الف: اشکال اعتقادی
اگر کافر به مطلق هر نامسلمان، اطلاق شود نتیجه آن خواهد شد که در روز قیامت بخش عظیمی از انسانهای که تعداد آنها از میلیاردها هم تجاوز خواهد کرد به جهنم خواهند رفت، چون خداوند وعده داده است که جایگاه کفار در جهنم خواهد بود، در حالی که ما خدای متعال را نه تنها به صفت عادل بلکه به صفت رحمان و رحیم و ارحمالراحمین میشناسیم و در قرآن کریم نیز سراسر از رحمانیت و لطف و کرم او سخن گفته از جمله در سوره زمر آیه 53 چنین میفرماید:
« قُل یا عِبادِی َالَّذِینَ اَسرَفُوا عَلی اَنفُسِهِم لاتَقنَطُوا مِن رَحمَة اللهِ»
بگو! ای بندگان من (بندگان خدا) که بر جان خویش اسراف و ستم کردهاید، از رحمت خداوند ناامید مشوید.
«فَقُل سَلامٌ عَلَیکُم کَتَبَ رَبَّکُم عَلی نَفسِهِ اَلّرحمَةِ» (سوره انعام، آیه54) بگو! سلام بر شما باد (بدانید) که پروردگار شما افاضه فیض و رحمت بربندگان را برخویش واجب قرارداده است.
«رَبَّنَا وَسِعَت کُلَّ شَیئٍ رَحمَةً وَ عِلمًا» (سوره غافر، آیه7) رحمت و دانش پروردگار ما برهمه چیز وسعت و احاطه دارد.
«وَ رَحمَتِی وَسَعِت کُلَّ شَیئٍ» رحمت ما (پروردگار) بر هر چیزی وسعت دارد.
و اصلا یکی از علل خلقت انسانها آن است که خداوند نعمتهای خویش را در دنیا و آخرت به او بچشاند. به قول مولانا جلالالدین بلخی:
خلق کردم نی که تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
خداوند متعال نعوذبا الله سادیست و عقدهای نیست که از سوختن و شکنجه شدن بندگانش در جهنم لذت ببرد. اگر انسانهای گنهکار و ستمگر در جهنم میسوزند به دلیل عمل کرد خود آنهاست که با اعمال شان جهنم را برای خود ساختهاند و عذاب و شکنجه آنها دقیقا متناسب با گناهی است که مرتکب شدهاند و نه بیشتر از آن.
«مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها وَ مَن جاءَ بِالسِئَّةِ فَلا یُجزی اِلّا مِثلَها وَ هُم لایُظلَمُونَ»، (انعام160)
ترجمه: هر که عمل نیکی انجام دهد(حداقل)ده برابر آن به او صواب داده خواهد شد و اما اگر کسی عمل زشتی را مرتکب شود فقط به اندازه همان عمل جزا داده میشود و هرگز آنها مورد ستم قرارداده نخواهند شد.
«سارِعُوا اِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبّکُم وَ جَنَّةٍ عَرضُهَا السَّمواتُ وَ الاَرضُ اُعِدًّت لِلمُتَقِینً (آل عمران133)
ترجمه: بشتابید به سوی مغفرت و رحمت پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن با آسمانها و زمین برابری میکند و برای پرهیزکاران آماده گردیده است.
واژه متقین در آیه فوق چون به طور مطلق آمده پس مطلق متقین بالفعل و متقین بالقوة را شامل میگردد.
و بهشت در قرآن به صورت مفرد و جمع آمده و از آن دانسته میشود که خداوند چندین بهشت برای بندگانش ترتیب داده است. اما جهنم همیشه به صورت مفرد آمده و در یک مورد میفرماید: «لها سبعةابواب»،(حجر44)
جهنم فقط دارای هفت دروازه است و از وسعت آن هیچ ذکر نگردیده است، ممکن است در روز قیامت گروهایی بسیار کمتر از آنچه که ما در ذهن خود تصور میکنیم، وارد آن شوند.
ولی از نگاه تربیتی و برحذر داشتن انسانها از انجام کارهای خلاف، بهتر است نوعیت جزاها و عقوبتها به صورت ابهام آمیز و ترسناک باقی بماند.
اما بهشتی که فقط یک طبقه آن با وسعت آسمانها و زمین برابری میکند باید برای میلیاردها و میلیاردها انسان ساخته شده باشد. یقینا خدای حکیم جایگاه چنین وسیعی را برای تعدادی محدود و اندکی که رهاکردن آنها مانند رهاکردن یک دانه خشخاش در بیابان وسیع باشد، نخواهد بود؛ به قول خیام: «فردا بهشت را بینی چون کف دست.»
ب: چگونه ممکن است انسان بیگناه جزا داده شود؟
همه میدانیم و باور داریم که دادگاه روز قیامت عادلانهترین دادگاه خواهد بود و خداوند متعال در آیه 88 از سوره شعراء در وصف آن میفرماید: «یَومَ لایَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلّا مَن اَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلٍیم» روز قیامت روزی است که مال و فرزندان هیچ نفعی نمیدهند مگر این که انسان، قلب سالم و پاک از گناه در پیشگاه خدا آورد.
«فَالیَومَ لا تُظلَمُ نَفسٌ شَیئاً وَ لاتُجزَونَ اِلّا ما کُنتُم تَعمَلُونَ» ((سوره یس، آیه54 )
پس امروز به هیچ کسی جزا داده نه خواهد شد مگر به حسب آن چه که در دنیا انجام داده اید.
«اِنَّ اللهَ لا یَظلِمُ مِثقالَ زَرَّةٍ وَ اِن تَکُ حَسَنَةً یُضاعَفها وَ ئِوتِ مِن لَدُنهُ اَجراً عَظِمُاً»، (نسا40)
ترجمه: همانا که خداوند (روز قیامت) به اندازه سنگینی یک ذرّه (به کسی) ستم نخواهد کرد، اما اگر حسنهای آورد چند برابر پاداشت نیک از جانب حق به او بخشیده خواهد شد، پاداشی که عظیم و بزرگ خواهد بود.
وقتی به عادلانهترین بودن آن روز اذعان داریم طبعا هیچ عاقلی نمیتواند بپذیرد که در آن روز خداوند مهربان، تریلیونها انسان را تنها به این جهت وارد جهنم کند که در دنیا از گرویدن به اسلام غفلت کرده و از دینی غیر از دین اسلام پیروی کردهاند.
ج: تبدیل متهم به مدعی
دانستیم که از دید قرآن کافر به کسی گفته میشود که تعمدا در برابر حق ایستادگی کرده و به کتمان آن بپردازد.
پس نتیجه این میشود که میلیاردها انسانی که حقیقت اسلام به آنها تعریف و تشریح نشده باشد، مجرم محسوب نخواهند شد. در قوانین اساسی و نیز در بسیاری از قوانین مدنی کشورهای جهان از جمله در قانون اساسی افغانستان آمده: «برائت ذمّه حالت اصلی انسانها است و تاکسی مرتکب خلافی نشده باشد مجرم شناخته نمیشود» وقتی در قوانین ما انسانها تا عمل خلافی از کسی صادر نشده باشد، مجرم شناخته نمیشود، دادگاه الهی که به مراتب دقیقتر و عادلانهتر است و همه چیز بادقت کامل برایش آشکار هست یقینا انسانهایی راکه به کتمان حقیقت دست نیازیده باشد، محرم نخواهد شناخت و اطلاق لقب کافر را بالای آنها ظالمانه تلقی خواهد کرد.
و حتی نامسلمانانی که بدون اتمام حجت بر آنها، به ناحق کافر خوانده شده اند؛ روز قیامت میتواند به مدعی تبدیل شده و از مردمی که آنها را به این لقب نفرت انگیز یاد کرده، شکایت نمایند.
د: مهر بطلان به کرامت بشری
تردیدی نیست که از دید یک مسلمان، هر انسان دارای کرامت بشری است از هر رنگ و نژادی که باشد. در آیه 70 از سوره اسراء میفرماید: «وَ لَقَد کَرَّمنَا بَنَیِ آدَمَ وَ حَمَلنا هُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ وَ رَزَقنا هُم مِن اَلطِیِّباتِ وَ فَضَّلنا هُم عَلی کَثِیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضِیلاً»
ترجمه: و به تحقیق که ما بنیآدم را کرامت بخشیدیم و او را در خشکی و دریا سیر داده و از غذایهای پاکیزه به آنها ارزانی داشتیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم، برتری دادن آشکار.
و همچنین خدای متعال او را مسجود فرشتگان آسمان قرار داده، به لقب خلیفه الهی مفتخرش ساخت. و زمینی با این وسعت و عظمت را با تمام نعمتهای آن در اختیارش قرارداد.
و از نعمتهای بزرگی؛ چون: تعقل، تفکر، نطق و بیان بهرهمندش ساخته آگاهی از نیک و بد عالم را به او آموخت و برای هدایتش پیغمبران جلیل القدری را مبعوث به رسالت کرد.
جهانی به این بزرگی و پهناوری را آفرید و میلیاردها میلیارد کهکشانهای حیرتانگیز و بهتآور را با نظام دقیق و شگفت آور به حرکت در آورد و در خلقت هیچ یک از این موجودات غول پیکر و یا موجودات بسیار ریز و ظریف که همه پر از شگفتیها میباشد، به خود آفرین نگفت؛ اما وقتی انسان را آفرید، فرمود: «فَتَبارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقِینَ»
پس آیا هیچ عاقلی میتواند بپذیرد که خدای حکیم چنین موجود باکرامتی را به خاطر آن که از پیروی از یک دین مورد نظر او غفلت ورزیده اند را در روز قیامت، سرازیر جهنم کرده؛ رسوای خاص و عام سازد؟
و بر آن همه عطایای خویش که به این موجود بخشیده، مهر بطلان بزند؟حاشا و کلا.
بلکه برعکس خواهد شد. یعنی عدهای محدودی که شمار آنها ممکن است بسیار کمتر از حد انتظار باشد گنهکار شناخته شده، وارد جهنم خواهند شد، آن هم به دلیل ارتکاب اعمال ظالمانه و مجرمانهای که خود مرتکب آن گردیدهاند و الا خداوند هرگز عذاب و شکنجه را به کسی روا نخواهد داشت.
چنان که در آیه 101 سوره هود؛ میفرماید: «وَ ماظَلمنا هُم وَلکِن ظَلَمُوا اَنفُسَهُم».
کافر در قیامت به گناهکار بودن خود معترف خواهد شد.
با توجه به آن بخش از آیات قرآن کریم که نحوه محاسبه و بازرسی اعمال انسانها را در قیامت بیان میکند، چنین دانسته میشود که خداوند متعال عمل کرد دنیایی انسانها را چه زشت و چه زیبابا تمام جزئیات به طور زنده مانند نوار فیلم از پیش چشم خود هر شخص میگذراند و با دیدن آنها اعمالی که خود انسان فراموش کرده باشد، به یاد خواهد آورد.
در دادگاههای دنیایی، مکنونات قلبی و اسرار درونی انسانها تا خود اظهار نکنند، قابل نشاندادن نمیباشد اما در قیامت همه رازهای پنهانی، رنج و الم روحی، شادیها، لذتها، رضایتها، باورمندیها و ناباوریها و … انسانها برای خودشان نشان داده خواهد شد و هر انسان مجرم با مشاهدة اعمال دنیائی خویش، متقاعد خواهد شد که جای انکاری برای او باقی نمانده است.
کافرانی که تعمدا در برابر حقائق قرآنی به مخالفت پرداخته اند، نیز به کافربودن خویش اعتراف خواهند کرد چنانچه در سوره انعام، آیه 131، اعتراف آنان را چنین انعکاس داده است: «قالُوا شَهِدنا عَلی اَنفُسنا وَ غَرًّتهُم اُلحَیاتُ اُلدُّنیا وَ شَهِدُوا عَلی اَنفُسِهِم اِنَّهُم کانُوا کافِرِینَ»
در روز قیامت ندا میرسد که آیا پیامبرانی از جنس خودتان از جانب خداوند برای شما نیامدند که آیات و احکام الهی را به شما تبلیغ کنند؟ و شما را از لقاءپروردگارتان در روز قیامت بترسانند؟
گویند: اعتراف میکنیم بر علیه خویشتن که آنها آمدند و ابلاغ رسالت کردند اما زندگی دنیایی فریبمان داد و گواهی دهند بر خویشتن که تعمدا راه کفر را انتخاب کردهاند.
از این آیه نیز دانسته میشود که کفار قلباً به حقانیت قرآن و پیام الهی باورمند شده اما زندگی غرورآمیز دنیایی، تعصبات کور، خودخواهی، خودپسندی و… آنها را به وادی انکار و تکذیب کشانده است.
اگر برای کسی حقانیت قرآن و اسلام به ثبوت نرسیده باشد، هر گز به کافر بودن خود در قیامت اعتراف نخواهد کرد چون اقرار قیامت بر اساس تهدید و شکنجه نیست تا شخص مجبور به آن شود.
رفع اتهام تناقض گوئی از کلامالله مجید
اگر واژه کفر را به هر نامسلمان اطلاق کنیم نتیجه آن خواهد شد که نعوذ بالله قرآن تناقض گوئی کرده است چنانچه بعضی از معاندین چنین اتهامی را وارد کردهاند. و ما هم در فهم درست پارهای از آیات جداً دچار مشکل خواهیم شد؛ که ذیلا به چند نمونه آن اشاره میشود.
1?نمونه اول، کافران ایمان نمیآورند؛ «اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَم تُنذِر هُم لا یُومِنُونَ(بقره6)
ترجمه: محققا آنانی که کافر شدهاند، برای شان یکسان است که بیمشان بدهی یا ندهی، ایمان نخواهند آورد.
در تفسیر این آیه چند سؤال اعتراضی مطرح است:
اول:
این که میگوید کافران، یعنی نامسلمانان ایمان نمیآورند، هم با واقعیتهای تاریخی در تعارض است و هم با برخی دیگر از آیات، مگر میلیونها عرب بتپرست و مسیحیان یمن و غیره در زمان خود پیغمبر، ایمان نیاوردند؟
مگر میلیونها انسان دیگر که همه پیروان ادیان ماقبل اسلام بودند در ایران، شامات، شمال آفریقا و… در زمان خلفای راشدین داخل اسلام نشدند؟
پس چه طور میشود این واقعیتهای تاریخی را نادیده گرفت؟
بر خلاف آیة فوق، خداوند در سوره نصر خبر داده که فوج فوج از قبایل قریش و به تبعیت آنها سایر عربهای مشرک بعد از فتح مکه، اسلام اختیار کردند؛ در صورت اطلاق کفر بر مطلق هر نامسلمان چه طور میتوانیم بین این دو آیه که در ظاهر متضاد مینمایند، جمع کنیم؟ پس واقعیت آن است که کفر از نظر قرآن فقط به منکران عنادی اطلاق میشود نه به هر نامسلمان.
نکته قابل دقت آنکه خداوند در سوره نصر از عربهای مشرک و بتپرست بعنوان «ناس» (مردمان)، تعبیر کرده، نه کافران و این خود تاییدی است بر اینکه اطلاق کفر بر غیرمنکران عنادی، اطلاق نادرست خواهد بود.
اعتراض دوم این که: اگر کافران یعنی مطلق نامسلمانان، ایمان نمیآورند، پس فلسفه بعثت رسول و انزال شریعت، کار عبثی خواهد بود.
اعتراض سوم این که: مگر در اول سوره بقره، خداوند از قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت که میتواند متقین بالفعل و بالقوة را به راه راست یعنی دین اسلام هدایت کند، خبر نداده است؟
چطور در پنج آیه بعد، منکر هدایت کافران شده؟ آیا خداوند متعال نعوذ بالله دچار تناقضگوئی شده؟ حاشا و کلا! واقعیت این است که این ایراد و اعتراضها، زمانی حل خواهد شد که واژه کفر را منحصرا به همان منکر عنادی تفسیر کنیم.
خوب به خاطر دارم که در ایام تحصیل در حوزة علمیة قم و نجف، من هم تحت تاثیر همان تفکر عمومی بودم و مطالعات تفاسیر مشهور و معروف آن وقت از آیه فوق و آیات مشابه آن، هرگز نمیتوانست روح کنجکاو مرا قانع سازد. وقتی دغدغة فکری خویش را نزد مفسران عالیقدر آن روز مطرح میکردم، آنها سخنانی قناعت بخشی برای من نداشتند تا بالآخره به این نتیجه رسیدم که کلید فهم قرآن در خود قرآن نهفته است و باید قرآن را با خود قرآن تفسیر کرد. آنگاه فکر و ذهن خویش را از روایات و نقل قولهای گوناگون، تخلیه کرده، تنها به مطالعه خود قرآن بدون در نظر داشت اقوال دیگران، پرداختم.
از آن پس بود که بسیاری از مطالب حل نا شده برایم حل گردید و خدا را سپاس گزارم که در اثبات نظریة مورد بحث، اگر هیچ دلیل دیگری هم نداشتم، تنها تفسیر آیه فوق برای درستی نظر یادشده، کفایت میکند؛ در حالی که در قرآن مجید آیات دیگری نیز وجود دارد که نظریة ما را تایید میکند.
2?نمونه دوم، در سوره ممتحنه، ازدواج با زن کافره را، به صراحت منع کرده، میفرماید: «ولاتمسکوا بعصم الکوافر».
ترجمه: و در تحت ازدواج نگه ندارید زنان کافره را.
اما در آیه پنجم سوره مائده با صراحت مردان مسلمان را اجازه داده و فرموده است که میتوانند با زنان پاک دامن و عفیفه اهل کتاب ازدواج کنند.
و نتیجهای که از این دو نوع فرمان به دست میآید، این است که مطلق اهل کتاب کافر محسوب نمیشود، اگر کافر محسوب شوند بین این دو حکم تناقض به وجود میآید.
خداوند جلت عظمته هرگز دو حکم متضاد و متناقض صادر نخواهد کرد.
بعضی از مفسرین برای رهایی از مخمصة تناقض موضع نسخ احکام قرانی را توسط خود قران مطرح کرده؛ گویند: آیه دهم سوره ممتحنه توسط آیه پنجم سوره مائده نسخ گردیده است.
ولی چنین جوابی هرگز برای اهل تحقیق و قران شناسان نمیتواند قانعکننده باشد، زیرا هیچ حکمی از احکام قران توسط خود قران نسخ نگردیده و روایاتی که در این مورد در کتب حدیثی به مشاهده میرسد، تمام ساخته و پرداخته دشمنان اسلام میباشد.
و اما در آیة نسخ میفرماید: «مَا نَنُسَخ مِن آیَةٍ اَوَ نُنِسها نَأتِ بَخِیرٍ مِنهااَو مِثلِها)بقره106)
ترجمه: ما هیچ آیه و حکمی را نسخ نمیکنیم و یا فراموش شده نمیگیریم مگر این که حکمی بهتر از آن و یا مثل آن میآوریم.
در آیه فوق به هیچ وجه سخن از نسخ احکام قران توسط خود قران، به میان نیامده، بلکه مراد از آن نسخ احکام شریعت تورات توسط قران کریم است. این آیه در حقیقت جوابی است برای یهودیانی که میگفتند: اگر خدای محمد همان خدایی است که تورات را برای حضرت موسی نازل کرده، پس چرا احکام آن باهم تفاوت دارد؛ مثلا خوردن گوشت شتر و چربییی حیوانات در شریعت تورات حرام است و حال آنکه در شریعت اسلام حلال شده و در مورد حلیت و حرمت چربی سخن صریحی در قرآن نیامده و گویا خدای محمد بیان حکم آن را فراموش کرده است.
آیه فوق به آنان پاسخ داده میفرماید: اگر خوردن گوشت شتر در اسلام حلال شمرده شده برای آن است که خداوند حکیم شریعت سختگیرانه تورات را نسخ کرده و حکم بهتری نازل کرده تا جهانیان در مشقت و سختی گرفتار نشوند و اگر در مورد حکم چربی سکوت اختیار کرده، بدان معنا است که انجام و یا عدم انجام هر حکم مسکوت مانده در اختیار خود مکلف است. و در هر کجا که نفییی نباشد مسلمانان در انجام آن به علم و دانش و تجربه خود رجوع خواهند کرد و نهایتا بر میزان آزادیشان افزوده خواهد شد.
اگر گوشت شتر و خوردن چربی برای بنی اسرائیل حرام بود؛ شاید بدان جهت بوده که آنان در خوردن گوشت و چربی افراط میکردند. همین موضوع سبب شده بود که عدهای کثیری از آنان به فشار خون بالا دچار گردیده، از طریق سکتههای مغزی و قلبی جان خود رااز دست میدادند. در شریعت تورات آن را تحریم کرده بود تا از مرگ و میر آنان حتی المقدور کاسته شود.
اما اسلام که دین جهانی است، منافع کل بشریت در نظر گرفته، لذا خوردن گوشت شتر را مباح اعلان کرد است. و در حقیقت خداوند نخواسته مردم جهان را از چنین ماده غذایی که میتواند بخشی ازمشکلات اقتصادی بشریت را تأمین کند، محروم سازد.
در تمام مواردی که میان احکام تورات و قرآن تفاوتی موجود باشد، احکام قرانی سهلتر بوده، خیر و سعادت تمام بشریت را در نظر گرفته است.
و اما اینکه رسول گرامی اسلام پس از ورود به «یثرب» که بعد به نام مدینةالنبی شهرت یافت، تا مدتی به سوی بیتالمقدس نماز میخواند و بعد دستور آمد که به سوی مکه معظمه نماز بخواند، در این مورد نیز هیج نسخی صورت نگرفته، زیرا در هیچ کجای قران آیهای را پیدا نمیتوانیم که دستور نماز خواندن به سوی بیتالمقدس را صادر کرده باشد، اگر رسول خدا برای مدتی به سوی بیتالمقدس نماز خوانده، این عمل به اجتهاد خود آن حضرت بوده است. چنانچه در پارهای از موارد دیگر نیز آن حضرت قبل از نزول حکم به اجتهاد خویش عمل کرده است و چنین عملکردی هم طبیعی است و هم عقلانی. چنانچه امروزه نیز وقتی رژیمی سرنگون گردد رژیم تازه تا زمانی که قانون اساسی و قانون مدنی جدیدی تدوین نکرده باشد، به همان قوانین گذشته عمل میکند، رسول خدا نیز تا نزول حکم جدید گاهی به اجتهاد خویش و یا گاهی به احکام تورات عمل کرده است. اما بعد از نزول آیه مورد بحث و آیات 67 و 68 سوره مائده که درآنها تمام شریعت ادیان پیشین را منسوخه اعلام کرده، دیگر هرگز به اساس احکام تورات و دیگر کتب آسمانی ماقبل اسلام حکمی صادر نکرده است.
در پارهای از روایات تاریخی آمده است که رسول خدا قبل نزول حکم زانی و زانیه که در اسلام حد آن به صد ضربه شلاق تعیین گردیده است، یک مرتبه حکم سنگسار را به اجرا در آورده است. اگر واقعا این روایت درست باشد، یقینا قبل از نزول آیه دوم از سوره مبارکه نور بوده است.
چون در اسلام قرانی حکم سنگسار بیان نگردیده و اسلام واقعی چنین حکم خشنی ندارد. بزرگترین دلیل ما بر عدم وجوب سنگسار در اسلام این است که عمل سنگسار قابل تقسیم نمیباشد در حالی که در آیه 25 سوره مائده میفرماید: اگر کنیزی مرتکب زنا شد، نصفی از حد زنان زانیه را بر او جاری کنید. یعنی فقط پنجاه شلاق بزنید.
حضرت فقیه عالیقدر مرحوم آیت العظمی سید ابوالقاسم خویی در کتاب وزین تفسیر «البیان» بحث مشروحی در بارة عدم نسخ احکام قرانی ایراد فرموده و تمام مواردی را که جمعی از مفسرین شیعه و سنی از احکام منسوخه به شمار آوردهاند، جناب ایشان با دلائل محکم و متین به اثبات میرساند که هیج کدام از آن موارد نسخ نشده است. و ایشان فقط یک مورد را تصدیق میکند که مورد نسخ قرار گرفته؛ و آن حکم صدقهای است که هرکس با رسول خدا نجوا کند، باید صدقه بپردازد و ایشان میفرماید هیچ یک از اصحاب به جز حضرت علی به این آیه عمل نکرده است.
اینجانب نویسنده این سطور به این عقیده است که اگر مرحوم آیة الله خویی که رحمت خدا بر او باد این یک مورد را تصدیق کرده، شاید برای آن بوده که جناب ایشان متوجه نبوده که مراد از نسخ احکام در آیه 106 سوره بقره، نه احکام قران بلکه نسخ احکام تورات است، اگر حضرت ایشان متوجه چنین نکتهای میبود، حکم صدقهدادن قبل از نجوی را که در آیه 12 سوره مجادله آمده از احکام منسوخه به حساب نمیآورد.
ایشان برای اینکه موضوعی برای آیه نسخ در قرآن پیدا کند مجبور شده همین یک مورد را از احکام منسوخه به حساب آورد، در حالی که حکم صدقه دادن قبل از نجوا با رسول خدا یک امر استحبابی است. و هیچ نسخی در آن صورت نگرفته است، اگر صورت میگرفت باید میان ناسخ و منسوخ یک فاصله زمانی اتفاق بیفتد در حالیکه چنین فاصلهای اتفاق نیفتاده است. و باز تاکید میکنم هیچ حکمی از احکام قران کریم نسخ نگردیده است و من در این مورد نوشته مشروحی دارم که اگر زندگی بود، در آینده منتشر خواهم کرد انشاء الله.
ادامه دارد…..
طرحی پایدار برای صلح جهانی: کفر چیست و کافر از نظر قرآن به چه کسی گفته میشود؟ (قسمت دوم)
طرحی پایدار برای صلح جهانی: کفر چیست و کافر از نظر قرآن به چه کسی گفته میشود؟ (قسمت اول)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ هویتگرایی (قسمت اول)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ انتخاب (قسمت دوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ عملیات انتحاری (قسمت سوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ افغانستان تغییر (قسمت چهارم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ سه راه حل (قسمت پنجم)
صلحطلبی، هدف غاییِ سیاست
طالبانِ قدرت، نشسته بر پوستین استبداد دینی
#نسل کشی هزاره ها - شیعیان در افغانستان!
داعش را امریکا ایجاد کرد
پیامد صلج امریکا و طالبان در قطر
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 213
کل بازدید :639344
پیش به سوی عدالت، صلح و امنیت در افغانستان
غزنی؛ ولایت والی ساز - تجربه تلخ [65]
جایگاه علی علیه السلام درهستی [17]
چه کسی به طالبان پول میدهد؟ [43]
دانلوود نرم افزار اسلامی [19]
چرا همدستی طالبان در روز قدس [20]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [4]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [3]
رد مطالب شبکه تقرثه انگیز اهلبیت توسط آیت الله محقق کابلی [21]
نقش علم و دانش در پیشرفت انسان [7]
آمریکا و سیاست دوگانه در افغانستان [6]
عید سعید غدیر بر مسلمین مبارکباد [5]
مسلمانان قربانی فتوای ملا و مفتی! [23]
60% مبتلا به مشکلات روانی و روحی! [5]
دشمنان صلح و امنیت در افغانستان [13]
[آرشیو(28)]
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385
بهار 1385
پاییز 1388
بهار 1388
زمستان 1388
بهار 1389
تابستان 1389
تابستان 1388
تابستان 89
زمستان 88
بهار 89
پاییز 89
زمستان 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
زمستان 93
پاییز 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
بهار 96
پاییز 96
زمستان 96
نوشته های پیشین وبلاگ
بدنبال آرامش
مجله مینه - پشتو
شورای جهانی هزاره
پایگاههای اطلاع رسانی مراجع تقلید
آیت الله محقق کابلی
زبان انگلیسی یاد بگیریم
علیجان زاهدی غزنوی
کودکان افغان عکس و تصویر
سلامت روان فرزندان
نسیم رهایی / ککرک غزنی / محمدی
آیت الله محقق کابلی
حزب وحدت
سایت شهید مزاری
سایت دانشگاه کاتب هزاره
سایت آیت الله محسنی
سایت ریاست جمهوری افغانستان
تاجیک مدیا
متن کامل قرآن کریم - دانلود
موسیقی افغانی برای وبلاگ
کشتار شیعیان در کراچی یا در هر کجای دیگر تاکی و تا چند!؟
مجمع علمی فرهنگی نور
سایت امام هادی- آیت اله محقق غزنوی
وبلاگ پشتو -جامعه روحانیت پشتونهای شیعه
سایت موسوی لاری - دانلوود کتاب
جمهوری سکوت
معلم عزیز رویش - مدیر لیسه معرفت غرب کابل
پیوندهای فرهنگی مذهبی
شریف حبیبی
از غزنی / واسع هیله من
آلبوم عکس و تصویر این وبلاگ
سایت جنبش ملی افغانستان
اندیشه مثبت
افغانستان پس از جنگ
تاجیک مدیا
سادات افغانستان
وبلاگ حقوقی صارم
لینکستان وبلاگهای افغانستانی
سایت گشایش
سایت غرجستان
سایت طلوع فجر
آموزش زبان انگلیسی
هفته نامه نىای غؤنه
غرجستان
تاجیک مدیا
قلم بیقرار
خبرنامه علودانی
هزاره پیوند
خبرهای تازه از علودانی
وطندار
کودکان وطن
خوات معاصر
خوات آنلاین
روزنه امید
برگ سبز - محمد رحمتی
ناهور - خوات
رو به فردا
درد دلهای یک باچه مهاجر
محمد شفق خواتی
استاد علیزاده مالستانی
مدرسه محمدیه غزنی
مردم مالستان
وحدت نیوز
نگاه فردا
سروش صبا
هم صنفی
در رثای بابه مزاری
مجله اخوت
هزاره پیوند
حزب وحدت
صادقی نیلی
هیله من غزنوی
علودانی
مشفق
بشیر احمدی
خوات آنلاین
قلم بیقرار
کودکان افغانستان
جامعه اسلامی علودانی
محمد صابری شملتو
جامعه نو شوکت علی محمدی
جمهوری سکوت
ابرار
دورتر از چشم اقیانوس
شریف سعیدی
نقش والدین در سلامن روان فرزندان
وحدت نیوز
مدرسه علمیه محمدیه
خوات معاصر
خوات آنلاین
حوات زیبا
خوات دانلود
رو به فردا