی، بارکزایی ومحمد زایی را بخود میگرفت، که حتی پشتونها رامنحیث مجموع شامل نمیگردید .
البته تلاشهای زمامداران قبایلی وقبایل وابسته بدانها ، در جهت تسخیرمناطق مختلف کشور، وبدست آوردن مالکیت زمین های حاصل خیزمتعلق به اقوام وملیت های دیگر که ، دراکثر حالات منجر به ایجاد شرایط ناگوار کوچ های اجباری با پاکسازی های قومی وحشتناکی گردیده است ، جانب اقتصادی وسیاسی قضیه میباشد که، هیچگاهی موضوع تبدیل ومسخ هویت دیگر اقوام وملیت ها را بگون? دولتی آن که از زمان شاه امان الله خان به بعد بصورت پلان شد? آن آغاز یافت ،شامل نمیشود .
در زمان شاه امان الله هم ،هرچندی که، افراد وگروه هایی وجود داشته اند که، آرزوهای پشتونیزه کردن کشور را با استفاده از نام افغان در نظر داشته وخواهان عملی ساختن آن با استفاد از فرصت بودند، چنانچه واحد پول کشور را از روپی? کابلی به افغانی ونوشته های روی اسکناس هارا هم که تا آن زمان فقط بزبان پارسی بود به پشتومبدل نمودند، که تنظیم نظامنامه های پشتو وناقلین اولین گامها درین راستا محسوب میگردد، ولی عملاً تا جاییکه دیده میشود، حتی در پول های رایج آن زمان هم موجودیت اقوام وملیت های مختلف با داشتن زبان های مختلف عملاً منعکس گردیده وروی اسکناس ها به زبان های مختلف دری، پشتو، اوزبیکی، اردو، فرانسوی وغیره ارزش هر یکی نگارش یافته است .
چنانچه در یکی از مقالاتی که تحت عنوان( سرنوشت پول کاغذی در افغانستان) از منبع بانک نوشت به نشر رسیده چنین میخوانیم :
(تا سال 1307 خورشیدی که پایان عمر حکومت امانی بود، پنج نوع اسکناس 5 افغانی، سه نوعا اسکناس 10 افغانی و دو نوع اسکناس 50 افغانی دیگر منتشر شد .
نوشته های این پولها که تا پیش از آن فقط به زبان فارسی بود، به سه زبان فارسی، پشتو و فرانسوی افزایش یافت .
همچنین در شماری از اسکناسهای دوره امانی، ارزش هر پول، افزون بر زبانهای فارسی و پشتو، به زبانهای ازبکی و اردو نیز نوشته شده بود .)
در تذکره های نفوس دوره های مختلف تا زمان جمهوری داؤد خان، نیز تا جاییکه دیده میشود، ستونی بنام قوم ویا ملیت وجود دارد که، با وجود سوء استفاده ها از بیسوادی مردم ونوشتن افغان بصورت اتوماتیک وبی پرسان در برابر کلم? قوم وملیت برای اکثریت بیسواد جامعه، از جانب مامورین توزیع تذکره، ما عملاً می بینیم که ، هیچ کسی جرأت ندارد علناً در برابر تعلق قومی وملی هیچ فردی که آگاه بر چگونگی این حقیقت باشد، قرار گرفته وملیت کسی را خلاف خواست او افغان بنویسند. طی همین دوره ها بودند عد? کثیری از مردم آگاه که با تلاش وایستادگی در تذکر? نفوس، هویت خودرا مطابق با واقعییت درج واز کلمات ازبیک، تاجیک، هزاره وغیره استفاده نموده اند .
سیاست پشونیزه کردن کشور در زمان نادرشاه وبعد از آن ، کاملاً به سیاست منظم دولتی مبدل وتا امروزهم تعقیب میشود، وکلم? افغان با تکیه بر نام کشور یگانه متکای آن بحساب میرود .
شنیدن اسم افغان، بصورت طبیعی پشتون هارا با تمامی مشخصات زبانی، فرهنگی ونژادی آنها معرفی میدارد، که این تعریف به هیچ عنوانی در برگیرند? سایرباشندگان کشورما شده نمیتواند. ولی حاکمیت های قبایلی قرن بیستم درافغانستان، بااستفاد? سوءازنام فعلی کشور(افغانستان)، سیاست پشتونیزه سازی سرتاسرکشوررا هدف قرار داده، وهمواره تلاش نموده اندکه، نیرنگ (هر کسی که درافغانستان زندگی میکند افغان است) را بکار بسته، وهویت حقیقی افراد وابسته به اقوام وملیت های مختلف کشورراکه، در طول تاریخ در کنار هم زیسته ودارای هویت های پابرجا وتعریف شد? تاریخی واجتماعی خودمیباشند،عملاً مخدوش، واز آن به نفع اکثریت سازی افغانها = پشتونها، واضمحلال وجود حقیقی دیگراقوام وملیت ها استفاده نمایند.
طوریکه فوقاً اشاره نمودیم هدف قبیله سالاران حاکم درافغانستان از رجوع به سیاست فاشیستی پشتونیزه سازی سرتاسر کشوربا استفاده از کلم? افغان، اولاً تدارک یک اکثریت مورد نیازبرای پشتون ها، درجهت مشروعییت بخشیدن به حاکمیت انحصاری وتک ملیتی مصیبت بارایشان درین سرزمین است، وثانیاً هم فراهم سازی زمینه های اضمحلال ونابود سازی تدریجی سایر اقوام وملیت های ساکن این حدود جغرافیاوی که، هر یکی از آنها دارای تاریخ، فرهنگ، زبان ودیگر ارزش های افتخارآفرین انسانی در گذشته وامروز زندگی خودبوده، وطی هزاران سال درین سرزمین زیسته، وآنرا مهد پیدایش، رشد وامرارحیات خود و آباء واجداد خویش بحساب میآورند.
در رابطه با موضوع اکثریت واقلیت اقوام وملیت های موجود درافغانستان هم، آنچه که واضح وغیر قابل انکار است، همانا فقدان اکثریت مطلق هیچ یکی از آنها در شرایط فعلی میباشدکه، واقعییت اقلیت بودن عملی وعینی تمامی اقوام وملیت هارا، با حضور چهار اقلیت بزرگ پشتون، تاجیک، هزاره وازبیک به نمایش میگذارد. بهترین دلیل اثبات این مسأله هم، همین نتایج حاصله از آخرین انتخابات پارلمانی کشور، وترکیب فعلی پارلمان باحضورنمایندگان منتخب هریکی از اقوام وملیت های موجود درین سرزمین است که، برای اولین بار، آنهم بصورت نسبی نمایندگان هرملیت با انتخاب افراد وابسته بدان ملیت چانس انتخاب خودرا بحیث نمایند? پارلمان کشورحاصل، در نتیجه کاخ اکثریت سنتی واستبدادی پشتون سالاران را درین مرجع قانون گزاری ویران گردید، وپارلمان کشوربرای اولین بارازانحصاراکثریت های تحمیلی وتقلبی قبیله سالاران نجات یافت.
هر چندی که قبول این واقعییت برای عظمت طلبان وقبیله پرستان سخت عذاب دهنده وغیر قابل قبول است، ولی حقیقت همین است که ما همین اکنون در برابر آن قرار داریم! وتلاش های مذبوحان? قبیله سالاران هم از گذشته های دورتا به امروز، درجهت تحقق بخشیدن به آرمان های شوم عظمت طلبانه وانحصار گران? ایشان، با همه رنگها ونیرنگ هاییکه ریختند، هیچگاهی موفق به تغیر هویت حقیقی هیچ ازبیک، هزاره ویا تاجیک نشده ، باوجود درج افغان بودن جبری در تذکر? تابعیت ایشان، آنان همچنان هویت تاریخی و طبیعی خود را در نهاد وطبیعت خود محفوظ ومتعلق به ملیت خود باقی مانده اند.
ولی اصل مسأل? حقوق انسان ها منجمله حقوق ملی وقومی آنها که شامل داشتن حق وحراست هویت، فرهنگ، زبان، مذهب، رفاه وعدالت اجتماعی، حقوق وآزادی های مدنی، امکانات رشد اقتصادی، مشارکت درحیات سیاسی جامعه وغیره میباشد، درنظام های دموکراتیک ومبتنی بر عدالت اجتماعی، هیچگاهی بااصل های عددی وکمی اقلیت واکثریت بودن نه، بلکه بااستناد به حقوق معیاری انسان، ومستحق بودن هر فرد انسان از آن حقوق اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی مورد محاسبه وارزیابی قرارگرفته، کم ویا زیاد بودن گویندگان یک زبان، دارندگان یک نژاد ومعتقدین کدام مذهب در رابطه با بر خورداری ایشان از حقوق انسانی ایشان کدام تأثیری را دارا نمیباشد.
ملیت معرف هویت انسانی وحق طبیعی هر انسان در کر? زمین است که، با هیچ بهانه وعنوانی نمیتوان آنرا از فرد یا گرهی سلب نمود، وافغان قلمداد کردن اجباری مجموع مردم افغانستان هم واضحاً یک اقدام جنایتبار فاشیستی از جانب دولت مردان قبایلی امروز در کشور است که حاصل آنهم جز تفرقه وسوء اعتماد دربین مردم چیز دیگری را نمیتواند ببار بیاورد.
اکثریت واقلیت دموکراتیکی که در نظامهای مردمسالاروانتخاباتی جهان جاری است ، عبارت است از اکثریت واقلیت های اقناعی وآگاهان? انسانها دررابطه با مسایل روزمره ومهم زندگی اجتماعی وسیاسی ایشان، بدور از محاسبات قومی، قبیلوی، زبانی، سمتی، مذهبی، نژادی، جنسیتی، صنفی وغیره که ، هیچگونه وجه مشترکی با این این طرز دید های عقبگرایانه وقرون اوسطایی از اکثریت واقلیت در کشور ما ندارد.
البته طرد مفکور? اقلیت واکثریت در دین مبین اسلام هم یک ونیم هزار سال پیشتر ازامروز با نزول سور? متبرک? (التکاثر) درقرآن کریم صراحت بیچون چرای خودرا حاصل نموده است که خاموشی تیکه داران بزرگ دین همچون آقایان سیاف، حکمتیار، ربانی، مجددی، محسنی ودیگران درین رابطه سخت مای? تعجب من است که، چه چیزی ایشان را بی تفاوت دربرابر این شربزرگ در جامع? ما ساخته وهیچگاهی حکم قرآن را دررابطه با بدعت اکثریت طلبی قبیله پرستان به اطلاع مسلمین نمیرسانند، مگر اینکه خود آن عالی جنابان معتقد حقانیت این بدعت بزرگ در جامع? ما باشند ودوام آنرا بسود موجودیت خود بحساب گیرند!!!!!.
به همه حال!
بکارگیری این سیاست اغواگران? فاشیستی در جهت اضمحلال هویت حقیقی اقوام وملیت های مختلفی چون هزاره، تاجیکها، ازبیک ها، تورکمن ها، پشه ای ها، بلوچ ها، نورستانیها، ایماقها، قرقیز ها، قزاقها، قزلباشها، اویغورها، عربها، هندوها، سیکهه ها، تاتار ها، مغول ها، پامیری ها وغیره با استفاده از نام کشور که، دقیقاً ازهفتم ماه می در سال 1839 میلادی براساس خواست واراد? استعماریون انگلیس وتوافق سران قبایل پشتون، خصوصاً شهزاده های مزدور وبی کفایت سدوزایی، بارکزایی ومحمد زایی، به افغانستان مسما گردیده، طی چند ده? اخیر، عواقب شومی را حوال? زندگی روز مر? مردم این کشور، درکلیه عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی وفرهنگی آن نموده است که مهمترین آن، همانا اخلال تثبیت کمیت نفوس هر واحد قومی وملیتی کشورنظر به شعاع وجودی آنها، باشکل دهی یک اکثریت مصنوعی برای پشتونها درادار? احصائیه وثبت احوال نفوس مملکت با استفاده از نام افغان، ومحروم سازی افراد وابسته به سایر اقوام وملیت ها، ازکلیه حقوق سیاسی، اقتصادی، زبانی، فرهنگی ایشان میباشد.
درحالیکه این اقدام افغان سازی مجعول وغیر عقلانی قبیله سالاران ، بجز ازایجاد یک اکثریت دروغین وجعلی نا پایداربرای پشتونها، در جهت دست یابی قبیله سالاران به اهداف قدرت طلبان? مقطعی ایشان، هیچ حاصل دیگری را باخود نداشته وندارد، بد ترین عوامل سرطانی نفاق وبی اعتمادی را در بین باشندگان این سرزمین ایجاد، وجامعه را عملاً بدو قطب متضاد ودایما درستیز، پاسداران هویتهای پابرجای قومی وملیتی، ودشمنان هژمونیست وانحصار طلب ایشان منقسم نموده ومینماید که، تداوم آن مسلماً جامع? بحران زده وشدیداً آسیب پذیر افغانستان را، به آتشفشانی ازبدترین کشمکش های ذات البینی هویت طلبی وهویت ستیزی درمقلابله باهم مبدل، و در لهیب آتش آن آخرین نشانه های امید بخش اتحاد وهمبستگی مردم ما، درجهت سیر بسوی تشکیل ملت ودولت واحد در یک جامع? دموکراتیک به خاکستر مبدل خواهدشد.
چنانچه واقعییت این مسأله را در تجزی? سودان ما همین چندی پیش شاهد بودیم که زاد? موجودیت وتداوم علاج ناپذیرچنین برخورد های غیر انسانی وغیر عقلانی عظمت طلبانه وتبعیض آلود در جامع? سودان بود.
در جامع? امروزی افغانستان هم دیگر دوران حاصل دهی چنین درخت های بد حاصل وشوم سپری گردیده ومیو? نحس گیاه هرز? عظمت طلبی ونژاد پرستی، با هر حیله ونیرنگی هم که ماست مالی شود، بجزاز بحران اعتماد وترویج بیشتراز پیش نفاق، هیچ عاید دیگری را نصیب هیچ یکی از اقوام وملیت های موجود در افغانستان نمیسازد. مگر اینکه تجرب? سودان را در افغانستان تکرار وزنجیر اسارت ملی را در افغانستان متلاشی وملیت های دربند را از قید اسارت فاشیسم وقبیله سالاری بدینوسیله نجات بخشد.
درینجاست که مردم افغانستان باید است، از آقای کرزی وتیم افغان ملتی او بپرسند که، چاپ و تنظیم این تذکره های نفوس الکترونیکی راکه، به زبان غلط وغیر گرامری پشتو وپیش نویس جبری ملیت افغان برای همه، با مصرف ملیونها دالر، تهیه وآماد? توزیع نموده اند، چه منظوری بجز از تحقق همان آرزوهای نا تمام پشتونسالاران کهنی همچون نادرشاه وبرادران فاشیست او، سردار محمد داؤود، محمد گل مهمند، حفیظ الله امین، سلیمان لایق، ملا محمد عمر وصد های دیگر دارند؟؟؟ که باری ایشان نیز با استفاده از نام افغان خواسته بودند که هویت های جداگان? قومی وملیتی مردم این کشوررا نابود، وجام? پشتونیزم را در لفاف? افغان وافغانیت تن پوش این خلق های بلا کشیده سازند که هر گز هم موفق نگردیدند.
آقایان کرزی، امیرزی ، فاروق وردگ، زاخیل وال ودیگر اعضای دولت قبیلوی بی خاصیتی که بجزاز فاشیسم ونژاد پرستی ومزدور منشی، هیچ بر نام? دیگری در دستور کار خود ندارید، واقف باشید که این کشور ویران برای علاج زخم های دیرینه وناسور شد? خود، به داروهای دیگری غیر از این زهر کشند? تبعیض وتفرقه اهدا شده از جانب شما بنام( دافغانستان اسلامی جمهوریت تذکری تابعیت) نیازدارد، تا هزاران بدبختی بجا مانده از زمانه های دور تاامروزرامدوا نموده وکشوررا از چنگ هیولای جهل،فقر ونفاق برای همیش نجات بخشد.
ولیکن رجوع فوق فاشیستی شما به تنظیم این سند نفرین وافتراق، آنهم درین شرایط حساس، وآشوب زد? کشور ما که همه روزه صد ها تن از هموطنان ما، به اشکال مختلفی جان های شیرین خودرابه اثر بمب وراکت های اهدا شده از جانب نیروها حافظ صلح یا آیساف وجنایات تروریستی نیرو های طالب والقاعده از دست داده ومتباقی کسانی هم که زنده اند هر لحظ? از زندگی خودرا در انتظار مرگ های نا بهنگام واسارت در پنجه های هیولای فقر وگرسنگی به سر برده وهیچ امیدی به فردا ندارند، فقط گویای اوج ستمبارگی وعوام فریبی در منش وکردار شماست که، در نبود هیچ بر نام? سالم دولتداری خواهان فریب دادن جامعه، حتی خلق پشتون بجای نان، مسکن، تحصیل، دوا ودرمانگاه وغیره نیازهای زندگی، با این وسایل کثیف واغوا کننده بوده وهیچ مسئولیتی رادربرابر تاریخ امروز وفردای کشور احساس نمی نمایید.
شما میخواهید که از آب خون آلود دریای زندگی امروزی مردم ما ماهی های طلایی رویا های فاشیستی خودرا شکار نموده وخودرا به قهرمانان افسانوی خلق پشتون مبدل سازید. ولی آگاه باشید که خلق نجیب پشتون هم همانند دیگر خلق های کشور هیچ نیازی به این بازی های بی شرمانه ونفاق افگنان? شما ها ندارند وخود بودن بی غل وغش حق دایمی وهمیشگی آنهاست که، نباید این آرزوی شگوفایی طبیعی انسانی را در کنار دیگر باشندگان کشور، با تزریق زهر برتری جویی وعظمت طلبی درذهن ایشان، برای همیشه به بیراهه کشید.
کارت الکترونیکی تابعییت با ملیت افغان بزرگترین دشمن وحدت ویک پارچگی مردم افغانستان است، پس بیایید همه باهم ازهر طریقی که ممکن باشد بر علیه آن مبارزه نموده ومانع توزیع آن از جانب دولت مزدور وریا کار کرزی وتیم افغان ملتی او شویم.
با آرزوی نابودی شئونیسم ونژادپرستی افغان ملتی ها وشرکای آنها در افغانستان
منبع: http://www.junbesh.net/?p=1807
پیام ستر جنرال عبد الرشید دوستم رهبر ،
بنیانگذار حزب جنبش ملی اسلامی و عضو رهبری جبهه ملی افغانستان
به مناسبت هجدهمین سالروز شهادت استاد عبد ا لعلی مزاری
بسم الله الرّحمن الرّحیم ///
آن روزگاری را که همه باهم و با آرزوهای بزرگ رهایی از بی عدالتیها ،در جهت رسیدن بیک زندگی عادلانه و دور از توهینها و تحقیرهای جاری در زندگی مردم خود بنامهای اوزبیک ،هزاره ،ترکمن و غیره ،با هدف رسیدن به یک زندگی باهمی و دور از برتری طلبیها ، با دیگر هممیهنان خود آغاز به مبارزه نمودیم هر گز فراموشم نمی شود
بازیهای ناهنجار و دور از تصوری به پیش آمد ، و ما همه متحمّل صدماتی گردیدیم که ،برای مان غیر قابل پیش بینی ولی از جانبی هم کاملا طبعی بود .
زیرا هنوز جنبش عدالت خواهی مردم ما به مرحله? بلوغ خود نرسیده بود ، و ما داشتیم از مشکلترین امتحان زمان ،که همانا تعیین اهداف مبارزاتی بصورت دقیق و علمی و فراهم سازی زمینههای عینی و ذهنی مبارزه بخاطر رسیدن به آن هدفهای مقدس بود به سختی عبور میکردیم !
مردم تازه از بند رفته ما در آن مرحله? غرق در احساسات پاک و بی آلایش خود بودند ،و تصور مینمودند که دیگر دوران همه بدبختیهای ایشان تمام شده و دیگر هیچ کسی ایشان را بخاطر قوم ،مذهب ،نژاد و غیره آنها توهین و تحقیر نخواهد کرد
اما واقعیت چیز دیگری بود مردم پاک اندیش ما از نیرنگهای که دشمنان داخلی و خارجی آزادی و عدالت در حال طرح و عملی نمودند آنها قرار داشتند ،بیخبر بودند .
مداخلات کشورهای همسایه ،تلاشهای همه جانبه و انحصار گران از هر طرف ، کم تجربه گی و محافظه کاریهای عده از سیاست مداران دوران مقاومت ،منجر به شکل گیری جنگهای ناخواسته ، و در نهایت ظهور طالبان با تهاجمات ویرانگر ایشان در سرتاسر کشور شد .و تلاشهای ما در جهت خنثی سازی آن بنابر عوامل زیاد داخلی و خارجی بی نتیجه ماند .
استاد بزرگوار ما جناب عبد ا لعلی مزاری با نامردی تمام از جانب آن غداران جانی تاریخ یعنی طالبان مظلومانه به شهادت رسید و جویهای خون جاری شد و هزاران انسان بیگنأه اعم از مرد و زن ،خورد و بزرگ ،پیر وجوان صرفا به جرم اوزبیک بودن ،هزاره بودن و ترکمن بودن به شهادت رسیدند .تاکستانهای منطقه پروان و کاپیسا یکجا با مردم آن به آتش کشیده شد ،و مجسمههای باستانی بامیان به توپ بسته گردید .
انسان سرزمین ما یکجا با کوه ،دشت و درههای آن در معرض انتقام بی امان دشمنان حق? و عدالت قرار گرفت
اینها همه آن درسهای تکاندهنده تاریخ بودند که به مردم ما داده شد و ایشان اکنون این درسها را نیک آموخته اند و باید است بدانند که امروز و فردا چه باید کرد
ایجاد و شکلگیری جبهه ملی افغانستان با پیشاهنگی جناب حاجی محمد محقق ،احمد ضیا مسعود و شخص خودم ،که با برنامه غیر متمرکز سازی نظام سیاسی کشور و انتخابی نمودن ارگانهای محلی قدرت دولتی عملی گردید ،الهامی از آرمان بزرگ شهید مزاری و شهدای گلگون کفن حزب وحدت اسلامی افغانستان و حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان در راه ایجاد یک نظام عادلانه سیاسی و غیر متمرکز در مطابقت با نیازهای واقعی مردم افغانستان ، و برون رفت از زندان نابرابریهای قومی درین کشور
ما امیدوار آنیم که این حرکت بزرگ و تکاملی تاریخ یعنی ایجاد جبهه ملی افغانستان ،از جانب تمامی حلقات اشتراک کننده و برپا دارنده آن با صداقت و قاطعیت ،در همبستگی کامل و خدشه ناپذیر دنبال گردیده، و منتج به نتایج رهایی بخش تمام مردم کشوراز قید نابرابریها و بی عدالتیها گردد .
با استفاده ازین فرصت یکبار دیگر به همه مردم افغانستان و خلق شهید پرور هزاره روز شهادت استاد عبدا لعلی مزاری را تسلیت گفته از بارگأه ایزد یکتا اتحاد و همبستگی آگاهانه تمام مردم کشور را در جهت خاتمه دهی به بی عدالتیها استدعا
مینمایم .باز هم به شما دوستدارن و پیروان شهید مزاری میگویم که خون شهید مزاری چراغ راه مبارزاتی تمامی خلقهای محکوم و انسانهای مظلوم سرزمین ما در امروز و فردا است و شهادتش هرگز به معنی عدم حضور واقعی او در جمع ما نیست.او و دیگر شهدا در هر لحظهای با ما اند به شرط آنکه ما انسانهای در قید حیات اندیشه و باور آن بخون خفتگان را پاسداری نماییم و رهنمود مبارزاتی خویش قرار بدهیم .
امیدوارم که گردانندگان جبهه ملی افغانستان در همبستگی با مردم مظلوم و ستمدیده سرتاسر کشور از آرمانهای عدالت خواهانه شهید مزاری بر بنیاد یک دولت غیر متمرکز و فراگیر پاسداری نموده و تا فیروزی نهایی و سرنگونی تمامیت طلبان و انحصار گران با هم متّحد و یکپارچه باقی بماند .
ادامه نابرابریهاتعصبات ،مظالم به نفع هیچ فردی از هیچ گرو ه و قومی در افغانستان نیست ،پس بیاید همه باهم برای تامین عدالت و برابری سرتاسری در افغانستان مبارزه نماییم .
روح شهید مزاری و تمامی شهدای راه حق? و عدالت شاد و قرین سعادت الهی با د
ستر جنرال عبد الرشید دوستم بنیان گذار و رهبر حزب جنبش ملی اسلامی
و عضو موسس رهبری جبهه ملی افغانستان
منبع: http://www.junbesh.net/?p=1672
طالبان اینگونه دست و پا قطع می کنند +عکس
اعضای طالبان دست راست و پای چپ دو نگهبان را که در استان هرات مسئولیت امنیت نیروهای بین المللی را به عهده داشتند، قطع کرده اند.
اعتدال: اعضای طالبان در جنایتی تازه دست راست و پای چپ دو نگهبان را که در استان هرات مسئولیت امنیت نیروهای بین المللی را به عهده داشتند، قطع کرده اند.
به گزارش ابنا ـ منابع پلیس افغانستان روز شنبه اعلام کردند،یکی از قربانیان اعلام کرد ما به عنوان نگهبان کار می کردیم. چند روز پیش طالبان ما را ربودند و از ما خواستند شرکتی را که در آنجا کار می کنیم، منفجر کنیم و برای این کار به ما پول خواهند داد اما ما خواسته آنها را رد کردیم.
این قربانی افزود: آنها ما را به دادگاه خود بردند و دادگاه طالبان نیز دستور داد دست و پای ما بریده شود.
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ هویتگرایی (قسمت اول)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ انتخاب (قسمت دوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ عملیات انتحاری (قسمت سوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ افغانستان تغییر (قسمت چهارم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ سه راه حل (قسمت پنجم)
صلحطلبی، هدف غاییِ سیاست
طالبانِ قدرت، نشسته بر پوستین استبداد دینی
#نسل کشی هزاره ها - شیعیان در افغانستان!
داعش را امریکا ایجاد کرد
پیامد صلج امریکا و طالبان در قطر
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 48
کل بازدید :652022
پیش به سوی عدالت، صلح و امنیت در افغانستان
غزنی؛ ولایت والی ساز - تجربه تلخ [65]
جایگاه علی علیه السلام درهستی [17]
چه کسی به طالبان پول میدهد؟ [43]
دانلوود نرم افزار اسلامی [19]
چرا همدستی طالبان در روز قدس [20]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [4]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [3]
رد مطالب شبکه تقرثه انگیز اهلبیت توسط آیت الله محقق کابلی [21]
نقش علم و دانش در پیشرفت انسان [7]
آمریکا و سیاست دوگانه در افغانستان [6]
عید سعید غدیر بر مسلمین مبارکباد [5]
مسلمانان قربانی فتوای ملا و مفتی! [23]
60% مبتلا به مشکلات روانی و روحی! [5]
دشمنان صلح و امنیت در افغانستان [13]
[آرشیو(28)]
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385
بهار 1385
پاییز 1388
بهار 1388
زمستان 1388
بهار 1389
تابستان 1389
تابستان 1388
تابستان 89
زمستان 88
بهار 89
پاییز 89
زمستان 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
زمستان 93
پاییز 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
بهار 96
پاییز 96
زمستان 96
نوشته های پیشین وبلاگ
بدنبال آرامش
مجله مینه - پشتو
شورای جهانی هزاره
پایگاههای اطلاع رسانی مراجع تقلید
آیت الله محقق کابلی
زبان انگلیسی یاد بگیریم
علیجان زاهدی غزنوی
کودکان افغان عکس و تصویر
سلامت روان فرزندان
نسیم رهایی / ککرک غزنی / محمدی
آیت الله محقق کابلی
حزب وحدت
سایت شهید مزاری
سایت دانشگاه کاتب هزاره
سایت آیت الله محسنی
سایت ریاست جمهوری افغانستان
تاجیک مدیا
متن کامل قرآن کریم - دانلود
موسیقی افغانی برای وبلاگ
کشتار شیعیان در کراچی یا در هر کجای دیگر تاکی و تا چند!؟
مجمع علمی فرهنگی نور
سایت امام هادی- آیت اله محقق غزنوی
وبلاگ پشتو -جامعه روحانیت پشتونهای شیعه
سایت موسوی لاری - دانلوود کتاب
جمهوری سکوت
معلم عزیز رویش - مدیر لیسه معرفت غرب کابل
پیوندهای فرهنگی مذهبی
شریف حبیبی
از غزنی / واسع هیله من
آلبوم عکس و تصویر این وبلاگ
سایت جنبش ملی افغانستان
اندیشه مثبت
افغانستان پس از جنگ
تاجیک مدیا
سادات افغانستان
وبلاگ حقوقی صارم
لینکستان وبلاگهای افغانستانی
سایت گشایش
سایت غرجستان
سایت طلوع فجر
آموزش زبان انگلیسی
هفته نامه نىای غؤنه
غرجستان
تاجیک مدیا
قلم بیقرار
خبرنامه علودانی
هزاره پیوند
خبرهای تازه از علودانی
وطندار
کودکان وطن
خوات معاصر
خوات آنلاین
روزنه امید
برگ سبز - محمد رحمتی
ناهور - خوات
رو به فردا
درد دلهای یک باچه مهاجر
محمد شفق خواتی
استاد علیزاده مالستانی
مدرسه محمدیه غزنی
مردم مالستان
وحدت نیوز
نگاه فردا
سروش صبا
هم صنفی
در رثای بابه مزاری
مجله اخوت
هزاره پیوند
حزب وحدت
صادقی نیلی
هیله من غزنوی
علودانی
مشفق
بشیر احمدی
خوات آنلاین
قلم بیقرار
کودکان افغانستان
جامعه اسلامی علودانی
محمد صابری شملتو
جامعه نو شوکت علی محمدی
جمهوری سکوت
ابرار
دورتر از چشم اقیانوس
شریف سعیدی
نقش والدین در سلامن روان فرزندان
وحدت نیوز
مدرسه علمیه محمدیه
خوات معاصر
خوات آنلاین
حوات زیبا
خوات دانلود
رو به فردا