جاده ابریشم آزادی
به نلسون ماندلا، و همه شهیدان راه آزادی وطنم
ماندلا!
آرام بخواب!
تو اسطورهای این عصر بی اساطیری
تو آزادی را آزاد کردی
پیش از تو, آزادی اسیر افسانههای یونان بود
پیش از تو گنجشک پرشکستهی آزادی
در دستان کودکانِ مو طلایی لندن و پاریس بود
تو بودی که بال زدی
اگر من آزاد نباشم
آزادی جشن تولدش را در زندان خواهد گرفت
ماندلا آرام بخواب!
تو خواب را به چشمان سیاهان بازگرداندی
تو, سیاه کردی روی تاریخی را که جز سپیدی,
رنگی را نمینوشت
در این زندان, تنها کاتب, هم قلمت بود
که چراغش را چنین بر افروخت:
گوهر مردان بزرگ، چون لعل بدخشان
تنها در ظلمتِ سیاه سنگها، درخشان خواهد شد
اگر تاریکی دهمزنگ نبود
قصایدی کدام ستاره ای از بلخ
شب دیجور وطن را درخشان می کرد
چهره آفریقا دیگر سیاه نیست
آفریقایی که قلبی چون ماندلا را در سینه داشته باشد
سپیدترین قاره? جهان است
تا آفریقا, آفریقا است
چشمان ماندلا, خواهد درخشید
و تا چشمان ماندلا بدرخشد
آزادی, در چهار قاره جهان, نفس خواهد کشید
ماندلا!
آرام بخسپ!
آسمانِ خونین آزادی, سپید تر از بالهای تو، پرندهای را ندیده است
چنین که سپید می زنی, تو دیگر یک فرشتهای, در آسمان آزادی!
آفریقا!
آفریقا!
وای اگر چشمانِ ماندلا به دست مافیا بیافتند!
***
تو رو سپیدترین انسان عصر مایی, ماندلا!
من اما هنوز, سیاه ماندهام
من از قتل سیاوش
من از قیامِ سیاه جامگان
من از سرخ قلههای ارزگان
من از هفت و هشت ثور
من از «کَندی پشت» و افشار
من حتی از همین چاه و همین دلو
سیاهپوش ماندهام
چگونه سیاه پوش نباشم؟
که گرگ پیر, سالها پیش
" الگگ و بلگگم را" را به دندان کشید
و انتظار دارد برای زنده ماندن "جلگکم"
باید روزِ هفت بار, دندانهایش را ببوسم
ماندلا!
من هنوز هم, از آبهای جهان جنازه تحویل میگیرم
دیروز, من جنازههای برادرانم را قطعهقطعه از زندان "پلچرخی" تحویل گرفتم
من هنوز چشم براه سرِخونینِ پدرم
که شاید همین لحظه
از کربلا... علمدار رود... تل زینبیه... سواحل یونان...
ناگهان, چون میوه? رسیده, بر دامنم بغلتانند
ماندلا!
دوستم، محمد شبی که کودک بود،
«خاد» پدرش را چشم بسته، از خانه ربود
او اکنون, هر شب وب گردی میکند,
تا شاید عضو کدام سازمانی,
عکس و نشانی, از پدر زندهبگورش, افشا کرده باشد.
***
ماندلا!
پدر را که اسیر کردند
قاتلان, پیش از آن که جنازهاش را ...
عکسهای یادگاریشان را, برایم فرستادند
عکسهای که در آن گوشِ پدر را کشیده بودند
عکسهای که در آن, دست و پایش را به زنجیر بسته بودند
اما چشمهایش هنوز درخشان بود
چشمهایش هنوز, سرشار از برق حماسه های چهل دختران بود
دشمن, فقط دست و پایش را در زنجیر پیچیده بود,
اما پدر, با آن چشمان سبز شمالی
در یک نگاه, تمام اسطوره های بلخ بامی
و سوران پشت در پشت کیانی را , ورق زد
و به من, الهام بخشید که
فرق شیرین بیستون و شیرین ورزگان بدانم
سنگ را هر کسی بر فرق تواند زد
عاشق, شیرین ورزگان بود که فرق را بر سنگ زد
عاشقِ شیرین آن است که خود تیشه بر فرق زند, نه فرهاد
پدر با آخرین نگاه سبزخونالودش فریاد میزد
دخترانم!
من تنها کابل سیاه را دیدم
کابل خونین را
کابل گرسنه را
اگر شما کابل سبز را دیدید
اگر شما در این شهر دیگر جنگ را مشاهده نکردید
با شادمانی، آن را فراموش کنید
تفنگ را فراموش کنید
انتقام را نیز
اما گیسوانِ سرخِ بنفشه های پاکدمن افشار را هرگز
دخترانم!
چهل دختران را به خاطر بسپارید
چهل دختران را همیشه به خاطر بسپارید
چهل دختران را در خیابان های برچی و افشار
زنده نگاه...
همین جا بود که او چشمان سبز شمالیاش را فروبست
***
حیف شد رفتی ماندلا!
من و تو شباهتهای زیادی باهم داشتیم
من هم قاتلِ پدر را برادر خطاب میکنم
اما او, هنوز اعتراف نمیکند که قتلِ پدر یک جنایت بوده است
تو بیست و هفت سال
میلههای زندان را به روزنههای زندگی, گره زدی
من اما بیست و هفت سال فقط, نگاه کردم
که آوارگی چگونه خوره هایش را رها کرده است تا چشمانم را بجوند
چشمانی که هنوز میخواهند
در حفرههای جسدم , زنده بمانند
از این جنس نبودند خوره های که صادق هدایت را میخورد
این خورهها، هرگز نگذاشته است، کسی زنده بگورشدنش را بنویسد
ماندلا!
ماندلا! هردم شهیدی, از این بد تر !
که هر شب خواب میبینم
قایقِ سرخی که غروب,خواهرِجوانم را به سمت استرالیا برده است
صبحدم به شکل تابوتی سپید,
بر شانههای امواج, تشییع میشود
و من به قدر یک «پولک ماهی» حتی,
به دنبال جنازه? خواهرم, نمیتوانم بروم
ماندلا!
من بچه که بودم از سیاهی میترسیدم
من هنوز هم از سیاهی میترسم
من از آب شدن برفها,
از آمدن بهار
از خیمه
از کوچ ...
من این روزها, حتی از سایهام میترسم
راست میگویند:
«نکند این سایه, از خودم نباشد؟!»
ماندلا!
در دایکندی تنگدستترین, مادرم,
هنوز، زمستان را خشم خدا می پندارد
و صبح, ناگهان, چشم میگشاید که
خدای مهربان, قریه را کفنپوش کرده است
و درختانِ ناامید, سر بر شانه? هم
همهمهِِ تابوت شدن دارند
پدر و مادرم بودند, این شهمامه و صلصال, ماندلا!
از بس, سنگ بر شکم بستند, سنگ شدند
از بس, در برف کوچها, برهنه ماندند, یخ زدند
تو باز هم نیامدی
و آپارتاید این بار, به جرم برهنگی و گرسنگی, تیربارانشان کردند
آپارتاید یک چشم داشت, ماندلا!
چشمِ دومِ آپارتاید, همین خبرچینهایند که
هردو, سالیان درازی از آن رنج بردهایم
ماندلا!
تو با چه دانشی از دانشگاه، دست کشیدی که من نمیتوانم؟!
خالق را ببین ماندلا!
نه از دانشگاه، که از سرش، دست برداشت
تا دار آزادی، سربلند ترین درخت، در امتداد افقهای جهان باقی بماند
دریغا که ما قدر این پربار ترین درخت خویش را نشناختیم
هر کدام مان با تیشه و تبری بر شاخ و تنهاش افتادیم
تا یک شب، هیزمِ تنور و ذغالِ منقل مان باشد
ماندلا! خالق اهل تجدید فراش نبود
اینان که از خون بیوه زنان و آب و نان یتیمان،
هر روز چنین عاشقانه،
تجدید فراش میکنند
هیچ نسبتی، با خالق ندارند،
اگرچه خویش را رهبر خلق بدانند
ماندلا!
خالق در اندیشه ایجاد کاخ سبز و شهرک نیلوفری،
در دامن آسمایی، هم نبود
او تنها در آرزوی لب نانی بود
که باید، برابرانه
در دستان چهار خواهر پشتون، هزاره، تاجیک و ازبکش قرار داشته باشد
ماندلا!
من از هرچه یونیفرم بیزارم
نازی ها که بر وجدان های خویش رژه می رفتند
یونیفرم به تن داشتند
ارتش سرخ، که کشورم را اشغال کرد، یونیفرم به تن داشت
سربازان عبدالرحمان نیز که به سمت چهل دختران می دویدند
یونیفرم به تن داشتند.
طالبان نیز یونیفرم سفید افغانی به تن داشتند
که از تاک های پروان و شمالی تل خاکستر به جا گذاشتند
ماندلا!
من مدرسه خودگردانی را دیده ام که لباس فرم نداشت
و آرزو کردم، کاش تمام کشورم، مانند آن مدرسه، خود گردان می بود
با گلهای سرخ و زرد و سپید و رنگ رنگ خراسانی اش.
ماندلا!
تو زنده ای
تو آفریقا را از "ایدز" نجات خواهی داد
اما مردمِ سیاه زمینِ من,
هنوز، در رسانههای جهان,
مناسبترین, سوژههای فقر و تجاوز و خشخاشند
ماندلا!
می ترسم بعد از تو به نام آزادی، ایدز را هم,
به سرزمین من بیاورند
ماندلا!
ماندلا!
ماندلا!
من نه ریس جمهوم و نه نخستوزیر
که بتوانم در تشییع جنازهات
عکس یادگاری بگیرم
اگر همین گونه, خود را در چهلمین روز مرثیههایم,
بر سر خاکت برسانم
به من خواهی آموخت,
با ابلقِ کدام اسب
پرچمِ چرمینِ کشورم را,
از شهرِ کدام غلغله
از کدام بازار آهنگران
به البرز کوه، به دستانِ فرخندهی فریدون ، برسانم؟
ماندلا!
جاده? ابریشمِ آزادیِ ملتِ من, کجا است؟
و از کدام کوچه? بلخ, آغاز میشود؟
از خراباتِ کدام کابل؟
قنبرعلی تابش
25/9/1392 قم
منبع: http://republicofsilence.org/fa-AF/article/8000
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ هویتگرایی (قسمت اول)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ انتخاب (قسمت دوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ عملیات انتحاری (قسمت سوم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ افغانستان تغییر (قسمت چهارم)
با طالبان و طالبانیسم چه باید کرد؟ سه راه حل (قسمت پنجم)
صلحطلبی، هدف غاییِ سیاست
طالبانِ قدرت، نشسته بر پوستین استبداد دینی
#نسل کشی هزاره ها - شیعیان در افغانستان!
داعش را امریکا ایجاد کرد
پیامد صلج امریکا و طالبان در قطر
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 20
کل بازدید :654759
پیش به سوی عدالت، صلح و امنیت در افغانستان
غزنی؛ ولایت والی ساز - تجربه تلخ [65]
جایگاه علی علیه السلام درهستی [17]
چه کسی به طالبان پول میدهد؟ [43]
دانلوود نرم افزار اسلامی [19]
چرا همدستی طالبان در روز قدس [20]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [4]
در انتخابات پارلمان به اصلح رای بدهیم [3]
رد مطالب شبکه تقرثه انگیز اهلبیت توسط آیت الله محقق کابلی [21]
نقش علم و دانش در پیشرفت انسان [7]
آمریکا و سیاست دوگانه در افغانستان [6]
عید سعید غدیر بر مسلمین مبارکباد [5]
مسلمانان قربانی فتوای ملا و مفتی! [23]
60% مبتلا به مشکلات روانی و روحی! [5]
دشمنان صلح و امنیت در افغانستان [13]
[آرشیو(28)]
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385
بهار 1385
پاییز 1388
بهار 1388
زمستان 1388
بهار 1389
تابستان 1389
تابستان 1388
تابستان 89
زمستان 88
بهار 89
پاییز 89
زمستان 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
زمستان 93
پاییز 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
بهار 96
پاییز 96
زمستان 96
نوشته های پیشین وبلاگ
بدنبال آرامش
مجله مینه - پشتو
شورای جهانی هزاره
پایگاههای اطلاع رسانی مراجع تقلید
آیت الله محقق کابلی
زبان انگلیسی یاد بگیریم
علیجان زاهدی غزنوی
کودکان افغان عکس و تصویر
سلامت روان فرزندان
نسیم رهایی / ککرک غزنی / محمدی
آیت الله محقق کابلی
حزب وحدت
سایت شهید مزاری
سایت دانشگاه کاتب هزاره
سایت آیت الله محسنی
سایت ریاست جمهوری افغانستان
تاجیک مدیا
متن کامل قرآن کریم - دانلود
موسیقی افغانی برای وبلاگ
کشتار شیعیان در کراچی یا در هر کجای دیگر تاکی و تا چند!؟
مجمع علمی فرهنگی نور
سایت امام هادی- آیت اله محقق غزنوی
وبلاگ پشتو -جامعه روحانیت پشتونهای شیعه
سایت موسوی لاری - دانلوود کتاب
جمهوری سکوت
معلم عزیز رویش - مدیر لیسه معرفت غرب کابل
پیوندهای فرهنگی مذهبی
شریف حبیبی
از غزنی / واسع هیله من
آلبوم عکس و تصویر این وبلاگ
سایت جنبش ملی افغانستان
اندیشه مثبت
افغانستان پس از جنگ
تاجیک مدیا
سادات افغانستان
وبلاگ حقوقی صارم
لینکستان وبلاگهای افغانستانی
سایت گشایش
سایت غرجستان
سایت طلوع فجر
آموزش زبان انگلیسی
هفته نامه نىای غؤنه
غرجستان
تاجیک مدیا
قلم بیقرار
خبرنامه علودانی
هزاره پیوند
خبرهای تازه از علودانی
وطندار
کودکان وطن
خوات معاصر
خوات آنلاین
روزنه امید
برگ سبز - محمد رحمتی
ناهور - خوات
رو به فردا
درد دلهای یک باچه مهاجر
محمد شفق خواتی
استاد علیزاده مالستانی
مدرسه محمدیه غزنی
مردم مالستان
وحدت نیوز
نگاه فردا
سروش صبا
هم صنفی
در رثای بابه مزاری
مجله اخوت
هزاره پیوند
حزب وحدت
صادقی نیلی
هیله من غزنوی
علودانی
مشفق
بشیر احمدی
خوات آنلاین
قلم بیقرار
کودکان افغانستان
جامعه اسلامی علودانی
محمد صابری شملتو
جامعه نو شوکت علی محمدی
جمهوری سکوت
ابرار
دورتر از چشم اقیانوس
شریف سعیدی
نقش والدین در سلامن روان فرزندان
وحدت نیوز
مدرسه علمیه محمدیه
خوات معاصر
خوات آنلاین
حوات زیبا
خوات دانلود
رو به فردا