ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
احسان به پدر و عنايت خدا
پدر مقام معظم رهبري يکي از ائمه جماعت مشهد بودند. ايشان به دليل يک عارضه چشمي در معرض نابينايي قرار مي گيرند و براي معالجه و درمان لازم بود به تهران منتقل شوند، در ضمن ايشان به يک پرستار نياز داشتند، از طرفي اين پدر و فرزندانش علاقه وافري نسبت به همديگر ابراز مي کردند; همانند انس و علاقه ما بين حضرت يعقوب و يوسف. در اين شرايط مقام معظم رهبري مردد بودند که بمانند و درسشان را در قم ادامه بدهند يا اينکه از پيشرفت علمي خود صرف نظر کنند و پرستاري پدر را بر عهده گيرند.
اين شبهه براي ايشان پيش مي آيد که شايد خدمت به پدر واجب تر باشد. با يکي از دوستانشان (که اهل معرفت بود) مشورت مي کنند. او مي گويد:
عقيده من اين است که شما براي خدمت به پدر به مشهد برويد، خدا قم را به مشهد مي آورد، يعني آنچه خدا مي خواهد در قم به شما بدهد در مشهد به شما مي دهد.
اين حرف به دل ايشان مي نشيند، از تحصيل در قم و آن شرايط ممتازي که در قم پيش آمده بود صرف نظر مي کنند و با پدر به مشهد برمي گردند.
آيت الله مصباح يزدي