15116 - عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - جَالِسًا ذَاتَ یَوْمٍ فِی بَیْتِی قَالَ: " لَا یَدْخُلُ عَلَیَّ أَحَدٌ ". فَانْتَظَرْتُ فَدَخَلَ الْحُسَیْنُ، فَسَمِعْتُ نَشِیجَ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - یَبْکِی، فَاطَّلَعْتُ فَإِذَا حُسَیْنٌ فِی حِجْرِهِ وَالنَّبِیُّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - یَمْسَحُ جَبِینَهُ وَهُوَ یَبْکِی، فَقُلْتُ: وَاللَّهِ مَا عَلِمْتُ حِینَ دَخَلَ، فَقَالَ: " إِنَّ جِبْرِیلَ - عَلَیْهِ السَّلَامُ - کَانَ مَعَنَا فِی الْبَیْتِ، فَقَالَ: أَتُحِبُّهُ؟ قُلْتُ: أَمَّا فِی الدُّنْیَا فَنَعَمْ. قَالَ: إِنَّ أُمَّتَکَ سَتَقْتُلَ هَذَا بِأَرْضٍ یُقَالُ لَهَا: کَرْبَلَاءُ، فَتَنَاوَلَ جِبْرِیلُ مِنْ تُرْبَتِهَا ". فَأَرَاهَا النَّبِیَّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - فَلَمَّا أُحِیطُ بِحُسَیْنٍ حِینَ قُتِلَ قَالَ: مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْضِ؟ قَالُوا: کَرْبَلَاءُ، فَقَالَ: صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ; کَرْبٌ وَبَلَاءٌ».
المعجم الکبیر ج23 ص289 المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب بن مطیر اللخمی الشامی، أبو القاسم الطبرانی (المتوفى: 360هـ)، المحقق: حمدی بن عبد المجید السلفی، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة - القاهرة، الطبعة: الثانیة، عدد الأجزاء:25. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج9 ص188و189 المؤلف: أبو الحسن نور الدین علی بن أبی بکر بن سلیمان الهیثمی (المتوفى: 807هـ)، المحقق: حسام الدین القدسی، الناشر: مکتبة القدسی، القاهرة، عام النشر: 1414 هـ، 1994 م
از ام سلمه نقل شده است که گفت : در یکى از روزها که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در منزل من نشسته بود ، به من فرمود : مواظب باش احدى بر من وارد نشود . من همچنان مراقب بودم که ناگهان حسین علیه السلام وارد شد و صداى گریه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بگوشم رسید . دیدم حسین علیه السلام در دامان پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله ـ یا در کنار آن حضرت ـ قرار گرفته بود و حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله گریهکنان دست بر سر او مىکشید . پوزش خواستم و گفتم : به خدا سوگند ! من متوجه ورود او به اتاق نشدم . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود : (از این که گفتم مواظب باش تا کسى بر من وارد نشود به این دلیل بود که) جبرئیل در این جا حضور داشت و همین که حسین علیه السلام را مشاهده کرد پرسید : آیا او را دوست مىدارى ؟ در پاسخ گفتم : آرى ! . جبرئیل گفت : امّتت او را در سرزمینى به نام کربلا شهید مىکنند .
ام سلمه مىگوید : آنگاه از خاک کربلا مشتى برداشت و به حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله نشان داد . هنگامى که لشکر دشمن ، حسین علیه السلام را محاصره کردند و خواستند او را به شهادت برسانند ، پرسید : این زمین چه نام دارد ؟ گفتند :کربلا . حسین علیه السلام فرمود : رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله راست فرمود که این زمین ، «کرب» و «بلا» است
به گواهی اهل سنت، عزاداری برای سیدالشهدا علیه السلام سابقه ای به درازای تاریخ اسلام دارد و به حیات پیامبر و سیره آن بزرگوار برمی گردد . منابع تاریخی اهل سنت به وضوح این نکته را بیان نموده اند که آن حضرت نخستین فردی بود که از شهادت فرزندش حسین بن علی علیه السلام خبر داد و برای مظلومیت وی اشک ریخت .
ثم قال الحسین ما یقال لهذه الأرض؟ فقالوا (کربلاء) و یقال لها أرض (نینوى) قریة بها فبکى و قال کرب و بلاء؛ اخبرتنی أم سلمة قالت: کان جبرئیل عند رسول اللّه (صلی الله علیه وآله) و أنت معی فبکیت فقال رسول اللّه (صلی الله علیه وآله) دع ابنی فترکتک فأخذک و وضعک فی حجره فقال جبرئیل أ تحبه؟ قال نعم؛ قال فان أمتک ستقتله. قال و ان شئت أن أریک تربة ارضه التی یقتل فیها؟ قال نعم؛ قالت: فبسط جبرئیل جناحه على أرض کربلاء فأراه إیاها، فلما قیل للحسین هذه أرض کربلاء شمها و قال هذه و اللّه هی الأرض التی أخبر بها جبرائیل رسول اللّه و اننی اقتل فیها.
(سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 250)
امام حسین علیه السلام نقل کرد: ام سلمه خبر داد: جبرئیل نزد رسول خدا بود و تو پیش من بودی و ناگهان گریستی . پیامبر فرمود: بگذار فرزندم را . من تو را رها نمودم، پیامبر تو را برداشت و در آغوش کشید . جبرئیل پس از دیدن این منظره پرسید: آیا دوستش داری؟ پیامبر پاسخ داد: بلی . جبرئیل گفت: همانا امت شما به زودی او را خواهند کشت; آیا می خواهی خاک سرزمینی را که در آنجا کشته می شود به تو نشان بدهم و آن را ببینی؟ گفت: بلی . پس جبرئیل بال هایش را گشود و زمین کربلا را نشان داد ... پیامبر از آن حالت بیرون آمد و در دستش خاک سرخ بود
15118 - وَعَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ: «کَانَ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ یَلْعَبَانِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - فِی بَیْتِی، فَنَزَلَ جِبْرِیلُ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ، إِنْ أَمَتَّکَ تَقْتُلُ ابْنَکَ هَذَا مِنْ بَعْدِکَ، وَأَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى الْحُسَیْنِ، فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - وَضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ، ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ -: " یَا أُمَّ سَلَمَةَ، وَدِیعَةٌ عِنْدَکَ هَذِهِ التُّرْبَةُ ". فَشَمَّهَا رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - وَقَالَ: " وَیْحٌ، وَکُرَبٌ، وَبَلَاءٌ ". قَالَتْ: وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ -: " یَا أُمَّ سَلَمَةَ، إِذَا تَحَوَّلَتْ هَذِهِ التُّرْبَةُ دَمًا، فَاعْلَمِی أَنَّ ابْنِی قَدْ قُتِلَ ". قَالَ: فَجَعَلَتْهَا أُمُّ سَلَمَةَ فِی قَارُورَةٍ، ثُمَّ جَعَلَتْ تَنْظُرُ إِلَیْهَا کُلَّ یَوْمٍ وَتَقُولُ: إِنَّ یَوْمًا تَحَوَّلِینَ فِیهِ دَمًا لَیَوْمٌ عَظِیمٌ».
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج9 ص188و189 المؤلف: أبو الحسن نور الدین علی بن أبی بکر بن سلیمان الهیثمی (المتوفى: 807هـ)، المحقق: حسام الدین القدسی، الناشر: مکتبة القدسی، القاهرة، عام النشر: 1414 هـ، 1994 م
اى محمد! امت تو فرزندت حسین را شهید خواهند کرد. آنگاه رسول خدا گریست، سپس حسین را در آغوش گرفته و به سینه چسبانید و فرمود: این تربت در نزد تو امانت باشد. خاک را بوییدند و فرمودند: اى ام سلمه! هرگاه این تربت رنگ خون به خود گرفت، بدان که فرزندم حسین به شهادت رسیده است.
648 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَیْدٍ، حَدَّثَنَا شُرَحْبِیلُ بْنُ مُدْرِکٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ نُجَیٍّ، عَنْ أَبِیهِ، أَنَّهُ سَارَ مَعَ عَلِیٍّ، وَکَانَ صَاحِبَ مِطْهَرَتِهِ، فَلَمَّا حَاذَى نِینَوَى وَهُوَ مُنْطَلِقٌ إِلَى صِفِّینَ، فَنَادَى عَلِیٌّ: اصْبِرْ أَبَا عَبْدِ اللهِ، اصْبِرْ أَبَا عَبْدِ اللهِ، بِشَطِّ الْفُرَاتِ قُلْتُ: وَمَاذَا قَالَ؟، دَخَلْتُ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ یَوْمٍ وَعَیْنَاهُ تَفِیضَانِ، قُلْتُ: یَا نَبِیَّ اللهِ، أَغْضَبَکَ أَحَدٌ، مَا شَأْنُ عَیْنَیْکَ تَفِیضَانِ؟ قَالَ: " بَلْ قَامَ مِنْ عِنْدِی جِبْرِیلُ قَبْلُ، فَحَدَّثَنِی أَنَّ الْحُسَیْنَ یُقْتَلُ بِشَطِّ الْفُرَاتِ " قَالَ: فَقَالَ: " هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ أُشِمَّکَ مِنْ تُرْبَتِهِ؟ " قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ. فَمَدَّ یَدَهُ، فَقَبَضَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابٍ فَأَعْطَانِیهَا، فَلَمْ أَمْلِکْ عَیْنَیَّ أَنْ فَاضَتَا.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج2 ص78 المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی (المتوفى: 241هـ)، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ج5 ص102 و 103 المؤلف: شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایْماز الذهبی (المتوفى: 748هـ)، المحقق: عمر عبد السلام التدمری، الناشر: دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعة: الثانیة، 1413 هـ - 1993 م، عدد الأجزاء: 52.
احمد بن حنبل در مسندش گفته است که ... همراه علی می رفت وظرف آب حضرت را همراه داشت . پس وقتی به نینوا رسید – در حالیکه به صفین می رفت – پس صدا زد که ای ابا عبد الله در شط فرات صبر کن . گفتم این چه معنی دارد ؟ فرمودند : به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رفتم وحال آنکه دو چشم ایشان (مانندچشمه) می جوشید . پس به من فرمودند که جیریل در کنار من ایستاد وگفت که حسین در کنار شط فرات کشته می شود . وگفت آیا می خواهی که بوی تربت وی را احساس کنی ؟ گفتم آری ، پس کفی از خاک وی را گرفته به من داد ، پس نتوانستم که جلوی اشک چشم خود را بگیرم ...
... از انس نقل شده است که فرشته باران در روز ام سلمه( روزی که رسول خدا در خانه وی بودند) از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اجازه حضور گرفت . پس حضرت فرمودند که ای ام سلمه ، مراقب در باش که کسی بر ما وارد نشود . در این هنگام حسین علیه السلام آمد پس با اصرار وارد اتاق شد و بر پشت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پرید .ورسول خدا او را بوسیدند ؛ پس فرشته باران گفت: آیا او را دوست می دارید؟ حضرت فرمودند : آری ، گفت : بدرستیکه امت تو او را بعد از تو می کشند . اگر بخواهید مکان شهادت وی را به شما نشان خواهم داد . پس حضرت قبول فرمودند . پس وی حضرت را در کنار تپه ای یا خاک سرخی آورد .ثابت گفت : ما آن را کربلا می گفتیم. روایت های عماره روایات خوبی است .
...رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به همسرانشان فرمودند این کودک – حسین – را به گریه نیندازید . پس نوبت ام سلمه شده بود که جبریل نازل شد پس حضرت به ام سلمه فرمودند که نگذار کسی وارد اتاق شود . پس حسین آمد و شروع به گریه کرد . پس ام سلمه اجازه داد که ایشان وارد شود . پس وارد شده بر دامان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشست . پس جبریل گفت که ام تو او را خواهند کشت . حضرت پرسیدند او را می کشند وحال آنکه مومنند!!!(ادعای ایمان دارند؟) گفت آری وتربتش را به حضرت نشان داد .
...ام سلمه به من خبر داد که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روزی خوابیده بودند ، پس در حالت ناراحتی بیدار شدند ، سپس دوباره استراحت فرموده ودوباره بیدار شدند و حال آنکه گرفتگی ایشان کمتر بود .دوباره خوابیدند وبیدار شدند و در دستشان خاک سرخی بود که آن را می بوسیدند . سوال کردم که این خاک چیست؟ فرمودند جبریل به من خبر داد که حسین در عراق کشته خواهد شد و این تربت وی است ...
رسول خدا به وی فرمودند که فرشته ای به نزد من آمد که تا کنون نیامده بود .پس گفت که فرزندت حسین کشته خواهد شد و اگر بخواهی خاک زمینی را که در آن کشته می شود به تو نشان دهم ..... سندش صحیح است احمد و عده ای آن را نقل کرده اند.
ذهبی و برخی دیگر از بزرگان اهل سنت در باره یزید اینگونه آوردهاند:
عبد الملک در مکه به هنگام حج برای مردم خطبهای خواند و در آن برای مردم اینگونه سخن گفت: اما بعد، ای مردم! کسانی که قبل از من به خلافت رسیدند هم خود مال مردم را خوردند و هم به دیگران دادند تا بخورند، به خدا سوگند! مشکلات این امت را مداوا نخواهم کرد مگر با شمشیر؛ چرا که من مانند: عثمان خلیفهای مستضعف و مفلوک نیستم. و نیز خلیفهای سهلگیر و مسامحهگر همچون معاویه نیستم. و خلیفهای أبنهای همچون یزید نیستم. شما را تا زمانی تحمل میکنم که رایت و حکومت و منبر و تخت و تاجم در خطر نباشد. و ما نسبت به عمرو بن سعید با تمام قرابت و حقی که داشت اینگونه کردیم و او با سرش اینچنین کرد و ما نیز با شمشیرمان اینچنین میکنیم. این خبر را حاضرین به غائبین برسانند.
تاریخ الاسلام، ذهبی، ج 5، ص 325 ـ تاریخ مدینة دمشق، ج 37، ص 135ـ البیان والتبیین، جاحظ(255)، ج 1، ص 334.
عبدالله فرزند حنظله غسیل الملائکه برداشت خود را بعد از دیدار با یزید اینگونه بیان میدارد:
یاقوم! فواللّه ما خرجنا على یزید حتّى خفنا أن نرمی بالحجارة من السماء، أنّه رجل ینکح أمهات الأولاد، والبنات، والأخوات، ویشرب الخمر، ویدع الصلاة.
به خدا قسم از نزد یزید بیرون نیامدیم مگر این که ترسیدیم سنگ از آسمان بر سر ما بریزد، زیرا او کسى است که در امر زناشویى حریم شرع را رعایت نمىکند، شراب مىنوشد و نماز نمىخواند.
الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 5، ص 66 ـ تاریخ مدینه دمشق، ج 27، ص 429 ـ الکامل، ج 3، ص310 ـ تاریخ الخلفاء، ص 165.
علاقه یزید به شراب به قدری بود که دستور میداد تا بهترینها را برایش آماده کنند ذهبى از زیاد حارثى نقل مىکند:شرابى را یزید به من نوشانید که هیچ وقت مانند آن را نخورده بودم، گفتم چنین شرابى تا کنون نخوردهام، گفت: از انار حُلوان و عسل اصفهان و شکر اهواز و کشمش طائف و آب بردی تهیّه شده است.
سیر أعلام النبلاء، ج 4، ص37.
اسیران و سرهاى بریده را نزد یزید بردند و او را از آنچه اتفاق افتاده بود آگاه کردند، هند دختر عبد اللّه بن عامر بن کریز، همسر یزید وقتى که گزارش شهادت و اسارت اهل بیت را شنید از حرمسرا بیرون آمد و وارد مجلس یزید شد و با دیدن سر بریده امام حسین ندبه و نوحه سر داد.
سپس یزید دستور داد مردم وارد قصرش شوند تا فتح و پیروزى بزرگش را تماشا کنند، سر بریده را مقابلش گذاشته بود و با چوب به دندانهاى امام اشاره مىکرد، یکى از اصحاب پیامبرصلی الله علیه و آله به نام أبو برزه اسلمى که در مجلس حاضر بود اعتراض کرد و گفت: چوب را از لب و دندانهاى حسین بردار که من خودم دیدم رسول خدا لبهاى حسین را مىبوسید، اى یزید قیامت خواهد آمد و شفیع تو ابن زیاد خواهد بود و شفیع حسین جدّش پیامبر خدا.
تاریخ طبرى، ج 4، ص 355 و 356 ـ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج 62، ص85 ـ مقتل الحسین(ع)، أبو مخنف أزدی، ص219 و 220 ـ الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، ج 4، ص85 ـ أسد الغابة، ابن الأثیر، ج 2، ص21 ـ الوافی بالوفیات، صفدی، ج 12، ص264.
و نیز به نقل از فاکهى از کتاب مکه مىنویسد:
لمّا أحرق أهل الشام الکعبة ورموها بالمنجنیق، وهت الکعبة.وقتى شامیان کعبه را با منجنیق هدف قرار داده و کعبه را به آتش کشیدند سقف و دیوار کعبه شکافته شد.(فتح الباری، ج 8، ص 354.)
رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: یزید، که خداوند او را مبارک نگرداند که مورد طعن و لعن است. اوست که حبیب من حسین را به شهادت میرساند، و برای من خاک و تربت او را آورده، و قاتلش را به من نشان دادهاند، بدانید که او را گروهی به شهادت میرسانند و هیچ کس به یاری او نمیشتابد مگر گروهی که خداوند عذاب و عقاب خود را از آنها برداشته است.
کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال ، اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی الوفاة: 975هـ ، ج 12 ص 59 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ-1998م ، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی ـ سبل الهدى والرشاد فی سیرة خیر العباد، اسم المؤلف: محمد بن یوسف الصالحی الشامی الوفاة: 942هـ ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414هـ ، الطبعة: الأولى، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوضج 10، ص 89
خوشبختانه بر خلاف آنچه که از ابن تیمیّه و ابن کثیر و دیگران در توجیه جنایات یزید وجود دارد، بعضى از عالمان منصف اهل سنّت نه تنها اعمال یزید را تقبیح کردهاند، بلکه خوشنودى و رضایت او از شهادت امام حسین علیه السلام را موجب لعن و نفرین او دانستهاند.
تفتازانى در شرح العقائد النسفیّه مىگوید:
حق این است که رضایت یزید به قتل و شهادت حسین و خوشحالى او پس از شنیدن خبر آن و توهینش به اهل بیت رسول خدا(علیهم السلام) تواتر معنوى دارد و خبرش بسیار مشهور است، لعنت خدا بر او و یارانش باد.شرح العقائد النسفیة، ص 181.
یافعى مىنویسد:
از جمله کسانی که کافر محسوب میشوند کسی است که حکم و یا امر به قتل حسین علیه السّلام نموده است.
شذرات من ذهب، ابن عماد حنبلی، ج1، ص 68.
ذهبى مىنویسد:یزید ناصبى (دشمن على علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام) و خشن و تند خو بود، شرب خمر مىکرد و اعمال زشت انجام مىداد، حکومتش را با کشتن و به شهادت رساندن حسین آغاز کرد و با حادثه خونین حرّه (قتل عام مردم مدینه) پایان بخشید.
ذهبی در شرح وقایع عزاداری سال 352 هـ اینچنین مینویسد:
معز الدوله مردم را به بستن بازارها امر کرد و آسیابانها را از آرد کردن و طباخها را از طبخ منع کرد، و علمهای عزا را در بازارها برافراشتند. و زنها در حالی که بر سر و صورت خود میزدند و مو پریشان کرده بودند به کوچه و خیابان ریختند و بر مصیبت حسین علیه السلام عزاداری کردند و نوحه خوانی نمودند و این اولین نوحهسرایی بود که در بغداد برگزار میشد.(تاریخ الإسلام، ج 26، ص11)
بنابر گواهى نخستین اسناد مکتوب عاشورا، عزادارى اهل سنت و شیعیان همزمان و پس از حادثه عاشورا به وقوع پیوست. طبرى داستان عبور خاندان امام حسین توسط لشکریان یزید از مسیر قتلگاه را یاداور شده و ذکر مصیبت حسین(علیه السلام) را که توسط خواهرش زینب هنگام دیدن پیکر غرقه به خون و بى سر برادر بر زبان آورده شده است، این گونه گزارش مى کند: «یا محمداه، یا محمداه! درود فرشتگان آسمان بر تو! این حسین است که در بیابان افتاده، با خون خود آغشته گردیده، اعضایش قطه قطعه شده. یا محمداه! دخترانت اسیر شده اند و اولادت از دم تیغ گذرانده شده اند که بر پیکرشان باد مىوزد...» وى در ادامه مى افزاید: «با این جملات و کلماتى که زینب ادا کرد، همه حاضران و دوست و دشمن اشک ریختند.
عبدالمؤمن بن خلف ، از فقیهان مذهب ظاهرى و پیرو مکتب محمد بن داود است . نسفى درباره خاکسپارى وى چنین میگوید :
در تشییع جنازه عبدالمؤمن شرکت جستم ، صداى طبل و دهل آن چنان گوش خراش بود گویا آنکه لشکرى به شهر بغداد یورش برده است . این مراسم ادامه داشت تا آنکه مردم براى برپایى نماز میت آماده شدند . تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 10 ، ص 272 ؛ سیر اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص480.
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ هویتگرایی (قسمت اول)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ انتخاب (قسمت دوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ عملیات انتحاری (قسمت سوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ افغانستان تغییر (قسمت چهارم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ سه راه حل (قسمت پنجم)
صلحطلبی، هدف غاییِ سیاست
طالبانِ قدرت، نشسته بر پوستین استبداد دینی
#نسل کشی هزاره ها - شیعیان در افغانستان!
داعش را امریکا ایجاد کرد
پیامد صلج امریکا و طالبان در قطر
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 48
کل بازدید :652221
پیش به سوی عدالت، صلح و امنیت در افغانستان
غزنی؛ ولایت والی ساز - تجربه تلخ [65]
جایگاه علی علیه السلام درهستی [17]
چه کسی به طالبان پول میدهد؟ [43]
دانلوود نرم افزار اسلامی [19]
چرا همدستی طالبان در روز قدس [20]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [4]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [3]
رد مطالب شبکه تقرثه انگیز اهلبیت توسط آیت الله محقق کابلی [21]
نقش علم و دانش در پیشرفت انسان [7]
آمریکا و سیاست دوگانه در افغانستان [6]
عید سعید غدیر بر مسلمین مبارکباد [5]
مسلمانان قربانی فتوای ملا و مفتی! [23]
60% مبتلا به مشکلات روانی و روحی! [5]
دشمنان صلح و امنیت در افغانستان [13]
[آرشیو(28)]
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385
بهار 1385
پاییز 1388
بهار 1388
زمستان 1388
بهار 1389
تابستان 1389
تابستان 1388
تابستان 89
زمستان 88
بهار 89
پاییز 89
زمستان 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
زمستان 93
پاییز 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
بهار 96
پاییز 96
زمستان 96
نوشته های پیشین وبلاگ
بدنبال آرامش
مجله مینه - پشتو
شورای جهانی هزاره
پایگاههای اطلاع رسانی مراجع تقلید
آیت الله محقق کابلی
زبان انگلیسی یاد بگیریم
علیجان زاهدی غزنوی
کودکان افغان عکس و تصویر
سلامت روان فرزندان
نسیم رهایی / ککرک غزنی / محمدی
آیت الله محقق کابلی
حزب وحدت
سایت شهید مزاری
سایت دانشگاه کاتب هزاره
سایت آیت الله محسنی
سایت ریاست جمهوری افغانستان
تاجیک مدیا
متن کامل قرآن کریم - دانلود
موسیقی افغانی برای وبلاگ
کشتار شیعیان در کراچی یا در هر کجای دیگر تاکی و تا چند!؟
مجمع علمی فرهنگی نور
سایت امام هادی- آیت اله محقق غزنوی
وبلاگ پشتو -جامعه روحانیت پشتونهای شیعه
سایت موسوی لاری - دانلوود کتاب
جمهوری سکوت
معلم عزیز رویش - مدیر لیسه معرفت غرب کابل
پیوندهای فرهنگی مذهبی
شریف حبیبی
از غزنی / واسع هیله من
آلبوم عکس و تصویر این وبلاگ
سایت جنبش ملی افغانستان
اندیشه مثبت
افغانستان پس از جنگ
تاجیک مدیا
سادات افغانستان
وبلاگ حقوقی صارم
لینکستان وبلاگهای افغانستانی
سایت گشایش
سایت غرجستان
سایت طلوع فجر
آموزش زبان انگلیسی
هفته نامه نىای غؤنه
غرجستان
تاجیک مدیا
قلم بیقرار
خبرنامه علودانی
هزاره پیوند
خبرهای تازه از علودانی
وطندار
کودکان وطن
خوات معاصر
خوات آنلاین
روزنه امید
برگ سبز - محمد رحمتی
ناهور - خوات
رو به فردا
درد دلهای یک باچه مهاجر
محمد شفق خواتی
استاد علیزاده مالستانی
مدرسه محمدیه غزنی
مردم مالستان
وحدت نیوز
نگاه فردا
سروش صبا
هم صنفی
در رثای بابه مزاری
مجله اخوت
هزاره پیوند
حزب وحدت
صادقی نیلی
هیله من غزنوی
علودانی
مشفق
بشیر احمدی
خوات آنلاین
قلم بیقرار
کودکان افغانستان
جامعه اسلامی علودانی
محمد صابری شملتو
جامعه نو شوکت علی محمدی
جمهوری سکوت
ابرار
دورتر از چشم اقیانوس
شریف سعیدی
نقش والدین در سلامن روان فرزندان
وحدت نیوز
مدرسه علمیه محمدیه
خوات معاصر
خوات آنلاین
حوات زیبا
خوات دانلود
رو به فردا