وخت : در ولایت غزنی هیچ نهاد مسوول نیست تا برای جوانان مصروفیت ایجاد کند و در فکر اینده انها شود.
این مطلب را محمدصدیق مرد40 ساله باشنده قریه بهلول شهر غزنی به آژانس خبری وخت گفته افزود : (( پنج فرزند دارم واز نگاه اقتصادی در وضعیت خوبی نیستم که برای فرزند هایم مصروفیت مناسب فراهم کنیم .))
نامبرده شکایت نموده میگوید که در اثر این مشکلات دو فرزندش در نشست و برخاست با اشخاص بیکار و معتاد به هیروهین رو آورده ، فرزند دیگرش از چهارسال بدینسو به اتهام اینکه درقاچاق مواد مخدر واطفال ربایی دست دارد در زندان بسر میبرد.
ادامه مطلب
شهرغزنی بمسافت(70)هفتاد میل جانب جنوب کابل واقع و موافق کتاب جام جم شهر مشهور افغانستان است و وقتی پایتخت شهنشاهی قوی غنی بوده و از کثرت اعدادعلما و فضلا که در این سرزمین مدفون شده اند مدینه ثانی میگفتند مطابق مندرجه کتاب حیات افغانی شهرغزنی بمسافت(70)هفتاد میل جانب جنوب کابل واقع و موافق کتاب جام جم شهر مشهور افغانستان است و وقتی پایتخت شهنشاهی قوی غنی بوده و از کثرت اعدادعلما و فضلا که در این سرزمین مدفون شده اند مدینه ثانی میگفتند .
مساحت این شهر (32797)کیلو مترمربع و ارتفا آن از سطح بحر(2220)متر و میباشد که در عرض شمالی (33)درجه و(37)دقیقه و در طول(68)درجه
و(48)دقیقه واقع است .
نامهای قدیمی این شهر باستانی به روایت از بطلیموس(گزنگ)است که معنی خزانه وگنج را می دهد .بعضی میگویند که در نواحی آب استاده مقرغزنی(بین کابلستان و زابلستان )یک نوع گیاه مخصوص میرویده که آنراگز مینامیدند و در وقت رستم و اسفندیار به گزنین مشهور شد که بعدها به غزنین تغیر یافت.
باستان شناس بنام (وایدیم ماسون )رشته تاریخی این ولایت را (10000)دههزار سال نگاشته است وبه گفته(گننگم) از مستحکم ترین بلاد شرقی و خیلی مصون ونام آن را (گازاکه)گرفته است که در زبان فارسی قدیم به معنی خزانه میباشد که اینوس(300)میلادی و نانوس(500)میلادی این سرزمین را غیر قابل تسخیر خوانده است وابو عبدالله یاقوت حموی غزنی را غزنین آورده،(هوان تسنگ) زایر چینای جغرافیه نویس عهد عتیق در نتیجه باز دیدش غزنی را بنام (تسوTisso) (کوkou) (تهtha) یاد کرده و ساحه آن را (7000)لی میداند که هر لی نیم کیلومتر است از نظر زایر غزنی قبل از اسلام مدت (7)قرن یعنی از دوم الی هشتم میلادی آباد و مرکز اداری بوده که هوشوکای یکی از پادشاهان کوشانی پایه گذاری کرده و در وقت هارون الرشید که از جمله خلفای عباسی بود بوسیله هارون الرشیدو فضل بن یحی و ابراهیم نابود گردید مورخین عرب این منطقه را(ختزه )نامیده اند که مسلما همین غزنه کنونی است.قدیم ترین نام غزنه اویستا بنام (کخره) سزدهمین
منطقه خوب است که علاقه ککرک غزنی تا حال این نام را نگاه داشته است (پروفیسور امیل بنونست)زبن شناس فرانسوی در این راستاعقیده دارد که شاید کلمه غزنه همان گانزاک باشد اما در تحقیقات اخیر روشن شده که در پارچه های سغدی گزنک یافته شده است که معنی خزانه را میدهد مورخین عرب گاهی آنرا (غزنه ،غزنی،غزنین)نوشته که در حقیقت ریشه اصلی آن کلمه گنجک یا غنزک می توان بود طور که گفته میشود تاریخ غزنی به (10000)ده هزار سال میرسد شاید نام های مختلف را سپری کرده باشد مولف تاریخ سیستان گفته است که غزنی را ملک الدنیا یعقوب بن لیث صفاری آباد کرده است درباره اسم وتاریخ غزنه روایات مختلف وجود دارد
ماخذ:
سراج التواریخ، فیض محمد کاتب، جغرافیای تاریخی ،میرغلام محمد غبار
گردآورنده:
بشیر احمد"بهیج" غزنوی
«طرح نو» نقد منطقی یا نقد جهادی
مجله «طرح نو» آخرین شماره -20 و 21 - خودش را به نقد خرافه و خرافهگرایی در افغانستان اختصاص داده و مقالات علمی و متینی را در خود جا داده است. به نظر میرسد آنچه که طرح نو را واداشته تا این شماره را اختصاص به بحث و بررسی«خرافات در افغانستان» بدهد، قضیهای است که در زمستان سال 1378 در کابل واقع گردید که در جریان آن تعدادی افراد سودجو پارچهای را بر چوبی علم کردند و گفتند این بیرق کربلا است که از کربلا به افغانستان منقل شده و جهت زیارت زایرین آمادگی خویش را اعلام داشتند، که مردم ساده و خوشباور هزاره از سراسر مناطق هزارهجات، حتی با پول قرض هم که شده خود را به کابل رسانده و به زیارت بیرق نایل آمدند و آنچه که قابل تأمل است، و احتمالاً خون برخی نویسندگان طرح نو را به جوش آورده است، موضوع جمعآوری پول از زائرین است که عدهای ازین طریق توانستند پول کلانی را به جیب بزنند و اکل مال به باطل کماکان بفرمایند!.
عید سعد غدیر خم بر مسلمین مبارکباد |
سطحىنگرى و کوچکاندیشى است، اگر «غدیر» و «ولایت» را، نزاعى در میان دوگروه در گذشته بدانیم.
و دور از «متن مکتب» است، اگر ایستادن بر کرانه جوشان «غدیر» را تنهاحساسیتى فرقهاى و جدالى مذهبى به شمار آوریم.
«غدیر»، همواره برپاست.
صحنه تعیین «مولى»، و آن بیعتها و استشهادها و اعترافها، هنوز هم محو نشدهاست. بیعتگران نیز، صحنه را ترک نکردهاند. علىرغم آنان که سعى کردهاند غبارى از«نسیان» و پردهاى از «کتمان» بر سیماى غدیر بنشانند و بیفکنند، دلها وجانهاى بیشمارى هنوز هم توجه به آن دستهاى بلندى دارد که دست «على» را گرفت وفراز آورد، تا آن خورشید را، همه ببینند، همه بشناسند، به یکدیگر و به غایباناز صحنه و به خبرگیران از واقعه و به جویندگان چراغ، معرفى کنند.
صحنهغدیر، پایان نیافته است.
هنوز هم دیدگان تاریخ، در عصر حاضر، در قارههاى دوردست، در جنوبىترین کشورآفریقا، در شرقىترین منطقه خاور دور، در مرکزىترین بخش اروپا و آمریکا، در پىآشنایى با «خورشید»ى هستند که اگر بتابد، خانهها را، دلها را، شهرها را، اندیشهها را، قلمرو قلم و شعر را، پهنه ادبیات و هنر را، گستره عقیدهها وباورها را «روشن» مىسازد. و از «نور»، چه انتظارى است، جز درخشیدن و فروغگستردن و گرما بخشیدن؟! در غدیر، دستى که فرا رفت، دستخدا بود، زبانى که «علىمولاه» را سرود، زبان خدا بود، دستى هم که به عنوان «مولى» بالا رفت و همگاندیدند، دستخدا بود، «على»، راه و صراط بود، چراغ و مشعل بود، خط سیر و مسیربود، «غدیر»، راهى بود که روندگان را به «على» مىرساند.
و ... «على» هم، صراطى بود که رهپویان را به «خدا» مىرساند.
«غدیر»، چشمهاى زلال بود که در طول چهارده قرن، هزاران هزار کام تشنه را ازکوثر معارف ناب، سیراب ساخت. و این چشمه، هنوز هم سارى و جارى است.
«غدیر»، چراغى بر اوج بود، که در قرنهاى متمادى تاریخ بشرى، گمگشتگانبسیارى را از وادیهاى خوف و خطر و بیراهههاى تاریکى و ضلالت، به «مقصد»راهنمایى کرد. و این چراغ، همچنان فروزان و نورافشان و راهنماست.
«غدیر»، تکیهگاهى بود که شیعه را در عصر محکومیت و مظلومیت دیرپاى خویش،پناه بود و حجت و برهان. و این تکیهگاه، هنوز هم به استوارى گذشته، پابرجاست ومحکمترین حجتها را دارد.
«غدیر»، متنى بود، روشن و بىابهام، گویا و صریح، که خیلىها کوشیدند حواشىتاویل و تفسیرهاى دور از واقعیتبراى آن ترسیم کنند. و این متن، هنوز هم براىآنان که بىحواشى به آن بنگرند، صریح و گویاست.
«غدیر»، میوهاى شیرین در بوستان رسالتبود، که تداوم «خط نبوت» را در شکل«امامت»، به شیرینترین صورت ترسیم مىکرد. و هنوز هم این میوه شیرین، زینتبخشبوستان محمدى است و بدون آن، «باغ رسالت» بىثمر است «و ان لم تفعل فما بلغترسالته ...».
«غدیر»، میثاقى بود میان صاحبان باور و عقیده به خدا و رسول، که وفادارى بهآن، شاهد صدق ایمان بوده است. و این عهد و پیمان، هنوز هم «وفا» مىطلبد ودستان بیعتگر را به «صدق» فرا مىخواند، و همه ساله، این عید فرخنده موعدىبراى تجدید آن عهد و تحکیم آن میثاق با خدا و رسول است.
«غدیر»، اگر چه برکهاى در بیابان بود، ولى هفت دریا به وسعت تاریخ و زمانبود که موجش «ازل» تا «ابد» را فرا گرفت و اگر خاکیان، برخى چشم دیدن آنموج ابدى را نداشتند، افلاکیان به تکریم آن به یکدیگر تهنیت مىگفتند.
«غدیر»، سفینه نجاتى بود که گرفتاران موج جهالت و حیرت ضلالت را به ساحل امنایمان مىرساند. این سفینه، هنوز هم سرنشین مىطلبد و امواج فتنه و فریب، هنوز همدر پى دور ساختن اندیشهها از این ساحلاند.
«غدیر»، روشنترین چراغ بود، بر بالاترین بام خانههاى تاریخ، تا ... مردم«اهل بیت» را بشناسند و به «خانه»اى رهنمون شوند که افراد آن در دامان«وحى» بزرگ شدند و «آیات خدا» در آن خانه فرود آمد و جبرئیل امین، مانوسآن بیت و اهل بیتبود.
اگر انسانیت امروز، مىخواهد به آن «خانه» راه یابد، خانهاى که همه چیز درآنجاست، و همه کلیدهاى گشاینده همه قفلها و درهاى بسته در دست صاحبان و ساکنانآن خانه است.
باید به این چراغ نگاه کند، تا راه را بشناسد.
آرى ... «چراغ غدیر، بر بام بلند تاریخ».
منبع:جواد محدثی
و هم شنیدم در غزنین، خبّازان در دکانها ببستند و نان عزیز و نایافت شد و غربا و درویشان در رنج افتادند و به تظلم به درگاه شدند و پیش سلطان ابراهیم از نانوایان بنالیدند.فرمود تا همه را حاضر کردند؛ گفت:«چرا نان تنگ کردهاید؟» گفتند: «هرباری که گندم و آرد در این شهر میآرند نانوای تو میخرد و در انبار میکند و میگوید: فرمان چنین است و ما را نمیگذاردکه یک من بار بخریم». سلطان بفرمود تا خباز خاص را بیاورند و در زیر پای پیل افکندند. چون بمرد بر دندان پیل ببستند و در شهر بگردانیدند و بر وی منادی میکردندکه: «هرکه در دکان باز نگشاید از نانبایان، با او همین کنیم»، و انبارش خرج کردند. نماز شام بر در هر دکانی پنجاه من نان بمانده بود و کس نمیخرید[1]
گویندی در عصر پادشاهی عادلی که او را نام حامد بود و به «کرزی» دنیا وی را شناختندی، مملکت بیهمتا در ممالک شرق بودندی و مردمش از بس در «فغان» بودندی به آن «فغانستان» گفتندی، در آن جا قومی که «پشتون» نام داشتندی، بودندی که به شجاعت و قهرمانی آوازه به کهکشان بردندی و این قوم را «تفنگ» بسیار خوشآیند بودندی به طوری که همیشه با تفنگ بودندی و درس خواندن و سواد یاد گرفتن غیر قرآن شریف را علایم «کافریت» دانستندی و معلم کشتن و مکتب سوختن را ثواب دانستندی و این قوم را کسانی بودندی با ریش دراز و لنگی کلان بر سر، که به آن «مولوی» گفتندی که آنان ادعا داشتندی که نماینده خدا در مملکت بودندی و کاری نداشتندی جز فتوا بر کشتن انسانهای دیگر و نا امنی ببار آوردن که آن را نام «جهاد» گذاشتندی، و از جهل و غفلت نادانان سخت به سود خویش سود جستندی، و چون مرکب بر آنان سوار شدندی و افسار تفکر و تعقل آنان بدست بگرفتندی
از طرف دیگر ملازمان دربار و معاونان رکاب، همه در فکر پر کردن جیب بودندی و حواس را تمام و کمال به خزینه کردن دلار و ساختن شهرک، جمع کردندی به طوری که وقت فکر کردن به وضعیت رعیت فقیر و بیکار، هیچ نداشتندی. راه دربار هم بستندی که کدام فقیر و بیکار به حضور اقدس شاهی خدای نخواسته راه پیدا کردندی و از مشکلات زندگی مردم بلاد و دهات اخبار به هم رساندی و خاطر جلالتمآب مکدر کردندی و لحظهی عیش و عشرت از وی به دور افکندی با این حال کسی را توفیق حضور به محضر رسیدی و به «کرزی» گفتندی که اگر هیچ کار در توان شاه نبودی، جلو رشوه خواری توان بگرفتی که فساد اداری نباشندی!
جلالتمآب گفتندی:«چند دلار دادندی تا من جلو رشوت حاکمان زیر دست گرفتندی؟، وی که دلار در بساط نداشتی و حتی آن را به چشم نیز ندیده بودی، از خواهش، نظر صرف کردندی و سوالی دیگر به محضر افکندی که امنیت چرا مردم را نباشد و طالبان آزادانه مردم بکشندی؟
ملک قرهقول از سر بگرفتی و به زمین نهندی، تا زیر آن اگر مغزی بودندی کمی هوای آزاد دریافت داشتندی و قوه تفکر به ملک بهتر حاصل شدی، و گفتندی:«دموکراسی استه خو، یعنی هر کسی آزاد استه، طالب هم بشر استه، و حقوق بشر این آزادی به آنان دادندی که مردم بکشتندی و وحشت و دهشت ببار آورندی و «بوش» «اوباما» و من که جلالتمآب هستم را خرسند کردندی هرچند رعیت در فلاکت و سختی گذراندی و به لقمه نان خشکی محتاج بودندی و نیز اگر طالب «پشتون» نبودندی شاید با گفتن هم قانع شدندی و مملکت به نابودی و تباهی نکشاندی، حال که «پشتون» بودندی «قهرمان» «شجاع» «مبارز» «مجاهد» و «طالبان علم»! دیگر خدا خودش به داد مردم اگر برسندی!
[1] . سیاستنامه یا سیر الملوک یا پنجاه فصل خواجه، اثر خواجه نظام الملک طوسی، وزیر الب ارسلان و ملکشاه سلجوقی. کتابی است در آیین کشورداری و سیره پادشاهات در رعیت پروری.
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ هویتگرایی (قسمت اول)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ انتخاب (قسمت دوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ عملیات انتحاری (قسمت سوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ افغانستان تغییر (قسمت چهارم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ سه راه حل (قسمت پنجم)
صلحطلبی، هدف غاییِ سیاست
طالبانِ قدرت، نشسته بر پوستین استبداد دینی
#نسل کشی هزاره ها - شیعیان در افغانستان!
داعش را امریکا ایجاد کرد
پیامد صلج امریکا و طالبان در قطر
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 38
کل بازدید :651327
پیش به سوی عدالت، صلح و امنیت در افغانستان
غزنی؛ ولایت والی ساز - تجربه تلخ [65]
جایگاه علی علیه السلام درهستی [17]
چه کسی به طالبان پول میدهد؟ [43]
دانلوود نرم افزار اسلامی [19]
چرا همدستی طالبان در روز قدس [20]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [4]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [3]
رد مطالب شبکه تقرثه انگیز اهلبیت توسط آیت الله محقق کابلی [21]
نقش علم و دانش در پیشرفت انسان [7]
آمریکا و سیاست دوگانه در افغانستان [6]
عید سعید غدیر بر مسلمین مبارکباد [5]
مسلمانان قربانی فتوای ملا و مفتی! [23]
60% مبتلا به مشکلات روانی و روحی! [5]
دشمنان صلح و امنیت در افغانستان [13]
[آرشیو(28)]
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385
بهار 1385
پاییز 1388
بهار 1388
زمستان 1388
بهار 1389
تابستان 1389
تابستان 1388
تابستان 89
زمستان 88
بهار 89
پاییز 89
زمستان 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
زمستان 93
پاییز 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
بهار 96
پاییز 96
زمستان 96
نوشته های پیشین وبلاگ
بدنبال آرامش
مجله مینه - پشتو
شورای جهانی هزاره
پایگاههای اطلاع رسانی مراجع تقلید
آیت الله محقق کابلی
زبان انگلیسی یاد بگیریم
علیجان زاهدی غزنوی
کودکان افغان عکس و تصویر
سلامت روان فرزندان
نسیم رهایی / ککرک غزنی / محمدی
آیت الله محقق کابلی
حزب وحدت
سایت شهید مزاری
سایت دانشگاه کاتب هزاره
سایت آیت الله محسنی
سایت ریاست جمهوری افغانستان
تاجیک مدیا
متن کامل قرآن کریم - دانلود
موسیقی افغانی برای وبلاگ
کشتار شیعیان در کراچی یا در هر کجای دیگر تاکی و تا چند!؟
مجمع علمی فرهنگی نور
سایت امام هادی- آیت اله محقق غزنوی
وبلاگ پشتو -جامعه روحانیت پشتونهای شیعه
سایت موسوی لاری - دانلوود کتاب
جمهوری سکوت
معلم عزیز رویش - مدیر لیسه معرفت غرب کابل
پیوندهای فرهنگی مذهبی
شریف حبیبی
از غزنی / واسع هیله من
آلبوم عکس و تصویر این وبلاگ
سایت جنبش ملی افغانستان
اندیشه مثبت
افغانستان پس از جنگ
تاجیک مدیا
سادات افغانستان
وبلاگ حقوقی صارم
لینکستان وبلاگهای افغانستانی
سایت گشایش
سایت غرجستان
سایت طلوع فجر
آموزش زبان انگلیسی
هفته نامه نىای غؤنه
غرجستان
تاجیک مدیا
قلم بیقرار
خبرنامه علودانی
هزاره پیوند
خبرهای تازه از علودانی
وطندار
کودکان وطن
خوات معاصر
خوات آنلاین
روزنه امید
برگ سبز - محمد رحمتی
ناهور - خوات
رو به فردا
درد دلهای یک باچه مهاجر
محمد شفق خواتی
استاد علیزاده مالستانی
مدرسه محمدیه غزنی
مردم مالستان
وحدت نیوز
نگاه فردا
سروش صبا
هم صنفی
در رثای بابه مزاری
مجله اخوت
هزاره پیوند
حزب وحدت
صادقی نیلی
هیله من غزنوی
علودانی
مشفق
بشیر احمدی
خوات آنلاین
قلم بیقرار
کودکان افغانستان
جامعه اسلامی علودانی
محمد صابری شملتو
جامعه نو شوکت علی محمدی
جمهوری سکوت
ابرار
دورتر از چشم اقیانوس
شریف سعیدی
نقش والدین در سلامن روان فرزندان
وحدت نیوز
مدرسه علمیه محمدیه
خوات معاصر
خوات آنلاین
حوات زیبا
خوات دانلود
رو به فردا