طالبان عدالت، صلح و امنیت در افغانستان

زنده باد صلحزنده باد افغانستاننابود باد جنگ و خشونت

مردم افغانستان صلح می خواهند نه جنگ 

طالبان عدالت، صلح و امنیت در افغانستان

زمستان 93 - صلح طلبان افغانستان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خود پسندی خرد را تباه می کند . [امام علی علیه السلام]
صلح طلبان افغانستان

والی غزنی: طالبان به جای قطر، در غزنی دفتر بگشایند

مقام های محلی درغزنی می گویند که اگر دفتر طالبان بجای قطر در ولایت غزنی ایجاد شود، روند گفت و گو های صلح موفق خواهد شد.

والی غزنی که درمحفل همبستگی اقوام افغانستان سخن میگفت تأکید کرد که اگرطالبان صادقانه خواستار پایان دادن به جنگ هستند، به این درخواست او پاسخ مثبت بدهند.

محمد موسی اکبرزاده والی غزنی که در همایشی زیر نام "همبستگی اقوام افغانستان" سخن می گفت: از مردم خواست تا اتحاد و همبستگی شان را حفظ نموده و برای پیشرفت و ترقی کشور تلاش کنند.

والی غزنی در همین حال یکبار دیگر ازمخالفان مسلح دولت خواست تا دست ازجنگ برداشته وبه روند صلح بپیوندند. او از طالبان خواست تا به جای قطر، در غزنی دفتر شان را بگشایند.

محمد موسی اکبرزاده والی غزنی گفت:"من از همین سخنگاه شوراهای همبستگی اقوام افغانستان به طالب خطاب می کنم که بدون نیاز به پاسپورت و ویزا بیایند در شهر ثقافت اسلامی به مذاکره بنشینند و مشکلات کشور را از طریق گفت وگو حل نمایند".

درهمین حال شماری ازبزرگان قومی ولایت های غزنی، خوست و پکتیکا که در این همایش اشتراک کرده بودند، راه اندازی همچو برنامه ها را برای تحقق صلح اجتماعی در کشور سودمند عنوان نموده گفتند: یگانه راه پیشرفت و خوشبختی مردم کشور کنار گذاشتن تبعیض و همبستگی میان مردم افغانستان است.

یک تن از سخنرانان گفت:"انتخاب یک حکومت فراگیر، عاری از تعصب و مشکلات که بتواند به صورت متوازن به نیازمندی های مردم کشور بپردازند به دست مردم افغانستان می باشد".

محمدعمر کاکرمسوول برگزاری محفل همبستگی اقوام افغانستان می گوید: آنان از ده سال بدینسو روی این برنامه کارمی کنند که نتایج خوبی را درپی داشته است.

او می افزاید: آن ها تلاش دارند تا اینگونه برنامه ها را در مناطق ناامن بیشتر برگزار کنند.

محمد عمر کاکر-مسوول برگزاری محفل همبستگی اقوام افغانستان گفت:"این نشست حدود ده سال سابقه دارد و در ولایت های مختلف پیامد های خوبی داشته است یکی از ولایت های نمونه که پس از تطبیق این برنامه امنیت کامل داشته است ولایت خوست می باشد."

گفتنی است پیش از این نیز حکومت گفته بود که دولت افغانستان برای آغاز گفت و گو های صلح، به گشایش دفتر گروه طالبان در قطر موافقت کرده و در صورت آغاز گفت و گو ها، باید این گفت و گو ها در داخل کشور ادامه یابند.



  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: پنج شنبه 93/12/7::: ساعت 2:47 عصر

    تازمانی که شرائط ذیل برای کسی موجود نباشد، کفریت دربارة او تحقق پیدا نخواهد کرد......
    Yazdani

    3? وجوب تبلیغ اسلام و یا عدم و جوب آن؟
    از آیات 67 سوره مائده و 19سوره انعام و چندین آیه دیگر دانسته میشود که تبلیغ دین اسلام و ابلاغ پیام الهی در صورت فراهم بودن شرایط، واجب است.
    اما در سوره کافرون آیه «وَلَکُم دَینَکُم وَلَیَ دَینَ» و همچنین آیات 44سوره قلم و 11 مزمل و 91 انعام و 11 مدثر و 6 بقره میفرماید، کافران را به حال خودشان بگذار که در لجنزاری که خود به وجود آوردهاند، بازی کنند چه آنها را بیم دهی و یا ندهی، ایمان نمیآورند.
    این دونوع آیات که بعضا میفرمایند پیام الهی را به همگان برسان و بعض دیگر که میفرمایند کافران را به حال خودشان بگذار، ظاهراً در تعارض هم قرار دارند و این تعارض وقتی از میان میرود که واژه کفر را منحصرا به کفار عنادی تفسیر کنیم.
    4? حبط اعمال
    باز در قرآن مجید در چندین آیه خبر داده که اعمال صالحه کفار در قیامت حبط میگردد چون کافر نمیتواند در انجام عمل صالحه قصد قربت داشته باشند، زیرا برخلاف باور قلبی خویش در ضدیت با دستورالهی به سر میبرند، به همین جهت نمیتوانند از اعمال صالحه خویش منتفع گردند.
    چنانچه قران کریم گوید: «اُولئِکَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَّبِهِم وَ لِقائهِ فَحَبِطت اَعمالُهُم فَلُانقِیُمُ لَهُم یَومَ اَلقِیامَةِ وَزنًا» ( کهف/105)
    همانا آنانی که به آیات پروردگارشان کفر ورزیده و منکر لقاء رحمت او شده اند، بسا اعمال آنها (اعمال نیک شان) نابود میشود و روز قیامت هیچ وزنهای برای شان به پا نخواهم کرد.
    حال آن که درجای دیگری میفرماید: «اِنَّ اَلًّذِینَ آمَنُوا وَ اَلَّذِینَ هادُوا وَ الصّابئُونَ وَ النًصارای مَن آمَنَ بِاللهِ وَ الیَومِ االآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلا خَوفُ عَلَیهِم وَ لاهُم یَحزَنُونَ» ((مائده64)
    محققا آنانی که اسلام آوردهاند و یهودیان و صائبان و مسیحیان و هرکسی که به خدا و روز قیامت باور داشته باشد و عمل صالح انجام دهد (روزقیامت) هیچ خوفی بر او نبوده و هیچ حزنی و اندوهی نیز بر آنان نخواهد بود.
    خوب اگر مطلق یهود و نصاری و صائبان را کافر بدانیم آیه فوق با آیه سوره کهف که میگوید عمل کافران محبوط میشود، در تضاد قرار میگیرد. و این مشکل زمانی حل میگردد که در برابر واقعیت سر تسلیم گذاشته اقرار کنیم که هیچ کس تازمانی که قرآن را با دقت مورد مطالعه قرار نداده و قلبا به وحیانی بودن آن باورمند نشده و سپس به تکذیب آن نپرداخته باشد، نه کافر گفته میشود و نه مجرم، بلکه کافر فقط به منکران حقیقت گفته میشود و بس.
    خوشبختانه در اثبات موضوع بحث آیات زیادی در قرآن کریم موجود است اما این جانب برای پرهیز از اطاله کلام از ذکر بقیه آنها صرف نظر میکنم.
    ***
    نتیجه آنکه؛ تازمانی که شرائط ذیل برای کسی موجود نباشد، کفریت دربارة او تحقق پیدا نخواهد کرد:
    1?بلوغ
    2?عقل
    3?اختیار
    4?دسترسی داشتن به مطالعه و تحقیق درباره قرآن و اسلام و مطالعه کردن حداقل یک سوم قرآن به زبان اصلی آن؛
    5?پس ازتحقیق، به حقانیت و وحیانی بودن قرآن قلبا باورمند شده باشد.
    6?پس از باورمندی تعمدا و از روی عناد، تعصب، تکبر، برتریجویی، خودخواهی و یا فرار از انجام تکالیف الهی و یا از ترس پایین آمدن شأن و مقام او در نزد همکیشان و یا از خوف از دستدادن پست و مقام اجتماعی و یا عوامل دیگری عملا به تکذیب آیات قرآنی بپردازد و در برابر نشر و توسعه آن ایستادگی کند.
    8? اگر کسی از روی ترجمه و یا تفسیر قرآن مجید و یا از روی مطالعه علمی برروی احکام و دستورات اسلام به وحیانی بودن قرآن قلبا باورمند شده و به جهت عواملی که شرح داده شد، به تکذیب و پوشانیدن حقایق آن اقدام کند، چنین انسانی نیز منکر حقیقت گردیده و احکام کفر بر او جاری میگردد.
    پوشاندن حقیقت ممکن است در بدو امر یک گناه سبک و کوچک به نظر آید اما اگر انسان به وجدان خود مراجعه کند و پیامدهای زیانبار آن را بسنجد، متقاعد خواهد شد که هیچ گناهی از نگاه زشتی و قباحت با آن برابری نمیکند. انکار حقیقت باعث میشود که جوهر انسانی افراد مسخ گردیده، او را مستحق ورود به جهنم سازد.
    9?هر انسان همین که به حد رشد عقلی برسد، وجدانا وظیفه دارد که به جستجو و تحقیق در امر دین بپردازد و بهترین و کاملترین دینی را که خیر دنیا و آخرت او در آن باشد، پیدا کرده و از آن پیروی کند. اما اگر او به جای کاوش و جستجو از ترس این که مبادا حقایق اسلام او را به سوی خود جلب کند، مانند برخی از مشرکین عرب که پیش از پیش از شنیدن قرآن و مطالعه آن تعمدا خود داری میکردند سدی در جلو چشم و گوش و فکر خویش ایجاد نموده، عامدا خود را به کری، کوری و نادانی بزند، چنین انسانی مانند کسی خواهد بود که تعمدا به انکار حقیقت پرداخته باشد.
    بنابر این کودک، دیوانه و یا سفیه که از تمیز حق و باطل عاجز باشد و یا یک انسان بیاختیار که از روی ترس و اجبار به انکار وحیانی بودن قرآن بپردازد و یا کسانی که به جهت موانع و مشکلات زندگی سیاسی، جغرافیایی، زبانی و غیره، دسترسی به مطالعه و تحقیق در بارة قرآن را نداشته باشند و یا دسترسی به بخش اندکی از قرآن و اسلام داشته که نمیتوانسته بر اساس آن برای او باورمندی و ایمان قلبی به وجود آید و یا دسترسی به مطالعه کامل قرآن داشته اما به دلیل ترجمه و یا تفسیر نارسا، باورمندی برایش حاصل نشده و از قبول اسلام خود داری کرده است؛ در تمام این حالات، معذور گفته میشود و اطلاق واژه کفر بر او ناروا خواهد بود. خدای متعال مهربانتر از آن است که چنین انسانی را در قیامت به جرم عدم قبول اسلام مجازات کند.
    پس از مجموع این مباحث معلوم میگردد که تعداد کافران واقعی با همان معنایی که بیان شد، در جهان امروز بسیار کمتر از حد تصور خواهد بود و شاید تعداد آنها به تعداد انگشتان دست هم بالغ نگردد.
    همه میدانیم که جمعیت امروزی بشر در سراسر کره زمین بالغ بر حدود تقریبا شش میلیارد و پنجصد میلیون انسان میگردد، از این جمعیت در حدود یک میلیارد و پنجصد میلیون نفر آنها در صف مسلمانان قرار دارند بقیه پیرو ادیان مسیحی (حدود دو میلیارد )، بودائی، برهمنی، کنفسیوسی، شینتوئی، یهودی، زردشتی، سیکها و غیرهاند که به دلیل عدم دسترسی به یک ترجمه و تفسیر درست و رسا و کامل از قرآن مجید، عملا در صف قاصرین و معذورین قرار میگیرند نه در صف مقصرین.
    پس از دیدگاه قرآن آنها کافر محسوب نمیشوند و هیچ مسلمانی حق ندارد به هر نامسلمان تا زمانی که حجت بر او تمام نشده باشد واژه کفر را اطلاق نماید زیرا اطلاق چنین واژهای بر کسی که کفریت او به اثبات نرسیده باشد به منزلة واردکردن یک تهمت و افترای ناروا بر یک انسان بیگناه خواهد بود.
    وقتی ما نسبت به مردم دنیا صاحب چنین دیدگاهی شدیم آن وقت دنیا در نظر ما مانند بهشتی جلوه خواهد کرد که پر از گلهای رنگارنگ خواهد بود و به هرکسی و هر چیزی که نگاه کنیم در وجود همه مخلوقات از جمله در وجود هر انسان آثار قدرت و رحمانیت پروردگار عالم را مشاهده خواهیم کرد و کینه و نفرت از قلب ما محو خواهد شد. و آن وقت با این شاعر نیکاندیش که می گوید:
    ?عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازاوست? هم صدا خواهیم شد.
    در پایان لازم میدانم به چند سؤال مهم و ضروری که بعضا قبلا در ضمن تدریس این مطالب مطرح گردیده و بعضی دیگر ممکن است در ضمن مطالعه این جزوه در ذهن خوانندگان گرامی به وجود آید، پاسخ داده شود.
    سؤال: از تفسیری که شما در بارة کافر و غیر کافر ارائه دادید، این مطلب به دست میآید که در پیروی از دین اسلام و یا ادیان دیگر هیچ تفاوتی و جود ندارد؟
    به این معنا که اگر یک مسلمان عمل صالحی را برای رضای خدا انجام دهد هم مأجور است و اگر یک غیر مسلمان انجام دهد نیز مأجور خواهد بود، در حالی که قرآن کریم میفرماید: «وَ مَن یَبتَغِ غَیرَ اِلاسلامِ دِینًا فَلَن یُقبَلُ مِنهُ وَ هُوَ فِی الآ خِرَةِ مِنَ الخاسِرِینَ»، (آل عمران85)

    پاسخ: تردیدی نیست که شریعت اسلامی، آخرین و کاملترین شریعتی است که خداوند برای هدایت بشر فرستاده است و بسیاری از علما و محققین و متفکرین اسلامی و غیر اسلامی که در باره قرآن تحقیق کردهاند به این حقیقت اعتراف دارند.
    مهمترین تفاوتی که میان اسلام و دیگر ادیان آسمانی ماقبل آن وجود دارد، این است که کتب آسمانی ادیان دیگر هم به شهادت تاریخ و هم به شهادت خود آن کتابها، مورد تحریف و دستبرد بشری قرار گرفته و با خرافات و افکار غیرعقلانی و آداب و رسوم ملتهای گوناگون، آمیزش یافته است اما قرآن تنها کتاب آسمانی است که از این آفت خطرناک به کلی محفوظ و مصئون مانده است و کوچکترین تغییر، تحریف و کم و زیادی در متن آن رخ نداده است.

    این سخنی است که اکثر قرآن شناسان با آن توافق دارند.
    تاریخ قرآن و محتویات خود این کتاب نیز به این حقیقت گواهی میدهد: «اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَوَ اَنّا لَهُ لَحافِظُونَ»، (سوره حجر آیه 9)،
    این ما (خدا) هستیم که قرآن را برای پندآموزی فرو فرستادیم و همانا که ما حافظ و نگهبان آن خواهیم بود.
    و «وَ َتمَّت کَلِمَتُ رَبِّک صَدقًا وَ عَدلًا لا مُبِدِّلَ لِکَلَماتِهِ»، ( آل عمران 115)
    ) و به پایان رسید سخن پروردگارت (که به عنوان احکام شرعی برای جهانیان نازل فرمود، در این کتاب عظیمالشأن در حالی که تمام به صداقت و راستی و انصاف بیان گردیده و هیچ تبدیل کنندهای را قدرت آن نیست که تغییر و تبدیلی در آن آورد.
    «وَاتلُ ما اُوحِیَ اِلَیکِ مِن کِتابِ رَبِّک لا مُبِدِّلَ لِکِلَماتِهِ»، (کهف27)
    و بخوان (برای مردم)آنچه را که از جانب پروردگارت به عنوان کتاب برایت وحی شده و هیچ تبدیل کنندهای برای کلمات آن نخواهد بود.
    یکی از دلایلی که خداوند متعال پیامبر اسلام را به عنوان ختم پیامبران و شریعت اسلامی رابه عنوان آخرین شریعت اعلام کرده است، همین موضوع عدم تحریف کتاب آسمانی آن میباشد.
    بدیهی است وقتی پیام الهی بدون هیچ تحریف و کم و کاست در میان مردم باقی مانده است، دیگر نیازی به ارسال کتب و شریعت جدید نخواهد بود.
    «وَ اِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأبِیهِ الباطِلُ مِن بَینَ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ»، (فصلت42)
    ترجمه: و به تحقیق این (قران)کتاب پیروز و بلند مرتبهای است که باطل و تحریف نه از پیشرو میتواند بر آن راه یابد و نه از پشتسر.
    با این وجود اسلام نمیخواهد سهم مفید و سازنده ادیان آسمانی ماقبل خویش را در مورد اعمال صالحه به کلی منکر گردد با این که شرایع دیگر با آداب و رسوم و عقاید غیر توحیدی اختلاط و آمیزش یافته، با این حال پیروی از آنها بهتر از الحاد و بیدینی محض خواهد بود. زیرا پیروان آنها نیز به خدا و زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند و از بسیاری از اعمال خلاف و زیان آور دوری میجویند.
    ما افراد زیادی از مسیحیان را میشناسیم که برای رضای پروردگار خویش، فداکاریهای کمنظیری انجام داده و میدهند؛ مانند: دکتر آلبرت شوایتزر « albertt svaytser» ( 1965- 1875) فیلسوف، متأله و پزشک نیک نام و پرتلاش مسیحی که بخش اعظم عمر گرانبهای خویش را در راه تداوی و نجات بیماران در آفریقا به پایان رساند.
    و یا خانم ترزای برنده جایزه صلح نوبل که سالهای متمادی به طبقات فقیر و کم درآمد هندوستان خدمت کرد و یا صدها راهب و راهبه دیگر و هزاران انسان پاکاندیش و نیکوکار و دانشمندان و فلاسفه و مخترعین و هنرمندان و غیره که هر کدام در راه بیداری، هوشیاری، باسوادی، پیشرفت، و گسترش فرهنگ و نجات انسانها خدمت کردهاند، صرف نظر از این که پیرو چه دین و آیینی بودهاند؛ قطعا در قیامت پاداش نیک خویش را دریافت خواهند کرد و هیچ عقل سلیمی نمیتواند بپذیرد که خدای عادل و رحمان، این گونه انسانها را تنها به این جهت که از دین مقدس اسلام پیروی نمیکردهاند، بدون پاداش بگذارد چنانچه قرآن کریم بارها فرموده: «اِنَّ اللهَ لا یُضِیعُ اَجرَ المُحسِنِینَ» خداوند مزد نیکوکارانی را که به قصد قربت انجام داده باشند، ضایع نخواهد کرد.
    اینک به نمونهای از انصاف و جوانمردی قران مجید توجه فرمایید که میگوید: «همة اهل کتاب با هم یکسان و برار نیستند بلکه در میان شان هستند کسانی که دائم آیات پروردگار (چه در کتب آسماین و چه در عالم طبیعت)را در فرصتهای شبانه روزی، مورد خوانش و مطالعه قرار میدهند و در برار عظمت الهی به سجده میافتند.
    به خداوند و روز واپسین باور دارند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و در انجام کار خیر و نیکیها شتابند و اینان بیشک از جمله شایستگان میباشند. (آل عمران114-113)
    و اما آیهیی را که در سؤال تان مورد استناد تان قرار دادید که بعد از نزول قرآن همه مردم دنیا وظیفه دارند که از اسلام تبعیت کنند و ادیان ماقبل آن از رسمیت خارج شده و مورد قبول خدای متعال نمیباشد، این سخن هرچند درست است اما بدان معنا نیست که حتی اعمال صالحه غیر مسلمانان که به قصد قربت و رضای خدا انجام شده و بشریت از آن سود بردهاند، نیز در نزد خدای تعالی، هیچ اجر و پاداشی ندارد.
    آیه مورد نظر اجر و پاداش عمل صالحه را نفی نکرده، بلکه پیروی از ادیان دیگر را نفی کرده است.
    به تعبیر دیگر اگر ادیان ماقبل اسلام را به منزله یک مکتب ابتدایی کوچک و راجستر نشده تشبیه کنیم، دین مقدس اسلام همانند دانشگاه عظیم و مدرن و راجستر شدهای خواهد گردید که فراگیری رشتههای گوناگون علمی در آن فراهم باشد و سند فراغت از آن در تمام ادارات دولتی مورد قبول واقع شود.
    پس در چنین حالی انسان عاقل چنین دانشگاهی را برای تحصیل انتخاب خواهد کرد. خدای متعال فقط در حد یک انتخاب، انسانها را راهنمایی کرده، منتها در متن قرآن مزایای اسلام را به تفصیل بیان کرده و از انتخاب نابجا برحذر داشته است.
    ولی اگر کسی به جهت وجود برخی از علل و عوامل مختلف به جای تحصیل در چنین دانشگاهی، در یک مکتب ابتدایی و راجستر نشده تحصیل کند و از هنر خواندن و نوشتن بهرهمند شود، انکار همان مقدار از سواد او بیانصافی خواهد بود. و لااقل خود او در موارد متعددی از این هنر خویش بهرهمند خواهد شد.
    پایان

    طرحی پایدار برای صلح جهانی: کفر چیست و کافر از نظر قرآن به چه کسی گفته میشود؟ (قسمت سوم)

    طرحی پایدار برای صلح جهانی: کفر چیست و کافر از نظر قرآن به چه کسی گفته میشود؟ (قسمت دوم)

    طرحی پایدار برای صلح جهانی: کفر چیست و کافر از نظر قرآن به چه کسی گفته میشود؟ (قسمت اول)



  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: پنج شنبه 93/12/7::: ساعت 8:52 صبح

    این که میگوید کافران، یعنی نامسلمانان ایمان نمیآورند، هم با واقعیتهای تاریخی در تعارض است و هم با برخی دیگر از آیات، مگر میلیونها عرب بت پرست و مسیحیان یمن و غیره در زمان خود پیغمبر، ایمان نیاوردند؟
    Yazdani

    الف: اشکال اعتقادی
    اگر کافر به مطلق هر نامسلمان، اطلاق شود نتیجه آن خواهد شد که در روز قیامت بخش عظیمی از انسانهای که تعداد آنها از میلیاردها هم تجاوز خواهد کرد به جهنم خواهند رفت، چون خداوند وعده داده است که جایگاه کفار در جهنم خواهد بود، در حالی که ما خدای متعال را نه تنها به صفت عادل بلکه به صفت رحمان و رحیم و ارحمالراحمین میشناسیم و در قرآن کریم نیز سراسر از رحمانیت و لطف و کرم او سخن گفته از جمله در سوره زمر آیه 53 چنین میفرماید:
    « قُل یا عِبادِی َالَّذِینَ اَسرَفُوا عَلی اَنفُسِهِم لاتَقنَطُوا مِن رَحمَة اللهِ»
    بگو! ای بندگان من (بندگان خدا) که بر جان خویش اسراف و ستم کردهاید، از رحمت خداوند ناامید مشوید.
    «فَقُل سَلامٌ عَلَیکُم کَتَبَ رَبَّکُم عَلی نَفسِهِ اَلّرحمَةِ» (سوره انعام، آیه54) بگو! سلام بر شما باد (بدانید) که پروردگار شما افاضه فیض و رحمت بربندگان را برخویش واجب قرارداده است.
    «رَبَّنَا وَسِعَت کُلَّ شَیئٍ رَحمَةً وَ عِلمًا» (سوره غافر، آیه7) رحمت و دانش پروردگار ما برهمه چیز وسعت و احاطه دارد.
    «وَ رَحمَتِی وَسَعِت کُلَّ شَیئٍ» رحمت ما (پروردگار) بر هر چیزی وسعت دارد.
    و اصلا یکی از علل خلقت انسانها آن است که خداوند نعمتهای خویش را در دنیا و آخرت به او بچشاند. به قول مولانا جلالالدین بلخی:
    خلق کردم نی که تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
    خداوند متعال نعوذبا الله سادیست و عقدهای نیست که از سوختن و شکنجه شدن بندگانش در جهنم لذت ببرد. اگر انسانهای گنهکار و ستمگر در جهنم میسوزند به دلیل عمل کرد خود آنهاست که با اعمال شان جهنم را برای خود ساختهاند و عذاب و شکنجه آنها دقیقا متناسب با گناهی است که مرتکب شدهاند و نه بیشتر از آن.
    «مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها وَ مَن جاءَ بِالسِئَّةِ فَلا یُجزی اِلّا مِثلَها وَ هُم لایُظلَمُونَ»، (انعام160)
    ترجمه: هر که عمل نیکی انجام دهد(حداقل)ده برابر آن به او صواب داده خواهد شد و اما اگر کسی عمل زشتی را مرتکب شود فقط به اندازه همان عمل جزا داده میشود و هرگز آنها مورد ستم قرارداده نخواهند شد.
    «سارِعُوا اِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبّکُم وَ جَنَّةٍ عَرضُهَا السَّمواتُ وَ الاَرضُ اُعِدًّت لِلمُتَقِینً (آل عمران133)
    ترجمه: بشتابید به سوی مغفرت و رحمت پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن با آسمانها و زمین برابری میکند و برای پرهیزکاران آماده گردیده است.
    واژه متقین در آیه فوق چون به طور مطلق آمده پس مطلق متقین بالفعل و متقین بالقوة را شامل میگردد.
    و بهشت در قرآن به صورت مفرد و جمع آمده و از آن دانسته میشود که خداوند چندین بهشت برای بندگانش ترتیب داده است. اما جهنم همیشه به صورت مفرد آمده و در یک مورد میفرماید: «لها سبعةابواب»،(حجر44)
    جهنم فقط دارای هفت دروازه است و از وسعت آن هیچ ذکر نگردیده است، ممکن است در روز قیامت گروهایی بسیار کمتر از آنچه که ما در ذهن خود تصور میکنیم، وارد آن شوند.
    ولی از نگاه تربیتی و برحذر داشتن انسانها از انجام کارهای خلاف، بهتر است نوعیت جزاها و عقوبتها به صورت ابهام آمیز و ترسناک باقی بماند.
    اما بهشتی که فقط یک طبقه آن با وسعت آسمانها و زمین برابری میکند باید برای میلیاردها و میلیاردها انسان ساخته شده باشد. یقینا خدای حکیم جایگاه چنین وسیعی را برای تعدادی محدود و اندکی که رهاکردن آنها مانند رهاکردن یک دانه خشخاش در بیابان وسیع باشد، نخواهد بود؛ به قول خیام: «فردا بهشت را بینی چون کف دست.»
    ب: چگونه ممکن است انسان بیگناه جزا داده شود؟
    همه میدانیم و باور داریم که دادگاه روز قیامت عادلانهترین دادگاه خواهد بود و خداوند متعال در آیه 88 از سوره شعراء در وصف آن میفرماید: «یَومَ لایَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلّا مَن اَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلٍیم» روز قیامت روزی است که مال و فرزندان هیچ نفعی نمیدهند مگر این که انسان، قلب سالم و پاک از گناه در پیشگاه خدا آورد.
    «فَالیَومَ لا تُظلَمُ نَفسٌ شَیئاً وَ لاتُجزَونَ اِلّا ما کُنتُم تَعمَلُونَ» ((سوره یس، آیه54 )
    پس امروز به هیچ کسی جزا داده نه خواهد شد مگر به حسب آن چه که در دنیا انجام داده اید.
    «اِنَّ اللهَ لا یَظلِمُ مِثقالَ زَرَّةٍ وَ اِن تَکُ حَسَنَةً یُضاعَفها وَ ئِوتِ مِن لَدُنهُ اَجراً عَظِمُاً»، (نسا40)
    ترجمه: همانا که خداوند (روز قیامت) به اندازه سنگینی یک ذرّه (به کسی) ستم نخواهد کرد، اما اگر حسنهای آورد چند برابر پاداشت نیک از جانب حق به او بخشیده خواهد شد، پاداشی که عظیم و بزرگ خواهد بود.
    وقتی به عادلانهترین بودن آن روز اذعان داریم طبعا هیچ عاقلی نمیتواند بپذیرد که در آن روز خداوند مهربان، تریلیونها انسان را تنها به این جهت وارد جهنم کند که در دنیا از گرویدن به اسلام غفلت کرده و از دینی غیر از دین اسلام پیروی کردهاند.
    ج: تبدیل متهم به مدعی
    دانستیم که از دید قرآن کافر به کسی گفته میشود که تعمدا در برابر حق ایستادگی کرده و به کتمان آن بپردازد.
    پس نتیجه این میشود که میلیاردها انسانی که حقیقت اسلام به آنها تعریف و تشریح نشده باشد، مجرم محسوب نخواهند شد. در قوانین اساسی و نیز در بسیاری از قوانین مدنی کشورهای جهان از جمله در قانون اساسی افغانستان آمده: «برائت ذمّه حالت اصلی انسانها است و تاکسی مرتکب خلافی نشده باشد مجرم شناخته نمیشود» وقتی در قوانین ما انسانها تا عمل خلافی از کسی صادر نشده باشد، مجرم شناخته نمیشود، دادگاه الهی که به مراتب دقیقتر و عادلانهتر است و همه چیز بادقت کامل برایش آشکار هست یقینا انسانهایی راکه به کتمان حقیقت دست نیازیده باشد، محرم نخواهد شناخت و اطلاق لقب کافر را بالای آنها ظالمانه تلقی خواهد کرد.
    و حتی نامسلمانانی که بدون اتمام حجت بر آنها، به ناحق کافر خوانده شده اند؛ روز قیامت میتواند به مدعی تبدیل شده و از مردمی که آنها را به این لقب نفرت انگیز یاد کرده، شکایت نمایند.
    د: مهر بطلان به کرامت بشری
    تردیدی نیست که از دید یک مسلمان، هر انسان دارای کرامت بشری است از هر رنگ و نژادی که باشد. در آیه 70 از سوره اسراء میفرماید: «وَ لَقَد کَرَّمنَا بَنَیِ آدَمَ وَ حَمَلنا هُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ وَ رَزَقنا هُم مِن اَلطِیِّباتِ وَ فَضَّلنا هُم عَلی کَثِیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضِیلاً»
    ترجمه: و به تحقیق که ما بنیآدم را کرامت بخشیدیم و او را در خشکی و دریا سیر داده و از غذایهای پاکیزه به آنها ارزانی داشتیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم، برتری دادن آشکار.
    و همچنین خدای متعال او را مسجود فرشتگان آسمان قرار داده، به لقب خلیفه الهی مفتخرش ساخت. و زمینی با این وسعت و عظمت را با تمام نعمتهای آن در اختیارش قرارداد.
    و از نعمتهای بزرگی؛ چون: تعقل، تفکر، نطق و بیان بهرهمندش ساخته آگاهی از نیک و بد عالم را به او آموخت و برای هدایتش پیغمبران جلیل القدری را مبعوث به رسالت کرد.
    جهانی به این بزرگی و پهناوری را آفرید و میلیاردها میلیارد کهکشانهای حیرتانگیز و بهتآور را با نظام دقیق و شگفت آور به حرکت در آورد و در خلقت هیچ یک از این موجودات غول پیکر و یا موجودات بسیار ریز و ظریف که همه پر از شگفتیها میباشد، به خود آفرین نگفت؛ اما وقتی انسان را آفرید، فرمود: «فَتَبارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقِینَ»
    پس آیا هیچ عاقلی میتواند بپذیرد که خدای حکیم چنین موجود باکرامتی را به خاطر آن که از پیروی از یک دین مورد نظر او غفلت ورزیده اند را در روز قیامت، سرازیر جهنم کرده؛ رسوای خاص و عام سازد؟
    و بر آن همه عطایای خویش که به این موجود بخشیده، مهر بطلان بزند؟حاشا و کلا.
    بلکه برعکس خواهد شد. یعنی عدهای محدودی که شمار آنها ممکن است بسیار کمتر از حد انتظار باشد گنهکار شناخته شده، وارد جهنم خواهند شد، آن هم به دلیل ارتکاب اعمال ظالمانه و مجرمانهای که خود مرتکب آن گردیدهاند و الا خداوند هرگز عذاب و شکنجه را به کسی روا نخواهد داشت.
    چنان که در آیه 101 سوره هود؛ میفرماید: «وَ ماظَلمنا هُم وَلکِن ظَلَمُوا اَنفُسَهُم».
    کافر در قیامت به گناهکار بودن خود معترف خواهد شد.
    با توجه به آن بخش از آیات قرآن کریم که نحوه محاسبه و بازرسی اعمال انسانها را در قیامت بیان میکند، چنین دانسته میشود که خداوند متعال عمل کرد دنیایی انسانها را چه زشت و چه زیبابا تمام جزئیات به طور زنده مانند نوار فیلم از پیش چشم خود هر شخص میگذراند و با دیدن آنها اعمالی که خود انسان فراموش کرده باشد، به یاد خواهد آورد.
    در دادگاههای دنیایی، مکنونات قلبی و اسرار درونی انسانها تا خود اظهار نکنند، قابل نشاندادن نمیباشد اما در قیامت همه رازهای پنهانی، رنج و الم روحی، شادیها، لذتها، رضایتها، باورمندیها و ناباوریها و … انسانها برای خودشان نشان داده خواهد شد و هر انسان مجرم با مشاهدة اعمال دنیائی خویش، متقاعد خواهد شد که جای انکاری برای او باقی نمانده است.
    کافرانی که تعمدا در برابر حقائق قرآنی به مخالفت پرداخته اند، نیز به کافربودن خویش اعتراف خواهند کرد چنانچه در سوره انعام، آیه 131، اعتراف آنان را چنین انعکاس داده است: «قالُوا شَهِدنا عَلی اَنفُسنا وَ غَرًّتهُم اُلحَیاتُ اُلدُّنیا وَ شَهِدُوا عَلی اَنفُسِهِم اِنَّهُم کانُوا کافِرِینَ»
    در روز قیامت ندا میرسد که آیا پیامبرانی از جنس خودتان از جانب خداوند برای شما نیامدند که آیات و احکام الهی را به شما تبلیغ کنند؟ و شما را از لقاءپروردگارتان در روز قیامت بترسانند؟
    گویند: اعتراف میکنیم بر علیه خویشتن که آنها آمدند و ابلاغ رسالت کردند اما زندگی دنیایی فریبمان داد و گواهی دهند بر خویشتن که تعمدا راه کفر را انتخاب کردهاند.
    از این آیه نیز دانسته میشود که کفار قلباً به حقانیت قرآن و پیام الهی باورمند شده اما زندگی غرورآمیز دنیایی، تعصبات کور، خودخواهی، خودپسندی و… آنها را به وادی انکار و تکذیب کشانده است.
    اگر برای کسی حقانیت قرآن و اسلام به ثبوت نرسیده باشد، هر گز به کافر بودن خود در قیامت اعتراف نخواهد کرد چون اقرار قیامت بر اساس تهدید و شکنجه نیست تا شخص مجبور به آن شود.
    رفع اتهام تناقض گوئی از کلامالله مجید
    اگر واژه کفر را به هر نامسلمان اطلاق کنیم نتیجه آن خواهد شد که نعوذ بالله قرآن تناقض گوئی کرده است چنانچه بعضی از معاندین چنین اتهامی را وارد کردهاند. و ما هم در فهم درست پارهای از آیات جداً دچار مشکل خواهیم شد؛ که ذیلا به چند نمونه آن اشاره میشود.
    1?نمونه اول، کافران ایمان نمیآورند؛ «اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَم تُنذِر هُم لا یُومِنُونَ(بقره6)
    ترجمه: محققا آنانی که کافر شدهاند، برای شان یکسان است که بیمشان بدهی یا ندهی، ایمان نخواهند آورد.
    در تفسیر این آیه چند سؤال اعتراضی مطرح است:
    اول:
    این که میگوید کافران، یعنی نامسلمانان ایمان نمیآورند، هم با واقعیتهای تاریخی در تعارض است و هم با برخی دیگر از آیات، مگر میلیونها عرب بتپرست و مسیحیان یمن و غیره در زمان خود پیغمبر، ایمان نیاوردند؟
    مگر میلیونها انسان دیگر که همه پیروان ادیان ماقبل اسلام بودند در ایران، شامات، شمال آفریقا و… در زمان خلفای راشدین داخل اسلام نشدند؟
    پس چه طور میشود این واقعیتهای تاریخی را نادیده گرفت؟
    بر خلاف آیة فوق، خداوند در سوره نصر خبر داده که فوج فوج از قبایل قریش و به تبعیت آنها سایر عربهای مشرک بعد از فتح مکه، اسلام اختیار کردند؛ در صورت اطلاق کفر بر مطلق هر نامسلمان چه طور میتوانیم بین این دو آیه که در ظاهر متضاد مینمایند، جمع کنیم؟ پس واقعیت آن است که کفر از نظر قرآن فقط به منکران عنادی اطلاق میشود نه به هر نامسلمان.
    نکته قابل دقت آنکه خداوند در سوره نصر از عربهای مشرک و بتپرست بعنوان «ناس» (مردمان)، تعبیر کرده، نه کافران و این خود تاییدی است بر اینکه اطلاق کفر بر غیرمنکران عنادی، اطلاق نادرست خواهد بود.
    اعتراض دوم این که: اگر کافران یعنی مطلق نامسلمانان، ایمان نمیآورند، پس فلسفه بعثت رسول و انزال شریعت، کار عبثی خواهد بود.
    اعتراض سوم این که: مگر در اول سوره بقره، خداوند از قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت که میتواند متقین بالفعل و بالقوة را به راه راست یعنی دین اسلام هدایت کند، خبر نداده است؟
    چطور در پنج آیه بعد، منکر هدایت کافران شده؟ آیا خداوند متعال نعوذ بالله دچار تناقضگوئی شده؟ حاشا و کلا! واقعیت این است که این ایراد و اعتراضها، زمانی حل خواهد شد که واژه کفر را منحصرا به همان منکر عنادی تفسیر کنیم.
    خوب به خاطر دارم که در ایام تحصیل در حوزة علمیة قم و نجف، من هم تحت تاثیر همان تفکر عمومی بودم و مطالعات تفاسیر مشهور و معروف آن وقت از آیه فوق و آیات مشابه آن، هرگز نمیتوانست روح کنجکاو مرا قانع سازد. وقتی دغدغة فکری خویش را نزد مفسران عالیقدر آن روز مطرح میکردم، آنها سخنانی قناعت بخشی برای من نداشتند تا بالآخره به این نتیجه رسیدم که کلید فهم قرآن در خود قرآن نهفته است و باید قرآن را با خود قرآن تفسیر کرد. آنگاه فکر و ذهن خویش را از روایات و نقل قولهای گوناگون، تخلیه کرده، تنها به مطالعه خود قرآن بدون در نظر داشت اقوال دیگران، پرداختم.
    از آن پس بود که بسیاری از مطالب حل نا شده برایم حل گردید و خدا را سپاس گزارم که در اثبات نظریة مورد بحث، اگر هیچ دلیل دیگری هم نداشتم، تنها تفسیر آیه فوق برای درستی نظر یادشده، کفایت میکند؛ در حالی که در قرآن مجید آیات دیگری نیز وجود دارد که نظریة ما را تایید میکند.
    2?نمونه دوم، در سوره ممتحنه، ازدواج با زن کافره را، به صراحت منع کرده، میفرماید: «ولاتمسکوا بعصم الکوافر».
    ترجمه: و در تحت ازدواج نگه ندارید زنان کافره را.
    اما در آیه پنجم سوره مائده با صراحت مردان مسلمان را اجازه داده و فرموده است که میتوانند با زنان پاک دامن و عفیفه اهل کتاب ازدواج کنند.
    و نتیجهای که از این دو نوع فرمان به دست میآید، این است که مطلق اهل کتاب کافر محسوب نمیشود، اگر کافر محسوب شوند بین این دو حکم تناقض به وجود میآید.
    خداوند جلت عظمته هرگز دو حکم متضاد و متناقض صادر نخواهد کرد.
    بعضی از مفسرین برای رهایی از مخمصة تناقض موضع نسخ احکام قرانی را توسط خود قران مطرح کرده؛ گویند: آیه دهم سوره ممتحنه توسط آیه پنجم سوره مائده نسخ گردیده است.
    ولی چنین جوابی هرگز برای اهل تحقیق و قران شناسان نمیتواند قانعکننده باشد، زیرا هیچ حکمی از احکام قران توسط خود قران نسخ نگردیده و روایاتی که در این مورد در کتب حدیثی به مشاهده میرسد، تمام ساخته و پرداخته دشمنان اسلام میباشد.
    و اما در آیة نسخ میفرماید: «مَا نَنُسَخ مِن آیَةٍ اَوَ نُنِسها نَأتِ بَخِیرٍ مِنهااَو مِثلِها)بقره106)
    ترجمه: ما هیچ آیه و حکمی را نسخ نمیکنیم و یا فراموش شده نمیگیریم مگر این که حکمی بهتر از آن و یا مثل آن میآوریم.
    در آیه فوق به هیچ وجه سخن از نسخ احکام قران توسط خود قران، به میان نیامده، بلکه مراد از آن نسخ احکام شریعت تورات توسط قران کریم است. این آیه در حقیقت جوابی است برای یهودیانی که میگفتند: اگر خدای محمد همان خدایی است که تورات را برای حضرت موسی نازل کرده، پس چرا احکام آن باهم تفاوت دارد؛ مثلا خوردن گوشت شتر و چربییی حیوانات در شریعت تورات حرام است و حال آنکه در شریعت اسلام حلال شده و در مورد حلیت و حرمت چربی سخن صریحی در قرآن نیامده و گویا خدای محمد بیان حکم آن را فراموش کرده است.
    آیه فوق به آنان پاسخ داده میفرماید: اگر خوردن گوشت شتر در اسلام حلال شمرده شده برای آن است که خداوند حکیم شریعت سختگیرانه تورات را نسخ کرده و حکم بهتری نازل کرده تا جهانیان در مشقت و سختی گرفتار نشوند و اگر در مورد حکم چربی سکوت اختیار کرده، بدان معنا است که انجام و یا عدم انجام هر حکم مسکوت مانده در اختیار خود مکلف است. و در هر کجا که نفییی نباشد مسلمانان در انجام آن به علم و دانش و تجربه خود رجوع خواهند کرد و نهایتا بر میزان آزادیشان افزوده خواهد شد.
    اگر گوشت شتر و خوردن چربی برای بنی اسرائیل حرام بود؛ شاید بدان جهت بوده که آنان در خوردن گوشت و چربی افراط میکردند. همین موضوع سبب شده بود که عدهای کثیری از آنان به فشار خون بالا دچار گردیده، از طریق سکتههای مغزی و قلبی جان خود رااز دست میدادند. در شریعت تورات آن را تحریم کرده بود تا از مرگ و میر آنان حتی المقدور کاسته شود.
    اما اسلام که دین جهانی است، منافع کل بشریت در نظر گرفته، لذا خوردن گوشت شتر را مباح اعلان کرد است. و در حقیقت خداوند نخواسته مردم جهان را از چنین ماده غذایی که میتواند بخشی ازمشکلات اقتصادی بشریت را تأمین کند، محروم سازد.
    در تمام مواردی که میان احکام تورات و قرآن تفاوتی موجود باشد، احکام قرانی سهلتر بوده، خیر و سعادت تمام بشریت را در نظر گرفته است.
    و اما اینکه رسول گرامی اسلام پس از ورود به «یثرب» که بعد به نام مدینةالنبی شهرت یافت، تا مدتی به سوی بیتالمقدس نماز میخواند و بعد دستور آمد که به سوی مکه معظمه نماز بخواند، در این مورد نیز هیج نسخی صورت نگرفته، زیرا در هیچ کجای قران آیهای را پیدا نمیتوانیم که دستور نماز خواندن به سوی بیتالمقدس را صادر کرده باشد، اگر رسول خدا برای مدتی به سوی بیتالمقدس نماز خوانده، این عمل به اجتهاد خود آن حضرت بوده است. چنانچه در پارهای از موارد دیگر نیز آن حضرت قبل از نزول حکم به اجتهاد خویش عمل کرده است و چنین عملکردی هم طبیعی است و هم عقلانی. چنانچه امروزه نیز وقتی رژیمی سرنگون گردد رژیم تازه تا زمانی که قانون اساسی و قانون مدنی جدیدی تدوین نکرده باشد، به همان قوانین گذشته عمل میکند، رسول خدا نیز تا نزول حکم جدید گاهی به اجتهاد خویش و یا گاهی به احکام تورات عمل کرده است. اما بعد از نزول آیه مورد بحث و آیات 67 و 68 سوره مائده که درآنها تمام شریعت ادیان پیشین را منسوخه اعلام کرده، دیگر هرگز به اساس احکام تورات و دیگر کتب آسمانی ماقبل اسلام حکمی صادر نکرده است.
    در پارهای از روایات تاریخی آمده است که رسول خدا قبل نزول حکم زانی و زانیه که در اسلام حد آن به صد ضربه شلاق تعیین گردیده است، یک مرتبه حکم سنگسار را به اجرا در آورده است. اگر واقعا این روایت درست باشد، یقینا قبل از نزول آیه دوم از سوره مبارکه نور بوده است.
    چون در اسلام قرانی حکم سنگسار بیان نگردیده و اسلام واقعی چنین حکم خشنی ندارد. بزرگترین دلیل ما بر عدم وجوب سنگسار در اسلام این است که عمل سنگسار قابل تقسیم نمیباشد در حالی که در آیه 25 سوره مائده میفرماید: اگر کنیزی مرتکب زنا شد، نصفی از حد زنان زانیه را بر او جاری کنید. یعنی فقط پنجاه شلاق بزنید.
    حضرت فقیه عالیقدر مرحوم آیت العظمی سید ابوالقاسم خویی در کتاب وزین تفسیر «البیان» بحث مشروحی در بارة عدم نسخ احکام قرانی ایراد فرموده و تمام مواردی را که جمعی از مفسرین شیعه و سنی از احکام منسوخه به شمار آوردهاند، جناب ایشان با دلائل محکم و متین به اثبات میرساند که هیج کدام از آن موارد نسخ نشده است. و ایشان فقط یک مورد را تصدیق میکند که مورد نسخ قرار گرفته؛ و آن حکم صدقهای است که هرکس با رسول خدا نجوا کند، باید صدقه بپردازد و ایشان میفرماید هیچ یک از اصحاب به جز حضرت علی به این آیه عمل نکرده است.
    اینجانب نویسنده این سطور به این عقیده است که اگر مرحوم آیة الله خویی که رحمت خدا بر او باد این یک مورد را تصدیق کرده، شاید برای آن بوده که جناب ایشان متوجه نبوده که مراد از نسخ احکام در آیه 106 سوره بقره، نه احکام قران بلکه نسخ احکام تورات است، اگر حضرت ایشان متوجه چنین نکتهای میبود، حکم صدقهدادن قبل از نجوی را که در آیه 12 سوره مجادله آمده از احکام منسوخه به حساب نمیآورد.
    ایشان برای اینکه موضوعی برای آیه نسخ در قرآن پیدا کند مجبور شده همین یک مورد را از احکام منسوخه به حساب آورد، در حالی که حکم صدقه دادن قبل از نجوا با رسول خدا یک امر استحبابی است. و هیچ نسخی در آن صورت نگرفته است، اگر صورت میگرفت باید میان ناسخ و منسوخ یک فاصله زمانی اتفاق بیفتد در حالیکه چنین فاصلهای اتفاق نیفتاده است. و باز تاکید میکنم هیچ حکمی از احکام قران کریم نسخ نگردیده است و من در این مورد نوشته مشروحی دارم که اگر زندگی بود، در آینده منتشر خواهم کرد انشاء الله.

    ادامه دارد…..

    طرحی پایدار برای صلح جهانی: کفر چیست و کافر از نظر قرآن به چه کسی گفته میشود؟ (قسمت دوم)

    طرحی پایدار برای صلح جهانی: کفر چیست و کافر از نظر قرآن به چه کسی گفته میشود؟ (قسمت اول)



  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: پنج شنبه 93/12/7::: ساعت 8:51 صبح

    این نبشته تا اینجا، خلاصه و فشردهای پاسخ من در جواب پرسشهای فوق میباشد که محض برای آمادگی ذهنی خوانندگان عزیز به عرض رسید و بدیهی است که پاسخی بدین اختصار و اجمال نمیتواند ذهن پرسشگرانه همهگان را اقناع کند.
    Yazdani

    این نبشته تا اینجا، خلاصه و فشردهای پاسخ من در جواب پرسشهای فوق میباشد که محض برای آمادگی ذهنی خوانندگان عزیز به عرض رسید و بدیهی است که پاسخی بدین اختصار و اجمال نمیتواند ذهن پرسشگرانه همهگان را اقناع کند. پس لازم مینماید که تفصیل روشن و مستدلی برای آن ارایه گردد.

    اینک مشروح سخن:

    همه میدانیم که امروزه عامة مسلمانان به شمول جمع کثیری از علما و فقهای اسلامی، بشریت روی زمین را از نظر سعادت و شقاوت اخروی و یا به تعبیر دقیقتر از نظر حقانیت دینی به دو دسته تقسیم کردهاند و میکنند:

    1. مسلمان:یعنی کسانی که پیرو دین مقدس اسلام است که او را بندهای واقعی پروردگار و از اهل نجات در آخرت میدانند.
    2. کافر: یعنی همة کسانی که غیر از دین مقدس اسلام پیروی کنند اعم از مسیحی، یهودی، بودائی و غیره.

    در حالی که قرآن مجید انسانهای روی زمین را به سه دسته تقسیم کرده است:

    دسته اول:

    هدایتیافتهگان، که راه مستقیم حق و حقیقت را یافته و از آن پیروی میکنند. اینها در امتهای پیشین در کنار پیامبران عصر خویش قرار داشته و از شریعت برحق آنها پیروی میکردهاند و بعد از بعثت رسول گرامی اسلام، از شریعت اسلامی پیروی میکنند .

    در سوره حمد وقتی میخوانیم : «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم» مراد همین هدایت یافتهگان اند که خداوند در وصف آنان میفرماید: «وَ مَن یَطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ اَنعمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النَّبِیِینَ وَ الصِّدِیقِینَ وَ الشُّهَدااءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفِیقاً».(نساء/ 69)

    ترجمه: هدایت یافتهگان کسانی هستند که اطاعت فرمان خدا و رسول را میکنند و آنها با همان کسانیاند که خداوند به آنها نعمت عطا فرموده از پیامبران، درستکاران، شهدا و صالحین و حقا که رفاقت با آنان نیکو و پسندیده خواهدبود.

    دسته دوم:

    راهگمکردگان غیر لجوج که حجت بر آنان تمام نشده و در بیخبری و ناآگاهی باقی ماندهاند که قرآن کریم از آنها به نام غافلان و بیخبران نیز تعبیر کردهاست.

    غفلت از نظر لغت به معنی بیخبری و عدم توجه است.

    در مجمعالبیان و قاموس قرآن میگوید: غفلت ضد یقظه یعنی ضد بیداری است؛ الغفله: السهو عن الشی. غفلت، عدم توجه به یک شیئ موجود است. غفلت، گاهی یک عذر مقبول است و آن در صورتی است که علت آن عدم اتمام حجت باشد چنانچه در آیه 132و131سوره انعام میفرماید: «ذالِکَ اَن لَم یَکُن رُّبکَ مُهلِکَ القُرای بِظُلمٍ وَ اَهلُها غافِلُونَ وَ لِکُلٍ دَرَجَاتٌ مِمّاعُمِلُوا َو مَارَبُّکَ بِغافِلٍ عمایَعمَلُونَ».

    ترجمه: این بدان جهت است که پروردگارت هیچ جامعهای را به جهت ظلمی (مراد از ظلم ممکن است، ظلم به نفس باشد که کج روی، بتپرستی و عدم راهیابی به سوی حقیقت را نیز شامل میشود)که در حال غفلت و بیتوجهی انجام دادهاند، هلاک نخواهد کرد و برای هرشخصی متناسب با اعمالی که انجام داده، درجاتی خواهد بود و خداوند از پاداش اعمال انسانها غفلت نخواهد کرد.

    روشن است که غفلت در این جا عذر مقبول است .

    و در آیه دیگری میفرماید: «وَ ما کُنّا مُعَذِبِینِ حَتّی نَبعَثَ رَسُولاً»، (سوره اسراء، آیه15)وما هیچ قومی را تا پیامبری نفرستیم و اتمام حجت نکنیم، عذاب نخواهیم کرد. مراد از عذاب اعم از عذاب دنیوی و عذاب اخروی میباشد.

    و آیات زیادی در قرآن کریم به این مضمون وجود دارد، چنانکه خداوند متعال در سوره یوسف، آیه3 خطاب به پیامبرش میفرماید: «نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ اَحسَنَ القَصَصَ بِمَا اَوحَینا اِلَیکَ هذَالقُرآنُ وَ اِن کُنتَ مِن قَبلِهِ لَمِنَ اَلغافِلِینَ» این ما هستیم که بهترین قصهها (قصه یوسف)را از طریق وحی قرآنی برای تو بیان کردیم در حالی که پیش از آن بیخبر بودی.

    مراد از غفلت در آیات فوق به معنی عدم توجه است. و گاهی غفلت به معنی عدم دقت است که در این صورت مذموم خواهد بود.

    این گروه که در زبان عدهای از فقها به نام جاهل قاصر نیز یاد میشوند، بخش عظیمی از جمعیت دنیا را تشکیل میدهند و خدای مهربان دوست دارد که آنها نیز راه مستقیم را پیدا کنند اما بنابر علل و عواملی موفق به پیداکردن آن نمیشوند. آنان عموما انسانهای لجوجی نیستند که اگر حقیقت برایشان روشن و آشکار گردد، از آن پیروی خواهندکرد. در چند مورد خداوند از آنان به نام ضال و ضالین نیز یاد کرده است

    منتها ضال را نیز مانند جاهل قاصر و جاهل مقصر میتوان به ضال قاصر و ضال مقصر تقسیم کرد. ضال مقصر کسی است که از اول تقصیر و بیمبالاتی کرده و یا مانند کافران از روی تعمد، گمراهی را انتخاب کرده باشد ولی ضال قاصر کسی است که میخواهد راه دُرست را انتخاب کند اما از روی بیتوجهی و غفلت و یا ناتوانی، فکری نتوانسته و یا نمیتواند راه درست را تشخیص دهد.

    به یک تعبیر غافلان غیر مقصر را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:

    1. غافلانی که هیچ اسمی از قرآن نشنیدهاند و به دین و آیینی که از پدران و محیط خویش فرا گرفتهاند، باقی ماندهاند.
    2. غافلانی که از اسلام و قرآن آگاهی داشته اما توان مطالعه و تحقیق در بارة قرآن را نداشتهاند.
    3. غافلانی که قرآن را مطالعه کردهاند اما به آسمانی و وحیانی بودن آن باورمند نشدهاند، یعنی مطالعه و تحقیق آنان ناقص بوده است. و مسلم است تا زمانی که باورمندی قلبی برای کسی به وجود نیاید، چنین شخصی مقصر شناخته نمیشود و در صف بیگناهان قرار میگیرد.

    حتی شخصیتی مانند شبلی شمییل مسیحی(که قرآن را به دقت مطالعه کرده و آن را پر از کلمات حکمتآمیز یافته و در وصف قرآن اشعار بسیار زیبایی هم سروده است اما با این حال اگر قلباً به وحیانی بودن آن باورمند نشده باشد (چنین شخصی را نمیتوانیم کافربگوییم.

    خداوند، قبایل قریش و عربهای قبل از بعثت را به عنوان اُمّی و در چند مورد به عنوان ضال و راهگمکرده یاد کرده نه به عنوان کافر:

    از جمله در سورة جمعه آیه2

    هُوَ اَلَّذِی بَعَثَ فِی الاُمِیِینَ رَسُولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکِیهِم وَ یَعلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة وَ اِن کانُوا مِن قَبلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ

    ترجمه: او است آن خدایی که برانگیخت در میان اُمیین پیامبری را از جنس خودشان تا آیات خداوند را بر آنان بخواند و آنها را تزکیه کند و کتاب و حکمت بیاموزد، هرچند آنان قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند.

    و حضرت ابراهیم تا زمانی که پدر یا عموی بتتراش خویش را یک شخص غافل و بیخبر از دین توحیدی و یک نفر ضال و راهگمکرده، تصور میکرد، برای او طلب آمرزش میکرد و میگفت: «اَغفِر لِاَبِی اِنَهُ کانَ من اَلضّالِینَ»، سوره شعراء، آیه 86))

    پروردگارا! پدرم را بیامرز که او از جمله رهگمکردگان است.

    اما وقتی فهمید که ضلالت او عمدی بوده و او به خاطر در آمدی که از ناحیه بتتراشی داشت و یا به جهت تکبر و اعتلاجویی و یا عوامل دیگر، با درک بطلان راه خویش، از قبول شریعت آسمانی سرپیچی میکند، از او برائت جسته و از استغفار و طلب مغفرت در حقش، خودداری کرد.

    و در یک مورد حتی شخصیت پیامبر را قبل از بعثت نیز به همین لقب یادکرده میفرماید: «وَ وَجَدَکَ ضَالا فَهَدای»، (سوره ضحی آیه7)؛ خداوند تو را ای محمد قبل از اسلام راهگمکرده یافت پس هدایتت کرد.

    وقتی حضرت ابوطالب فوت کرد، حضرت علی(ع) با چشمان اشکبار به نزد رسول الله آمده عرض کرد: یا رسول الله(ص)فقدمات عمک الضال، عموی راهگمکرده ات با دنیا وداع گفت.

    در جمله فوق از حضرت ابوطالب به ضال و راهگمکرده تعبیر شده، نه کافر.

    او هرچند از مسلمانان و رسول خدا صادقانه و سرسختانه دفاع کرد اما به جهت کهولت سن نمیتوانیست معجزات قرآن و برتری دین مقدس اسلام را به آن قسمی که شایسته بود درک کند، لذا به آیین پدران خود باقی ماند.

    بنابر این سخنان بنی امیه و بنی عباس که مدعی بودند، ابوطالب کافر از دنیا رفته است به هیچ عنوان دُرست نمیباشد.

    به عبارت دیگر بین ضلالت و کفریت از نظر نسب اربعه، عموم و خصوص مطلق است به این شکل که به هر کافر، ضال هم گفته میشود. اما به بعضی از ضالها کافر گفته نمیشود.

    دسته سوم:

    که قرآن آنها را به نام کافر خوانده و در سوره مبارکه حمد از آنان به عنوان مغضوب علیهم نیز یاد شده است، در حال حاضر از نظر جمعیت در نهایت قلت میباشند. این گروه همانهاییاند که قرآن را مطالعه کرده اند و مورد سنجش و دقت قرار دادهاند و قلبا به وحیانیت آن باورمند شدهاند اما از روی تکبر، خودخواهی، لجاجت و تعصب و یا به دلیل اینکه اسلام جلو عیاشی و خودسری آنها را محدود میکند، تعمدا به انکار و مقابله با آن پرداخته و به روشهای گوناگون به کتمان و پوشاندن حقایق قرآن مبادرت ورزیدهاند.

    واژه کافر از دید قرآن فقط به همین گروه اطلاق میگردد و تنها همین گروهاند که مستحق عذاب اخروی خواهند بود. تفاوت صحیح کافر و غیر کافر زمانی میسر خواهد شد که معنی لغوی واژه کفر را مورد مطالعه و بررسی قراردهیم .

    کفر در لغت به معنی پوشاندن و پنهان کردن است.

    در المنجد گوید: کُفُرُالشَّیئ؛ یعنی روی چیزی را پوشانیدن.

    کفر اللیل الشیئ؛ یعنی شب با سیاهی خود آن چیز را پوشاند.

    کفر بالخالق، منکر آفرید گار عالم شد.

    در فرهنگ جامع نوین عربی- فارسی آمده: کفر به معنی غَطِیَ و سَتَرَ است به همین جهت به زارعی که تخمها را زیر خاک میکند و به ساحر و جادوگری که راز و رمز فن جادوگری خویش را پنهان نگه میدارد نیز کافر گفته میشود. کَفَرَ بِالنِّعمِة؛ ناسپاسی و کفران نعمت نمود.

    کفر(kofor): قیری که بربدنه کشتی و غیر آن مالند و رنگ ظاهری آن را بیپوشانند.

    پس کفر در برابر ایمان به معنی پوشاندن یک حقیقت است که کسی قلباً به درستی آن باورمند شده باشد اما تعمداً آن را بپوشاند و کتمان کند.

    واژه کفر فعل لازم نیست بلکه متعدی است و اگر به زبانهای دیگر ترجمه شود باید به صورت متعدی ترجمه شود.

    کفاره به چیزی گفته می شود که صورت اصلی یک عمل زشت و قبیح را با پرداخت جریمه آن بپوشاند. غلاف و پوشش میوه و حبوبات را کافور گویند چون دانه و میوه را در داخل خود پنهان نگه میدارد .

    از جانب دیگر، کفریت یک امر کسبی و عارضی است نه ذاتی و ارثی. تا زمانی که انسان تعمداً در برابر حق به انکار و مخالفت نپردازد به او کافر گفته نخواهد شد. به همین جهت است که در قرآن از کسانی که بعد از باورمندی قلبی به حقانیت قرآن به انکار و پوشاندن حقیقت پرداخته، به کَفَرَ وَ کَفَرُو یاد شده یعنی زمانی، کافر نبوده و سپس کافر شدهاند.

    قبل از نزول سورههای فصلت و کافرون، خداوند متعال هیچ یک از مردم قریش و یا دیگر عربهای دوره جاهلیت را به نام کافر یاد نکرده است.

    تاریخ میگوید سال یازدهم و یا دوازدهم بعثت بود که سران قریش نقشه خطرناکی برای محو اسلام طرحریزی کردند از جمله ولید بن مغیرة مخزومی که مرد با هوش و مدبری بود و ابوحکم عمرو بن هشام مخزومی (ابوجهل) عاص بن وائل سهمی، حارث بن قیس، ابولهب، امیة بن خلف که بلال حبشی را به جهت گرویدن به اسلام، سخت مورد آزار و شکنجه قرار میداد، ابی بن حلف، نضر بن حارث بن علقمه شاعر که پیغمبر و همرزمانش را هجو میکرد، اخنس بن شریق و غیره؛ بین خود نشسته، برای جلوگیری از پیشرفت اسلام با هم رای زنی کردند.

    ولید بن مغیره گفت: من کلام محمد را مورد مطالعه قرار دادهام، چنان با حکمت و پر جذبه هست که هیچ انسانی نمیتواند مثل آن بیاورد. من پیشبینی میکنم که اگر جلو او گرفته نشود، چنان نفوذ پیدا کند که آقایی و سروری شما را درهم بکوبد؛ سپس گفت: ما پیش او میرویم، اگر ریاست میخواهد او را به ریاست انتخاب میکنیم و اگر زندگی میخواهد، آنقدر ثروت در اختیارش قرار میدهیم که بینیاز شود و بهترین و زیباترین دختر عرب را به ازدواج او در میآوریم؛ منتهی به این شرط که دست از این گفتههای خود بردارد و یا لااقل از کیش و آیین پدران ما انتقاد نکند.

    آنها پس از این تصمیم، نزد آن حضرت آمدند و مقاصد خود را مطرح کردند و علاوه نمودند که ما هم الله را خالق خود و خالق زمین و آسمان میدانیم و برای بُتها جز شفاعت، خاصیت دیگری قائل نیستیم؛ اگر شما اندکی با ما و اعتقادات ما، مماشات کنید ما همه چیز را در اختیارت قرار خواهیم داد. رسول خدا(ص) فرمود اگر شما خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهید، دست از دعوت خود بر نخواهم داشت.

    در این وقت بود که سوره کافرون نازل شد و سران قریش با خشم و حسادت به مقر خویش باز گشتند و تصمیم گرفتند با شایعه پراکنی و افزودن جملات باطل در میان آیات قرآن و اتهام سحر و جادوگری زدن و غوغا و هوچیگری، بر آن حضرت غلبه کنند.

    از جمله دو مصراع رکیک و موزون را به صورت «تلک غرانیق العلی وان منهن الشفاعة لترجی» را در میان آیات 20 و 21 سوره نجم افزودند و شایع کردند که این جملات نیز از جانب خداوند بر محمد نازل شده است.

    ولی خداوند این نقشه خطرناک را بر ملا ساخته؛ فرمود: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُو لا تَسمَعُوالِهذَ لقُرآنِ وَ اَلغُوا مافِیهِ لَعَلَّکُم تَغلِبُونَ». (سوره فصلت آیه26)

    و آنان که کافر شدند به همدیگر گفتند به این قرآن گوش فرا ندهید و لغویات را در آن درهم آمیزید، شاید بدین طریق بر او غلبه کنید.

    پیشنهاد سران قریش و توطئه شایعهسازی در زمانی به وقوع پیوست که تقریبا یک سوم حجم قرآن کریم نازل شده بود.

    و آنها قلباً به وحیانی بودن آن باورمند شده بودند، اما به دلیل دلبستگی به کیش اجدادی و حفظ موقعیت اجتماعی و حقد و حسد بر علیه مکتب اسلام، موضعگیری کردند.

    قرآن مجید از باورمندی قلبی آنها در آیات متعدد خبرداده از جمله در سوره نمل آیه 14 میفرماید: «وَجَحَدَوا بِها وَاستَیقَنَتها اَنفُسُهُم ظُلمَا وَ عُلُوَّا» [کفار] از روی ظلم و اعتلاجویی به انکار حقانیت قرآن پرداختند در حالی که در ته قلب به حقانیت آن یقین داشتند.

    در تعدادی از آیات قرآن که سخن از کفر و کفریت به میان آمده، واژه تکذیب را نیز در کنار واژه کفر قرار داده در حقیقت خود قران واژه کفر را معنی و تفسیر کرده است و تصدیق کرده که کفریت یک انسان زمانی تحقق مییابد که پس از اعتقاد به وحیانی بودن قرآن، تعمداً به تکذیب آن بپردازد.

    «وَالَّذِینَ کَفُروا وَ کَذَّبُوا بِایاتِنَا اُولئِکَ اَصحابُ الجَحِیمِ

    (مائده آیات10 و 86 )و( سوره حدید آیه19)

    و آن کسانی که کفر ورزیده و تعمداً به تکذیب آیات ما پرداختند، همانها یاران جهنم خواهند بود.

    مضمون فوق با اندکی تفاوت در آیات 39 بقره و آیه 10 سوره تغابُن و آیه 16سوره روم و آیه 57 سوره حج و آیه 33 سوره مؤمنون تکرار گردیده و در همة آنها کفریت را پس از تکذیب عمدی حقانیت قرآن ذکر کرده است.

    و باز در آیه 86 سوره آل عمران؛ میفرماید: «کَیفَ یَهدِی اللهُ قَوَماً کَفَرُوا بَعدَ اِیمانِهِم وَ شَهِدُوا اَنَّ الرًسُولَ حَقٌّ وَجَائهُم البِیِّناتُ وَ اللهُ لایَهدِی القَومَ الظّالِمِینَ.»

    چگونه خداوند هدایت کند مردمی را که تعمدا به پوشاندن حق پرداختند بعد از آن که قلبا به حقانیت رسول اسلام گواهی داده در حالی که آیات روشن و غیر قابل انکاری از جانب خداوند بر آنها نازل شده بود و خداوند قومی را که تعمدا به ستمگری در حق خود میپردازند، هدایت نخواهد کرد.

    «وَ لا تَایئَسُوا مِن رَوحِ اللهِ اِنَّهُ لایَایئَسُ مِن رَوحِ اللهِ اِلًا القَومُ الکافِرِینَ»، (سوره یوسف، آیه 87)و از رحمت و الطاف الهی ناامید مشوید؛ زیرا که بجز گروه کافران، کسی از رحمت الهی ناامید نخواهد بود.

    کافران بدان جهت از رحمت خداوند ناامید اند که خود میدانند که تعمدا به انکار حق پرداخته اند و منکر وجود خدا و رحمانیت او شدهاند. پس دلیلی و جود ندارد که به او امیدوار باشند.

    تا این جا دانستیم که واژه کفر منحصراً به کسی اطلاق میشود که باورمندی قلبی خویش را عمدا منکر شود و آن را بپوشاند. بنابر این مطلق نامسلمانان را به نام کافر یادکردن و حکم کفریت بر آنان جاری کردن، به منزله تهمت زدن و افترا بستن به یک انسان بیگناه خواهد بود.

    پس اگر واژه کفر را بر هر نامسلمانی اطلاق کنیم، هم از نظر اعتقادی و هم از نگاه فهم دُرست قران مجید دچار اشکالات و معماهای لاینحلی خواهیم شد که ذیلا به چند مورد آن اشاره میشود.

    ادامه دارد…..

    طرحی پایدار برای صلح جهانی: کفر چیست و کافر از نظر قرآن به چه کسی گفته میشود؟ (قسمت اول)



  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: پنج شنبه 93/12/7::: ساعت 8:47 صبح

    کافر از نظر قرآن به چه کسی اطلاق میشود؟ آیا استعمال عنوان کافر بر پیروان ادیان غیراسلامی اطلاق صحیحی است؟ چه طور ممکن است خداوند مهربان و حکیم، میلیاردها انسان را صرف به این دلیل واردجهنم کند که از دینی غیر از
    Yazdani

    بسم الله الرحمن الرحیم
    سخن آغازین
    قتل و کشتار و اعمال خشونت آمیز وعملیات انتحاری که در سالهای اخیر در برخی از کشورها، از جمله در افغانستان آن هم به نام دفاع از اسلام رواج یافته، هیچ گونه توجیه شرعی و دینی ندارد.
    اسلام دین صلح و برادری و دین زندگی مسالمت آمیز میباشد که آبادی و آبادانی را سرلوحة کار خویش قرار داده و میفرماید: خداوند همان کسی است که شما بشریت را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما خواستار میباشد.
    و در مورد قتل انسانها میفرماید(هرکس انسانی را بدون موجب و بدون این که مرتکب قتلی شده باشد و یا بدون این که فسادی در زمین انجام داده باشد، به قتل برساند، چنان است که گویا همة بشریت را به قتل رسانده و هرکس نفسی را احیا کند مثل آن است که همه بشریت را احیاء کرده است.
    آیا دینی را که این گونه به حیات انسانها اهمیت داده که قتل یک انسان بیگناه را معادل قتل تمام بشریت و احیاء او را معادل احیاء تمام بشریت بداند، چگونه میتوان، به خشونت پروری و بی توجهی به قتل انسانها متهم کرد؟ حاشا و کلا!
    بنابراین آنچه را که گروههای تروریستی به نام دفاع از اسلام انجام میدهند، به هیچ عنوان ربطی به اسلام واقعی ندارد بل این نوع اعمال جنون آمیز آنان ریشه در یک نوع برداشت و تعلیمات ناصوابی دارد که از یک تفکر سطحی و غیر تحقیقی از دین ذهنی خودشان نشأت گرفته نه از دین مقدس اسلام.
    به سخن دیگر، اشتباه آنها از این موضوع نشأت میگیرد که آنها همة بشریت را در ذهن خویش به دو دسته کافر و مسلمان تقسیم کرده و هرکسی را که متدین به دین مقدس اسلام نباشد، کافر و واجبالقتل میدانند و در قتل و کشتار آنها هیچ پروایی ندارند بلکه این کشتار را موجب رضای خدا و آمرزش گناهان خویشتن محسوب میدارند. در حالی که از دید قرآن، هرنا مسلمان نه کافر است و نه واجبالقتل، بلکه بنده و آفریده پروردگار بوده، از کرامت بشری برخوردار میباشد و تعرض به جان و مال و ناموس آنها حرام و کشتار چنین انسانی ولو نامسلمان به منزلة قتل همة بشریت است، چون در قرآن میفرماید:
    من قتل نفساو نمیگوید من قتل مسلما!
    و نفس شامل همة بشریت میگردد و حفظ جان و مال و ناموس هر انسانی تا زمانی که خود او مرتکب قتل و یا فساد در زمین نشده باشد،واجب است.
    بنابراین تروریستهای که با چنین برداشت غلط و بر خلاف دستور قرآن، مرتکب قتل و کشتار و تخریب میشوند، نفس این عمل گناهی است عظیم و نابخشودنی.
    و این که این اعمال شرم آور را به دامن اسلام و قران نسبت می دهند، جنایت مضاعفی است که برسنگینی جنایت اولیه آنها میافزاید و آنانی که از پشت صحنه بر اینگونه اعمال نظارت داشته و آنان را ترغیب کرده و وعدة بهشت میدهند، در تمام جنایات انجام شریک خواهند بود. در حقیقت این به ظاهر خادمان اسلام، به قصد خدمت به اسلام، بزرگترین ضربه را به پیکر دین مقدس اسلام وارد کرده و چهره انسانی، علمی و پر از محبت و عاطفه اسلامی را در نزد مردم جهان سخت کریه و وحشتانگیز جلوه دادهاند.
    بنابر این حس دینخواهی و نیز شناختی که این جانب از مکتب پر عاطفه و عدالت پرور اسلامی دارم، وظیفه خود دانستم که واژه کفر و کافر را که اکثر بنیادگرایان، در فهم درُست آن دچار کج فهمی گردیده اند، از نظر قرآن مورد بحث و شناسایی قراردهم تا واقعیت امر برای کسانی که تا هنوز در اشتباهند روشن و آشکار گردد.
    و من الله التوفیق
    کاظم یزدانی
    Yazdani

    واژه کفر چه معنی دارد؟
    کافر از نظر قرآن به چه کسی اطلاق میشود؟
    آیا استعمال عنوان کافر بر پیروان ادیان غیراسلامی اطلاق صحیحی است؟
    چه طور ممکن است خداوند مهربان و حکیم، میلیاردها انسان را صرف به این دلیل واردجهنم کند که از دینی غیر از دین اسلام پیروی میکردهاند؟
    سؤالات فوق از اعتراضات مهم و بحث برانگیزی بوده که بارها از سوی افراد حقیقتجو و کنجکاو مطرح گردیده است و سابقه آن به قدمت تاریخ اسلام باز میگردد. و بالمقابل برخی از علمای اسلامی اقدام به پاسخ گویی کردهاند اما تا جایی که من میدانم، هیچ کدام پاسخ قناعت بخشی ارایه داده نتوانستهاند بلکه بر پیچیدگی موضوع افزوده و سؤال کنندگان را بیشتر به وادی حیرت و سرگردانی سوق دادهاند. به اصطلاح به جای آنکه ابرو را دُرست کنند، چشم را کور کردهاند.
    ما اگر خواسته باشیم پاسخ دُرست و صحیح این سؤالات را به دست آوریم، چارهای نداریم جز این که به قرآن کریم مراجعه نماییم زیرا خداوند متعال در مسائل متنازع فیه، ما را به قرآن ارجاع داده و ما تنها از طریق این کتاب عظیمالشأن که بزرگترین و مطمئنترین منبع فقهی اسلام است، به واقعیت خواهیم رسید.
    قرآن کریم واژه کفر را به معنی لُغوی آن که به معنای پوشاندن است به کاربرده. بنابر این کافر تنها به کسی گفته میشود که قرآن را خوانده و درک کرده و قلباً به وحیانی بودن آن باورمند شده باشد، اما از روی لجاجت، عناد، تکبر، خودخواهی و تعصب به انکار آن بیپردازد و تا کسی تعمدا چنین حقیقتی را نپوشاند، اطلاق کافر به او ناروا و به منزلة تهمتزدن به یک انسان بیگناه خواهد بود.
    نتیجه آنکه پیروان ادیان غیر اسلامی؛ مانند: مسیحی، یهودی، بودائی، شینتویی و غیره تا زمانی که از حقیقت قرآن آگاهی حاصل نکرده و قلباً به دُرستی و وحیانی بودن آن باورمند نشده باشد و از روی تعمد و تعند به انکار و ضدیت با آن نپرداخته باشد به هیچ وجه از دیدگاه قران کافر گفته نمیشود و طبعا مشمول مجازاتی که خداوند در دنیا و آخرت برای کفار وعده داده نخواهند شد و برای مسلمانان جایز نیست که آنها را کافر خطاب کنند و یا با آنان رفتار غیر انسانی داشته باشند. مسلمانان عصر پیامبر(ص) نیز از اصطلاح کفر و کافر همین معنا را درک میکردند .
    بعدها به خصوص در دوران خلفای اموی و عباسی، واژه کفر تعمیم یافته و به مطلق هر نامسلمان اطلاق گردیده است.

    ادامه دارد……



  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: پنج شنبه 93/12/7::: ساعت 8:32 صبح

    نمایندگی شورای جهانی هزاره در پاریس بیستمین یادواره شهادت رهبر فرزانه، طلایه دار عدالت خواهی و ظلم ستیزی، استاد عبد العلی مزاری را گرامی می داریم.
    image1
     

    بیستمین یادواره شهادت رهبر فرزانه، طلایه دار عدالت خواهی و ظلم ستیزی،

    استاد عبد العلی مزاری را گرامی می داریم.

    اگر افراط گرایی  (فوندمانتلیسم) و خشونت فکرى و عملى در نقاط پرآشوب جهان مهار نشود، خطر گسترش آن دامن اروپا و غرب را نیز خواهد گرفت و بر سرنوشت مهاجران مسلمان اثر محسوسی خواهد گذاشت. 

    ستاد برگزاری مراسم سالگرد شهادت بابه مزاری (نمایندگی شورای جهانی هزاره در فرانسه)، در نظر دارد که مراسم سالگرد عروج رهبر شهید را زیر عنوان کنفرانس:

     بررسی پیامد های افراط گرایی برای افغانستان و مهاجران؛

      در پاریس برگزار نماید؛ و یاد و خاطره آن رهبر فرزانه را گرامی بدارد.

    از عموم مردم شریف ساکن اروپا و بخصوص باشندگان کشور عزیز فرانسه دعوت می شود که دراین کنفرانس شرکت نمایند.

    در این کنفرانس شخصیت های علمی، فرهنگی و سیاسی از سراسر اروپا شرکت خواهند نمود. سخنران ها در بخش اصلی کنفرانس علل و عوامل افراط گرایی دینی و نیز آثار و پیامدهای آن را به بحث خواهند گرفت و در نهایت برای مقابله با خشونت های دینی و جنایت های سازمان یافته و تروریزم بین المللی، شیوه های عملی و کار بردی را اریه خواهند نمود.

    بخش دوم کنفرانس، به صورت میز گرد و پاسخ به سوالات خواهد بود.

    زمان:

    روز یکشنبه 8 مارس 2015 از ساعت 1 تا 6 بعد از ظهر .

    مکان:

    AGECA :  177 rue de charonne  75011  paris.  metro : Alexandre Dumas  ligne 2

     شماره تماس :

     143 70 35 67 0033

    0033673142792

    Email: worldhazaracouncil@gmail.com



  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: سه شنبه 93/12/5::: ساعت 2:49 عصر

    شورای جهانی هزاره
    11 دلو , 1393
     
     عنوان کنفرانس : « بررسی پیامدهای افراط گرایی برای افغانستان و مهاجران »   اهالی قلم و دانش، سلام ؛  شورای جهانی هزاره، در نظر دارد که مراسم سالگرد شهادت رهبر شهید عبدلعلی مزاری را با برگزاری یک سری کنفرانس ها
    image1
     

     عنوان کنفرانس :

    « بررسی پیامدهای افراط گرایی برای افغانستان و مهاجران »

      اهالی قلم و دانش، سلام ؛

     شورای جهانی هزاره، در نظر دارد که مراسم سالگرد شهادت رهبر شهید عبدلعلی مزاری را با برگزاری یک سری کنفرانس ها تحت عنوان: “بررسی پیامدهای افراط گرایی اسلامی برای افغانستان و مهاجران ” در چند کشور اروپایی تجلیل نماید.

    همه می دانیم که شهادت بابه مزای،  قتل عام ها، جنایت های هولناک، ترورها، و جنایت های سازمان یافته علیه مردم و جامعه ما، از جمله پیامدهای ظالمانه و ناهنجار ناشی از افراط گرایی مذهبی، قومی و دینی در افغانستان بوده است. درعصر ما، بسیاری از کشورهای جهان و بخصوص ملت های مسلمان، گرفتار افراط گرایی دینی و مذهبی هستند و این پدیده شوم، خسارات مادی و معنوی غیر قابل تصوری را وارد کرده است و می رود که به یک فاجعه عظیم و مصیبت بزرگ تبدیل شود.

    اگر بنیادگرایى و خشونت فکرى و عملى در نقاط پرآشوب جهان مهار نشود، خطر گسترش آن دامن اروپا و غرب را نیز خواهد گرفت و بر سرنوشت مهاجران مسلمان اثر خواهد گذاشت. به منظور جلوگیری از گسترش این پدیده‌های خطرناک، انجمن ها، نهاد ها و فعالان مدنى باید با بررسی اثرات افراط گرایی و راه ‌اندازی طرح‌ها، کنفرانس ها و گفت وگوهای علمی و منطقی، زمینه ساز صلح، مدارا و تکثر گرایی شوند. و راه های مقابله با این روند را برای دولت ها و ملت ها معرفی کنند. 

     شهید عبدا لعلی مزاری از رهبران پیشگام تاریخ معاصر افغانستان است که در یکی از دشوارترین مقطع تاریخی و بد ترین شرایط سیاسی، اجتماعی و نظامی، طرحهایی منطقی، عملی و سازگار با شرایط اجتماعی و سیاسی افغانستان را برای پرهیز از خشونت  و تعصب و زورگویی درباره حل عادلانه و دموکراتیک مسایل سیاسی و اجتماعی این کشور ارائه کرد. از این رو شایسته است که فرهنگیان و فعالان اجتماعی و سیاسی جامعه ما، این طرح ها و اندیشه ها را مورد تحقیق و بررسی قرارداده، از یکسو جامعه ما را با چنین اندیشه هایی پیوند دهند و از سوی دیگر جنبه های کاربردی آن را در جهت حل بحران فعلی افغانستان و زندگی مسالمت آمیز شهروندان، مورد بهره برداری قرار دهند. مسلماً سخنان و دیدگاه های ارزشمند آن رهبر فرزانه می تواند جامعه ما را در دستیابی به شیوه ها و گزینه های مطلوب برای پایان دادن به جنگ، خشونت، افراط گرایی و بحران افغانستان یاری رسانند.

    ستاد برگزاری مراسم بابه مزاری شورای جهانی هزاره ؛ از تمامی فرهنگیان و فرهیختگان انتظار دارد که به منظور آشنایی دقیق تر با افکار و اندیشه های رهبر شهید، نوشته ها، مقالات و تحلیل های خود را به این ستاد ارسال نمایند.

    مطالب دریافتی در وبسایت شورای جهانی انتشار می یابند. در ضمن در نظر است مجموعه ای از مقالات منتخب و برتر در این سری کنفرانس ها خوانده شود و بعد به صورت کتاب منتشر شود.

    با عنایت به اهمیت و ارزش این موضوع  و ماندگاری آن در تاریخ و فرهنگ اجتماعی و سیاسی مردم ما، از جناب عالی تقاضا می شود که با ستاد برگزاری مراسم یادمان شهید مزاری همکاری نمایید و با ارسال مطالب ارزشمند خود، در تحقق این هدف مهم یاری رسانید.

    توضیحات لازم در ارتباط با مطالب ارسالی:

    1 – عنوان مقاله با موضوع یادمان شهید مزاری مرتبط باشد.

    2 – مقاله، مخصوصاً برای ستاد برگزاری مراسم شهید مزاری شورای جهانی هزاره ، فرستاده و اختصاص داده شود.

    3- کوشش شود که مقاله از 5 صفحه کمتر و از 15 صفحه بیشتر نباشد.

    3 – منابع و ماخذ مقاله دقیق نوشته شوند.

    4 – اگرمقاله نهایتآ تا اول ماه مارچ 2015 یعنی حدود یکماه دیگر به آدرس ایمیل ستاد ارسال گردد؛ گزیده آن در مراسم های یاد شده، قرائت خواهد شد و درغیر این صورت تنها در  وبسایت شورا و کتاب نشر می شود.

    در ذیل چند عنوان به طور پیشنهادی نوشته شده است. البته شما در انتخاب یکی از عناوین و یا تدوین مطلب تحت عنوان مرتبط دیگری مختار هستید:

    • بررسی پیامدهای افراط گرایی در پهنه تاریخی؛
    • بررسی پیامدهای افراط گرایی در حوزه ادیان ابراهیمی؛
    • بررسی پیامدهای افراط گرایی و خسارات جانی، مالی و اجتماعی این پدیده شوم در افغانستان؛
    • افراط گرایی از نظر اسلام و قرآن و زندگی مسالمت آمیز اقلیت های دینی در حوزه اسلامی؛
    • نفی خشونت، تعصب، خود محوری و پرهیز از افراط گرایی از دیدگاه شهید مزاری؛
    • نفی خشونت در بستر عدالت اجتماعی، برابری و برادری از دیدگاه شهید مزاری؛
    • بررسی پیامدهای افراط گرایی نسبت به جامعه زنان و کودکان ؛
    • نگرشی درباره پیامدهای افراط گرایی نسبت به اقلیت های دینی ؛
    • بررسی پیامدهای افراط گرایی در جهان؛
    • پیامد های افراط گرایی در مسئله مهاجرت و زندگی مهاجران؛
    • بررسی پیامدهای افراط گرایی در اوضاع امنیتی جهان؛
    • افراط گرایی دینی زمینه ساز جنگ های هولناک جهانی؛
    • بررسی راه های مقابله با افراط گرایی دینی؛
    • طرح ها و تیوری های جلوگیری از گسترش خشونت و افراط گرایی دینی؛
    • جایگاه وحدت ملی در اندیشه افراط گرایان مسلمان؛
    • جنگ و صلح از دیدگاه شهید مزاری و شرایط تحقق صلح پایدار در کشور از نظر او؛
    • - افراط گرایی و پذیرش نظام دموکراسی و اصل انتخابی بودن تمام ارگان های قدرت و مراجع تصمیم گیری؛
    • افراط گرایی با شعار دینی و رفتار ضد دینی؛
    • رقابت های سیاسی و منطقه ای در قالب افراط گرایی دینی؛
    • - دیدگاه شهید مزاری در مورد شعارهای اسلامی و رفتارهای نژادی درکشور؛
    • جایگاه مردم هزاره در حوزه افراط گرایی دینی؛
    • هزاره ها چگونه می توانند مانع از گسترش افراط گرایی در جامعه خود شوند؛
    • بررسی عکس العمل نا آگاهانه مردم هزاره در برابر شعارهای دینی و مذهبی درتاریخ معاصر؛
    • – دورنمای افغانستان از لحاظ اقتصادی، امنیتی و ثبات سیاسی در پیوند با افراط گرایی؛
    • پیامدهای افراط گرایی اسلامی در حوزه اقتصادی، سیاسی، نظامی و روابط بین المللی.
    • بررسی دلایل و عوامل قتل های زنجیره ای هزاره ها در کویته پاکستان و راه های مقابله و جلوگیری از آن در عمل ؛

     

    نشانی ارتباطی ستاد مراسم شهید مزاری

    نشانی ویبسایت: http://www.worldhazaracouncil.org

     نشانی ایمیل: worldhazaracouncil@gmail.com

    دوستان جدا از ایمیل می توانند مقاله ها و مطالب خودرا به این آدرس پست نمایند :

    7Rue Vincent Compoint, 75018, Paris, Boite Postale number 9

    نشانی تلفن موبایل مسئول گردآوری مقالات : 0033647418077

    منتظر مقاله ها و آثار ارزشمند شما فرزانگان  هستیم.

                                            شورای جهانی هزاره

                                   ستاد برگزاری مراسم رهبر شهید

    منبع: http://www.worldhazaracouncil.org



  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: سه شنبه 93/12/5::: ساعت 2:48 عصر

    چرا محمد(ص) جنگ میکرد ولی عیسی(ع) جنگی نکرد؟

     

     یکی از سؤالات و شبهات در بحث جنگهای اسلام  اینستکه چرا محمد(ص) اقدام به جهاد میکرد ولی عیسی(ع)، موسی(ع)، و زرتشت هیچ جنگی را آغاز ننموده اند؟

     

     در پاسخ به این شبهه، باید ابتدا این بحث را مطرح کنم که خداوند در هدایت بندگان خود پیامبرانی از نوع خودشان فرستاده است تا خودشان بدون دخالت خداوند هدایت شوند و خداوند میخواهد تا خود انسانها در راه حق گام بردارند. چنانچه میفرماید اگر خدا میخواست کاری میکرد که مردم خود به صورت ناخودآگاه او را اطاعت کنند:

     

    اِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ (شعراء:4)

     

     اما از آنجا که خداوند، انسان را مختار ، خلق کرده است؛ فقط راه هدایت را از طریق انبیاء نشان میدهد و خود در امور اختیاری بشر دخالت نمینماید و این از سنن الهیست. لذا دین خداوند باید با روشی پیش برود که بدون مددهای آسمانی راه خود را باز کند، زیرا اگر خداوند مدام به مؤمنین «مددهای آشکار» نازل میکرد، تمام مردم بدون تفکر و تحقیق راه حق را در میافتند و ایمان انسانها از آنجایی که به واسط? امری بدیهی بود ارزشی نمیداشت. (البته هر گاه که حجت بر مردم تمام میشد و پیروان دین حق نیاز به امداد الهی پیدا میکردند خداوند از آنجا که با تمام شدن حجت دیگر عذری باقی نمیماند مؤمن و کافر معلومند ممکن بود به وسیله امداد آسمانی مؤمنین را نجحات دهد یا کفار را نابود کند درست مثل داستان نوح علیه السلام)

     در نتیجه انبیاء در زمانی که تعداد پیروانشان کم بود و قدرتی نداشتند، در برابر زورگویی کفار سکوت میکردند و هرچقدر هم که کفار و یا معاندین بر آنها ظلم روا میداشتند اقدام به درگیری نمیکردند زیرا اگر با آنها درگیر میشدند، کفار آنها را که قدرتی نداشتند به قتل میرساندند. این روال در زندگی بسیاری از انبیاء دیده میشود:نوح(ع)، ابراهیم(ع)، یعقوب(ع)،...و عیسی(ع)؛ همچنین محمد(ص) نیز تا زمانی که در مکه بود و قوایی نداشت طبق همین قانون عمل مینمود و هر چند یارانش را شکنجه مینمودند و به قتل میرساندند، با کفار درگیر نمیشد و فقط با خریدن برخی بردگانی که زیر شکنجه بودند انها را نجات میداد. علت این روش هم آشکار است: قریش دنبال کوچکترین درگیری از سوی مسلمین بودند تا شمشیر بکشند و آنها را قتل عام کنند.

     

      همین پیامبران نیز اگر توانایی میافتند به جهاد میپرداختند چنانکه برای مثال موسی(ع) که در مصر در برابر زورگویی مصریها سکوت اقدام به ایجاد درگیری نمیکرد وقتی خداوند ائو و قومش را از آن ضعف نجات داد و از مصر بیرون آورد، یوشع(ع) را به جنگ عمالیقیها فرستاد(عهد عتیق- خروج-ص 20) همچنین طبق نص تورات خداوند به یهودیان دستور میدهد که در سرزمین موعود در برابر قومی که بدانها حمله میکنند بجنگند(عهد عتیق- اعداد-ص10) نیز جنگ با کنعانیها و ...

     

    از سوی دیگر در آموزه های عیسی(ع) هم آمادگی برای جهاد دیده میشود که به عللی پیش نیامده است:

     

    "گمان‌ مبرید که‌ آمده‌ام‌ تا سلامتی‌ بر زمین‌ بگذارم‌. نیامده‌ام‌ تا سلامتی‌ بگذارم‌ بلکه‌ شمشیر را."<متی10: 34>
    این یک امر هست که می گوید آماده شوید و شمشیر جور کنید هر طوری که شده:

    "پس‌ به‌ ایشان‌ گفت‌: «لیکن‌ الا´ن‌ هر که‌کیسه‌ دارد، آن‌ را بردارد و همچنین‌ توشه‌دان‌ را و کسی‌ که‌ شمشیر ندارد جامه‌ خود را فروخته‌، آن‌ را بخرد. "<لوقا22: 36>

    " عیسی‌ جواب‌ داد که‌ «پادشاهی‌ من‌ از این‌ جهان‌ نیست‌. اگر پادشاهی‌ من‌ از این‌ جهان‌ می‌بود، خدّام‌ من‌ جنگ‌ می‌کردند تا به‌ یهود تسلیم‌ نشوم‌. لیکن‌ اکنون‌ پادشاهی‌ من‌ از این‌ جهان‌ نیست‌.»"<یوحنا 18: 36>

     

    پس اگر این رو در نظر بگیریم یعنی در صورت امکان جنگ هم بله!

     

     از سوی دیگر هر گاه پیامبران خدا، به قدرت میرسیدند برای دفاع از حق و مبارزه با ظلم و جوری که در حق مردم و مؤمنین میشد، اقدام به جنگ میکردند و در برابر کفار به جهاد میپرداختند که باز هم بسیاری از انبیاء الهی چنین بودند: سموئیل(ع)، داوود(ع)، سلیمان(ع) و احتمالا" ذوالقرنین(ع). محمد(ص) نیز پس هجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، مانند انبیائی که نامشان در بالا آمد، در برابر زورگویی کفار، مقاومت نمود و در تهاجمات آنها که به قصد کشتار مسلمین و انهدام دین مقدس اسلام بود، جنگ نمود و با اینکار جان مسلمین را نجات داد. بدون شک تمام نبردهایی که پیامبر در آنها شرکت جست یا فرمان به اجرای آنها داد، یا برای دفاع از جان مسلمین بوده است یا در پاسخ به کشتار گروهی از مؤمنین صورت گرفته است یا اینکه برای انهدام گروهی که از پشت بر اسلام خنجر میزدند، صورت میگرفته و هرگز محمد(ص) برای کسب مال و منال و غنائم و ... جهاد ننمود و زندگی فقیران? آن پیامبر بزرگوار مؤید این سخن است.

     

    در تاریخ آمده است که حدود 60 تا 70 اردوکشی جنگی در 10 سال اول هجرت انجام شد که پیامبر در 27 تا از آنها شرکت داشتند البته در آینده خواهیم دید که بسیاری از این موارد هم مشکوک هستند و ممکن است اصلا صورت نگرفته باشند. جالب اینکه اکثر این لشکرکشی‌های ذکر شده در تاریخ، به هیچ جنگ یا درگیری منتهی نشد.
    به نظر شما در این ده سال که قلمرو اسلام به اندازه‌ی کل اروپا وسعت یافت تاریخ گواهی می‌دهد که حداکثر شهیدان اسلام 150نفر و از کفار 200 نفر کشته شدند! ملاحظه میکنید تعداد کشته شدگان دو طرف حداکثر 350 نفر است. حال ببیندی فقط در یک جنگ عادی در دنیای آنروز چند تن کشته میشدند!

     

    پس اکنون پر واضح است که جنگهای پیامبر اعظم(ص)، عملی بر خلاف عملکرد سایر انبیاء نبوده است، بلکه با عقل سلیم هم کاملا" مطابقت دارد و اگر آنروز پیامبر برای دفاع از جان مسلمین دست به جهاد نمیزد، بدون شک امروز بر او خرده میگرفتند که برای جان مسلمین ارزشی قائل نبوده است.

     

     

     

    اسلام دین شمشیر نیست(دکتر نورعلی تابنده مجذوب علیشاهی)

     

    پرهیز از خشونت در تبلیغ دین اسلام و تلاشهای اسلامستیزان برای ضربه زدن به اسلام

     

    پاسخ آیت الله مکارم شیرازی به «سخنرانی پاپ علیه دین اسلام»


    اسلام دین خشونت نیست

     

     خشونت و جایگاه آن از نظر اسلام

     

    بیانیهآیت الله العظمى مکارم شیرازى در ردّ سخنان نادرست پاپ درباره اسلام

     

    منبع: http://anti-efsha.blogsky.com/1387/07/26/post-44/




  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: یکشنبه 93/11/12::: ساعت 9:26 صبح

    سلام، دین شمشیر نیست(1)

    جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:50

     دشمنان اسلام، سعی دارند بگویند اسلام دین شمشیر(!) است. آنها مسیحیت را دین صلح و دوستی(!) مینامند. البته این نامگذاری، یک نامگذاری جدید است و تا چندی پیش کسی اینگونه از اسلام یاد نمیکرد.

     

     هر کس با این دو دین و عملکرد پیروان آنها آشنا باشد، میتواند درک کند که کدام دین، دین صلح است و کدام دین، دین شمشیر.

     

    اسلام و جهاد

     

     پیش از اینکه بخواهم در مورد میزان صلح جوئی و جنگ طلبی دین مقدسمان شرحی بدهم باید بگویم که تا یک قرن پیش هیچ جای دنیا نمیشد فرمانروایانی را دید که دم از صلح بزنند و مگر اینکه آن فرمانروا در برابر همسایگان احساس ضعف میکرد و بدین سبب از در صلح وارد میشد. برای مثال سلجوقیان روم، وقتی با تهاجم مرگبار مغول روبرو شدند تصمیم به برقراری رابط? دوستانه با مغولها گرفتند. البته گاهی این صلحجوئی برای ایجاد یک متحد بود: مسیحیان در پی تهاجم مغول سعی کردند انها را با خود بر علیه مسلمین متحد کنند تا بدین سان از شر دین آسمانی اسلام هم خلاص شوند؛ البته همکاری با مغول نتوانست کمکی بدانها بکند. پس کاملا واضح است که تا یک قرن پیش دولتها سعی در ایجاد صلح نداشتند و همواره به جنگ و استعمار میندیشنیدند و امروز هم پرواضح است که سیاست است که سیاستمداران را وامیدارد که دم از صلح بزنند. هر کس نگاهی به تاریخ سالهای اخیر بیندازد میبیند که تعداد جنگهای کشورهای ابرقدرت درست مثل قرون پیشین، نسبت به سایر کشورها بیشتر است.

     

      برای اینکه بدانیم نظر اسلام در مورد جنگ چیست باید به قرآن نگاه کنیم، زیرا معتبرترین کتاب مسلمین است و زندگی پیامبر اکرم(ص) را بررسی کنیم چراکه اسو? مسلمین است و نشانگر اینستکه اسلام در مورد مسائل مختلف چه نظری دارد. حال بیایید ببینیم نظر اسلام و قرآن در مورد جنگ چیست:

     

    وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ (بقره 190)

     

    و در راه خداوند با کسانی بجنگید که با شما میجنگند و تجاوز نکنید. بدرستیکه خداوند یگانه، متجاوزین را دوست نمیدارد.

     

     

     پس بنا بر نظر قرآن مسلمین مجاز به جنگی هستند که در آن مورد تهاجم قرار بگیرند.مصداق بارز آن هم زندگی معصومین است.

     پیامبر اعظم(ص) هرگز آغازگر جنگ نبود و در برخی از جنگها هم که سپاه اسلام اقدام به تهاجم میکرد در پاسخ به تجاوزکاری نیروهای دشمن یا  پیمان شکنی و یا توطئ? دشمن بوده است. مسلما" وقتی خیبریان توطئه میکنند و بعد در دژهایشان مخفی میشوند خود جنگ را آغاز کرده اند و اگر پیامبر به این عمل آنان پاسخ نمیداد جای تعجب بود و ممکن بود بگویند جان مسلمین برای پیامبر بی ارزش است.

     

    علی مرتضی(ع) نیز آغازگر جنگها نبود و در میدان جنگ هم صبر مینمود تا دشمن نبرد را آغاز کند.

     

    حسین بن علی(ع) نیز در شب عاشورا زمانی که شمر بن ذی الجوشن به خیمه گاه نزدیک شد و جسارت نمود و مسلم بن عوسجه از امام رخصت خواست که او را با تیر هلاک کند؛ امام با این دلیل که نمیخواهد آغازگر جنگ باشد وی را منع نمود.

     

    این افراد الگوهای ما هستند و عملکرد این افراد برای ما نشانگر نظر قطعی اسلام است. پس بنا به روش این بزرگان بدیهیست که اسلام آغازگران جنگ را سرزنش میکند و در حدیث هم داریم که خداوند شروع کنندگان جنگ را دوست ندارد. وقتی مسلمین واقعی هرگز آغازگر جنگ نیستند چگونه میتوان اسلام را دین شمشیر نامید؟

     

     

     از سوی دیگر هدف جهاد در قرآن کشورگشائی و زورگویی نیست بلکه به نص صریح قرآن برای یاری به مظلومانیست که زیر دست ظالمان و کفار هستند و از خداوند یاری میخواهند:

     

    وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ (نساء:75)

     

     

     

     همچنین قرآن تا زمان جهاد نیز به کفار اجاز? تغییر مسیر میدهد و میفرماید اگر کسی از مشرکین خواست از اسلام سؤالی بپرسد(آنهم در شرایط جنگی!) او را با امنیت کامل به اردوی خود راه دهید و پاسخش را بدهید و بعد (بدون اینکه از او بپرسید که آیا اسلام را پذیرفته یا نه)، او را با امنیت به اردوگاه خودش بازگردانید:

     

    وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ (توبه:6)

     

     آیا همچین فرمانی برای  نمایش انسان دوستی اسلام کافی نیست؟

     

     این که اسلام، در شرایطی که همه جای دنیا جنگ طلبی بیداد میکند، از مسلمین میخواهد که آغازگر جنگ نباشند خود نشانگر اینستکه عنوان «دین شمشیر» برای اسلام، یک ظلم و تهمتی نارواست.

    منبع: http://anti-efsha.blogsky.com/1387/07/26/post-44




  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: یکشنبه 93/11/12::: ساعت 9:25 صبح

    آیا اسلام دین صلح است یا دین جنگ؟

    در قرآن هم دستور جنگ رسیده وهم دستور صلح. آیات زیادی راجع به جنگ با کفار ومشرکین داریم: «وَقاتِلوا فی سَبیلِ اللهِ الَّذینَ یُقاتِلونَکُمْ وَلاتَعْتَدوا» ؛ بقره/190 وآیات دیگری. همچنین است درباب صلح: «وَ اِنْ جَنَحوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها ؛انفال/61 اگر تمایل به سلم وصلح نشان دادند، توهم تمایل نشان بده». یک جا می فرماید: «وَالصُّلْحُ خَیْرٌ؛ نساء/128 وصلح بهتر است». پس اسلام دین کدامیک است؟ اسلام نه صلح را به معنی یک اصل ثابت می پذیرد که درهمة شرایط صلح وترک مخاصمه ونه درهمة شرایط جنگ را می پذیرد. صلح وجنگ در همه جا تابع شرایط است، یعنی تابع آن اثری است که از آن گرفته می‏شود. مسلمین چه درزمان پیغمبر، چه در زمان حضرت امیر، چه در زمان امام حسن و امام حسین، چه در زمان ائمةدیگر وچه درزمان ما، درهمه جا باید دنبال هدف خودشان باشند، هدفشان اسلام وحقوق مسلمین است؛ باید ببینند که در مجموع، شر ایط واوضاع حاضر، اگربا مبارزه و مقاتله بهتر به هدفشان می‏رسند، آن راه را پیش بگیرند و اگر احیاناً تشخیص می‏دهند که با ترک مخاصمه بهتر به هدفشان می رسند آن راه را پیش بگیرند. مجموعه آثار شهید مطهری ج14 ـ صلح امام حسن(ع) صفحه634.

    منبع: http://porseman.org/q/show.aspx?id=28200



  • کلمات کلیدی :
  • انجمن صلح طلبان افغانستان ::: یکشنبه 93/11/12::: ساعت 9:22 صبح

    <      1   2   3   4      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 6
    بازدید دیروز: 115
    کل بازدید :638457
    >> درباره وبلاگ <<
    صلح طلبان افغانستان
    انجمن صلح طلبان افغانستان
    پیش به سوی عدالت، صلح و امنیت در افغانستان

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>دسته بندی یادداشت ها<<
    افغانستان[23] . افغانستان و توسعه[19] . پارلمان[9] . غزنی[8] . طالبان[7] . مناسبت‏ها[6] . یادداشت‏های متفرقه[6] . وهابیت[5] . هزاره[5] . پاکستان[5] . امام علی[5] . جنگ[5] . اسلام[4] . انتخابات[4] . هزاره ها[4] . صلح[4] . قرآن[4] . دین[3] . امنیت[3] . تبعیض قومی[3] . تصاویر[2] . بهسود[2] . بیکاری[2] . خشونت[2] . آمریکا[2] . عربستان[2] . دانلود[2] . علی[2] . عید[2] . کابل[2] . کوچی[2] . کوچی‏ها . مجلس . محقق کابلی . معرفی کتاب . کتاب . کدجاوا . کراچی . کشتار شیعیان . والی . وبلاگ . وحدت . مهاجرین افغان . مهدی . میلاد پیامبر . ناامنی . نرم افزار . نقد کتاب . دانلود = کتاب . دعا . غزنی، تاریخچه . فقر و بیکاری . قالب . قالب رایگان . قالب وبلاگ . عکس . عکس از غزنی . عکس و تصویر . علم . رمضان . سایت . سرعت انترنت . سیاست دوگانه . شمشیر . شهید مزاری . اخلاق . ازبک ها . امریکا . افغانها . امام حسن مجتبی . امام حسین ع . امام رضا ع . امام صادق ع . انیمیشن . بازار غزنی . پشتون . پشتونها . پیام . تاجیک . داتلود . دانش . جنگ داخلی . حقوق بشر در افغانستان . حکمتیار . تظاهرات . تفرقه گرایی . تفرقه و نفاق! . جنایات . جنایات وهابیت . تجاوز . تربیت . ترور . قندهار . قوم گرایی . کوچی .

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    صلح طلبان افغانستان

    >> سایت های افغانستان<<
    قرآن کریم دانلود قرآن
    نوشته های پیشین وبلاگ
    بدنبال آرامش
    مجله مینه - پشتو
    شورای جهانی هزاره
    پایگاه‏های اطلاع رسانی مراجع تقلید
    آیت الله محقق کابلی
    زبان انگلیسی یاد بگیریم
    علیجان زاهدی غزنوی
    کودکان افغان عکس و تصویر
    سلامت روان فرزندان
    نسیم رهایی / ککرک غزنی / محمدی
    آیت الله محقق کابلی
    حزب وحدت
    سایت شهید مزاری
    سایت دانشگاه کاتب هزاره
    سایت آیت الله محسنی
    سایت ریاست جمهوری افغانستان

    تاجیک مدیا
    متن کامل قرآن کریم - دانلود
    موسیقی افغانی برای وبلاگ
    کشتار شیعیان در کراچی یا در هر کجای دیگر تاکی و تا چند!؟
    مجمع علمی فرهنگی نور
    سایت امام هادی- آیت اله محقق غزنوی
    وبلاگ پشتو -جامعه روحانیت پشتون‏های شیعه
    سایت موسوی لاری - دانلوود کتاب
    جمهوری سکوت
    معلم عزیز رویش - مدیر لیسه معرفت غرب کابل
    پیوندهای فرهنگی مذهبی
    شریف حبیبی
    از غزنی / واسع هیله من
    آلبوم عکس و تصویر این وبلاگ
    سایت جنبش ملی افغانستان
    اندیشه مثبت
    افغانستان پس از جنگ
    تاجیک مدیا
    سادات افغانستان
    وبلاگ حقوقی صارم
    لینکستان وبلاگهای افغانستانی
    سایت گشایش
    سایت غرجستان
    سایت طلوع فجر
    آموزش زبان انگلیسی
    هفته نامه نىای غؤنه
    غرجستان
    تاجیک مدیا
    قلم بیقرار
    خبرنامه علودانی
    هزاره پیوند
    خبرهای تازه از علودانی
    وطندار
    کودکان وطن
    خوات معاصر
    خوات آنلاین
    روزنه امید
    برگ سبز - محمد رحمتی
    ناهور - خوات
    رو به فردا
    درد دلهای یک باچه مهاجر
    محمد شفق خواتی
    استاد علیزاده مالستانی
    مدرسه محمدیه غزنی
    مردم مالستان
    وحدت نیوز
    نگاه فردا
    سروش صبا
    هم صنفی
    در رثای بابه مزاری
    مجله اخوت
    هزاره پیوند
    حزب وحدت
    صادقی نیلی
    هیله من غزنوی
    علودانی
    مشفق
    بشیر احمدی
    خوات آنلاین
    قلم بیقرار
    کودکان افغانستان
    جامعه اسلامی علودانی
    محمد صابری شملتو
    جامعه نو شوکت علی محمدی
    جمهوری سکوت
    ابرار
    دورتر از چشم اقیانوس
    شریف سعیدی
    نقش والدین در سلامن روان فرزندان
    وحدت نیوز
    مدرسه علمیه محمدیه
    خوات معاصر
    خوات آنلاین
    حوات زیبا
    خوات دانلود
    رو به فردا

    >>طراح قالب<<
    زمستان 93 - صلح طلبان افغانستان
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

     

    انجمن طالبان صلح و امنیت در افغانستان

    تصویر ثابت

    <bgsound src="http://kabul3.persiangig.com/audio/12%20watan_eshq_tu.mp3" loop="infinite">